28-01-2015، 8:19
[rtl]مردی دیروقت، خسته وعصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود...
- بابا!یک سوال از شما بپرسم؟
- بلهحتماً. چه سوال؟
- باباشما برای هر ساعت کار چقدر پول میگیرید؟
مردبا عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی میپرسی؟
- فقطمی خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول میگیرید؟
- اگرباید بدانی می گویم. ۲۰ دلار.
- پسرکوچک در حالی که سرش پایین بود، آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت: میشود لطفا ۱۰ دلار به من قرض بدهید؟
مردبیشتر عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم.
پسرکوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مردنشست و باز هم عصبانی تر شد.
بعداز حدود یک ساعت مرد آرامتر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی خشن رفتار کرده است...
شایدواقعا او به ۱۰ دلار برای خرید چیزی نیاز داشته است.
بخصوصاینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش پول درخواست کند.
مردبه سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
- خوابهستی پسرم؟
- نهپدر بیدارم.
- منفکر کردم با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این هم ۱۰ دلاری که خواسته بودی.
پسرکوچولو نشست خندید و فریاد زد : متشکرم بابا
بعددستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله بیرون آورد.
مردوقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت : با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی ؟
بعدبه پدرش گفت : برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من ۲۰ دلار دارم. آیا میتوانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم…[/rtl]
- بابا!یک سوال از شما بپرسم؟
- بلهحتماً. چه سوال؟
- باباشما برای هر ساعت کار چقدر پول میگیرید؟
مردبا عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی میپرسی؟
- فقطمی خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول میگیرید؟
- اگرباید بدانی می گویم. ۲۰ دلار.
- پسرکوچک در حالی که سرش پایین بود، آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت: میشود لطفا ۱۰ دلار به من قرض بدهید؟
مردبیشتر عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم.
پسرکوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مردنشست و باز هم عصبانی تر شد.
بعداز حدود یک ساعت مرد آرامتر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی خشن رفتار کرده است...
شایدواقعا او به ۱۰ دلار برای خرید چیزی نیاز داشته است.
بخصوصاینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش پول درخواست کند.
مردبه سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
- خوابهستی پسرم؟
- نهپدر بیدارم.
- منفکر کردم با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این هم ۱۰ دلاری که خواسته بودی.
پسرکوچولو نشست خندید و فریاد زد : متشکرم بابا
بعددستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله بیرون آورد.
مردوقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت : با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی ؟
بعدبه پدرش گفت : برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من ۲۰ دلار دارم. آیا میتوانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم…[/rtl]