خاطرات روز فارغ التحصیلی نوشته ی خود جانگ گیون سوک

[hyun joong]

ین متن برای 21 ام فوریه اس و خود سوکی نوشته که خاطــــــــــــــرات روز

فارغ التحصیلیشه.

حتما بخونید یه جاهاییش جاله یه جاهییش خنده داره، حتی در مورد

تیم اچ هم توضیحاتی داده.



"دانشگاه هانیانگ، گــروه تئاتر و سینما، جانگ کیون سوک از کلاس سال


2006 فارغ التحصیل شد!"



سلام به خوانندگان از طــــــــــــــرف "بازیگر ستاره". این بازیگر جانگ کیون سوک است.


من بلاخره فارغ التحصیل شدم. این نزدیک 8 سال بعد از وردم به مدرسه در سال


2006 است. می خوام خودم رو تشویق کنم، تبریک بگم چون دانشگاهم رو در حالی


که با زمان بندی برنامه ها برای مدت طــــــــــــــولانی می جنگیدم. دست بزنید، دست بزنید

، دست بزنید.



.جایی که در حال حاظـــــر ایستاده ام دانشگاه هانیانگ است. این محیطــــــــــــــ تحصیلی


من است. در 20 ام فوریه مراسم اعطــــــــــــــای درجه از طــــــــــــــرف " حوزه دانشگاه


هانیانگ از تربیت بدنی • هنر" براگزار شد. من تمام برنامه هام رو لغو کردم


و به سوی مدرسه رفتم. من این احساس رو لمس کردم فقطــــــــــــــ با این حقیقت که


فارغ التحصیل شدم اما حتی یه جایزه ی همکاری و کمک هم دریافت کردم.

خیلی غم انگیز بود تنها بعد از پایان مراسم فارغ التحصیلی فقطــــــــــــــ باید آنجا رو


ترک می کردیم. بنابراین، ما مکان های این اطــــــــــــــراف رو برای خاطــــــــــــــره با سرعت


نگاه کردیم. آه، در همه جا خاطــــــــــــــراتی وجود دارد. داستان گفته نشده ی فارق التحصیلی


جانگ کیون سوک، همین حالا ما آن را فاش خواهیم کرد~.







این بارز و معمول نیست ~ مد فارغ التحصیلی. کت و شلوار خاکستری درجه یکم



رو برای شرکت در مراسم فارغ التحصیلی امروز بیرون آوردم. خوب به نظـــــر میرسه؟



می خوام مرتب به نظـــــر بیام در نتیجه ممکنه نزد پرفسورها و دوستانم....










"پیمودن راه در هانیانگ"









"توجه همه در مراسم فارغ التحصیلی دزدیده شد."









بدون شک مهمترین قسمت مراسم فارغ التحصیلی گرفتن عکسه. درست مثله



دوستای دیگم کلاه و رپوش فارغ التحصیلی پوشیدم. نمیتونم دسته گل رو رها کنم.



حقیقت اینه که همچنین خودم نمیتونم باور کنم که من از وقتی که به مدرسه



اومدم فارغ التحصیل شدم. اما، بعد از پوشیدن کلاه فارغ التحصیلی، در نهایت



تونستم آن را احساس کنم.











"یه مردی که فارغ التحصیل شده"









" نمی تونم به یه زاویه درست برسم"









همچنین پرتاب کلاه فارغ التحصیلی رو نمیشه کنار گذاشت. من واقعا می خواستم



این را امتحان کنم. فکر می کنم تنها وقتی که این کار رو انجام بدم یه دانشجوی



فارغ التحصیلم. اما، فکر می کنم اشتیاق بسیار زیادی داشتم. در اولین تلاش شکست



خوردم. تلاشی دوباره ~ موفقیت!








" پرواز~ کلاه فارغ التحصیلی"





درست اینجا، تصاویر کمیاب برای "مارماهی های" ما آشکار خواهد شد.



" کلاه فارغ التحصیلی چیزیست که بر می گردد"
http://www.up3.98ia.com/images/iih4hoetvdiwrv5p0ph.gif
" پریدن کیون سوک"







" همه دست بزنید، دست بزنید ~"



سپس، شروع کینم به رفتن جایی که خاطــــــــــــــره از وقتی که دانشجو بودم وجد دارد.







آیا شما بچه ها گفتید این فقطــــــــــــــ یه مربع عادی به نظـــــر میرسه؟ این یه مکان بسیار



ویژه ای برای من است. حقیقت اینه که داستان تیم H از اینجا شروع شد. "تیم H"



یه پروژه ی گــروهیست که من تشکیل دادم. وقتی که من 22 سالم بود، اولین اجـــــرای



"تیم H" در این مکان درست اینجا صورت گرفت.




من وقتی که برای اولین بار درست در اینجا اجـــــرا کردم، تقریبا هیچ تماشاگری



وجود نداشت. تنها حدود 10 تا از دوستانم از دپارتمان وجود داشتند. حالا که



در موردش فکر می کنم خجالت آوره. از کجا شجاعت آوز خواندن مثل اونو آوردم؟



اما من در آن زمان بسیار خوشحال بودم. در حال حاظـــــر بسیار بالغ شدم چنانکه



حتی برای تور آسیا میرم آما ، هنوز نمی تونم خاطــــــــــــــره ام رو درباره ی این



فراموش کنم.



همچنین در اینجا یه چیزی پشت داستان وجود دارد، "H" از تیم H حرف



اول از "HANYANG" (هانیانگ) است.




" درست آن طــــــــرف"









" آه، روز های گذشته"









"کیون سوک در حال رفتن به ساختمان اصلی"



اینجا جاییست که بیشتر زندگی مدرسه من پیرامون آن است. این ساختمان



BT است. اینجا مکانیست که تدریس(سخنرانی) رشته تئاتر و سینما شکل



می گیرد. ممی خوام برای رفتن از این طــــــــرف بگذرم اما اینجا جایست



که باید عجله داشته باشم بنابر این در این قسمت جست و خیز خواهم داشت.



من به قلب دانشگاه می رم ، ساختمان اصلی~.









"کیون سوک در حال رفتن به ساختمان اصلی"







"خوشتیپ، چیزهایی روی صورتت وجود دارد"











اینجا منطــــــــقه ی اصلی از دانشگاه هانیانگ است. این مربع بسیار باز



چشمگیره، درسته؟ در وسطــــــــ اینجا عیار هانیانگ هست، مجسمه ی شیر.



بیایید بریم جلوی آن عکس بگیریم.....آه، نزدیک آنجا افراد بسیار زیادی هستند،



فکر نمی کنم بتونم بیشتر از این جلو برم. من فقطــــــــ با گرفتن عکس بر بالای



پله ها از ساختمان اصلی خوشحال خواهم بود.









"دانش آموزان از سرتاسر مدرسه توجهشون (حواسشون) به منه."









"برای فارغ التحصیلی تبریک می گیم، ممنونم از شما~."









"همگی عکس بگیریم"







چرا من دوباره لباس فارغ التحصیلی پوشیدم؟ من فقطــــــــ می خواستم از ساختمان



اصلی به عنوان یه دانش آموز فارغ التحصیل بازدید کنم. حالا، سرانجام اما کم نه



به سمت در ورودی ساختمان اصلی راه افتادم. گفته شده که اثری از من در آن



محل وجود دارد.









"من به داخل ساختمان اصلی میرم."











این چهره ی حک شده منه، در ساختمان اصلی است. من از بورس تحصیلی



حمایت مالی کردم امیدوارم که آن به زندگی مدرسه ای دانش آموزان جوان



کمک کند. گفته شده که این یه هدیه مالی برای برزگداشت حامیان مالی است.



صحبت کردن دراین باره از زبان خودم شرم آوره، اما من هنوز هم وقتی که



در مورد دانش آموزان جوان فکر می کنم خوشحالم .....









"کیون سوک، کارت خوب بود"











"بچه ها، سخت درس بخونید"







خاطــــــــرات من، با همه به اشتراک گذاشته شد؟ وقتی که فکر می کنم فارغ التحصیلی



امروزه کمی ناراحت می شم. حالا که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم ، همچنین



نشان میدم به سمت بالغ تر شدم میرم. من، جانگ کیون سوک، در هر کاری



سخت ترتلاش خواهم کرد پس لطــــــــفا حمایت های زیادی ارائه بدید، همچنین



شما بچه ها هم باید انجام بدید! (اینجا منظـورش به حمایت های مالیه)



[color]








سپااااااااااااااااااااااااااااااااااس لطفا


[/color]

[✓SHINE AGAIN✓]

خخخخخخخخخ
مرسی
کل اون روز رو نوشتی
عکساتم قشنگ بود
3پاس

[hyun joong]

خخخخخخخخخ
مرسی
کل اون روز رو نوشتی
عکساتم قشنگ بود
3پاس

خواهش میکنم عزیزم
ممنون که همه ی ارسالامو میخونی.
لاو یو وری ماچ