امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قسم به عشق

#1
در این سکوت زمان ، دل نشانه میگیرد
به اشتیاق روی چو ماهت ، بهانه میگیرد
.
بیا به سِرّ منزلِ چشمم ، که روشنی بخشی
شمیم شرربار نگاهت ، جوانه میگیرد
.
ز موجهای دل افروز بلند مژگانت
بیا که بند بند وجودم ، ترانه میگیرد
.
چو در برم هستی عاشقانه میخوانم
ببین که حال و هوا دلبرانه میگیرد
.
شبی میان آسمان ، که ماه خوابیدست
دلم ز مهر وجودت ، آشیانه میگیرد
.
منم نهفته میان دو چشم بیتابت
قسم به عشق ، که نقش جاودانه میگیرد
.
کسی میان عشق من و تو نیست ، اما
دلم همیشه از این ، زمانه میگیرد
.
به خود بناز ، کمی شبیه اطلسی هایی
چطور دلم ، میان دلت خانه میگیرد ؟
.
منم همان غریبه ی خاموش ، دختر پاییز
که در حضور عشق تو ، فسانه میگیرد
.
بگو چه آموخته ام از حریر چشمانت ؟
که دم به دم نفسم ، عاشقانه میگیرد
.
افسانه واقعی (افسون)
..
پاسخ
 سپاس شده توسط PįŋK ĞįŘł
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان