18-12-2014، 13:05
هـلاک ِشانه های توست پرنده ای که فرســنگ ها تنــهایی پریــده َست..
.
.
.
.
در شهر تو میخانه زیاد است، ولی من… شوریده و دیوانه زیاد است، ولی من…
جمعیتی اطراف تو سرگرم طوافند بر گِرد تو پروانه زیاد است، ولی من… شیرینی و لیلایی و عذرایی و ویسی از عشق تو افسانه زیاد است، ولی من…
بگذار که بغض تو بماند که بماند هر چند تو را شانه زیاد است، ولی من… این شعر پر از "من" شده؛ گفتی عوضش کن باشد! "من" بیگانه زیاد است، ولی من…
.
.
.
.
ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗـﻮ ﺑﻮﯼ ﻣـﺰﺭﻋـﻪ ﻗﻬـﻮﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯽ ﺧـﻮﺍﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻣـﻦ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺗـﻮﺳﺖ ﺍﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ! ..
.
.
.
.
در شهر تو میخانه زیاد است، ولی من… شوریده و دیوانه زیاد است، ولی من…
جمعیتی اطراف تو سرگرم طوافند بر گِرد تو پروانه زیاد است، ولی من… شیرینی و لیلایی و عذرایی و ویسی از عشق تو افسانه زیاد است، ولی من…
بگذار که بغض تو بماند که بماند هر چند تو را شانه زیاد است، ولی من… این شعر پر از "من" شده؛ گفتی عوضش کن باشد! "من" بیگانه زیاد است، ولی من…
.
.
.
.
ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗـﻮ ﺑﻮﯼ ﻣـﺰﺭﻋـﻪ ﻗﻬـﻮﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯽ ﺧـﻮﺍﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻣـﻦ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺗـﻮﺳﺖ ﺍﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ! ..