18-01-2015، 11:20
تيمسار محمدعلي صفاري فرزند محمدحسين منظمالسلطنه از ملاکين گيلان بود. در سال 1277ه .ش. در لاهيجان متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتي براي ادامه تحصيل در رشته نظام به اروپا رفت. چندي در روسيه و مدتي در فرانسه به تحصيل علوم نظامي اشتغال ورزيد و به ايران بازگشت و وارد قزاقخانه شد. بعد از کودتاي 1299هـ .ش که کريم آقاخان بوذرجمهري متناوباً رياست بلديه تهران را عهدهدار گرديد، نايب اول، محمدعلي صفاري معاون او بود و در توسعه شهر تهران و تعريض خيابانها و ايجاد پارکها و ميادين، سهمي بسزا داشت. در سال 1311هـ .ش با درجه سلطاني، فرمانده نيروي دريايي شد. (در حقيقت قرار شد نيروي دريايي را تأسيس کند). پس از آن به اداره املاک رضاشاه منتقل شد و چندي در صفحات شمال به توسعه املاک رضاشاه و آبادي آنها پرداخت. در سال 1318هـ.ش فرماندار کل گرگان شد و اين شهر را توسعه داد و در همين سمت درجه سرهنگي گرفت.
در سال 1320هـ.ش بعد از رفتن رضاشاه به تهران منتقل شد و مديرکل انتظامات وزارت کشور گرديد، يک سال بعد که قوامالسلطنه رئيسالوزرا شد، به مناسبت دوستي و نزديکي با منظمالسلطنه، فرزندش سرهنگ صفاري را به رياست اداره کل نان تهران گماشت. در آن تاريخ نان در تهران و ساير شهرها جيرهبندي بود و در مقابل کوپن که به هر کسي داده ميشد با زحمت و مرارت زياد نيم کيلو شبيه نان به او ميدادند. صفاري تا حدي توفيق يافت که وضع نان را در تهران سر و صورت بدهد و از مرگ مردم به علت گرسنگي جلوگيري کند.
در سال 1322هـ.ش به مديرکلي غله کشور رسيد. در سال 1325هـ.ش که قوامالسلطنه براي بار چهارم به نخستوزيري منصوب شد، صفاري را به رياست شهرباني گمارد و براي او درجه سرپاسي گرفت.
در پانزدهم بهمن 1327 موقعي که شاه در مقابل آمفي تئاتر دانشکده حقوق مورد اصابت چند گلوله واقع شد، صفاري رئيس شهرباني بود و به ضارب تيراندازي کرد و او را از پاي درآورد.
صفاري يک بار ديگر هم رئيس شهرباني شد، بعد به استانداري مازندران منصوب گرديد، مدتي هم شهردار تهران شد، او در ادوار هيجدهم، نوزدهم و بيستم وکيل مجلس شوراي ملي بود. پس از انحلال مجلس بيستم، به استانداري خوزستان برگزيده شد و چندي بعد تغيير سمت داد و به استانداري آذربايجان ماموريت يافت و بعد مجدداً شهردار تهران گرديد. او مجموعاً دو بار رئيس شهرباني، دو بار شهردار تهران، سه دوره نماينده مجلس شوراي ملي، سه بار استاندار، و سه دوره سناتور بود. صفاري در مدت 60 سال مصدر کارهاي مهم بود و در تمام دولتها حضور داشت.
صفاري به زبانهاي فرانسه و روسي تسلط داشت. وي به کشورهاي شوروي، ايتاليا، فرانسه، بلژيک، يوگسلاوي، هلند، چين ملي، هنگ کنگ، سيام، ويتنام جنوبي، عراق، سوريه، لبنان، اردن، حجاز، اطريش، سوئيس و انگلستان سفر کرد. مناصب ديگر او عبارت است از: رياست شعبه دوم رکن يکم ستاد ارتش، رياست محاسبات مخصوص شاهنشاهي، فرمانداري نظامي گرگان، فرمانداري شهسوار، مديرکل کارگزيني و انتظامات وزارت کشور، مديرکل غله و نان در وزارت دارايي، رئيس قسمت انحصارهاي کشاورزي در موقع جنگ، رئيس هيئت مديره شيلات ايران، مديرکل منع احتکار در زمان جنگ بينالملل دوم.
امتيازات : داراي نشان درجه 2 همايون، نشان درجه 2 تاج، مدال تاجگذاري، نشان لياقت، نشان درجه يک پاس، نشان آذرآبادگان، نشان کوکب الدري از اردن، نشان رافدين از عراق و سه قطعه نشان ورزشي درجه 1.
تاليفات : تاريخ خان گيلان در علل سقوط خان احمد آخرين سلطان محلي سلسله کيائيه، لکههاي سياه يا قربانيهاي محيط (رمان ادبي)، در چنگال اهريمن مستحفظ راه، يادداشتهاي مسافرت روسيه، ايتاليا، يوگسلاوي و خاوردور، مقالات ادبي در جرايد و شرح زندگي خان احمد گيلاني.
صفاري در سال 1367 در تهران درگذشت.
در سال 1320هـ.ش بعد از رفتن رضاشاه به تهران منتقل شد و مديرکل انتظامات وزارت کشور گرديد، يک سال بعد که قوامالسلطنه رئيسالوزرا شد، به مناسبت دوستي و نزديکي با منظمالسلطنه، فرزندش سرهنگ صفاري را به رياست اداره کل نان تهران گماشت. در آن تاريخ نان در تهران و ساير شهرها جيرهبندي بود و در مقابل کوپن که به هر کسي داده ميشد با زحمت و مرارت زياد نيم کيلو شبيه نان به او ميدادند. صفاري تا حدي توفيق يافت که وضع نان را در تهران سر و صورت بدهد و از مرگ مردم به علت گرسنگي جلوگيري کند.
در سال 1322هـ.ش به مديرکلي غله کشور رسيد. در سال 1325هـ.ش که قوامالسلطنه براي بار چهارم به نخستوزيري منصوب شد، صفاري را به رياست شهرباني گمارد و براي او درجه سرپاسي گرفت.
در پانزدهم بهمن 1327 موقعي که شاه در مقابل آمفي تئاتر دانشکده حقوق مورد اصابت چند گلوله واقع شد، صفاري رئيس شهرباني بود و به ضارب تيراندازي کرد و او را از پاي درآورد.
صفاري يک بار ديگر هم رئيس شهرباني شد، بعد به استانداري مازندران منصوب گرديد، مدتي هم شهردار تهران شد، او در ادوار هيجدهم، نوزدهم و بيستم وکيل مجلس شوراي ملي بود. پس از انحلال مجلس بيستم، به استانداري خوزستان برگزيده شد و چندي بعد تغيير سمت داد و به استانداري آذربايجان ماموريت يافت و بعد مجدداً شهردار تهران گرديد. او مجموعاً دو بار رئيس شهرباني، دو بار شهردار تهران، سه دوره نماينده مجلس شوراي ملي، سه بار استاندار، و سه دوره سناتور بود. صفاري در مدت 60 سال مصدر کارهاي مهم بود و در تمام دولتها حضور داشت.
صفاري به زبانهاي فرانسه و روسي تسلط داشت. وي به کشورهاي شوروي، ايتاليا، فرانسه، بلژيک، يوگسلاوي، هلند، چين ملي، هنگ کنگ، سيام، ويتنام جنوبي، عراق، سوريه، لبنان، اردن، حجاز، اطريش، سوئيس و انگلستان سفر کرد. مناصب ديگر او عبارت است از: رياست شعبه دوم رکن يکم ستاد ارتش، رياست محاسبات مخصوص شاهنشاهي، فرمانداري نظامي گرگان، فرمانداري شهسوار، مديرکل کارگزيني و انتظامات وزارت کشور، مديرکل غله و نان در وزارت دارايي، رئيس قسمت انحصارهاي کشاورزي در موقع جنگ، رئيس هيئت مديره شيلات ايران، مديرکل منع احتکار در زمان جنگ بينالملل دوم.
امتيازات : داراي نشان درجه 2 همايون، نشان درجه 2 تاج، مدال تاجگذاري، نشان لياقت، نشان درجه يک پاس، نشان آذرآبادگان، نشان کوکب الدري از اردن، نشان رافدين از عراق و سه قطعه نشان ورزشي درجه 1.
تاليفات : تاريخ خان گيلان در علل سقوط خان احمد آخرين سلطان محلي سلسله کيائيه، لکههاي سياه يا قربانيهاي محيط (رمان ادبي)، در چنگال اهريمن مستحفظ راه، يادداشتهاي مسافرت روسيه، ايتاليا، يوگسلاوي و خاوردور، مقالات ادبي در جرايد و شرح زندگي خان احمد گيلاني.
صفاري در سال 1367 در تهران درگذشت.