امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

يك گوني از جنس ديگر

#1
لباسهای خیس به تنمون سنگینی می کرد... ستون گردان پایین ارتفاع زیر پای عراقی ها بود. همهمه بسیجی ها میان رعد و برق و شر شر باران گم شده بود...


حالا گونی هایی رو که عراقی ها پله وار زیر کوه چیده بودند از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر...


بچه ها از کت و کول هم بالا می رفتند که از شر باران خلاصی یابند و خودشان را به داخل غار بزرگ زیر قله برسانند.


انگار یه گونی، جنسش با بقیه فرق داشت. لیز و سُر نبود... بسیجی ها پا روش می گذاشتند ومی پریدند اون ور آب و بعد داخل غار. اما گونی هر از گاهی تکان میخورد!!


شاید اون شب هیچ بسیجی ای نفهمید که علی آقا فرمانده شون پله شده بود برای بقیه... حدود یکی دو نفر هم که متوجه شدیم، دم غار، اشکهایمان با باران قاطی شده بود...



دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
يك گوني از جنس ديگر 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ʜɪᴅᴅᴇɴ ، آیلی جوون
آگهی
#2
جالب بود!
پاسخ
 سپاس شده توسط ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  چرا ميگوييد مرگ بر امريكا؟دشمني بس است ديگر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان