01-01-2015، 20:33
زئوس (به یونانی: Ζεύς, Zeús) و (به انگلیسی: Zeus) در اساطیر یونانی، پادشاه خدایان و فرمانروای تمام زیارتگاههای واقع در کوه المپ است. او کوچکترین فرزند کرونوس و رئا از نژاد تیتانها، بود. معادل آن در اسطورههای رومی ژوپیتر و در دین کرتیان ولخانوس است. نام زئوس مربوط است به کلمهٔ یونانی dios به معنی «درخشان». واژه زئوس با بخش نخست واژه لاتین ژوپیتر Jupiter و واژه مورد کاربرد برای روز پیوند دارد. زئوس خدای آسمان رخشان و نیز توفان و هم بدین دلیل سلاح او آذرخش بود که آن را به سمت کسی که او را ناخشنود کرده، پرتاب میکردهاست. یکی از مواردی که او را بسیار خشمگین میکرد دروغگویی و پیمانشکنی بودهاست. از دیگر نشانههای او میتوان به عصای سلطنتی، عقاب و سپر او (ساخته شده از پوست بز آمالتئا) اشاره کرد.
کرونوس، پدر زئوس، شنیده بود که توسط یکی از فرزندانش سرنگون خواهد شد. به همین دلیل فرزندان خود را میبلعید. اما زئوس که فرزند ششم بود توسط رئا و گایا نجات پیدا کرد. رئا سنگ بزرگی را قنداق پیچ کرده و به کرونوس داد، وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای زئوس بلعید. رئا نیز از این فرصت استفاده کرده و او را به غاری در کوههای دیکتی واقع در کریت برده و مخفی نمود. در آنجا بزی مقدس به نام آمالتئا زئوس را شیرخورانده و بزرگ میکرد که بعدها او به عنوان پرستار زئوس شناخته میشد. سپس زئوس با کرونوس و دیگر تیتانها وارد جنگ شد و آنها را شکست داد و پدر را سرنگون کرد. بچههای بلعیده شده را توسط معجونی از مس تند و شراب که متیس ساخته بود از شکم کرونوس بیرون آورد و به همراه آنها کرونوس را تا ابد در تارتاروس زندانی کرد. سپس با برادرانش براساس قرعه، فرمانروایی عالم را میان خود تقسیم کردند. زئوس فرمانروای آسمان و زمین شد، پوزئیدون فرمانروای دریاها و دنیای زیرین هم نصیب هادس شد.
مقام زئوس
زئوس جوانترین فرزند رئا و کرونوس بود. او بزرگترین فرمانروای کوه المپ و معبد تمام خدایانی که در آنجا بنا شده بودند، بود. با بودن بزرگترین حکمفرما او قانون، عدالت و معنویت را تعیین مینمود، و این مسئله او را رهبر روحانی خدایان و انسانها نمود. زئوس خدای آسمانها و ملکوت اعلا بود و خدای باران و آورندهٔ ابرها که بر آذرخش یا صاعقهٔ هراس انگیز نیز فرمان میراند. قدرتش برتر از قدرت تمامی خدایان دیگر بود. در داستان ایلیاد وی به خانوادهاش چنین میگوید: «من قدرتمندترین هستم. بیازمایید تا بر شما آشکار شود. طنابی از طلا به آسمان ببندید و آن را استوار نگه دارید، تمامی خدایان و الههها. شما نمیتوانید زئوس را فرود آورید. اما من اگر بخواهم شما را به زیر بکشم، آنگاه خواهم توانست. من طناب را به کنگرهٔ اولمپ استوار میبندم و همه در هوا آویزان خواهند ماند، آری، هم زمین و هم دریا.» با وجود این، زئوس نه قادر متعال بود و نه دانای کل. هم میشد با او به مخالفت برخاست و هم او را فریفت. در ایلیاد پوزئیدون، و نیز هِرا، او را میفریبند. گهگاه سخن از این میرود که قدرت مرموز و اسرار آمیز، یعنی سرنوشت یا تقدیر از زئوس نیرومندتر بودهاست. هومر هِرا را بر میانگیزد تا با لحنی سرزنش آمیز از او بپرسد که آیا میتواند انسانی را که تقدیر محکوم به مرگ کردهاست دوباره زنده کند یا نه؟
رابطه بادیگر خدایان
انتظار بر آن بود که همسر زئوس کاملاً در حد مقام وی باشد و هم بدین دلیل در اسطورهها از دیونه مادر افرودیت به عنوان همسر او یاد شده است. نام دیونه مترادف زئوس و در زبان لاتین ژونو و در زبان اتروریایی یونی Uni است. اما غالباً در اساطیر همسر زئوس همانا هرا و نام او به معنی قهرمان بانو است و این عنوان مقامی در خور همسر پادشاه خدایان است. هرا در آرگوس کیش ویژه خود را داشت و بی تردید بازمانده ایزدبانوی مادر یونانی بود. طبق افسانه، متیس الهه پروا اولین همسر زئوس بود که آتنه را برای او به دنیا آورد. او با هرا که خواهرش بود، ازدواج کرد، هرا برای او آرس، هفایستوس، هیبه و ایلیتویا را به دنیا آورد. اما به خاطر داشتن ماجراهای عشقی فراوان او از معشوقههایش فرزندان بسیاری داشت. هنگامی که او لدا ملکه اسپارت را فریفت، خود را به شکل یک قوی زیبا درآورد و از تخمی که لدا به عمل آورد دو جفت فرزند دوقلو به دنیا آمدند: کستور و پولیدوسز و کلیتمنسترو "Clytemnestra" و هلن تروایی، لتو برای او دوقلوهای آپولون و آرتمیس را به دنیا آورد، از آلکمنه صاحب هراکلس نامآورترین پهلوان یونانی شد، دمتر که مادر پرسفونه بود، ائوروپه که برایش مینوس، رادامانتوس و ساریدون به دنیا آورد و...
اورا سمبول یا نماد عاشق پیشگی و نرد عشق باختن با زنان بی شمار و حیله گریهای گوناگون برای پنهان ساختن خیانتهایی که به همسرش میکرد معرفی کردهاند. در برابر این پرسش که چرا این کردارها را به سرور و فرمانروای کل خدایان نسبت دادهاند، محققان و دانش پژوهان گفتهاند که زئوسی که در آوازها و داستانها از او یاد میشود آمیزهای است از تمامی خدایان. هرگاه پرستش وی به شهری میرسید که خود خدایی فرمانروا داشت، آن دو به تدریج در هم ادغام میشدند. همسر آن خدا نیز به زئوس میرسید. اما نتیجه ناخوشایند بود و یونانیان ادوار بعد این گونه عشقبازی و شهوترانی بی پایان را نپسندیدند
حمله به تاج و تخت زئوس
فرمانروایی زئوس خالی از تهدید نبود. افیئالتس و اوتوس، دو غولی که با نام آلودز شناخته میشدند سعی کردند تاج و تخت زئوس را سرنگون کنند. آنها هر سال یک ذراع (واحد اندازهگیری در باستان که برابر بود با فاصله آرنج تا نوک انگشت وسط یا حدوداً ۴۴ سانتیمتر) در عرض و یک فاتوم در ارتفاع رشد میکردند. وقتی نه ساله شدند اندازهای برابر با نه ذراع در عرض و نه فاتوم در ارتفاع داشتند و بدین سبب برای نبرد با ایزدان مصمم شدند. آنها سپس با قرار دادن کوههای اوسا بر روی المپ، و نهادن کوه پلیون بر روی اوسا موفق به صعود به آسمانها و تهدید المپنشینان شدند. آنها اعلام کردند با پرکردن دریا بوسیلهٔ کوهها، زمینهای خشک را بوجود میآورند. افیئالتس از هرا و اوتوس از آرتمیس خواستگاری کرد و آرس را به زنجیر کشیدند. اما هنگامی که قصد داشتند به آرتمیس حمله کنند و او نیز توان مقابله با آنها را نداشت، برادرش آپولون گوزنی بین آنها فرستاد. این مسئله باعث شد آنها دیوانهوار خشمگین شوند و یکدیگر را بکشند. در نسخههای دیگر این افسانه چنین آمده که آرتمیس مسئول مرگ آنها بود. آرتمیس خود را به شکل گوزنی درآورد و خود را به میان آنها نهاد و دو برادر برای کشتن گوزن تیرهای خود را به سوی او پرتاب کردند که به یکدیگر اصابت کرده و کشته شدند. دو برادر در دنیای زیرین مجازات شدند، آنها توسط مارها، پشت به پشت به ستونی بسته شدند. میان آنها جغدی نیز بر روی ستون قرار داشت.
شورش گیگانتها
گیگانتها هیولاهایی بودند که تعداد آنها صدنفر برآورد شده است. آنها به دستور گایا برای باز پس گرفتن سلطنت و قدرت تیتانها به زئوس و دیگر المپنشینان حمله کردند. بعد از اینکه پیشگویی شده بود هیچ یک از گیگانتها بدست ایزدان از بین نخواهند رفت و برای شکست دادن هیولاها به یک فانی نیاز است، المپنشینان از هراکلس تقاضای کمک کردند و با همکاری یکدیگر توانستند آنها را شکست دهند.
سپس نوبت به اژدهای تایفون رسید تا با نفس آتشینش به آسمانها حمله کند. این هیولای ترکیبی که چشمانش همانند آتش برق میزدند، ظاهری شبیه به انسان داشت اما از کمر به پایین بدن او از افعیها پوشیده شده بود. تمام این مشکلات از شکست خوردن گیگانتها بدست المپنشینان و خشمگینتر شدن گایا ناشی میشد. گایا به تارتاروس رفته و تایفون را به دنیا آورد که از تمام فرزندان او در اندازه و قدرت برتری داشت. تایفون از همه کوهستانها بزرگتر بود و سر او اغلب به ستارگان بر میخورد و وقتی دستهایش را باز میکرد یکی به مشرق و دیگری به مغرب میرسید و بجای انگشتان یکصد سر اژدها داشت، و دارای بال بود و از چشمانش آتش بیرون میزد و تیفون آنقدر وحشتناک بود که وقتی خدایان متوجه حمله او به آسمان شدند از ترس همه به مصر گریخته و شکل حیوانها را به خود گرفتند. در اینجا بود که زئوس از فواصل دور او را با آذرخش خود مورد حدف قرار داد و در فواصل نزدیک با سلاح داس خود به او ضربه وارد میکرد. هنگامی که تایفون پا به فرار گذاشت، زئوس او را تا کوههای کاسیوس تعقیب نمود. اما تایفون داس را از چنگ زئوس درآورد، تاندونهای دست و پای او را قطع کرده و او را بر روی شانههای خود گذاشت و از طریق دریا به غاری در سرزمین کیلیکیه حمل کرد. همچنین او تاندونهای مفاصل او را در پوست خرس پنهان کرد که توسط ماده غولی محافظت میشد. در این هنگام بود که هرمس به نجات زئوس شتافت و به صورت نوازندهای دورهگرد نزدیک او میشود و تایفون را فریب میدهد و تاندونها را برای تعمیر سازش از او میگیرد. و زئوس هم نیروی خود را باز مییابد و با استفاده از تیرهای آذرخش، او را از بین میبرد.
در تروا
در جنگ تروا پس از آنکه با شکست پاریس از منلائوس از سپاه یونانیان، جنگ به ظاهر پایان مییابد، خدایان در المپ شورایی برپا میکنند و خواستار خون بیشتری میشوند. زئوس به صلح رای میدهد ولی چون همسرش هرا سخن به مخالفت با او میراند، ترسان رای خود را پس میگیرد و به نابودی تروا رضایت میدهد
کرونوس، پدر زئوس، شنیده بود که توسط یکی از فرزندانش سرنگون خواهد شد. به همین دلیل فرزندان خود را میبلعید. اما زئوس که فرزند ششم بود توسط رئا و گایا نجات پیدا کرد. رئا سنگ بزرگی را قنداق پیچ کرده و به کرونوس داد، وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای زئوس بلعید. رئا نیز از این فرصت استفاده کرده و او را به غاری در کوههای دیکتی واقع در کریت برده و مخفی نمود. در آنجا بزی مقدس به نام آمالتئا زئوس را شیرخورانده و بزرگ میکرد که بعدها او به عنوان پرستار زئوس شناخته میشد. سپس زئوس با کرونوس و دیگر تیتانها وارد جنگ شد و آنها را شکست داد و پدر را سرنگون کرد. بچههای بلعیده شده را توسط معجونی از مس تند و شراب که متیس ساخته بود از شکم کرونوس بیرون آورد و به همراه آنها کرونوس را تا ابد در تارتاروس زندانی کرد. سپس با برادرانش براساس قرعه، فرمانروایی عالم را میان خود تقسیم کردند. زئوس فرمانروای آسمان و زمین شد، پوزئیدون فرمانروای دریاها و دنیای زیرین هم نصیب هادس شد.
مقام زئوس
زئوس جوانترین فرزند رئا و کرونوس بود. او بزرگترین فرمانروای کوه المپ و معبد تمام خدایانی که در آنجا بنا شده بودند، بود. با بودن بزرگترین حکمفرما او قانون، عدالت و معنویت را تعیین مینمود، و این مسئله او را رهبر روحانی خدایان و انسانها نمود. زئوس خدای آسمانها و ملکوت اعلا بود و خدای باران و آورندهٔ ابرها که بر آذرخش یا صاعقهٔ هراس انگیز نیز فرمان میراند. قدرتش برتر از قدرت تمامی خدایان دیگر بود. در داستان ایلیاد وی به خانوادهاش چنین میگوید: «من قدرتمندترین هستم. بیازمایید تا بر شما آشکار شود. طنابی از طلا به آسمان ببندید و آن را استوار نگه دارید، تمامی خدایان و الههها. شما نمیتوانید زئوس را فرود آورید. اما من اگر بخواهم شما را به زیر بکشم، آنگاه خواهم توانست. من طناب را به کنگرهٔ اولمپ استوار میبندم و همه در هوا آویزان خواهند ماند، آری، هم زمین و هم دریا.» با وجود این، زئوس نه قادر متعال بود و نه دانای کل. هم میشد با او به مخالفت برخاست و هم او را فریفت. در ایلیاد پوزئیدون، و نیز هِرا، او را میفریبند. گهگاه سخن از این میرود که قدرت مرموز و اسرار آمیز، یعنی سرنوشت یا تقدیر از زئوس نیرومندتر بودهاست. هومر هِرا را بر میانگیزد تا با لحنی سرزنش آمیز از او بپرسد که آیا میتواند انسانی را که تقدیر محکوم به مرگ کردهاست دوباره زنده کند یا نه؟
رابطه بادیگر خدایان
انتظار بر آن بود که همسر زئوس کاملاً در حد مقام وی باشد و هم بدین دلیل در اسطورهها از دیونه مادر افرودیت به عنوان همسر او یاد شده است. نام دیونه مترادف زئوس و در زبان لاتین ژونو و در زبان اتروریایی یونی Uni است. اما غالباً در اساطیر همسر زئوس همانا هرا و نام او به معنی قهرمان بانو است و این عنوان مقامی در خور همسر پادشاه خدایان است. هرا در آرگوس کیش ویژه خود را داشت و بی تردید بازمانده ایزدبانوی مادر یونانی بود. طبق افسانه، متیس الهه پروا اولین همسر زئوس بود که آتنه را برای او به دنیا آورد. او با هرا که خواهرش بود، ازدواج کرد، هرا برای او آرس، هفایستوس، هیبه و ایلیتویا را به دنیا آورد. اما به خاطر داشتن ماجراهای عشقی فراوان او از معشوقههایش فرزندان بسیاری داشت. هنگامی که او لدا ملکه اسپارت را فریفت، خود را به شکل یک قوی زیبا درآورد و از تخمی که لدا به عمل آورد دو جفت فرزند دوقلو به دنیا آمدند: کستور و پولیدوسز و کلیتمنسترو "Clytemnestra" و هلن تروایی، لتو برای او دوقلوهای آپولون و آرتمیس را به دنیا آورد، از آلکمنه صاحب هراکلس نامآورترین پهلوان یونانی شد، دمتر که مادر پرسفونه بود، ائوروپه که برایش مینوس، رادامانتوس و ساریدون به دنیا آورد و...
اورا سمبول یا نماد عاشق پیشگی و نرد عشق باختن با زنان بی شمار و حیله گریهای گوناگون برای پنهان ساختن خیانتهایی که به همسرش میکرد معرفی کردهاند. در برابر این پرسش که چرا این کردارها را به سرور و فرمانروای کل خدایان نسبت دادهاند، محققان و دانش پژوهان گفتهاند که زئوسی که در آوازها و داستانها از او یاد میشود آمیزهای است از تمامی خدایان. هرگاه پرستش وی به شهری میرسید که خود خدایی فرمانروا داشت، آن دو به تدریج در هم ادغام میشدند. همسر آن خدا نیز به زئوس میرسید. اما نتیجه ناخوشایند بود و یونانیان ادوار بعد این گونه عشقبازی و شهوترانی بی پایان را نپسندیدند
حمله به تاج و تخت زئوس
فرمانروایی زئوس خالی از تهدید نبود. افیئالتس و اوتوس، دو غولی که با نام آلودز شناخته میشدند سعی کردند تاج و تخت زئوس را سرنگون کنند. آنها هر سال یک ذراع (واحد اندازهگیری در باستان که برابر بود با فاصله آرنج تا نوک انگشت وسط یا حدوداً ۴۴ سانتیمتر) در عرض و یک فاتوم در ارتفاع رشد میکردند. وقتی نه ساله شدند اندازهای برابر با نه ذراع در عرض و نه فاتوم در ارتفاع داشتند و بدین سبب برای نبرد با ایزدان مصمم شدند. آنها سپس با قرار دادن کوههای اوسا بر روی المپ، و نهادن کوه پلیون بر روی اوسا موفق به صعود به آسمانها و تهدید المپنشینان شدند. آنها اعلام کردند با پرکردن دریا بوسیلهٔ کوهها، زمینهای خشک را بوجود میآورند. افیئالتس از هرا و اوتوس از آرتمیس خواستگاری کرد و آرس را به زنجیر کشیدند. اما هنگامی که قصد داشتند به آرتمیس حمله کنند و او نیز توان مقابله با آنها را نداشت، برادرش آپولون گوزنی بین آنها فرستاد. این مسئله باعث شد آنها دیوانهوار خشمگین شوند و یکدیگر را بکشند. در نسخههای دیگر این افسانه چنین آمده که آرتمیس مسئول مرگ آنها بود. آرتمیس خود را به شکل گوزنی درآورد و خود را به میان آنها نهاد و دو برادر برای کشتن گوزن تیرهای خود را به سوی او پرتاب کردند که به یکدیگر اصابت کرده و کشته شدند. دو برادر در دنیای زیرین مجازات شدند، آنها توسط مارها، پشت به پشت به ستونی بسته شدند. میان آنها جغدی نیز بر روی ستون قرار داشت.
شورش گیگانتها
گیگانتها هیولاهایی بودند که تعداد آنها صدنفر برآورد شده است. آنها به دستور گایا برای باز پس گرفتن سلطنت و قدرت تیتانها به زئوس و دیگر المپنشینان حمله کردند. بعد از اینکه پیشگویی شده بود هیچ یک از گیگانتها بدست ایزدان از بین نخواهند رفت و برای شکست دادن هیولاها به یک فانی نیاز است، المپنشینان از هراکلس تقاضای کمک کردند و با همکاری یکدیگر توانستند آنها را شکست دهند.
سپس نوبت به اژدهای تایفون رسید تا با نفس آتشینش به آسمانها حمله کند. این هیولای ترکیبی که چشمانش همانند آتش برق میزدند، ظاهری شبیه به انسان داشت اما از کمر به پایین بدن او از افعیها پوشیده شده بود. تمام این مشکلات از شکست خوردن گیگانتها بدست المپنشینان و خشمگینتر شدن گایا ناشی میشد. گایا به تارتاروس رفته و تایفون را به دنیا آورد که از تمام فرزندان او در اندازه و قدرت برتری داشت. تایفون از همه کوهستانها بزرگتر بود و سر او اغلب به ستارگان بر میخورد و وقتی دستهایش را باز میکرد یکی به مشرق و دیگری به مغرب میرسید و بجای انگشتان یکصد سر اژدها داشت، و دارای بال بود و از چشمانش آتش بیرون میزد و تیفون آنقدر وحشتناک بود که وقتی خدایان متوجه حمله او به آسمان شدند از ترس همه به مصر گریخته و شکل حیوانها را به خود گرفتند. در اینجا بود که زئوس از فواصل دور او را با آذرخش خود مورد حدف قرار داد و در فواصل نزدیک با سلاح داس خود به او ضربه وارد میکرد. هنگامی که تایفون پا به فرار گذاشت، زئوس او را تا کوههای کاسیوس تعقیب نمود. اما تایفون داس را از چنگ زئوس درآورد، تاندونهای دست و پای او را قطع کرده و او را بر روی شانههای خود گذاشت و از طریق دریا به غاری در سرزمین کیلیکیه حمل کرد. همچنین او تاندونهای مفاصل او را در پوست خرس پنهان کرد که توسط ماده غولی محافظت میشد. در این هنگام بود که هرمس به نجات زئوس شتافت و به صورت نوازندهای دورهگرد نزدیک او میشود و تایفون را فریب میدهد و تاندونها را برای تعمیر سازش از او میگیرد. و زئوس هم نیروی خود را باز مییابد و با استفاده از تیرهای آذرخش، او را از بین میبرد.
در تروا
در جنگ تروا پس از آنکه با شکست پاریس از منلائوس از سپاه یونانیان، جنگ به ظاهر پایان مییابد، خدایان در المپ شورایی برپا میکنند و خواستار خون بیشتری میشوند. زئوس به صلح رای میدهد ولی چون همسرش هرا سخن به مخالفت با او میراند، ترسان رای خود را پس میگیرد و به نابودی تروا رضایت میدهد