18-12-2014، 17:16
حسن اسفندياري ملقب به محتشمالسلطنه روز چهارشنبه 18 ذيحجه 1283در روز عيد غدير در تهران متولد شد. جدّش ميرزا عبدالله نوري منشي مخصوص عباس ميرزا نايبالسلطنه بود و پدرش ميرزا محمد خان رئيس ملقب به صديقالملک در دورۀ سلطنت فتحعلي شاه قاجار از سال 1239 قمري وارد خدمات دولتي شد. در سال 1268 ق به وزارت خارجه راه يافت و سالها سمت معاونت و کفالت داشت. وي در 17 ذيحجه 1317 فوت کرد.
ميرزا حسن تحصيلات مقدماتي را نزد ميرزا لطفعلي خان صدرالافاضل و سيد احمد اديب پيشاوري آموخت و سپس وارد دارالفنون شد و مدتي نيز در مدارس ديني به آموختن مقدمات عربي، ادبيات فارسي و دورهاي از فقه و اصول و حديث پرداخت.
اسفندياري در سال 1302ق وارد خدمت وزارت امور خارجه شد. از سال 1303ق تا 1307ق با سمت نايب سفارت در برلن مشغول خدمت شد در اين دوران زبان آلماني را فرا گرفت. وي در سال 1307ق هنگام مراجعت به تهران به مناسبت ايام حج به مکه معظمه و از آنجا براي زيارت عتبات عاليات به عراق رفت. پس از مراجعت به تهران در سال 1307ق به رياست اداره دول غيرهمجوار و اداره ملل متنوعه منصوب گرديد در اين سمت بود که در سال 1310ق به لقب «محتشمالسلطنه» ملقب گرديد. و اندکي بعد به عنوان جنرال قونسول مأمور بمبئي شد.
در سال 1315ق پس از مراجعت از بمبئي، معاونت وزارت امور خارجه به او محوّل شد و نيز عنوان «مترجمي حضور همايون»، در دربار مظفرالدينشاه به وي اعطا گرديد. در سفر سوم مظفرالدينشاه به اروپا به عنوان نماينده وزارت خارجه از ملتزمين رکاب بود. او در اين سفر همه جا در صف همراهان شاه بود ولي در مهمانيهاي رسمي مشروب الکلي نميخورد.
پس از صدور فرمان مشروطه براي تنظيم نظامنامه انتخابات دعوت شد و در اين کار با صنيعالدوله، مخبرالسلطنه، مشيرالملک و مؤتمنالملک همکاري کرد. بعد از افتتاح مجلس شوراي ملي به سمت معاون رياست وزرا برگزيده شد و نخستين هيئت وزيران حکومت پارلماني از طرف مشيرالدوله به مجلس معرفي کرد. در کابينه ميرزا علياصغر خان اتابک اعظم، محتشمالسلطنه به کفالت وزارت داخله برگزيده شد. وي در اواخر کابينه اتابک در سال 1286 براي رفع اختلاف مرزي ايران و عثماني به رياست هيئتي عازم اروميه شد و پس از چندي از طرف محمدعليشاه فرمان حکومت اروميه به نام وي صادر شد.[sup]1[/sup]
محتشمالسلطنه از سال 1287 تا 1305 هشت بار، (با ترميم کابينهها يازده بار) به مقام وزارت رسيد. در سال 1298، وثوقالدوله (رياست وزرا) قرارداد 1919 را با دولت انگلستان منعقد کرد. رجال پاکانديش منجمله محتشمالسلطنه اين قرارداد را استعماري و ناقض استقلال سياسي ايران دانستند و به مخالفت با آن پرداختند. وثوقالدوله براي سرکوب مخالفان محتشمالسلطنه اسفندياري، صادق مستشارالدوله، اسماعيل ممتازالدوله، مرتضي ممتازالملک و حاج معينالتجار بوشهري را به کاشان تبعيد کرد.
پس از کنارهگيري وثوقالدوله تبعيدشدگان به تهران بازگشتند و مورد استقبال مردم قرار گرفتند. بار ديگر در کودتاي 1299 در زمان سيد ضياء طباطبايي همراه با شصت نفر دستگير و زنداني شد. محتشمالسلطنه در دورههاي سوم، هشتم، نهم، دهم، يازدهم، دوازدهم و سيزدهم نماينده تهران در مجلس شوراي ملي بود. وي از دورۀ دهم تا سيزدهم رياست مجلس شواري ملي را بر عهده داشت.
حاج محتشمالسلطنه غير از مشاغل مهم سياسي به امور فرهنگي و اجتماعي نيز علاقهمند بود. در مهر ماه 1313 که جشن هزارۀ فردوسي تشکيل شد محتشمالسلطنه رئيس کنگره بود و در سال 1314 که فرهنگستان براي احيا زبان فارسي تشکيل شد از اعضاي پيوسته فرهنگستان بود. در سال 1316 به رياست هيئتي براي شرکت در مراسم تاجگذاري ژرژ ششم، پادشاه انگلستان به لندن رفت. در فرانسه با رئيس جمهور آن کشور و در آلمان به اتفاق محسن رئيس وزير مختار ايران در آلمان با هيتلر ديدار و گفتوگو کرد.
اسفندياري فرزندان متعددي داشت که معروفترشان فتحالله نوري اسفندياري، سالها وزير مختار ايران در واشنگتن بود، فرزند ارشدش ميرزا مهدي خان نصيرالسلطنه در دورۀ چهارم نماينده بابل و مدتي هم استاندار کرمان بود و در سال 1313 درگذشت. همسر وي يکي از نوادههاي ميرزا آقاخان نوري صدراعظم ناصرالدين شاه است. سرانجام محتشمالسلطنه روز شنبه پنجم اسفند 1323 درگذشت و در حضرت عبدالعظيم به خاک سپرده شد.
اسفندياري بر خلاف ساير رجال سياسي ايران ثروتي نداشت و چندان ارثيهاي از خود باقي نگذاشت. محتشمالسطنه تأليفات متعددي داشت. مهمترين آثارش عبارتند از: ترجمه قواعد الاحکام في مسائل الحلال و الحرام علامه حلي، ترجمه و تحشيۀ فصوصالحکم محييالدين ابن عربي، ترجمه شرايع محقق، اخلاق محتشمي و کشکول محتشمي.[sup]2[/sup]
__________________________
1. اقبال يغمايي، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1375)، ص 224ـ234.
قاسم غني، يادداشتهاي دکتر قاسم غني، به کوشش سيروس غني (تهران: زوار، 1376)، ج7، ص 135ـ145 .
2. ابراهيم صفايي، رهبران مشروطه: مشتمل بر 24 بيوگرافي و شرح جالب و شگفتانگيز کليه حوادث و وقايع نهضت مشروطه ايران (تهران: جاويدان علمي، 1346)، ج2، ص 485ـ517 .
«اسفندياري»، دايرةالمعارف تشيع، ج2، ص 142.
ميرزا حسن تحصيلات مقدماتي را نزد ميرزا لطفعلي خان صدرالافاضل و سيد احمد اديب پيشاوري آموخت و سپس وارد دارالفنون شد و مدتي نيز در مدارس ديني به آموختن مقدمات عربي، ادبيات فارسي و دورهاي از فقه و اصول و حديث پرداخت.
اسفندياري در سال 1302ق وارد خدمت وزارت امور خارجه شد. از سال 1303ق تا 1307ق با سمت نايب سفارت در برلن مشغول خدمت شد در اين دوران زبان آلماني را فرا گرفت. وي در سال 1307ق هنگام مراجعت به تهران به مناسبت ايام حج به مکه معظمه و از آنجا براي زيارت عتبات عاليات به عراق رفت. پس از مراجعت به تهران در سال 1307ق به رياست اداره دول غيرهمجوار و اداره ملل متنوعه منصوب گرديد در اين سمت بود که در سال 1310ق به لقب «محتشمالسلطنه» ملقب گرديد. و اندکي بعد به عنوان جنرال قونسول مأمور بمبئي شد.
در سال 1315ق پس از مراجعت از بمبئي، معاونت وزارت امور خارجه به او محوّل شد و نيز عنوان «مترجمي حضور همايون»، در دربار مظفرالدينشاه به وي اعطا گرديد. در سفر سوم مظفرالدينشاه به اروپا به عنوان نماينده وزارت خارجه از ملتزمين رکاب بود. او در اين سفر همه جا در صف همراهان شاه بود ولي در مهمانيهاي رسمي مشروب الکلي نميخورد.
پس از صدور فرمان مشروطه براي تنظيم نظامنامه انتخابات دعوت شد و در اين کار با صنيعالدوله، مخبرالسلطنه، مشيرالملک و مؤتمنالملک همکاري کرد. بعد از افتتاح مجلس شوراي ملي به سمت معاون رياست وزرا برگزيده شد و نخستين هيئت وزيران حکومت پارلماني از طرف مشيرالدوله به مجلس معرفي کرد. در کابينه ميرزا علياصغر خان اتابک اعظم، محتشمالسلطنه به کفالت وزارت داخله برگزيده شد. وي در اواخر کابينه اتابک در سال 1286 براي رفع اختلاف مرزي ايران و عثماني به رياست هيئتي عازم اروميه شد و پس از چندي از طرف محمدعليشاه فرمان حکومت اروميه به نام وي صادر شد.[sup]1[/sup]
محتشمالسلطنه از سال 1287 تا 1305 هشت بار، (با ترميم کابينهها يازده بار) به مقام وزارت رسيد. در سال 1298، وثوقالدوله (رياست وزرا) قرارداد 1919 را با دولت انگلستان منعقد کرد. رجال پاکانديش منجمله محتشمالسلطنه اين قرارداد را استعماري و ناقض استقلال سياسي ايران دانستند و به مخالفت با آن پرداختند. وثوقالدوله براي سرکوب مخالفان محتشمالسلطنه اسفندياري، صادق مستشارالدوله، اسماعيل ممتازالدوله، مرتضي ممتازالملک و حاج معينالتجار بوشهري را به کاشان تبعيد کرد.
پس از کنارهگيري وثوقالدوله تبعيدشدگان به تهران بازگشتند و مورد استقبال مردم قرار گرفتند. بار ديگر در کودتاي 1299 در زمان سيد ضياء طباطبايي همراه با شصت نفر دستگير و زنداني شد. محتشمالسلطنه در دورههاي سوم، هشتم، نهم، دهم، يازدهم، دوازدهم و سيزدهم نماينده تهران در مجلس شوراي ملي بود. وي از دورۀ دهم تا سيزدهم رياست مجلس شواري ملي را بر عهده داشت.
حاج محتشمالسلطنه غير از مشاغل مهم سياسي به امور فرهنگي و اجتماعي نيز علاقهمند بود. در مهر ماه 1313 که جشن هزارۀ فردوسي تشکيل شد محتشمالسلطنه رئيس کنگره بود و در سال 1314 که فرهنگستان براي احيا زبان فارسي تشکيل شد از اعضاي پيوسته فرهنگستان بود. در سال 1316 به رياست هيئتي براي شرکت در مراسم تاجگذاري ژرژ ششم، پادشاه انگلستان به لندن رفت. در فرانسه با رئيس جمهور آن کشور و در آلمان به اتفاق محسن رئيس وزير مختار ايران در آلمان با هيتلر ديدار و گفتوگو کرد.
اسفندياري فرزندان متعددي داشت که معروفترشان فتحالله نوري اسفندياري، سالها وزير مختار ايران در واشنگتن بود، فرزند ارشدش ميرزا مهدي خان نصيرالسلطنه در دورۀ چهارم نماينده بابل و مدتي هم استاندار کرمان بود و در سال 1313 درگذشت. همسر وي يکي از نوادههاي ميرزا آقاخان نوري صدراعظم ناصرالدين شاه است. سرانجام محتشمالسلطنه روز شنبه پنجم اسفند 1323 درگذشت و در حضرت عبدالعظيم به خاک سپرده شد.
اسفندياري بر خلاف ساير رجال سياسي ايران ثروتي نداشت و چندان ارثيهاي از خود باقي نگذاشت. محتشمالسطنه تأليفات متعددي داشت. مهمترين آثارش عبارتند از: ترجمه قواعد الاحکام في مسائل الحلال و الحرام علامه حلي، ترجمه و تحشيۀ فصوصالحکم محييالدين ابن عربي، ترجمه شرايع محقق، اخلاق محتشمي و کشکول محتشمي.[sup]2[/sup]
__________________________
1. اقبال يغمايي، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1375)، ص 224ـ234.
قاسم غني، يادداشتهاي دکتر قاسم غني، به کوشش سيروس غني (تهران: زوار، 1376)، ج7، ص 135ـ145 .
2. ابراهيم صفايي، رهبران مشروطه: مشتمل بر 24 بيوگرافي و شرح جالب و شگفتانگيز کليه حوادث و وقايع نهضت مشروطه ايران (تهران: جاويدان علمي، 1346)، ج2، ص 485ـ517 .
«اسفندياري»، دايرةالمعارف تشيع، ج2، ص 142.