29-01-2015، 21:06
حسن شمشادی خبرنگار ایران در سوریه از آخرین دیدار خود با سردار الله دادی در صفحه شخصی خود نوشت:
«كمتر از ٧٢ ساعت قبل از عروج شهید الله دادی در گوشه ای از حرم سه ساله امام حسین علیه السلام ، دیدمش كه مشغول نماز و دعا و نیایش بود. پس از دعا هنگام خروج از حرم، سلام علیكی كردیم و احوال پرسی و التماس دعایی ، و با لبخندِ همیشگی اش،از هم جدا شدیم و خداحافظی كردیم ، و من چه میدانستم كه این اخرین دیدار است و دیدار بعد به قیامت می افتد. حال جای خالی او را هم، هر مراسم و دعا باید در گوشه حرم ببینم و حسرت بخورم و اه بكشم. دیشب او میهمان حرم خانم زینب سلام الله علیها هم بود، مثل بسیاری روزها و شب های دیگر، اما این بار او را اوردند، همراه با چند هم رزم شهیدش، برای طواف و وداع ...
می دانم كه مثل همه ما چشم به شفاعت هر دو بانو داشت، و ما هم داریم ، و همچنین، شفاعت او و یاران شهیدش ...
او هم رفت تا یاداورمان شود كه :
اگر اه تو از جنس نیاز است
در باغِ شهادت، باز، باز است»
دل نوشته شهید الله دادی
این شهید سرافراز چند سال پیش در نوشتهای به شرح زیر، اینگونه به همرزمان شهیدش ابراز اشتیاق و برای پیوستن به آنها ابراز دلتنگی میکند:
«سالهای عشق و حماسه گذشت. روزهایی كه زمین رنگ آسمان بود. روزهایی كه بلاجویان دشت كربلا در عنفوان جوانی، منازل عرفان را یكی پس از دیگری طی كردند. به راستی چگونه می توان در بیان عظمت شهیدان نوشت وقتی در طلب «رضوان من الله اكبر»، تا بالاترین منزل قرب شتافتند. چگونه می توان در وصف سبك بالان عاشق نوشت، آنان كه جان در طبق اخلاص نهادند و بی هیچ چشم داشتی به محضر دوست تقدیم نمودند. براستی نمی توان از ستارگان آسمان جهاد و شهادت، غفلت نمود و با خاطراتشان حرفهای دل را مرور نکرد. اگر می خواهیم كه بهار روزهای عظمت به سراغمان آید؛ هرچند یاران بهاری مان رفته اند، هم آنان كه بهاری بودن را به ما آموزش دادند. به ما یاد دادند سر بر زانوی زمستان ننهیم، حتی اگر خزان فتنه ها بر جغرافیای اذهان هجوم آورد و تند باد حوادث و بلاها، تن های خسته را در برگیرد. آموختند اگر آه آدمی از جنس نیاز باشد می توان دروازه های پیروزی را گشود و تا شهر جاودانگی سفر كرد.
هیهات اگر یاد و خاطره یاران حماسه ساز صحنه های دفاع از كیان و شرف، از خاطرمان محو شود. یاد آنان كه در تاریكی شب های جبهه های غرب و جنوب زنگ دلشان به صدا در آمد، چلچله ها در بی قراری نوایشان پرواز آموختند، روزهایشان بهانه ای برای عاشقی بود و شب هایشان وسعت بودن. آنها خواهند ماند. اگرچه امروز ما در حسرت عطر های گم شده ی حضورشان دست و پا می زنیم، اما می دانیم روی تپه های صبح ظفر اثری جز رد پای آنان نیست و روزهای بودنشان در برابر ما به زیبایی حك شده، اگر چه مه هجران شان تمام تن مان را گرفته امّا ما را می بینند، صدایمان می زنند و طنین نوای شان تا ابدیت جاری است.
واینک فرصت و توفیقی نصیب مان شده تا از شهیدان افتخار آفرین مان بشنویم. از سرو قامتان جاودانه تاریخ، از مردان مرد این دیار. پاسدارانی كه ایستادگی شان كوه را شرمنده كرد. بسیجیانی كه بهار، غرق در عظمت وجود آنهاست. دلاورانی كه جاودانه ترین اسطوره های تاریخند. آنان که نه تنها مربیان آموزش كه اساتید اخلاق و عرفانند و آئینه های صیقلی روحشان سایه نشان كوچه های مهتاب است. امید آنکه در پرتو ولایت ولی عصر(عج) و تحت زعامت مقام معظم رهبری در راستای تحقق آرمانهای والای امام راحل، حریم نورانی شهدای عزیز و عزت آفرینمان را پاس داریم و از شفاعتشان بهره مند گردیم».
والعاقبه للمتقین
فرمانده سپاه الغدیر استان یـــــــــزد
سرتیپ دوّم پاسدار محمّدعلی الله دادی»
«كمتر از ٧٢ ساعت قبل از عروج شهید الله دادی در گوشه ای از حرم سه ساله امام حسین علیه السلام ، دیدمش كه مشغول نماز و دعا و نیایش بود. پس از دعا هنگام خروج از حرم، سلام علیكی كردیم و احوال پرسی و التماس دعایی ، و با لبخندِ همیشگی اش،از هم جدا شدیم و خداحافظی كردیم ، و من چه میدانستم كه این اخرین دیدار است و دیدار بعد به قیامت می افتد. حال جای خالی او را هم، هر مراسم و دعا باید در گوشه حرم ببینم و حسرت بخورم و اه بكشم. دیشب او میهمان حرم خانم زینب سلام الله علیها هم بود، مثل بسیاری روزها و شب های دیگر، اما این بار او را اوردند، همراه با چند هم رزم شهیدش، برای طواف و وداع ...
می دانم كه مثل همه ما چشم به شفاعت هر دو بانو داشت، و ما هم داریم ، و همچنین، شفاعت او و یاران شهیدش ...
او هم رفت تا یاداورمان شود كه :
اگر اه تو از جنس نیاز است
در باغِ شهادت، باز، باز است»
دل نوشته شهید الله دادی
این شهید سرافراز چند سال پیش در نوشتهای به شرح زیر، اینگونه به همرزمان شهیدش ابراز اشتیاق و برای پیوستن به آنها ابراز دلتنگی میکند:
«سالهای عشق و حماسه گذشت. روزهایی كه زمین رنگ آسمان بود. روزهایی كه بلاجویان دشت كربلا در عنفوان جوانی، منازل عرفان را یكی پس از دیگری طی كردند. به راستی چگونه می توان در بیان عظمت شهیدان نوشت وقتی در طلب «رضوان من الله اكبر»، تا بالاترین منزل قرب شتافتند. چگونه می توان در وصف سبك بالان عاشق نوشت، آنان كه جان در طبق اخلاص نهادند و بی هیچ چشم داشتی به محضر دوست تقدیم نمودند. براستی نمی توان از ستارگان آسمان جهاد و شهادت، غفلت نمود و با خاطراتشان حرفهای دل را مرور نکرد. اگر می خواهیم كه بهار روزهای عظمت به سراغمان آید؛ هرچند یاران بهاری مان رفته اند، هم آنان كه بهاری بودن را به ما آموزش دادند. به ما یاد دادند سر بر زانوی زمستان ننهیم، حتی اگر خزان فتنه ها بر جغرافیای اذهان هجوم آورد و تند باد حوادث و بلاها، تن های خسته را در برگیرد. آموختند اگر آه آدمی از جنس نیاز باشد می توان دروازه های پیروزی را گشود و تا شهر جاودانگی سفر كرد.
هیهات اگر یاد و خاطره یاران حماسه ساز صحنه های دفاع از كیان و شرف، از خاطرمان محو شود. یاد آنان كه در تاریكی شب های جبهه های غرب و جنوب زنگ دلشان به صدا در آمد، چلچله ها در بی قراری نوایشان پرواز آموختند، روزهایشان بهانه ای برای عاشقی بود و شب هایشان وسعت بودن. آنها خواهند ماند. اگرچه امروز ما در حسرت عطر های گم شده ی حضورشان دست و پا می زنیم، اما می دانیم روی تپه های صبح ظفر اثری جز رد پای آنان نیست و روزهای بودنشان در برابر ما به زیبایی حك شده، اگر چه مه هجران شان تمام تن مان را گرفته امّا ما را می بینند، صدایمان می زنند و طنین نوای شان تا ابدیت جاری است.
واینک فرصت و توفیقی نصیب مان شده تا از شهیدان افتخار آفرین مان بشنویم. از سرو قامتان جاودانه تاریخ، از مردان مرد این دیار. پاسدارانی كه ایستادگی شان كوه را شرمنده كرد. بسیجیانی كه بهار، غرق در عظمت وجود آنهاست. دلاورانی كه جاودانه ترین اسطوره های تاریخند. آنان که نه تنها مربیان آموزش كه اساتید اخلاق و عرفانند و آئینه های صیقلی روحشان سایه نشان كوچه های مهتاب است. امید آنکه در پرتو ولایت ولی عصر(عج) و تحت زعامت مقام معظم رهبری در راستای تحقق آرمانهای والای امام راحل، حریم نورانی شهدای عزیز و عزت آفرینمان را پاس داریم و از شفاعتشان بهره مند گردیم».
والعاقبه للمتقین
فرمانده سپاه الغدیر استان یـــــــــزد
سرتیپ دوّم پاسدار محمّدعلی الله دادی»