14-02-2015، 18:55
(آخرین ویرایش در این ارسال: 14-02-2015، 19:48، توسط ابراهیم هادی.)
پوسترهایی که برای تبلیغ حجاب ساخته شده اند از جهاتی اشکال دارند و این موضوع باعث می شود که مخاطب جذب این پوسترها نشود و به عبارت دیگر این پوسترها نتوانند خاصیت اقناعی داشته باشند. در این یادداشت قصد دارم به یکی از پیامهایی که در این پوسترها مطرح می شود بپردازم. جمله "حجاب مصونیت است نه محدودیت" را ما سالهاست روی دیوارها و اعلامیهها و آگهیها و مقالات و غیره میبینیم. هماکنون هم طراحان این پوسترها و همینطور مسئولان طرح حجاب و عفاف برای تشویق زن به حجاب این جمله را هر از چندگاهی مطرح میکنند.
نیازی به این نیست که در شاخه ارتباطات درس خوانده باشیم تا بدانیم افراد وقتی پیامی دریافت میکنند بلافاصله به آن بله نمیگویند و آنها را از فیلترهای مختلفی رد میکنند. در پذیرفتن یا نپذیرفتن تمام یا بخشی از یک پیام عوامل بسیاری دخیلند. یکی از کارهایی که گیرنده یک پیام انجام میدهد اینست که آن را با واقعیات اطرافش تطبیق میدهد تا ببیند مثلا این تبلیغ که دارد فلان پیام را میدهد تا چه اندازه "راست میگوید". تبلیغ باید بتواند قانع کند. و اقناع کسی که با نظر شما مخالف است کار مشکلی است.
حجاب و مصونیت در ایران: جوانی که مخاطب این تبلیغات است و قرار است به فایده حجاب ایمان بیاورد وقتی میبیند پیام این تبلیغها اینست که حجاب مصونیت و امنیت میآورد از خودش میپرسد چطور چنین چیزی ممکن است؟ این سوالی است که من محجبه هم از خودم میپرسم. چرا که حجاب در ایران اصلا برای من امنیت و مصونیت نیاورده است. متلکها، لمسها، ماشینجلویپاترمزکردنها، آبجیسوارشوبریمها، پیشنهادها و شوخیها و جوکها و گاه حرکتهای زشت مرد همکار و همکلاسی و کارمند اداره و غیره دلیلهای خوبی بر این مدعا هستند. آن هم در مورد من که نه یک تار مویم پیداست نه ذرهای آرایش به صورت دارم نه لباس تنگ و کوتاهی پوشیدهام. یعنی حجاب من در ایران برایم به هیچ عنوان امنیت و مصونیت نیاورده است. خانمهای محجبه دیگر به خوبی خواهند توانست فهرست آزارهای جنسی و کلامی را با ذکر نمونههای عینی کاملتر کنند. صد البته که من قصد ندارم بگویم تمام مردان ایرانی که من با آنها برخورد کردهام اینطور هستند. دارم به این اشاره میکنم که یک سری از مردان ایرانی برایشان فرق نمیکند تو محجبه باشی یا نه. آن کسی هم که از این نوع مزاحمت برای من ایجاد نمیکند برای زن بیحجاب هم ایجاد نمیکند چون نفس این کار را زشت میداند. پس در آنچه به رابطه زن محجبه با مرد مربوط است حجاب در ایران کار خاصی برای حفاظت و مصون کردن زن نمیکند.
حجاب و مصونیت در فرانسه: اما. اما همین حجاب من در فرانسه به وضوح برای من امنیت آورده است. بحث اینکه کلا زن در فرانسه محترم است و عموما این آزارها محلی از اعراب ندارند، که خود نشانه امنیت زن چه محجبه چه بیحجاب است، به کنار. در فرانسه حجاب من را از یک سری رفتار که آنها را نمیپسندم مصون داشته است. این رفتارها ممکن است در عرف غربی معنایی توهینآمیز نداشته باشد و برای بسیاری هم عادی تلقی شود اما برای من رفتار مناسبی تلقی نمیشود. بارها دیدهام که مردی به شکلی نامتعارف زنی را در آغوش کشیده و بوسیده، شوخییی با او کرده، پیشنهاد نابجایی به او کرده و از این دست. ممکن است خانم مورد نظر یا خیلی از خانمهای دیگر اینها را بیاشکال تلقی کنند و اصلا هم ناراحت نشوند. من در حال حاضر قصد ندارم بگویم این کارها خوب است یا بد. چیزی که دارم میگویم اینست که برای من که این رفتارها را نمیپسندم و مایل نیستم مردی چنین رفتاری با من داشته باشد حجاب مصونیت میآورد. حجاب نشانهای آشکار است برای اینکه بگوید این زن با بقیه زنها فرق میکند و به اصول خاصی پایبند است. در همان آغاز اسلام هم حجاب چنین معنایی داشت.
این فقط من ایرانی نیستم که این چیزها را نمیپسندد. خیلی از دختران فرانسوی مسلمان که در فرانسه به دنیا آمده و بزرگ شدهاند هم مایل به ایجاد چنین رابطهای با مرد نیستند. حجاب ما به خوبی این پیام را به مرد فرانسوی یا عرب منتقل میکند و دقیقا همان کاربردی را دارد که باید داشته باشد: حجابی میگذارد روی رابطه من و مرد مخاطب. شاید خیلیها فاصله گذاشتن و رابطه در پرده پوشیدن را نپسندند اما از آنجا که شکر خدا اختیار داریم روش زندگیمان را خودمان اختیار کنیم من ترجیح میدهم رابطههایم را اینگونه تنظیم کنم. حجاب به من این ابزار را میدهد که در عین اینکه با مرد کار میکنم، سفر میروم، بحث میکنم و میخندم به رفتاری برنخورم که آزارم بدهد. که منظورم را (که مایلم فاصلهای بین ما باشد) خیلی راحت به مرد فرانسوی بفهمانم و نتیجه اینکه در طی ده سالی که در فرانسه زندگی میکنم تا به حال هیچگونه رفتاری که به نظرم زننده بیاید برخورد نکردهام، در حالیکه دوستان بیحجابی دارم که شاید به ندرت، اما برخوردهایی از نوعی که گفتم دیدهاند که به مذاقشان خوش نیامدهاست. صد البته این برخوردها به تعدد و آزاردهندگی رفتارهای آن سری مرد ایرانی نیست، اما به هر حال آزاردهنده است.
این امنیت داشتن در سایه حجاب چنان بین ما ایرانیها معروف شده (به دلیل اینکه مصونیت زیر سایه حجاب برایمان جالب و بدیع است) که هر بار که یک زن محجبه قرار است شب چند دقیقهای را پیادهروی کند تا به مقصد برسد اقلا یکی هست که بگوید تو محجبهای، کسی به تو کاری ندارد. که البته این هم اغراقآمیز است چون به هر حال آدم روانی همه جا هست و در آن صورت حجاب که هیچ چاقو هم کاری نمیکند! اما میخواهم بگویم که این را دیگر همه در فرانسه میدانند که فرضا زن محجبه زن خیابانی نیست، حتی اگر نیمه شب کنار خیابان ایستاده باشد. منظورم مسلما این نیست که مردان در فرانسه هر بیحجابی که شب بیرون میایستد را زن خیابانی تلقی میکنند. اینست که حجاب بلافاصله هر گونه حدسی در این زمینه را رد میکند. نشانهای است که از جمله پیامهایی که میدهد یکیش همین است. در صورتیکه در ایران حجاب به هیچ عنوان چنین معنایی ندارد.
حجاب و مصونیت در کشورهای عربی: این فقط مرد فرانسوی یا مرد عربی که در فرانسه زندگی میکند نیست که چنین معنایی به حجاب میدهد. من با بسیاری از دوستان عربم در مورد منزلت زن محجبه و رفتاری که با آنها در کشورهایشان میشود صحبت کردم. این دوستان چه ساکن کشورهای عرب خاورمیانه بودهاند چه کشورهای شمال آفریقا همگی یک چیز گفتهاند: مردان به زن محجبه احترام میگذارند. حال این احترام به چه معناست؟ زن محجبه در کشورهای عربی از رفتارهایی که تعدادی از مردان ایرانی با همه زنان دارند و در بالا ذکر کردم مصون است. یعنی مرد عرب به خوبی میداند که این زن اگر حجاب دارد یعنی به یک سری چیزها اعتقاد دارد. پس پیشنهاد و شوخی برای قاپ او را دزدیدن راه به جایی نخواهد برد و بهتر و کمدردسرتر آنست که برود سراغ کسی که چنین نشانهای ندارد. من از یک دوست محجبه الجزایریم همین سوال را پرسیدم که با زن محجبه چه رفتاری میشود. صحبت به آنجا کشید که من متعجب از آنچه او از مرد عرب و رفتار احترامآمیزش در برابر زن محجبه گفت تعریف کردم که زمان دانشجویی من و دوستانم که تازه همگی آنها چادری بودند در کوچه و خیابان چه آزارهایی دیدیم. بدون اغراق چشمهایش گرد شده بود و نمیتوانست باور کند. میگفت: "آخر چرا؟ دیوانهاند؟ در الجزایر کافیست مردی نوک انگشتش را به شانه زن محجبه بزند. زن به سرعت صدایش را بلند میکند و ملت او را میکشند!" این دقیقا عین حرفهای اوست. میگفت که زن بیحجاب اما این را تداعی میکند که خودش دلش میخواهد. اگر هم اعتراضی به مزاحمت مرد بکند مردم خیلی واکنش نشان نمیدهند.
قصد ندارم بگویم چه کار خوبی میکند مرد عرب که به زن محجبه احترام میگذارد و به او آزار نمیرساند و فقط سراغ زن بیحجاب میرود. زن به حکم انسان بودن شایسته احترام است، چه محجبه چه بیحجاب. حرف من اینست که مرد عرب نیز با معنای اصلی حجاب آشناست و میداند حجاب این زن به این معناست که او پایبند مذهب است و از یکسری رفتارها خوشش نخواهد آمد و یا اهل یکسری کارها نیست. حجاب در کشورهای عربی هم همان کاربردی را دارد که باید داشته باشد. در جامعه عربی که زن از احترام بالایی برخوردار نیست برخوردهای نامناسب احتمالا کم نیستند. خیلی از خانمها مسلما خوششان نمیآید که چنین برخوردهایی با آنها صورت بگیرد. شاید یکی از دلایلی که تعداد محجبهها در کشورهای عربی زیاد میشود یکی این باشد. که زن عرب به عینه دارد میبیند حجاب برایش مصونیت و امنیت میآورد.
تغییر مفهوم حجاب در ایران: من فکر میکنم اگر حجاب در کشور ما، برخلاف کشورهای عربی و حتی اروپایی، برای زن مصونیت نمیآورد به دلیل اینست که حجاب مفهوم اصلیش را از دست داده و به مخاطب پیام نمیدهد که من یک آدم مذهبی هستم و به قیودی پایبندم. حجاب در ایران معناهای دیگری پیدا کرده که در ادامه میگویم. حالا چرا اینطور شده است که در کشور ما حجاب معنای اصلیش را از دست داده است؟ زمانی که ما افراد را مجبور میکنیم که برای کسب یا حفظ امتیازاتی ظاهری مذهبی داشته باشند کاملا طبیعی است که آدمهایی که هیچ اعتقادی به مذهب ندارند مجبور میشوند اطاعت کنند. چارهای هم ندارند و حرجی هم بر آنان نیست. مجبورند. این میشود که تظاهر و دورویی و ریا زیاد میشود. به حجاب اعتقادی نداری اما باید بگذاری. این میشود که آن کسی که اعتقادی به حجاب در رفتار ندارد هم چادری میشود و یکسری از آنها با همان چادر یا مقنعه رفتارهایی انجام میدهد که یک فردی که حجاب را با اعتقاد انتخاب کرده انجام نمیدهد. اینطور میشود که مفهوم حجاب عوض میشود. آدمهای چنین جامعهای دیگر نمیتوانند بفهمند آیا ظاهر مذهبی این خانم یا آقا واقعا به دلیل باطن مذهبیش است یا به دلیل نمره گرفتن، حفظ شغلش، کسب رتبه بالاتر و کلا برای امورات این چنینی. و از آنجا که تعداد این دسته که به خاطر امتیاز و به ناچار ظاهری مذهبی دارند در طی این سالها بیشتر شده، حجاب به مرور در کشور ما مفهوم اصلیش را از دست داد. این فقط حجاب زن نیست که از نظر پیامی که میدهد به این سرنوشت دچار شده است. یکی از دوستان من که شوهرش ظاهری به شدت مذهبی دارد و نگاهش همیشه به زمین است و در یکی از بهترین دانشگاههای ایران تدریس میکند میگفت که تعدادی از دختران دانشجو برای کسب نمره یا دلایل دیگر به شوهرش در لفافه پیشنهاداتی دادهاند که خودتان بهتر میتوانید حدس بزنید از چه نوعی است. یعنی ظاهر مذهبی مرد هم مفهوم اصلیش را از دست داده است.
خاصیت اقناعی پیام مصونیت در تبلیغات: خب حالا من صد سال هم تبلیغ کنم که حجاب مصونیت میآورد. مخاطب من بلافاصله از خودش خواهد پرسید کدام مصونیت؟ کدام امنیت؟ چون دارد با چشمهای خودش میبیند که چنین چیزی در کشورش واقعیت ندارد. چون بارها – اگر خودش اهل ایجاد چنین مزاحمتهایی برای محجبهها نبوده- دیده و شنیده که محجبه با غیر محجبه در این زمینه فرقی نمیکند. این درست که حجاب تن زن را از نگاه مصون میکند. بعدش چه؟ این حفظ شدن چه نتیجه و آثار عملی برای زن میآورد؟ آیا باعث میشود زن محجبه زیر نگاههای بعضا هرزه له نشود؟ این "حفظ گوهر وجودی" چه کمکی به راحت بودن زن محجبه در اجتماع کرده است؟ این که من خودم خودم را به واسطه محجبه بودن "پاک و عفیف" بدانم به چه دردم در جامعه میخورد؟
من فکر میکنم اگر تبلیغات اجتماعی غربی که قبلا از آنها حرف زدم عمدتا تاثیرگذار بودهاند از جمله به این دلیل است که مخاطب پیام تبلیغ را باور میکند و به درست بودن آن اعتقاد و اعتماد دارد. وقتی تبلیغ میگوید کمربند ایمنی را نبندی اگر تصادف کنی میمیری، باور میکند. چون بارها دیده یا شنیده یا اصولا چنین حرفی را منطقی میداند. تبلیغی که میگوید جلوی فرد غیرسیگاری سیگار نکش را باور میکند و رفتارش را تغییر میدهد چون آگاه است که دود سیگار کشنده است و احساس مسئولیت میکند که جان دیگری را به خطر نیاندازد. جوانی که هیچگاه ندیده حجاب مصونیت میآورد چطور پیام این تبلیغ را باور کند و به آن وقعی بنهد.
فایده و لزوم تبلیغ حجاب: یکی از کامنتگذاران یادداشت قبل بعد از اینکه گفته بود انتقادهای من راجع به پوسترهای حجاب غلط است -بدون اینکه بگوید چرا- پیشنهاد کرده بود بسمالله. خودت بهتر میسازی بفرما. من در یادداشت قبل هم گفتم و اینجا هم میگویم که به نظر من تبلیغ اینچنینی برای حجاب آب در هاون کوبیدن است. امر به معروف و نهی از منکر این سالها این را به خوبی نشان داده است. بهترین تبلیغ برای حجاب، رفتار انسانی و اخلاقی من و ماست که آمیخته با آموزههای اسلام و ظاهری مذهبی است. مگر در غرب یا کشورهای عربی این چنین تبلیغات و اجبارهایی هست که تعداد محجبهها روز به روز بیشتر میشود؟ من اصلا قبول ندارم که دشمن کشور ما را هدف گرفته و همه این بیحجابیها ناشی از هجمههای اوست. "دشمن" اگر زرنگ است و چنین هنری دارد برود کاری کند که در کشور خودش و جلوی چشم سیاستمدارانش اینهمه میزان محجبهها زیاد نشود. اصلا مگر زمان حضرت رسول از این دست تشویقها و تبلیغها برای حجاب وجود داشت؟ هر چه بود دعوت به ایمان آوردن و اصولی پایهای آن بود. ما که جامعهای اسلامیتر و عفیفتر از جامعه حضرت رسول و حضرت امیر نمیتوانیم بسازیم، میتوانیم؟ پس چرا ایشان برای داشتن جامعهای سالم هیچگاه حجاب را اجبار نکردند؟ نه تنها اجبار نکردند که همواره حق زن بیحجاب را مانند زن باحجاب پرداخت کردند و هیچوقت آنان را از هیچ حقی محروم نکردند و مجازات نکردند. یعنی ایشان نمیدانستند که عفت و نجابت و بزرگواری زن به حجابش است و دوام خانواده به حجاب زن است و اگر آن را رعایت نکند گوهر وجودیش به خطر میافتد و مستحق تنبیه است؟ اگر قرار است حضرت رسول برای ما اسوه حسنه باشد همه رفتارهای ایشان باید اسوه باشد.
نکته آخر که به بحث تبلیغ مربوط نیست اما لازم میدانم یادآوری کنم اینکه من با این حرف که حجاب پیامهایی میدهد نظیر "من مایل به برقراری یک رابطه بافاصله هستم" قصد ندارم بگویم زن بیحجاب نمیتواند چنین پیامهایی بدهد یا نمیتواند رابطهای مناسب با مرد برقرار کند. او هم مسلما میتواند اما حجاب یا نشانه مذهبی برای مرد علامتی آشکار است برای اینکه از همان اول و همیشه فرد نخست به خودش و بعد به اطرافیانش تکرار کند که در ایجاد رابطه پایبند به اصولی است. نشانهها و نمادها معمولا سریع و مختصر و مفید پیام فردی که آنها را حمل میکند به مخاطب منتقل میکند. حجاب به تجربه من ابزاری کاربردیتر و بهتر برای انتقال این پیام است.
در یاددشت قبل توضیح دادم که این تبلیغات از جمله به دلیل اینکه مخاطب آنها را توهینآمیز میانگارد – هر چند که سازندگان قصد توهین نداشته باشند- موثر نخواهند بود. قصد من در این یادداشت این بود که دلیل دیگری از ناموفق بودن این تبلیغات را توضیح دهم: پیام این تبلیغات- در اینجا مصونیت زن- با تصاویر ذهنی که مخاطبان ایرانی از حجاب و زن محجبه دارند کاملا متفاوت است و سعی کردم توضیح دهم چرا فقط و فقط در کشور ما کار به اینجا رسیده است. بحث میزان تاثیرگذاری این تبلیغات بحثی بسیار وسیع است و در قالب یادداشت وبلاگی نمیگنجد
نیازی به این نیست که در شاخه ارتباطات درس خوانده باشیم تا بدانیم افراد وقتی پیامی دریافت میکنند بلافاصله به آن بله نمیگویند و آنها را از فیلترهای مختلفی رد میکنند. در پذیرفتن یا نپذیرفتن تمام یا بخشی از یک پیام عوامل بسیاری دخیلند. یکی از کارهایی که گیرنده یک پیام انجام میدهد اینست که آن را با واقعیات اطرافش تطبیق میدهد تا ببیند مثلا این تبلیغ که دارد فلان پیام را میدهد تا چه اندازه "راست میگوید". تبلیغ باید بتواند قانع کند. و اقناع کسی که با نظر شما مخالف است کار مشکلی است.
حجاب و مصونیت در ایران: جوانی که مخاطب این تبلیغات است و قرار است به فایده حجاب ایمان بیاورد وقتی میبیند پیام این تبلیغها اینست که حجاب مصونیت و امنیت میآورد از خودش میپرسد چطور چنین چیزی ممکن است؟ این سوالی است که من محجبه هم از خودم میپرسم. چرا که حجاب در ایران اصلا برای من امنیت و مصونیت نیاورده است. متلکها، لمسها، ماشینجلویپاترمزکردنها، آبجیسوارشوبریمها، پیشنهادها و شوخیها و جوکها و گاه حرکتهای زشت مرد همکار و همکلاسی و کارمند اداره و غیره دلیلهای خوبی بر این مدعا هستند. آن هم در مورد من که نه یک تار مویم پیداست نه ذرهای آرایش به صورت دارم نه لباس تنگ و کوتاهی پوشیدهام. یعنی حجاب من در ایران برایم به هیچ عنوان امنیت و مصونیت نیاورده است. خانمهای محجبه دیگر به خوبی خواهند توانست فهرست آزارهای جنسی و کلامی را با ذکر نمونههای عینی کاملتر کنند. صد البته که من قصد ندارم بگویم تمام مردان ایرانی که من با آنها برخورد کردهام اینطور هستند. دارم به این اشاره میکنم که یک سری از مردان ایرانی برایشان فرق نمیکند تو محجبه باشی یا نه. آن کسی هم که از این نوع مزاحمت برای من ایجاد نمیکند برای زن بیحجاب هم ایجاد نمیکند چون نفس این کار را زشت میداند. پس در آنچه به رابطه زن محجبه با مرد مربوط است حجاب در ایران کار خاصی برای حفاظت و مصون کردن زن نمیکند.
حجاب و مصونیت در فرانسه: اما. اما همین حجاب من در فرانسه به وضوح برای من امنیت آورده است. بحث اینکه کلا زن در فرانسه محترم است و عموما این آزارها محلی از اعراب ندارند، که خود نشانه امنیت زن چه محجبه چه بیحجاب است، به کنار. در فرانسه حجاب من را از یک سری رفتار که آنها را نمیپسندم مصون داشته است. این رفتارها ممکن است در عرف غربی معنایی توهینآمیز نداشته باشد و برای بسیاری هم عادی تلقی شود اما برای من رفتار مناسبی تلقی نمیشود. بارها دیدهام که مردی به شکلی نامتعارف زنی را در آغوش کشیده و بوسیده، شوخییی با او کرده، پیشنهاد نابجایی به او کرده و از این دست. ممکن است خانم مورد نظر یا خیلی از خانمهای دیگر اینها را بیاشکال تلقی کنند و اصلا هم ناراحت نشوند. من در حال حاضر قصد ندارم بگویم این کارها خوب است یا بد. چیزی که دارم میگویم اینست که برای من که این رفتارها را نمیپسندم و مایل نیستم مردی چنین رفتاری با من داشته باشد حجاب مصونیت میآورد. حجاب نشانهای آشکار است برای اینکه بگوید این زن با بقیه زنها فرق میکند و به اصول خاصی پایبند است. در همان آغاز اسلام هم حجاب چنین معنایی داشت.
این فقط من ایرانی نیستم که این چیزها را نمیپسندد. خیلی از دختران فرانسوی مسلمان که در فرانسه به دنیا آمده و بزرگ شدهاند هم مایل به ایجاد چنین رابطهای با مرد نیستند. حجاب ما به خوبی این پیام را به مرد فرانسوی یا عرب منتقل میکند و دقیقا همان کاربردی را دارد که باید داشته باشد: حجابی میگذارد روی رابطه من و مرد مخاطب. شاید خیلیها فاصله گذاشتن و رابطه در پرده پوشیدن را نپسندند اما از آنجا که شکر خدا اختیار داریم روش زندگیمان را خودمان اختیار کنیم من ترجیح میدهم رابطههایم را اینگونه تنظیم کنم. حجاب به من این ابزار را میدهد که در عین اینکه با مرد کار میکنم، سفر میروم، بحث میکنم و میخندم به رفتاری برنخورم که آزارم بدهد. که منظورم را (که مایلم فاصلهای بین ما باشد) خیلی راحت به مرد فرانسوی بفهمانم و نتیجه اینکه در طی ده سالی که در فرانسه زندگی میکنم تا به حال هیچگونه رفتاری که به نظرم زننده بیاید برخورد نکردهام، در حالیکه دوستان بیحجابی دارم که شاید به ندرت، اما برخوردهایی از نوعی که گفتم دیدهاند که به مذاقشان خوش نیامدهاست. صد البته این برخوردها به تعدد و آزاردهندگی رفتارهای آن سری مرد ایرانی نیست، اما به هر حال آزاردهنده است.
این امنیت داشتن در سایه حجاب چنان بین ما ایرانیها معروف شده (به دلیل اینکه مصونیت زیر سایه حجاب برایمان جالب و بدیع است) که هر بار که یک زن محجبه قرار است شب چند دقیقهای را پیادهروی کند تا به مقصد برسد اقلا یکی هست که بگوید تو محجبهای، کسی به تو کاری ندارد. که البته این هم اغراقآمیز است چون به هر حال آدم روانی همه جا هست و در آن صورت حجاب که هیچ چاقو هم کاری نمیکند! اما میخواهم بگویم که این را دیگر همه در فرانسه میدانند که فرضا زن محجبه زن خیابانی نیست، حتی اگر نیمه شب کنار خیابان ایستاده باشد. منظورم مسلما این نیست که مردان در فرانسه هر بیحجابی که شب بیرون میایستد را زن خیابانی تلقی میکنند. اینست که حجاب بلافاصله هر گونه حدسی در این زمینه را رد میکند. نشانهای است که از جمله پیامهایی که میدهد یکیش همین است. در صورتیکه در ایران حجاب به هیچ عنوان چنین معنایی ندارد.
حجاب و مصونیت در کشورهای عربی: این فقط مرد فرانسوی یا مرد عربی که در فرانسه زندگی میکند نیست که چنین معنایی به حجاب میدهد. من با بسیاری از دوستان عربم در مورد منزلت زن محجبه و رفتاری که با آنها در کشورهایشان میشود صحبت کردم. این دوستان چه ساکن کشورهای عرب خاورمیانه بودهاند چه کشورهای شمال آفریقا همگی یک چیز گفتهاند: مردان به زن محجبه احترام میگذارند. حال این احترام به چه معناست؟ زن محجبه در کشورهای عربی از رفتارهایی که تعدادی از مردان ایرانی با همه زنان دارند و در بالا ذکر کردم مصون است. یعنی مرد عرب به خوبی میداند که این زن اگر حجاب دارد یعنی به یک سری چیزها اعتقاد دارد. پس پیشنهاد و شوخی برای قاپ او را دزدیدن راه به جایی نخواهد برد و بهتر و کمدردسرتر آنست که برود سراغ کسی که چنین نشانهای ندارد. من از یک دوست محجبه الجزایریم همین سوال را پرسیدم که با زن محجبه چه رفتاری میشود. صحبت به آنجا کشید که من متعجب از آنچه او از مرد عرب و رفتار احترامآمیزش در برابر زن محجبه گفت تعریف کردم که زمان دانشجویی من و دوستانم که تازه همگی آنها چادری بودند در کوچه و خیابان چه آزارهایی دیدیم. بدون اغراق چشمهایش گرد شده بود و نمیتوانست باور کند. میگفت: "آخر چرا؟ دیوانهاند؟ در الجزایر کافیست مردی نوک انگشتش را به شانه زن محجبه بزند. زن به سرعت صدایش را بلند میکند و ملت او را میکشند!" این دقیقا عین حرفهای اوست. میگفت که زن بیحجاب اما این را تداعی میکند که خودش دلش میخواهد. اگر هم اعتراضی به مزاحمت مرد بکند مردم خیلی واکنش نشان نمیدهند.
قصد ندارم بگویم چه کار خوبی میکند مرد عرب که به زن محجبه احترام میگذارد و به او آزار نمیرساند و فقط سراغ زن بیحجاب میرود. زن به حکم انسان بودن شایسته احترام است، چه محجبه چه بیحجاب. حرف من اینست که مرد عرب نیز با معنای اصلی حجاب آشناست و میداند حجاب این زن به این معناست که او پایبند مذهب است و از یکسری رفتارها خوشش نخواهد آمد و یا اهل یکسری کارها نیست. حجاب در کشورهای عربی هم همان کاربردی را دارد که باید داشته باشد. در جامعه عربی که زن از احترام بالایی برخوردار نیست برخوردهای نامناسب احتمالا کم نیستند. خیلی از خانمها مسلما خوششان نمیآید که چنین برخوردهایی با آنها صورت بگیرد. شاید یکی از دلایلی که تعداد محجبهها در کشورهای عربی زیاد میشود یکی این باشد. که زن عرب به عینه دارد میبیند حجاب برایش مصونیت و امنیت میآورد.
تغییر مفهوم حجاب در ایران: من فکر میکنم اگر حجاب در کشور ما، برخلاف کشورهای عربی و حتی اروپایی، برای زن مصونیت نمیآورد به دلیل اینست که حجاب مفهوم اصلیش را از دست داده و به مخاطب پیام نمیدهد که من یک آدم مذهبی هستم و به قیودی پایبندم. حجاب در ایران معناهای دیگری پیدا کرده که در ادامه میگویم. حالا چرا اینطور شده است که در کشور ما حجاب معنای اصلیش را از دست داده است؟ زمانی که ما افراد را مجبور میکنیم که برای کسب یا حفظ امتیازاتی ظاهری مذهبی داشته باشند کاملا طبیعی است که آدمهایی که هیچ اعتقادی به مذهب ندارند مجبور میشوند اطاعت کنند. چارهای هم ندارند و حرجی هم بر آنان نیست. مجبورند. این میشود که تظاهر و دورویی و ریا زیاد میشود. به حجاب اعتقادی نداری اما باید بگذاری. این میشود که آن کسی که اعتقادی به حجاب در رفتار ندارد هم چادری میشود و یکسری از آنها با همان چادر یا مقنعه رفتارهایی انجام میدهد که یک فردی که حجاب را با اعتقاد انتخاب کرده انجام نمیدهد. اینطور میشود که مفهوم حجاب عوض میشود. آدمهای چنین جامعهای دیگر نمیتوانند بفهمند آیا ظاهر مذهبی این خانم یا آقا واقعا به دلیل باطن مذهبیش است یا به دلیل نمره گرفتن، حفظ شغلش، کسب رتبه بالاتر و کلا برای امورات این چنینی. و از آنجا که تعداد این دسته که به خاطر امتیاز و به ناچار ظاهری مذهبی دارند در طی این سالها بیشتر شده، حجاب به مرور در کشور ما مفهوم اصلیش را از دست داد. این فقط حجاب زن نیست که از نظر پیامی که میدهد به این سرنوشت دچار شده است. یکی از دوستان من که شوهرش ظاهری به شدت مذهبی دارد و نگاهش همیشه به زمین است و در یکی از بهترین دانشگاههای ایران تدریس میکند میگفت که تعدادی از دختران دانشجو برای کسب نمره یا دلایل دیگر به شوهرش در لفافه پیشنهاداتی دادهاند که خودتان بهتر میتوانید حدس بزنید از چه نوعی است. یعنی ظاهر مذهبی مرد هم مفهوم اصلیش را از دست داده است.
خاصیت اقناعی پیام مصونیت در تبلیغات: خب حالا من صد سال هم تبلیغ کنم که حجاب مصونیت میآورد. مخاطب من بلافاصله از خودش خواهد پرسید کدام مصونیت؟ کدام امنیت؟ چون دارد با چشمهای خودش میبیند که چنین چیزی در کشورش واقعیت ندارد. چون بارها – اگر خودش اهل ایجاد چنین مزاحمتهایی برای محجبهها نبوده- دیده و شنیده که محجبه با غیر محجبه در این زمینه فرقی نمیکند. این درست که حجاب تن زن را از نگاه مصون میکند. بعدش چه؟ این حفظ شدن چه نتیجه و آثار عملی برای زن میآورد؟ آیا باعث میشود زن محجبه زیر نگاههای بعضا هرزه له نشود؟ این "حفظ گوهر وجودی" چه کمکی به راحت بودن زن محجبه در اجتماع کرده است؟ این که من خودم خودم را به واسطه محجبه بودن "پاک و عفیف" بدانم به چه دردم در جامعه میخورد؟
من فکر میکنم اگر تبلیغات اجتماعی غربی که قبلا از آنها حرف زدم عمدتا تاثیرگذار بودهاند از جمله به این دلیل است که مخاطب پیام تبلیغ را باور میکند و به درست بودن آن اعتقاد و اعتماد دارد. وقتی تبلیغ میگوید کمربند ایمنی را نبندی اگر تصادف کنی میمیری، باور میکند. چون بارها دیده یا شنیده یا اصولا چنین حرفی را منطقی میداند. تبلیغی که میگوید جلوی فرد غیرسیگاری سیگار نکش را باور میکند و رفتارش را تغییر میدهد چون آگاه است که دود سیگار کشنده است و احساس مسئولیت میکند که جان دیگری را به خطر نیاندازد. جوانی که هیچگاه ندیده حجاب مصونیت میآورد چطور پیام این تبلیغ را باور کند و به آن وقعی بنهد.
فایده و لزوم تبلیغ حجاب: یکی از کامنتگذاران یادداشت قبل بعد از اینکه گفته بود انتقادهای من راجع به پوسترهای حجاب غلط است -بدون اینکه بگوید چرا- پیشنهاد کرده بود بسمالله. خودت بهتر میسازی بفرما. من در یادداشت قبل هم گفتم و اینجا هم میگویم که به نظر من تبلیغ اینچنینی برای حجاب آب در هاون کوبیدن است. امر به معروف و نهی از منکر این سالها این را به خوبی نشان داده است. بهترین تبلیغ برای حجاب، رفتار انسانی و اخلاقی من و ماست که آمیخته با آموزههای اسلام و ظاهری مذهبی است. مگر در غرب یا کشورهای عربی این چنین تبلیغات و اجبارهایی هست که تعداد محجبهها روز به روز بیشتر میشود؟ من اصلا قبول ندارم که دشمن کشور ما را هدف گرفته و همه این بیحجابیها ناشی از هجمههای اوست. "دشمن" اگر زرنگ است و چنین هنری دارد برود کاری کند که در کشور خودش و جلوی چشم سیاستمدارانش اینهمه میزان محجبهها زیاد نشود. اصلا مگر زمان حضرت رسول از این دست تشویقها و تبلیغها برای حجاب وجود داشت؟ هر چه بود دعوت به ایمان آوردن و اصولی پایهای آن بود. ما که جامعهای اسلامیتر و عفیفتر از جامعه حضرت رسول و حضرت امیر نمیتوانیم بسازیم، میتوانیم؟ پس چرا ایشان برای داشتن جامعهای سالم هیچگاه حجاب را اجبار نکردند؟ نه تنها اجبار نکردند که همواره حق زن بیحجاب را مانند زن باحجاب پرداخت کردند و هیچوقت آنان را از هیچ حقی محروم نکردند و مجازات نکردند. یعنی ایشان نمیدانستند که عفت و نجابت و بزرگواری زن به حجابش است و دوام خانواده به حجاب زن است و اگر آن را رعایت نکند گوهر وجودیش به خطر میافتد و مستحق تنبیه است؟ اگر قرار است حضرت رسول برای ما اسوه حسنه باشد همه رفتارهای ایشان باید اسوه باشد.
نکته آخر که به بحث تبلیغ مربوط نیست اما لازم میدانم یادآوری کنم اینکه من با این حرف که حجاب پیامهایی میدهد نظیر "من مایل به برقراری یک رابطه بافاصله هستم" قصد ندارم بگویم زن بیحجاب نمیتواند چنین پیامهایی بدهد یا نمیتواند رابطهای مناسب با مرد برقرار کند. او هم مسلما میتواند اما حجاب یا نشانه مذهبی برای مرد علامتی آشکار است برای اینکه از همان اول و همیشه فرد نخست به خودش و بعد به اطرافیانش تکرار کند که در ایجاد رابطه پایبند به اصولی است. نشانهها و نمادها معمولا سریع و مختصر و مفید پیام فردی که آنها را حمل میکند به مخاطب منتقل میکند. حجاب به تجربه من ابزاری کاربردیتر و بهتر برای انتقال این پیام است.
در یاددشت قبل توضیح دادم که این تبلیغات از جمله به دلیل اینکه مخاطب آنها را توهینآمیز میانگارد – هر چند که سازندگان قصد توهین نداشته باشند- موثر نخواهند بود. قصد من در این یادداشت این بود که دلیل دیگری از ناموفق بودن این تبلیغات را توضیح دهم: پیام این تبلیغات- در اینجا مصونیت زن- با تصاویر ذهنی که مخاطبان ایرانی از حجاب و زن محجبه دارند کاملا متفاوت است و سعی کردم توضیح دهم چرا فقط و فقط در کشور ما کار به اینجا رسیده است. بحث میزان تاثیرگذاری این تبلیغات بحثی بسیار وسیع است و در قالب یادداشت وبلاگی نمیگنجد