امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در خيالات خودم در زير باراني كه نيست..................

#1
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه از خیابانی که نیست
مینشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی ومیپرسی که حالت بهتر است
باز میخندم که خیلی گرچه میدانی که نیست
شعرمیخوانم برایت واژه ها گل میکند
یاس ومریم میگذارم توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت میشود ایا کمی
دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست
وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو
پشت پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست
میروی وخانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای وبعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار اسانی که نیست ...


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
در خيالات خودم در زير باراني كه نيست.................. 1
پاسخ
 سپاس شده توسط shervin 007 ، شیرین بلا
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  او آمد ... [متن از خودم]
  اردوی راهیان نور+عکس هاشو خودم گرفتم
  مژده ی بزرگ برای جوانان هم سن و سال خودم!
  تلاوت قرآن، آواز خواني نيست
  به جون خودم اين ديگه حرف نداره + يه چيز جالب
  ما كه را گول زديمممم؟ دست هميشه براي زدن نيست
  من عاشق محمدم (ص) عكساشو خودم گرفتم :)
Smile پايانى كه پايان نيست!
  سرخيتان مورد قبول ولي سبزيتان بدون آقا سبز نيست
  همه چیز درباره جنگ کربلا (( نیای به جونه خودم پشیمون میشی ))

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان