غضنفر داشته گربشو داخل جوب میشسته یکی میاد پیشش میگه نشورش میمیره .
غضنفر میگه میگه نه نمیمیره.
مرده میره وقتی برمیگرده تا غضنفر داره گریه میکنه میگه چته غضنفرم میگه گربم مرد ممیگه دیدی گفتم
غضنفر میگه نمرده بود مقعی که اومدم ابشو بگیرم دلو رودشو ریخت بیرون مرد
غضنفر میگه میگه نه نمیمیره.
مرده میره وقتی برمیگرده تا غضنفر داره گریه میکنه میگه چته غضنفرم میگه گربم مرد ممیگه دیدی گفتم
غضنفر میگه نمرده بود مقعی که اومدم ابشو بگیرم دلو رودشو ریخت بیرون مرد