24-01-2015، 16:19
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حضرت الیاس و شیوه دعوت او
یكی از پیامبران مرسل، حضرت الیاس است كه نام مباركش در قرآن در دو مورد آمده است، در یك جا به عنوان انسانی شایسته در ردیف زكریا و عیسی و یحیی ـ علیهم السلام ـ ذكر شده (انعام ـ 85) و در جاهای دیگر به عنوان پیامبر مرسل یاد شده است (صافّات، 123).
گرچه طبق بعضی از اقوال الیاس ـ علیه السلام ـ همان ادریس، یا خضر یا ایلیا است، ولی از ظاهر آیات قرآن استفاده میشود كه او به طور مستقل، یكی از پیامبران است.
یكی از پیامبران مرسل، حضرت الیاس است كه نام مباركش در قرآن در دو مورد آمده است، در یك جا به عنوان انسانی شایسته در ردیف زكریا و عیسی و یحیی ـ علیهم السلام ـ ذكر شده (انعام ـ 85) و در جاهای دیگر به عنوان پیامبر مرسل یاد شده است (صافّات، 123).
گرچه طبق بعضی از اقوال الیاس ـ علیه السلام ـ همان ادریس، یا خضر یا ایلیا است، ولی از ظاهر آیات قرآن استفاده میشود كه او به طور مستقل، یكی از پیامبران است.
و در آیه 130 سوره صافات میخوانیم: «سَلامٌ عَلى إِلْیاسِینَ؛ سلام بر اِلْیاسین»
سپس در آیه 132 میفرماید: «إِنَّهُ كانَ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ؛ او از بندگان مؤمن ما است.»[1]
كلمه الیاسین همان الیاس است كه یا و نون بر آن افزوده شده است، و نیز احتمال دارد نظر به این كه پدرش یاسین نام داشت، او را الیاسین خواندند.
الیاس از پیامبران بنی اسرائیل و از نوادههای هارون ـ علیه السلام ـ[2] برادر موسی ـ علیه السلام ـ است، و از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده كه الیاس از پیامبران عابد بنی اسرائیل بود.[3]
سپس در آیه 132 میفرماید: «إِنَّهُ كانَ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ؛ او از بندگان مؤمن ما است.»[1]
كلمه الیاسین همان الیاس است كه یا و نون بر آن افزوده شده است، و نیز احتمال دارد نظر به این كه پدرش یاسین نام داشت، او را الیاسین خواندند.
الیاس از پیامبران بنی اسرائیل و از نوادههای هارون ـ علیه السلام ـ[2] برادر موسی ـ علیه السلام ـ است، و از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده كه الیاس از پیامبران عابد بنی اسرائیل بود.[3]
شیوه دعوت الیاس ـ علیه السلام ـ
حضرت الیاس ـ علیه السلام ـ از طرف خدا مأمور هدایت بت پرستان شد، كه به قول بعضی، آنها در بَعْلُبك (كه اكنون در كشور لبنان قرار گرفته) بودند. الیاس ـ علیه السلام ـ آنها را به تقوا و پاكسازی دعوت كرد و از بت پرستی و پرستش بت بَعْلُ (كه بت بزرگ آنها بود) برحذر داشت، و قوم بت پرست را به خاطر پرستش بت، سخت نكوهش نمود و به آنها فرمود: خدای یكتا و بیهمتا پروردگار شما و پدران پیشین شما است، مربی و تربیت كننده شما او است، همه نعمتهایی كه دارید از او است، و حل هر مشكلی به دست با كفایت او میباشد، چرا جز او را میپرستید؟ دست از تقلید كوركورانه بردارید، و روش نیاكان خود را دنبال نكنید، خدای حقیقی را بپرستید.
حضرت الیاس ـ علیه السلام ـ از طرف خدا مأمور هدایت بت پرستان شد، كه به قول بعضی، آنها در بَعْلُبك (كه اكنون در كشور لبنان قرار گرفته) بودند. الیاس ـ علیه السلام ـ آنها را به تقوا و پاكسازی دعوت كرد و از بت پرستی و پرستش بت بَعْلُ (كه بت بزرگ آنها بود) برحذر داشت، و قوم بت پرست را به خاطر پرستش بت، سخت نكوهش نمود و به آنها فرمود: خدای یكتا و بیهمتا پروردگار شما و پدران پیشین شما است، مربی و تربیت كننده شما او است، همه نعمتهایی كه دارید از او است، و حل هر مشكلی به دست با كفایت او میباشد، چرا جز او را میپرستید؟ دست از تقلید كوركورانه بردارید، و روش نیاكان خود را دنبال نكنید، خدای حقیقی را بپرستید.
ولی قوم خیره سر و خود خواه او، گوش به اندرزهای او ندادند، و به هدایتهای منطقی و دلسوزانه او اعتنا نكردند، و به تكذیب او پرداختند، خداوند به آنها هشدار داد كه روزی خواهد آمد كه آنها در دادگاه عدل الهی قرار خواهند گرفت و در عذاب دوزخ، احضار خواهند شد.[4]
ایمان گروه اندكی به دعوت الیاس ـ علیه السلام ـ
تبلیغات الیاس ـ علیه السلام ـ باعث شد كه عدهای از بندگان خالص خدا، به او ایمان آوردند، و برخلاف مسلك جامعه، سنّت شكنی نموده، و باطل را رها كرده و به حق پیوستند. با این كه چنین كاری در شرایط سخت آن عصر، بسیار دشوار بود، ولی آنها سنت باطل تقلید كوركورانه و جمله بیاساس «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» را رها كرده، و دعوت به حق الیاس ـ علیه السلام ـ را باور كردند و جزء یاران او شدند.[5]
تبلیغات الیاس ـ علیه السلام ـ باعث شد كه عدهای از بندگان خالص خدا، به او ایمان آوردند، و برخلاف مسلك جامعه، سنّت شكنی نموده، و باطل را رها كرده و به حق پیوستند. با این كه چنین كاری در شرایط سخت آن عصر، بسیار دشوار بود، ولی آنها سنت باطل تقلید كوركورانه و جمله بیاساس «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» را رها كرده، و دعوت به حق الیاس ـ علیه السلام ـ را باور كردند و جزء یاران او شدند.[5]
مناجات حضرت الیاس ـ علیه السلام ـ در سجده
مفضل بن عمر میگوید: همراه دوستان برای ملاقات با امام صادق ـ علیه السلام ـ رهسپار شدیم. به در خانه آن حضرت رسیدیم و میخواستیم اجازه ورود بگیریم. پشت در شنیدیم كه آن حضرت سخنی میگوید، ولی آن سخن عربی نبود و خیال كردیم كه به لغت سریانی است. سپس آن حضرت گریه كرد، و ما هم از گریه او به گریه افتادیم، آن گاه غلام آن حضرت بیرون آمد و اجازه ورود داد.
مفضل بن عمر میگوید: همراه دوستان برای ملاقات با امام صادق ـ علیه السلام ـ رهسپار شدیم. به در خانه آن حضرت رسیدیم و میخواستیم اجازه ورود بگیریم. پشت در شنیدیم كه آن حضرت سخنی میگوید، ولی آن سخن عربی نبود و خیال كردیم كه به لغت سریانی است. سپس آن حضرت گریه كرد، و ما هم از گریه او به گریه افتادیم، آن گاه غلام آن حضرت بیرون آمد و اجازه ورود داد.
ما به محضر امام صادق ـ علیه السلام ـ رسیدیم. پس از احوالپرسی، من به امام عرض كردم: «ما پشت در، شنیدم كه شما سخنی كه عربی نیست و به خیال ما سریانی است، تكلم میكردی، سپس گریه كردی و ما هم با شنیدن صدای گریه شما به گریه افتادیم».
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «آری من به یاد الیاس افتادم كه از پیامبران عابد بنی اسرائیل بود، و دعایی را كه او در سجده میخواند، میخواندم»، سپس امام صادق ـ علیه السلام ـ آن دعا (و مناجات) را به لغت سریانی، پشت سر هم خواند، كه سوگند به خدا هیچ كشیش و اُسقفی را ندیده بودم كه همانند آن حضرت، آن گونه شیوا و زیبا بخواند، و بعد آن را برای ما به عربی ترجمه كرد و فرمود: الیاس در سجودش چنین مناجات میكرد:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «آری من به یاد الیاس افتادم كه از پیامبران عابد بنی اسرائیل بود، و دعایی را كه او در سجده میخواند، میخواندم»، سپس امام صادق ـ علیه السلام ـ آن دعا (و مناجات) را به لغت سریانی، پشت سر هم خواند، كه سوگند به خدا هیچ كشیش و اُسقفی را ندیده بودم كه همانند آن حضرت، آن گونه شیوا و زیبا بخواند، و بعد آن را برای ما به عربی ترجمه كرد و فرمود: الیاس در سجودش چنین مناجات میكرد:
«اَتُراكُ مُعَذِّبِی وَ قَدْ عَفَّرْتُ لَكَ فِی التُّرابِ وَجْهِی، اَتُراكَ مُعَذَّبِی وَ قَد اِجْتَنَبْتُ لَكَ الْمَعاصِی، أتُراكَ مُعَذَّبِی وَ قَدْ اَسْهَرْتُ لَكَ لَیلِی؛ خدایا آیا به راستی تو را بنگرم كه مرا عذاب كنی، با این كه روزهای داغ به خاطر تو (با روزه گرفتن) تشنگی كشیدم؟!، آیا تو را بنگرم كه مرا عذاب كنی، در صورتی كه برای تو، رخسارم را (در سجده) به خاك مالیدم؟!، آیا تو را بنگرم كه مرا عذاب كنی با آن كه به خاطر تو، از گناهان دوری گزیدم؟!، آیا تو را ببینم كه مرا عذاب كنی با این كه برای تو، شب را به عبادت به سر بردم؟!»
خداوند به الیاس، وحی كرد: «سرت را از خاك بردار كه من تو را عذاب نمیكنم»
الیاس عرض كرد: «ای خدای بزرگ، اگر این سخن را گفتی (كه تو را عذاب نمیكنم) ولی بعداً مرا عذاب كردی چه كنم؟! مگر نه این است كه من بنده تو و تو پروردگار من هستی؟»
باز خداوند به او وحی كرد:
«اِرْفَعْ رَأسَكَ فَاِنِّی غَیرُ مُعَذَّبِكَ، اِنِّی اِذا وَعَدْتُ وَعْداً وَ فَیتُ بِهِ؛ سرت را از سجده بردار كه من تو را عذاب نمیكنم و وعدهای كه دادم به آن وفا خواهم نمود.»[6]
الیاس عرض كرد: «ای خدای بزرگ، اگر این سخن را گفتی (كه تو را عذاب نمیكنم) ولی بعداً مرا عذاب كردی چه كنم؟! مگر نه این است كه من بنده تو و تو پروردگار من هستی؟»
باز خداوند به او وحی كرد:
«اِرْفَعْ رَأسَكَ فَاِنِّی غَیرُ مُعَذَّبِكَ، اِنِّی اِذا وَعَدْتُ وَعْداً وَ فَیتُ بِهِ؛ سرت را از سجده بردار كه من تو را عذاب نمیكنم و وعدهای كه دادم به آن وفا خواهم نمود.»[6]