28-12-2014، 12:46
(آخرین ویرایش در این ارسال: 28-12-2014، 12:49، توسط ×ThundeRBolT×.)
مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
گفتم: آقا با این درآمدت زندگیت میچرخه؟
گفت: خدا رو شکر ،کم وبیش میسازیم.خدا خودش میرسونه.
گفتم : حالا ما دیگه غریبه شدیم لو نمیدی!
گفت: نه یه خورده قناعت میکنم گاهی اوقات هم کار دیگه ای جور بشه انجام میدم ،خدا بزرگه نمیذاره دست خالی بمونم.
گفتم: نه. راستشو بگو
گفت: هر وقت کم آوردم یه جوری حل شده.خدا رزاقه، میرسونه.
گفتم: ای بابا ما نامحرم نیستیم. راستشو بگو دیگه!
گفت: توفکرکن یه تاجر یهودی توی بازار هست هر ماه یه مقدار پول برام میاره کمک خرجم باشه.
گفتم: آهان. ناقلا دیدی گفتم. حالا شد یه چیزی. چرا از اول راستشو نمیگی؟
گفت : بی انصاف سه بار گفتم خدا میرسونه باور نکردی یک بار گفتم یه یهودی میرسونه باور کردی.
یعنی خدا به اندازه یه یهودی پیش تو اعتبار نداره؟
نامه ای از یک پدر به دخترش
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....چرا اشکهایت را هر روز پاک
کنی....کسی که باعث گریه ات میشود را پاک کن...دخترکم به سوی کسی که ناز
میکند دست نیاز دراز نکن...بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....دخترکم تو
زیباترینی... .همیشه با این باور زندگی کن...خودت را فراموش نکن...شاید گریه یا
خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد....اما به یاد داشته باش ، کسانی هستند که
وقتی میخندی جان تازه میگیرند....دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر
نیست....اشتباه که کردی برخیز....اشکالی ندارد ، بگذار دیگران هر چه دوست دارند
بگویند.....خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی که اگر کسی ذره ای
شعور داشته باشد ، خاص بودنت را در می یابد....زمستان است.... زیاد میشنوی هوا
دو نفره است ! به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد..دخترکم
شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش که برای پدرت تو ملکه
هستی.گریه کرده ای؟رنج کشیده ای؟سرت کلاه رفت؟اذیتت کرده اند؟عیبی ندارد....
نگذار تکرار شود....گاهی تکرار یک درد ، دردناک تر است..
گفتم: آقا با این درآمدت زندگیت میچرخه؟
گفت: خدا رو شکر ،کم وبیش میسازیم.خدا خودش میرسونه.
گفتم : حالا ما دیگه غریبه شدیم لو نمیدی!
گفت: نه یه خورده قناعت میکنم گاهی اوقات هم کار دیگه ای جور بشه انجام میدم ،خدا بزرگه نمیذاره دست خالی بمونم.
گفتم: نه. راستشو بگو
گفت: هر وقت کم آوردم یه جوری حل شده.خدا رزاقه، میرسونه.
گفتم: ای بابا ما نامحرم نیستیم. راستشو بگو دیگه!
گفت: توفکرکن یه تاجر یهودی توی بازار هست هر ماه یه مقدار پول برام میاره کمک خرجم باشه.
گفتم: آهان. ناقلا دیدی گفتم. حالا شد یه چیزی. چرا از اول راستشو نمیگی؟
گفت : بی انصاف سه بار گفتم خدا میرسونه باور نکردی یک بار گفتم یه یهودی میرسونه باور کردی.
یعنی خدا به اندازه یه یهودی پیش تو اعتبار نداره؟
نامه ای از یک پدر به دخترش
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....چرا اشکهایت را هر روز پاک
کنی....کسی که باعث گریه ات میشود را پاک کن...دخترکم به سوی کسی که ناز
میکند دست نیاز دراز نکن...بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....دخترکم تو
زیباترینی... .همیشه با این باور زندگی کن...خودت را فراموش نکن...شاید گریه یا
خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد....اما به یاد داشته باش ، کسانی هستند که
وقتی میخندی جان تازه میگیرند....دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر
نیست....اشتباه که کردی برخیز....اشکالی ندارد ، بگذار دیگران هر چه دوست دارند
بگویند.....خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی که اگر کسی ذره ای
شعور داشته باشد ، خاص بودنت را در می یابد....زمستان است.... زیاد میشنوی هوا
دو نفره است ! به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد..دخترکم
شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش که برای پدرت تو ملکه
هستی.گریه کرده ای؟رنج کشیده ای؟سرت کلاه رفت؟اذیتت کرده اند؟عیبی ندارد....
نگذار تکرار شود....گاهی تکرار یک درد ، دردناک تر است..