02-12-2014، 13:11
هر کـسی رو می تـونستـم دوست داشتـه بـاشم
اگـر
دوست داشتـن را از تـو شروع نـمی کردم...
دست بر دلم نگذار!
میسوزی...
داغ خیلی چیز ها بر دلم مانده...
من ميروم ......
باور كن ميروم ....
اما ...
دلم براي بجهنم گفتن هايت تنگ ميشود !!!!
نشسته ام....
کجا؟؟
کنار همان چاهی که تو برایم کندی
عمق نامردی ات را اندازه میگیرم....
وقتی کسی را عاشق خودت میکنی . . .
در برابـــرش مسئولـــی . . .
در برابـــر اشکهایش . . .
شکستن غرورش . . .
لــحظه های شکستن در تنهایی . . . .
و اگر یـــادت بـــرود ! !
در جایـــی دیگر سرنوشــــت به یادت خواهـــد آورد . . . !!!
دلم تنگ شده برا روزایی که:
شبا اس میدادی" مال خودمی "
روزا بیست بار اس میدادی" دوست دارم "
ولی قهر میکردم،قبل از اینکه بخوابی اس میدادی" آشتی نکردیمااااااا "
" هنوز قهری "
دلم تنگ شده
تورفتي ودوست داشتن هايم
زيرپايت له شد
ومن بي توچه تنهاشدم
وبه دنيا نشان دادم
كه من مجنون ترين ليلاي تاريخم
گفــتي خـودت را جـاي مـن بگـذار ...
گـذاشـتم ...
مي بيـــني ...
امّـــا نــرفتــه ام
...
گفت : بنویس
گفتم : از چی ؟
گفت : از هر چی دلت میخواهد
گفتم : میترسم
میترسم چون هر چه دلم خواست
حسرتش بر دلم گذاشته شد
نه دیگر، بس است ، از تــو نخواهم نوشت
اگـر
دوست داشتـن را از تـو شروع نـمی کردم...
دست بر دلم نگذار!
میسوزی...
داغ خیلی چیز ها بر دلم مانده...
من ميروم ......
باور كن ميروم ....
اما ...
دلم براي بجهنم گفتن هايت تنگ ميشود !!!!
نشسته ام....
کجا؟؟
کنار همان چاهی که تو برایم کندی
عمق نامردی ات را اندازه میگیرم....
وقتی کسی را عاشق خودت میکنی . . .
در برابـــرش مسئولـــی . . .
در برابـــر اشکهایش . . .
شکستن غرورش . . .
لــحظه های شکستن در تنهایی . . . .
و اگر یـــادت بـــرود ! !
در جایـــی دیگر سرنوشــــت به یادت خواهـــد آورد . . . !!!
دلم تنگ شده برا روزایی که:
شبا اس میدادی" مال خودمی "
روزا بیست بار اس میدادی" دوست دارم "
ولی قهر میکردم،قبل از اینکه بخوابی اس میدادی" آشتی نکردیمااااااا "
" هنوز قهری "
دلم تنگ شده
تورفتي ودوست داشتن هايم
زيرپايت له شد
ومن بي توچه تنهاشدم
وبه دنيا نشان دادم
كه من مجنون ترين ليلاي تاريخم
گفــتي خـودت را جـاي مـن بگـذار ...
گـذاشـتم ...
مي بيـــني ...
امّـــا نــرفتــه ام
...
گفت : بنویس
گفتم : از چی ؟
گفت : از هر چی دلت میخواهد
گفتم : میترسم
میترسم چون هر چه دلم خواست
حسرتش بر دلم گذاشته شد
نه دیگر، بس است ، از تــو نخواهم نوشت