06-02-2015، 21:13
به بابام میگم فردا امتحان دارم رفته 3-4کیلو هویج گرفته اومده میگه بیا اینارو اب بگیر بخور...توکه هیچی بارت نیست حداقل ببینی بغل دستیت چی نوشته ! :|
بابامو دوس دارم فهمیده
قربون خودمون بشيم که اين زبون رو فهميديم
انصافا خارجيا چطورى ميخوان ياد بگيرن
ﻫﺎ = ﺑـﻠـﻪ
ﻫﺎ؟ = ﭼـﯽ؟
ﻫﺎ! = ﺗـﻌـﺠﺐ
ﻫﺎ = ﭼﻪ ﻣﯿﮕﯽ؟
ﻫﺎ = ﺗـﺎﯾﯿﺪ ﺣﺮﻑ
ﻫﺎ = ﺑـﺮﻭ ﺧﻮﺩﺗﯽ
ﻫﺎ = ﺧﻮﺷﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ
ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ = ﺧﻮﺷـﺤﺎﻟﯽ
ﻫﺎ = ﭼﯿﻪ ﻧﯿﮕﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز
دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمیگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتراست.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى در پوش زیرآب وان را بر میدارد . شما میخواهید تخت تان کنار پنجره باشد ؟! ؟!؟
کنکور سال آینده
سوال فیزیک :دختری به جرم ۴۵ کیلو گرم از کلیپسی به جرم 4 کیلو گرم
آویزان است. اگر این کلیپس حرکت دختر را ۴۰ درصد کاهش دهد حرکت
متوسط او را حساب کنید.
یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ..
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
مرده گفت : حدداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت .
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت…
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم …
غضنفر میره امامزاده میبینه یه دختری میگه خدایا یه شوهر خوب به من بده . غضنفر خودشو میندازه تو بغل دختره میگه خدایا هل نده
.
بابامو دوس دارم فهمیده
قربون خودمون بشيم که اين زبون رو فهميديم
انصافا خارجيا چطورى ميخوان ياد بگيرن
ﻫﺎ = ﺑـﻠـﻪ
ﻫﺎ؟ = ﭼـﯽ؟
ﻫﺎ! = ﺗـﻌـﺠﺐ
ﻫﺎ = ﭼﻪ ﻣﯿﮕﯽ؟
ﻫﺎ = ﺗـﺎﯾﯿﺪ ﺣﺮﻑ
ﻫﺎ = ﺑـﺮﻭ ﺧﻮﺩﺗﯽ
ﻫﺎ = ﺧﻮﺷﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ
ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ = ﺧﻮﺷـﺤﺎﻟﯽ
ﻫﺎ = ﭼﯿﻪ ﻧﯿﮕﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز
دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمیگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتراست.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى در پوش زیرآب وان را بر میدارد . شما میخواهید تخت تان کنار پنجره باشد ؟! ؟!؟
کنکور سال آینده
سوال فیزیک :دختری به جرم ۴۵ کیلو گرم از کلیپسی به جرم 4 کیلو گرم
آویزان است. اگر این کلیپس حرکت دختر را ۴۰ درصد کاهش دهد حرکت
متوسط او را حساب کنید.
یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ..
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
مرده گفت : حدداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت .
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت…
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم …
غضنفر میره امامزاده میبینه یه دختری میگه خدایا یه شوهر خوب به من بده . غضنفر خودشو میندازه تو بغل دختره میگه خدایا هل نده
.