11-01-2015، 8:51
این زبانی که ما با هم صحبت می*کنیم چه زبانی است؟ فارسی؟ گاهی به نسخه اصل بودنش شک می*کنم...
این زبانی که ما با هم صحبت می*کنیم چه زبانی است؟ فارسی؟ گاهی به نسخه اصل بودنش شک می*کنم.
البته که این فارسی است اما اگر به همین منوال که الان من و شما با هم گفت*وگو می*کنیم به حرف زدنمان ادامه دهیم، واقعا می*شود همین*طور ادامه داد؟ قول؟
بانو منیجه: قول عسیسم. عجقم قول. *هانی بداخلاقی نکن دیگه. فارسیم که خوبه. شونزده می*شدم همیشه. میگی نه از بابام بپرس.
باباش: معلمش همساده دیفال به دیفال ما بود. همیشه تیلیفون می*زد می*گفت درس این بچه بیسته بیسته. اگه بیست نمیاره واسه اینه که یکی قلف زده به بختش.
دبیر فارسی: واه واه واه... من کی گفتم قلف؟ بریدم اصلا. چی می*شد من هم پول داشتم دلال می*شدم؟ خسته شدم از این شغل. صبح تا شب نهاد و گزاره کار کن تازه فرداش بابای دانش*آموز بیاد بگه چرا خودت بلد نیستی چیزی که درس میدی؟
بابای ٢: در دوران پسیو تکنولوژی خیلی آنلایک داره این*طور بی*سواد باشی و بهره از ناولج جهانی نبری. در این سیتی*سنتر جهانی ما باید در مورد ناولج فارسی اکتیوتر باشیم. اوکی؟ یس پلیز.
سند یک: ترجمه متن بالا توسط دانشجوی زبان فارسی: ببخشید من همه*اش را بلدم کلمه به کلمه ترجمه کنم فقط این*طور با کدام ط نوشته میشه؟ و جهان با کدام هـ؟
نامزد مترجم بالا: بیا اوجولات بخور فشارت افتاد از بس ناز ترجمه کردی دیلماج من. به قول شاعر، زبان سبز سر سرخ می*دهد بر باد.
محمدعلی سپانلو: خدایا چرا با من این کار را می*کنی؟ چرا من باید در این دوره زندگی می*کردم؟ اینها ضرب*المثل*ها را هم نمی*دانند . هی هی هی. *ای وای*ای وای*ای وای
پزشک: استاد این*قدر حرص نخورید. اگر حرص و جوش بزنید هژمونی سلول*های شما بر اثر استرس و پرس ملتهب شده و آنتی هرمنوتیک سلولی فعالیتش را بیشتر می*کند که منجر به بولد شدن موضوع می*شود. حیف نیست؟
هنرمند: وقتی سابجکت یکی از اساتید باشد دیگر جای ویتینگ نیست. باید زودتر با دانلود آنتی*استرس*ها به استادان هلپ داد.
حکیم فردوسی: بسی رنج کشیدم در این سی*سال... بابا دست از سر این میراث کهن ما بردارید.
توییت شعبون استخونی: دمت غیژ و سرت سلامت مشتی. واسه شاهون نوشتی اون وقت منتش را سر ما می*تکونی. بگم اتول مشدی ممدلی بیاد دربست بزنه ببرتت اداره استخبارات؟
سیدعلی صالحی: حال همه ما - ازجمله زبان و ادبیات فارسی – خوب است... اما تو باور نکن.
گزارش میدانی یکی از شهروندان از آفت زبان فارسی: ما که هرچی زیر و رو کردیم بیشتر فهمیدیم این [...] فلان [...] شده از عهده [...] برنمیاد. از بس [...].
درخواست دوستداران زبان فارسی: ما با تمام وجود درخواست می*کنیم اکثر مجریان صداوسیما از خواندن اشعار شاعران بزرگ کشور منع و معاف شوند. این عزیزان شعر که می*خوانند این*قدر غلط است و بد می*خوانند که اورژانس بیمارستان*ها مشتری*شان زیاد می*شود. گلاب به رویتان شعرخوانی برخی دوستان باعث می*شود آدم شکوفه بزند. حالا چه اصراری است؟
پایان*نامه یک دانشجو: فارسی را نمی*توانیم پاس بداریم چون پاس الان معلوم نیست تو کدام شهر و کدام لیگ بازی می*کند!
اتطلاعیح محم ساذمان سیانط از ظبان فارثی: خوشبخطانه جصطجوی ما نطیجه دادو ظبان و ادبیاط فارثی در زیر پل با اهوالی نظار پیدا شد.