امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر جت من

#1
ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ، ﻭﻗﺖ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ * ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺯﻭﺩ ﺧﻼﺻﻪ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ * ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪﺵ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺯ ﺭﻭﯾﺎﺭﻭﯾﯽ ﺍﻡ ﺍﻭ ﻃﻔﺮﻩ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ* ﻫﺮﺍﺳﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻗﺼﺪﻡ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻮﺳﺖ * ﺯﻣﺎﻥ ﺩﯾﺪﻥ ﻭ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ* ﮐﻪ ﺑﯿﻨﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺁﻥ ﻧﻮﺭ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺑﻮﺩﻡ * ﺯﻓﮑﺮﺵ ﺑﯽ ﺧﻮﺭ ﻭ ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻡ* ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ ﻓﺮﺩﺍﻡ ﺯ ﺑﺲ ﻫﺮﺷﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﺖ ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻡ* ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻦ ﮐﻢ ﮐﻢ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﺯﺍﺭﺵ ﺷﺪﻡ ﻣﻦ* ﺍﺳﯿﺮﺵ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺵ ﺷﺪﻡ ﻣﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﯾﺒﺎﺳﺖ* ﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻢ ﻧﮕﻮ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺑﮕﻔﺖ ﻫﺎﻟﻪ ﺯ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﮐﻤﻨﺪﺵ * ﮐﻤﺎﻥ ﹺﺍﺑﺮﻭ ﻭ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪﺵ ﺑﮕﻔﺘﻢ ﺍﺳﻢ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﻓﺮﻫﺎﺩ * ﺯ ﺩﺳﺖ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺻﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﻫﯿﺠﺪﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﺴﺘﻢ *ﺗﻮ ﺍﺳﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ، ﻣﻦ ﻫﺎﻟﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﺷ
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است، از حرکات ناکرده... اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده




فردای من، خیلی وقته که گذشته ازش / آب شدُ ریخت روی گونه‌های من

مثل دونه‌های برف / مهم نیست چی می‌شه بعدش / این مهمه که هنوز زندم

من همونم که بعدِ مرگش / همه می‌گن که هنوز زنده‌ست

من اَشکامُ به‌تو دادم / دیدم چشما همه تو خوابن

قبر ساختم از اُتاقم / نفسم حبس شد / بدنم سر شد / ولی روحمُ گرم نگه داشتم رو اجاقمم

من همیشه بازنده بودم روی کاغذ / ولی همیشه جلو رفتم توی راهم

این دنیا با من بَد بود / تاسم عددش کم بود / هنوز نباختم این غمارُ نه نه


پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان