امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه سری دری وری بیا تو(نسخه2)

#1
[rtl]بابام داشت به دوستش شنا یاد میداد گفت حالا پاهای عقبتو تکون بده ! [/rtl]
[rtl]بهش گفتم : بابا آخه پای عقب چیه ؟[/rtl]
[rtl].[/rtl]
[rtl].[/rtl]
[rtl].[/rtl]
[rtl].[/rtl]
[rtl].[/rtl]
[rtl].[/rtl]
[rtl]گفت : خفه شو ، اینا اصطلاح های شنا هستش . وقتی نمیدونی الکی زر نزن ! [/rtl]

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اعتراف میکنم چند دقیقه پیش به احمقانه ترین شکل ممکن تو مسابقه ی رادیو ورزش شرکت کردم و خلاصه وسط برنامه گند زدم.
و دیگه تلفن رو قطع کردم. صدای مجری رادیو ورزش اینجوری شده بود -_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
[rtl]-----------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------

 
_یکی از آشناهامون هم سن من بود فوت شد!مامانم کلی غصه خورد
 
بهش گفتم منم بمیرم همینقد غصه میخوری؟!گفت:
 
دهنتو ببند نکبت!مار زبونتو بزن ایشا...!خیر ندیده لال شی با این حرف زدنت!
 
منظورش همون خدا نکنه عزیزم بود...!!!
 
................................

قبلا مهمون تا میومد قبله رو میپرسید!!!!
 
جدیدا تا میرسن رمز وای فای میخوان!!!!

........................................

_آهایی شمایی که شبی یه جا مهمونی میرید...  
 
کلی حال میکنید...  
 
به هر بهانه ای مهمونی میگیرید و قررر میدید!!!  
 
.  
 
.  
 
.  
 
.  
 
خاک تو سرتون....:|  
 
الهی خیر نبینید....:|  
 
منم ببرید خو قول میدم یه جا بشینم و بچه خوبی باشم Smile!!!  

.........................................

_امیدوارم شماهم جزو اون دسته آدمایی باشید که موقع مسواک زدن  
 
آب رو هدر نمیدن!مثلا خودم موقع مسواک زدن دستم رو میزارم زیر شیر آب  
 
اینجوری هم آب هدر نمیره هم دستم تمیز میشه!بععععععععععله!!!  
 
من یه همچین مخی هستم دیگه!! Smile  
 ............................................
مورچه ای را دیدیم با این جثه کوچکش  
 
باری را حمل میکرد بزرگتر از خویش!!!!!!!!  
 
منم چون حوصله لوس بازی و متحول شدن نداشتم زدم کشتمش...  
 
همینم کم مونده از مورچه پند بگیرم!!!!!  
 
میدونم چقد دلرحمم نیاز به گفتن نیست!!!خخخخخخخخ  
 ............................................
امسال طرفای اردیبهشت بود که یکی از فامیلا گفت:
 
  حتما بیایی نمایشگاه کتاب,ما اونجا غرفه داریم.
 
منم خوشحال از اینکه   یه فامیل فرهنگی داریم گفتم:کدوم انتشارات فعالیت دارید؟!؟!؟!؟!
 
  گفت:انتشارات چیه بابا؟!ما اونجا آب معدنی میفروشیم!!!..............
  ..........................

_حوصلم سر رفته بود زنگ زدم 118 (هرچند مزاحمت زشت نکنید)  
 
گفتم:شماره ادیسون لطفا!!!!!!!!!!!!!!  
 
یه شماره داد و  زنگیدم,یکی برداشت گفت:تیمارستان فارابی!بفرمایید!  
 
این چه وضشه آخه  
 
..........................................


در طول ترم:یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1

*
*
*
*
سه روز مانده به امتحان:
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1

*
*
*
*
دو روز مانده به امتحان:
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1

*
*
*
*
شب امتحان:
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1

*

*
*
*
یک ساعت مانده به امتحان:
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1

*
*
*
*
سر جلسه امتحان:
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1

*

*
*
*
هنگام خروج از جلسه:
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1

*
*
*
*
یک هفته بعد از امتحان:
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
................................
فتم درمونگاه.منشیه میگه:مریض شمایید؟!
میگم:پَ نه پَ؟!من میکروبم اومدم خودمرو معرفی کنم!!!

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

دوستم تو خونه خوابیده بود.مامانماومده میگه:خوابه؟!

میگم:پَ نه پَ؟!رفته رو اسکرینسیور،بهش لگد بزنی روشن میشه!!!

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

داشتم میرفتم کلاس،وسط راه یادم اومدیه چیزی رو یادم رفته!برگشتم خونه!در زدم مامانم در رو باز میکنه با تعجب میپرسه:امیر تویی؟؟؟؟!!!!

میگم:پَ نه پَ؟!امیر رسید مندلیوریشم!!!

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

واسه استخدام رفتم یه شرکتی،خانومهمیگه:شما برای آگهی استخدام اومدین؟

میگم:پَ نه پَ؟!اومدم بگم اصلا روی منحساب نکنید!!!

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

[/rtl]
.
[rtl]

یه سوال دادم به معلم ریاضیم حلشکنه،چند دقیقه بی حرکت همینجوری (×o×) نگاش میکنه!!!دوستم میگه:یعنی داره فکر میکنه؟

میگم:پَ نه پَ؟!رفته رو استند بایدستش رو تکون بده رو اکانتش کلیک کن جوابتو میده!!!

[/rtl]
..........................................................
[rtl]
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]
[/rtl]
........................................................
[rtl]
[/rtl]
خدا خر را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد،
از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود،
تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.
و تو علف خواهی خورد،
و از عقل بی بهره خواهی بود!
و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود.
[rtl]
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است.
پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم.
و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]
خدا سگ را آفرید و به او گفت:
تو نگهبان خانه انسان خواهی بود،
و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.
تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد،
و سی سال زندگی خواهی کرد.
تو یک سگ خواهی بود.
سگ به خداوند پاسخ داد:
خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.
کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم.
و خداوند آرزوی سگ را برآورد…
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]
خدا میمون را آفرید و به او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید،
و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد،
و بیست سال عمر خواهی کرد.
و یک میمون خواهی بود.
میمون به خداوند پاسخ داد:
بیست سال عمری طولانی است،
من می خواهم ده سال عمر کنم.
و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]
و سرانجام خداوند انسان را آفرید!!!
و به او گفت: تو انسان هستی.
تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین.
تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی،
و سروری همه موجودات را برعهده بگیری،
و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.
و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

انسان گفت:سرورم!
گرچه من دوست دارم انسان باشم،
اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.
آن سی سالی که خر نخواست ،
آن پانزده سالی که سگ نخواست،
و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند،
به من بده.
و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد…
و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند !!!
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]
و پس از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ، و مثل خر بار می برد!!!
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]
و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد…!!!
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]
و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند…!!!
[/rtl]
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
[rtl]

[/rtl]

سیگار...
رفیق روزای دل تنگیم ..رفیق گرافتاری..رفیق مشکلات...
من یه دخترم...هرزه نیستم .راحتم...
من یه دخترم ...سیگار میکشم...معتاد نیستم...
من یه دخترم...دیوونم..عاشق نیستم..
من یه دخترم..مغرورم...خود خواه نیستم...
من یه دخترم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ❥❤GIRL❤❥ ، ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ ، Directioner_kimia
آگهی
#2
25r3025r3025r3025r30مرسی گلم
یه سری دری وری بیا تو(نسخه2) 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ورود ممنوع(نسخه2)
  دهقان فداکار(نسخه2)طنز
  لقب شما دردروران دانشگاه ودبیرستان نسخه2

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان