27-11-2014، 15:01
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
معصومه ابتکار: فکر نمیکردم نام واقعی من آشکار شود
تاریخ ایرانی: برگرفته از خبرگزاری «ایسنا» - ۱۰ آبان ۱۳۸۴
گفتوگو از: سعید نوایی
معصومه ابتکار تازه پا به دانشگاه گذاشته بود، سال اول. ۱۶ آبان، درست ۳ روز پس از تسخیر لانه جاسوسی، یکی از دانشجویان مستقر در سفارت از این دختر ۱۹ سالهٔ سال اولی دعوت میکند برای ترجمه و امور روابط عمومی به آنان ملحق شود. ابتکار چند سالی به همراه خانوادهاش در آمریکا زندگی کرده و به زبان انگلیسی مانند زبان فارسی مسلط است. این ویژگی، او را که آن روزها به «خواهر مری» معروف بود، به لانه جاسوسی کشاند. ابتکار نخستین زنی بود که پس از انقلاب با عنوان معاون رئیسجمهور وارد کابینه شد.
عصر یک روز نیمه تعطیل، ابتکار در اتاق کوچکش در بنیاد خیریه زینب کبری(س) در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران به مرور خاطرات روزهای تسخیر میپردازد و در خلال بیان خاطراتش، با لحنی دلسوزانه از جنبش دانشجویی، فرصتها و مخاطراتش میگوید.
تحلیل شما از حادثه تسخیر لانه جاسوسی چیست؟ پس از ۲۶ سال شرایط وقوع این حادثه را چطور توصیف میکنید؟
برای تحلیل وقایع تاریخی باید شرایط وقوع آنها را درک کرد. گاهی گذشته را با در نظر گرفتن شرایط حال تحلیل میکنیم که موجب برقراری ارتباطات ذهنی نادرست با آن میشود. واقعه ۱۳ آبان در شرایط بسیار خاصی اتفاق افتاد. انقلاب نوپای اسلامی تازه استقرار یافته بود و دولت آمریکا به دلیل از دست دادن منافع خود، جمهوری اسلامی را به رسمیت نمیشناخت. در واقع برای دولتمردان آمریکایی درک چگونگی وقوع انقلاب مردمی و دموکراتیک ایران سخت بود. حقیقت موضوع هم به درستی از جانب رسانهها منعکس نمیشد و این مسائل سبب شد که انقلاب با تهدیدات زیادی مواجه شود.
وضعیت جنبش دانشجویی را در آن برهه زمانی چطور ارزیابی میکنید؟
جنبش دانشجویی در آن زمان به دلیل آزادیهای اوایل انقلاب بسیار فعال بود و فضایی که دانشجویان به لحاظ درگیری ذهنی که با دوران انقلاب و قبل از آن داشتند، فضای ذهنی بسیار باز و آشنا با تحولات جهانی بود. آنها میدانستند که در کشورهای دیگر بعد از انقلابها چه اتفاقاتی افتاده است. از سوی دیگر جلسات تحلیل و بحث سیاسی در دانشگاهها بسیار متداول شده بود و دانشجویان مسلمان نگران تکرار تاریخ بودند. آنها فکر میکردند اگر اجازه دهند با توطئهای، دستاوردهای انقلاب اسلامی که با رهبری امام و با دادن هزینههای زیاد به دست آمده بود از دست برود، مردم آنها را نخواهند بخشید. شاید لحظهای غفلت و عدم واکنش مناسب نسبت به تحولات جهانی، به انقلاب ضربه وارد میکرد. ورود شاه مخلوع به آمریکا، یک جرقه بود. دانشجویان احساس کردند که توطئهای در حال شکلگیری است و در پی تشکیل جلساتی به این نتیجه رسیدند که برای جلوگیری از این توطئه باید واکنش مناسبی انجام دهند. فعالیت دانشجویان کاملا مستقل بود و هیچگونه وابستگی دولتی و حکومتی نداشتند، چرا که هنوز دولت و قانون اساسی نداشتیم. وضعیت ارتش هم بیثبات بود. همین شرایط باعث شد که دانشجویان با نگاه روشنتری تصمیم بگیرند. طبیعتا اقدامی که میتوانست تاثیرگذاری جهانی داشته باشد و جلوی آن توطئه را بگیرد، یک بیانیه یا مصاحبه ساده نبود. عکسالعمل دانشجویان باید حتما موج ایجاد میکرد.
با توجه به این صحبتهای شما آیا با تصمیم نهایی در بین دانشجویان مخالفتی وجود داشت؟
ذهنیت دانشجویان، خشونت یا انتقامگیری نبود. هدف آنها به عنوان قشر آگاه و بیدار جامعه، جلوگیری از وارد شدن ضربههای احتمالی به انقلاب اسلامی بود. بالاخره به این نتیجه رسیدند که هیچ حرکتی مانند ورود بدون خشونت به سفارت و گرفتن کسانی که در این توطئه سهیماند، نیست. البته این تصمیم مخالفانی هم داشت. عدهای از دانشجویان به دلیل درک ناقص از شرایط، پیشنهاد کردند که چون منشا مشکلاتمان به تفکرات کمونیستی مربوط میشود، بهتر است سفارت روسیه را بگیریم تا با کمونیستها مقابله کنیم. آنها هیچ تحلیل و درکی از شرایط زمان نداشتند. در حالی که نگاه دانشجویان مسلمان این نبود؛ چرا که بسیار نگران تکرار تاریخ بودند. برای اعلام استقلال نیز نام مستقل «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» را انتخاب کردند. البته به هر نوعی که حکومت در این قضیه دخالت میکرد، یک تخلف آشکار بود.
نقش جنبش دانشجویی را در شکلگیری و ثبات انقلاب اسلامی چطور تحلیل میکنید؟
اگر یک فضای آرام برای جنبشهای اجتماعی، فعالیتهای دانشجویی و نهادهای مدنی نداشته باشیم ممکن است قدرت نقد و تحلیل آنها و حتی میزان اقداماتی که میتواند به روند تحولات اجتماعی کمک کند محدود و راه تحولات مثبت و آگاهانه اجتماعی بسته شود. شرایط آن زمان به دانشجویان اجازه تحلیل میداد که البته این تحلیل آنان نیز با استقبال غیرقابل تصور امام و مردم مواجه شد. اگر فضا باز نبود دانشجویان در خود قدرت چنین تحلیل و اقدامی را نمیدیدند. با شروع جریان، این حرکت انرژی بیشتری گرفت و به عنوان یک حرکت اعتراضی و تاثیرگذار مطرح و به تحولاتی منجر شد که بدون شک تبعاتی نیز داشته است.
آثار تسخیر لانه جاسوسی را در شرایط کنونی چطور ارزیابی میکنید؟
طبعا هر تحولی تبعات زیادی دارد. این حادثه به تعبیر امام انقلاب دوم بود و همچنان انقلاب دوم خواهد ماند. مفهوم این حادثه این بود که باید از رویکرد ضد استعماری به رویکرد ضد استثماری و ضد امپریالیستی هم روی بیاوریم و بدانیم منشا مشکلاتمان کجاست. قطعا این حادثه تبعات دارد. تسخیر لانه جاسوسی باید در یک ترازو قرار بگیرد تا میزان فواید و عواقب منفی آن سنجیده شود. اگر این اتفاق نمیافتاد شاید انقلاب اسلامی آسیبهای جبرانناپذیری میدید و اسناد این قضیه را ثابت میکرد. CIA یک دفتر فعال در ایران راهاندازی کرده بود و با برقراری رابطه با اپوزیسیون، برخی احزاب و قومیتها، در حال جریانسازی در کشور بود. بهایی که برای تسخیر لانه جاسوسی پرداختیم در ازای حفظ استقلال و هویت نظام اسلامی بود ولی اینکه چرا این شرایط در سالهای پس از آن ادامه پیدا کرد، جای بحث دارد. بسیاری معتقدند که در مقاطعی برای حفظ استقلال جمهوری اسلامی میشد روابط را منطقی کرد. بسیاری از تنشهای ما پس از آن بخاطر نبود روابط منطقی ایجاد شد. این تحلیل در مقاطعی واقعبینانه است. ما شکی به ماهیت آمریکا نداریم ولی در این سالها شیوهها تغییر کرده است. انسانی که پویایی فکری و ذهنی دارد نمیتواند با همان روشهای مسائل گذشته، امروز را تحلیل کند. جو حاکم بر روابط امروز ایران و آمریکا متاثر از سیزده آبان هست ولی مطلقا به خاطر وجود آن نیست. بسیاری تحلیل خود را اینگونه ارائه میکنند که باید منافع را همهجانبه دید و این، به معنای خودباختگی، ترس و نفی سلطهگری آمریکا و صدماتی که به ایران وارد کرده است، نیست.
با توجه به گذشت ۲۶ سال از این حادثه، فکر میکنید تکرار آن قابل تصور است؟
در بحث تحلیل تسخیر لانه جاسوسی دچار افراط و تفریط شدهایم. عدهای فکر میکنند این واقعه قابل تقلید است؛ ولی این جریان کاملا استثنایی است و شاید نتوان آن را بر شرایط دیگری منطبق کرد. این سادهانگاری است که برخی فکر میکنند فرضا امروز با گرفتن سفارت انگلیس در ایران میتوان حادثه ۲۷ سال پیش را تکرار کرد. دانشجویان پیرو خط امام زمانی دست به این اقدام زدند که جامعه به آنها جواب داد و نیتشان کاملا صاف و شفاف بود و هیچ وابستگی خاصی نداشتند. به همین دلیل جریان سیزده آبان به نحوی تمام شد که هیچکدام از دستگیرشدگان آسیب ندیدند و همینطور بسیاری از منافع و حقوق ایران در بیانیه الجزایر مورد تایید قرار گرفت. هیچ گروه و شخصی نمیتواند این واقعه را منحصر به خود بداند.
دلیل انحلال تشکل دانشجویان خط امام چه بود؟ آیا شرایط این مساله را به آنها تحمیل کرد؟
بسیاری از گروهها این ایده را داشتند، حتی گروههای سوسیالیست و کمونیست. دانشجویان مسلمان پیر خط امام به همین دلیل تصمیم گرفتند بعد از تمام شدن ماجرا این گروه را منحل کنند تا مورد بهرهبرداری سوء قرار نگیرد. بعد از آن تحلیلهای نادرست در مورد اعضای این گروه را زیاد شنیدیم. حتی زمانی در رسانه ملی شاهد آن بودیم که عوامل این واقعه عدهای از مردم دلسوخته معرفی شدند، در حالی که جنبش دانشجویی بود، هر چند آینده آن را به روشنی ترسیم نکرده بودند و حتی فکر نمیکردند که بیش از سه یا چهار روز طول بکشد. در آن مقطع آنها نیت دیگری نداشتند. این از افتخارات جنبش دانشجویی است که علیرغم نواهای بسیاری که در مقاطع مختلف برای خواب کردن آن نواخته میشود، همواره بیدار است. جنبش دانشجویی ایران هیچ وقت به خواب نرفته و هیچ وقت خود را به خواب نزده است. دانشجویان آزادگی خاصی دارند و آزاداندیشانه نیز تصمیم میگیرند. این جنبش با ارزش است و نباید به نفع شخص یا گروهی مصادره شود. دانشجویان باید مواظب باشند که «خود را به خواب زدن» از «به خواب رفتن» خطرناکتر است.
شما چطور وارد ماجرا شدید؟
من دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه پلیتکنیک بودم و با گروههای اسلامی دانشگاه همراهی میکردم. در کمیته کارگری نیز عضو بودم که رئیس آن آقای خالقی بود که در دوران آقای خاتمی وزیر کار شد. دو روز بعد از این اتفاق به من اطلاع دادند که به من بخاطر بلد بودن زبان انگلیسی احتیاج دارند. بدون تردید پذیرفتم، چرا که آنها رهبران جنبش دانشجویی بودند و مورد اعتماد همه. در هسته اولیه گروه نبودم و خاطراتم را پس از آن بر اساس خاطرات همسرم نوشتم. من به عنوان نیروی اجرایی وارد کار شدم و مسوولیت ترجمه مصاحبهها، سخنگویی و ارتباطات بینالمللی و ترجمه اسناد را به عهده گرفتم.
چرا نام مستعار «خواهر مری» را برای خود انتخاب کردید؟
نام اصلی خود را به خبرنگاران خارجی نمیگفتم و خودم را با عنوان «مریم» معرفی کردم. فکر نمیکردم روزی نام واقعی من آشکار شود. آنها هم من را «خواهر مری» صدا میکردند. در آن موقع فکر نمیکردم این مسائل در این سطح مطرح شود، تنها اسمی را گفتم که برای آنها نیز آشنا باشد.
چرا هویت «خواهر مری» تا ۸ سال پیش ناشناخته بود؟
تا قبل از پذیرفتن مسوولیت معاونت ریاست جمهوری احساس نمیکردم که گفتن این ماجرا ضرورتی داشته باشد، ولی بعد از آن نتوانستم کتمان کنم و خیلی شفاف و راحت خود را معرفی کردم. در واقع ضرورتی هم برای پنهان کردن آن وجود نداشت. هر چند کتاب خاطراتم را نیز با نام مستعار نوشته بودم، ولی بعد از پذیرفتن مسوولیت، کتاب را با نام خودم به چاپ رساندم.
چرا دانشجویان، دستگیرشدگان لانه جاسوسی را به دولت و شورای انقلاب تحویل ندادند؟
چون این حرکت از ابتدا دولتی نبود و دانشجویان مسوولیت آن را پذیرفته بودند. امام نیز گفتند در این مورد مجلس که نماینده مردم است تصمیم بگیرد. تا آخر کار مسوولیت آنها به عهده دانشجوها بود. تلاش ما این بود که آنها مشکل نداشته باشند. در واقع دانشجویان هم به نوعی گروگان شرایط سخت زمان خود بودند.
روابط دانشجویان پیرو خط امام با دولت بازرگان و بنیصدر چطور بود؟ آیا از سوی دولت برای آنها مشکل ایجاد میشد؟
چالشها و مشکلات ما با این دو دولت فراوان بود. تفاوت نگاهها و تحلیلها بسیار زیاد بود. طبیعیترین واکنش دولت بازرگان، استعفا بود چون احساس میکردند این کار ضربهای به دیدگاه آنهاست و نمیخواستند هیچ مسوولیتی بپذیرند. دولت بنیصدر نیز در این زمینه ناتوان بود. فشارهای داخلی روی ما برای آزاد کردن یا معامله کردن از طرف شخصیتهای دولتی مانند بنیصدر زیاد بود ولی دانشجویان در تصمیم و تحلیلشان مصمم بودند.
شما به واسطه ارتباط با خبرنگاران خارجی، دیدگاه آنان نسبت به این مساله را چطور توصیف میکنید؟
خبرنگارهایی که به ایران میآمدند چند گروه بودند. عدهای حکومتی و وابسته به دولت آمریکا و دولتهایی نظیر آن بودند. آنها یک تفکر قالبی داشتند و اصلا به دنبال پیام دانشجویان نبودند. ما هم فهمیده بودیم که از طریق رسانهها و شبکههای بزرگ آمریکایی نمیتوانیم پیاممان را منتقل کنیم. لذا برای مصاحبه شرط گذاشتیم و آن هم پخش مصاحبه بصورت زنده بود. تمام حرفهای ما باید پخش میشد. بحث دانشجویان تروریسم و انتقامگیری نبود، حرف منطقی آنها این بود که آیا مردم آمریکا از دخالت دولت آمریکا در امور کشورهای دیگر خبر دارند و از آن راضی هستند؟ آیا میدانند که مالیاتهایی که میپردازند هزینهٔ بازی با سرنوشت کشورهای دیگر میشود؟ به همین خاطر شرط مصاحبه کامل و زنده را گذاشتیم. اولین شبکهای که این شرط را پذیرفت MBC بود. شرط ما این بود که بیانیه پنج دقیقهای ما به مناسبت تولد حضرت عیسی(ع) و کریسمس بطور کامل پخش شود، البته آنها مقاومت کردند. در همان زمان گروه شبکه CBS پشت در منتظر انجام مصاحبه بود. آنها بخاطر اینکه رقیبشان از آنها جلو نیفتد و اینکه ممکن بود ما از پخش فیلم توسط آنها جلوگیری کنیم، شرط ما را پذیرفتند. خبرنگاران دیگری هم بودند که سعی داشتند صحبت ما را به درستی منعکس کنند و بگویند که ما روشنفکر هستیم، نه تروریست. کار ما تنها ابراز اعتراض در آن شرایط بود. شاید اگر ابزار رسانهای داشتیم این اتفاق نمیافتاد. رسانههای خارجی در آن زمان فضای بسیار بستهای داشتند و دانشجویان مجبور بودند به شیوههایی متوسل شوند که موج ایجاد کند.
نحوه تعامل دانشجویان با شخصیتها و کمیسیونهای خارجی چگونه بود؟
بسیاری از شخصیتهای بینالمللی پیشنهادهایی برای حل اختلاف ارائه میکردند ولی بنای دانشجویان حل مساله از طریق میانجیگری و بدون رعایت شرایط نبود. بسیاری از شخصیتها مانند اسقف کاپوچی خودشان برای انجام مراسم دینی دستگیرشدگان و اعلام همدردی با ما به ایران آمدند. بسیاری از شخصیتهای دیگر مانند پاپ ژان پل دوم نمایندههای خودشان را فرستادند. حتی یک هیات دانشجویی از پاناما برای حمایت از ما به ایران آمدند. جنبشهای آمریکای لاتین با این قضیه ارتباط برقرار کرده بودند. در این مدت کارهای دیگری هم انجام شد مانند همایش نهضتهای آزادیبخش و یا نشستی با ۵۰ نفر از مردم آمریکا، قصد ما این بود که فضا را بشکنیم.
آیا دانشجویان در جریان مفاد مذاکرت بیانیه الجزایر بودند و از آنها نیز نظرخواهی میشد؟
قطعا مجلس از محتوای مذاکرات مطلع بود اما دانشجویان در جریان مستقیم مذاکرات نبودند و از آنها خواسته نشد که حضور داشته باشند. کمیتهای برای تامین خواستهها شکل گرفت و به الجزایر رفت. در بیانیه الجزایر منافع زیادی تامین شد.
جنبش دانشجویی برای ادامه تاثیرگذاری خود در فضای داخلی و حفظ منافع ملی در سیاست خارجی چه وظیفهای دارد؟
جنبش دانشجویی نقش بسزایی در تحولات جامعه مدنی ایران داشته است که نباید آن را نادیده گرفت. باید به دانشجویان اجازه داد که هویت تاریخی خود را بازیابند و رسالت کنونی خود را بشناسند. زنده بودن و استقلال جنبش دانشجویی و فضای آزاد ابراز نظر، پشتوانه حرکت تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان بود. گاهی اوقات کاملا این لوازم فراموش میشود. فضای دستوری و حکومتی برای جنبشهای دانشجویی نتیجهبخش نیست. جامعه مدنی ایران در این سالها تحولات فراوانی داشته و نقش جنبش دانشجویی در تحولات را نمیتوان نادیده گرفت. آهنگهایی که برای خواب کردن جنبش دانشجویی نواخته میشود جواب نمیدهد. باید به این جنبش فرصت داد تا هویت خود را بشناسد و مسوولیتهایش را در دوره کنونی درک کند.
به نظر شما در عرصه بینالمللی چطور باید رفتار کنیم تا منافع ملیمان را علاوه بر دفاع از آرمانها حفظ کنیم؟
تحولات بینالمللی اکنون کاملا آشکار است. نمیتوانیم به صورت کلیشهای همان نگاه ۲۷ سال پیش را داشته باشیم. باید آگاهانه حرکت کنیم. برخی مواقع درگیریها و تنشهایی که به کشور و انقلاب آسیب میرساند را میتوان با ظرافت حل کرد. حرف آخر را در مجامع بینالمللی مذاکره و گفتوگو میزند. امتیازاتی که از طریق گفتوگو میتوانیم کسب کنیم در برخورد و رودررویی نمیتوانیم کسب کنیم. این یک واقعیت است. شعارهای یک سویه لزوما منافع کشور و انقلاب اسلامی را تامین نمیکند. هیچ کس ایران را اسیر، برده و استعمارزده نمیخواهد. امروز زبان حضور در عرصهٔ بینالملل گفتوگوست ولی گفتوگویی مقتدرانه که منافع را تامین کند و از موضع مردم و با پشتوانه قدرت آنها باشد. کمااینکه خیلی از این مراحل در دولت آقای خاتمی اتفاق افتاد و نفوذ خوب و موثری در مجامع بینالمللی داشتیم. نفی گذشته و تقلید از گذشته هیچ کدام صحیح نیستند. باید شرایط امروز را سنجید و این کار جنبش دانشجویی است که تحلیل درستی داشته باشد. اگر به دانشجویان اصیل و مسلمان فرصت دهند، میتوانند به دور از فشار و نفوذ، اصولی را که انقلاب بر اساس آن شکل گرفته حفظ کنند. بدون حضور نهادهای مدنی آگاه و بیدار این استقلال قابل تحقق و تحکیم نیست.
معصومه ابتکار: فکر نمیکردم نام واقعی من آشکار شود
تاریخ ایرانی: برگرفته از خبرگزاری «ایسنا» - ۱۰ آبان ۱۳۸۴
گفتوگو از: سعید نوایی
معصومه ابتکار تازه پا به دانشگاه گذاشته بود، سال اول. ۱۶ آبان، درست ۳ روز پس از تسخیر لانه جاسوسی، یکی از دانشجویان مستقر در سفارت از این دختر ۱۹ سالهٔ سال اولی دعوت میکند برای ترجمه و امور روابط عمومی به آنان ملحق شود. ابتکار چند سالی به همراه خانوادهاش در آمریکا زندگی کرده و به زبان انگلیسی مانند زبان فارسی مسلط است. این ویژگی، او را که آن روزها به «خواهر مری» معروف بود، به لانه جاسوسی کشاند. ابتکار نخستین زنی بود که پس از انقلاب با عنوان معاون رئیسجمهور وارد کابینه شد.
عصر یک روز نیمه تعطیل، ابتکار در اتاق کوچکش در بنیاد خیریه زینب کبری(س) در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران به مرور خاطرات روزهای تسخیر میپردازد و در خلال بیان خاطراتش، با لحنی دلسوزانه از جنبش دانشجویی، فرصتها و مخاطراتش میگوید.
تحلیل شما از حادثه تسخیر لانه جاسوسی چیست؟ پس از ۲۶ سال شرایط وقوع این حادثه را چطور توصیف میکنید؟
برای تحلیل وقایع تاریخی باید شرایط وقوع آنها را درک کرد. گاهی گذشته را با در نظر گرفتن شرایط حال تحلیل میکنیم که موجب برقراری ارتباطات ذهنی نادرست با آن میشود. واقعه ۱۳ آبان در شرایط بسیار خاصی اتفاق افتاد. انقلاب نوپای اسلامی تازه استقرار یافته بود و دولت آمریکا به دلیل از دست دادن منافع خود، جمهوری اسلامی را به رسمیت نمیشناخت. در واقع برای دولتمردان آمریکایی درک چگونگی وقوع انقلاب مردمی و دموکراتیک ایران سخت بود. حقیقت موضوع هم به درستی از جانب رسانهها منعکس نمیشد و این مسائل سبب شد که انقلاب با تهدیدات زیادی مواجه شود.
وضعیت جنبش دانشجویی را در آن برهه زمانی چطور ارزیابی میکنید؟
جنبش دانشجویی در آن زمان به دلیل آزادیهای اوایل انقلاب بسیار فعال بود و فضایی که دانشجویان به لحاظ درگیری ذهنی که با دوران انقلاب و قبل از آن داشتند، فضای ذهنی بسیار باز و آشنا با تحولات جهانی بود. آنها میدانستند که در کشورهای دیگر بعد از انقلابها چه اتفاقاتی افتاده است. از سوی دیگر جلسات تحلیل و بحث سیاسی در دانشگاهها بسیار متداول شده بود و دانشجویان مسلمان نگران تکرار تاریخ بودند. آنها فکر میکردند اگر اجازه دهند با توطئهای، دستاوردهای انقلاب اسلامی که با رهبری امام و با دادن هزینههای زیاد به دست آمده بود از دست برود، مردم آنها را نخواهند بخشید. شاید لحظهای غفلت و عدم واکنش مناسب نسبت به تحولات جهانی، به انقلاب ضربه وارد میکرد. ورود شاه مخلوع به آمریکا، یک جرقه بود. دانشجویان احساس کردند که توطئهای در حال شکلگیری است و در پی تشکیل جلساتی به این نتیجه رسیدند که برای جلوگیری از این توطئه باید واکنش مناسبی انجام دهند. فعالیت دانشجویان کاملا مستقل بود و هیچگونه وابستگی دولتی و حکومتی نداشتند، چرا که هنوز دولت و قانون اساسی نداشتیم. وضعیت ارتش هم بیثبات بود. همین شرایط باعث شد که دانشجویان با نگاه روشنتری تصمیم بگیرند. طبیعتا اقدامی که میتوانست تاثیرگذاری جهانی داشته باشد و جلوی آن توطئه را بگیرد، یک بیانیه یا مصاحبه ساده نبود. عکسالعمل دانشجویان باید حتما موج ایجاد میکرد.
با توجه به این صحبتهای شما آیا با تصمیم نهایی در بین دانشجویان مخالفتی وجود داشت؟
ذهنیت دانشجویان، خشونت یا انتقامگیری نبود. هدف آنها به عنوان قشر آگاه و بیدار جامعه، جلوگیری از وارد شدن ضربههای احتمالی به انقلاب اسلامی بود. بالاخره به این نتیجه رسیدند که هیچ حرکتی مانند ورود بدون خشونت به سفارت و گرفتن کسانی که در این توطئه سهیماند، نیست. البته این تصمیم مخالفانی هم داشت. عدهای از دانشجویان به دلیل درک ناقص از شرایط، پیشنهاد کردند که چون منشا مشکلاتمان به تفکرات کمونیستی مربوط میشود، بهتر است سفارت روسیه را بگیریم تا با کمونیستها مقابله کنیم. آنها هیچ تحلیل و درکی از شرایط زمان نداشتند. در حالی که نگاه دانشجویان مسلمان این نبود؛ چرا که بسیار نگران تکرار تاریخ بودند. برای اعلام استقلال نیز نام مستقل «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» را انتخاب کردند. البته به هر نوعی که حکومت در این قضیه دخالت میکرد، یک تخلف آشکار بود.
نقش جنبش دانشجویی را در شکلگیری و ثبات انقلاب اسلامی چطور تحلیل میکنید؟
اگر یک فضای آرام برای جنبشهای اجتماعی، فعالیتهای دانشجویی و نهادهای مدنی نداشته باشیم ممکن است قدرت نقد و تحلیل آنها و حتی میزان اقداماتی که میتواند به روند تحولات اجتماعی کمک کند محدود و راه تحولات مثبت و آگاهانه اجتماعی بسته شود. شرایط آن زمان به دانشجویان اجازه تحلیل میداد که البته این تحلیل آنان نیز با استقبال غیرقابل تصور امام و مردم مواجه شد. اگر فضا باز نبود دانشجویان در خود قدرت چنین تحلیل و اقدامی را نمیدیدند. با شروع جریان، این حرکت انرژی بیشتری گرفت و به عنوان یک حرکت اعتراضی و تاثیرگذار مطرح و به تحولاتی منجر شد که بدون شک تبعاتی نیز داشته است.
آثار تسخیر لانه جاسوسی را در شرایط کنونی چطور ارزیابی میکنید؟
طبعا هر تحولی تبعات زیادی دارد. این حادثه به تعبیر امام انقلاب دوم بود و همچنان انقلاب دوم خواهد ماند. مفهوم این حادثه این بود که باید از رویکرد ضد استعماری به رویکرد ضد استثماری و ضد امپریالیستی هم روی بیاوریم و بدانیم منشا مشکلاتمان کجاست. قطعا این حادثه تبعات دارد. تسخیر لانه جاسوسی باید در یک ترازو قرار بگیرد تا میزان فواید و عواقب منفی آن سنجیده شود. اگر این اتفاق نمیافتاد شاید انقلاب اسلامی آسیبهای جبرانناپذیری میدید و اسناد این قضیه را ثابت میکرد. CIA یک دفتر فعال در ایران راهاندازی کرده بود و با برقراری رابطه با اپوزیسیون، برخی احزاب و قومیتها، در حال جریانسازی در کشور بود. بهایی که برای تسخیر لانه جاسوسی پرداختیم در ازای حفظ استقلال و هویت نظام اسلامی بود ولی اینکه چرا این شرایط در سالهای پس از آن ادامه پیدا کرد، جای بحث دارد. بسیاری معتقدند که در مقاطعی برای حفظ استقلال جمهوری اسلامی میشد روابط را منطقی کرد. بسیاری از تنشهای ما پس از آن بخاطر نبود روابط منطقی ایجاد شد. این تحلیل در مقاطعی واقعبینانه است. ما شکی به ماهیت آمریکا نداریم ولی در این سالها شیوهها تغییر کرده است. انسانی که پویایی فکری و ذهنی دارد نمیتواند با همان روشهای مسائل گذشته، امروز را تحلیل کند. جو حاکم بر روابط امروز ایران و آمریکا متاثر از سیزده آبان هست ولی مطلقا به خاطر وجود آن نیست. بسیاری تحلیل خود را اینگونه ارائه میکنند که باید منافع را همهجانبه دید و این، به معنای خودباختگی، ترس و نفی سلطهگری آمریکا و صدماتی که به ایران وارد کرده است، نیست.
با توجه به گذشت ۲۶ سال از این حادثه، فکر میکنید تکرار آن قابل تصور است؟
در بحث تحلیل تسخیر لانه جاسوسی دچار افراط و تفریط شدهایم. عدهای فکر میکنند این واقعه قابل تقلید است؛ ولی این جریان کاملا استثنایی است و شاید نتوان آن را بر شرایط دیگری منطبق کرد. این سادهانگاری است که برخی فکر میکنند فرضا امروز با گرفتن سفارت انگلیس در ایران میتوان حادثه ۲۷ سال پیش را تکرار کرد. دانشجویان پیرو خط امام زمانی دست به این اقدام زدند که جامعه به آنها جواب داد و نیتشان کاملا صاف و شفاف بود و هیچ وابستگی خاصی نداشتند. به همین دلیل جریان سیزده آبان به نحوی تمام شد که هیچکدام از دستگیرشدگان آسیب ندیدند و همینطور بسیاری از منافع و حقوق ایران در بیانیه الجزایر مورد تایید قرار گرفت. هیچ گروه و شخصی نمیتواند این واقعه را منحصر به خود بداند.
دلیل انحلال تشکل دانشجویان خط امام چه بود؟ آیا شرایط این مساله را به آنها تحمیل کرد؟
بسیاری از گروهها این ایده را داشتند، حتی گروههای سوسیالیست و کمونیست. دانشجویان مسلمان پیر خط امام به همین دلیل تصمیم گرفتند بعد از تمام شدن ماجرا این گروه را منحل کنند تا مورد بهرهبرداری سوء قرار نگیرد. بعد از آن تحلیلهای نادرست در مورد اعضای این گروه را زیاد شنیدیم. حتی زمانی در رسانه ملی شاهد آن بودیم که عوامل این واقعه عدهای از مردم دلسوخته معرفی شدند، در حالی که جنبش دانشجویی بود، هر چند آینده آن را به روشنی ترسیم نکرده بودند و حتی فکر نمیکردند که بیش از سه یا چهار روز طول بکشد. در آن مقطع آنها نیت دیگری نداشتند. این از افتخارات جنبش دانشجویی است که علیرغم نواهای بسیاری که در مقاطع مختلف برای خواب کردن آن نواخته میشود، همواره بیدار است. جنبش دانشجویی ایران هیچ وقت به خواب نرفته و هیچ وقت خود را به خواب نزده است. دانشجویان آزادگی خاصی دارند و آزاداندیشانه نیز تصمیم میگیرند. این جنبش با ارزش است و نباید به نفع شخص یا گروهی مصادره شود. دانشجویان باید مواظب باشند که «خود را به خواب زدن» از «به خواب رفتن» خطرناکتر است.
شما چطور وارد ماجرا شدید؟
من دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه پلیتکنیک بودم و با گروههای اسلامی دانشگاه همراهی میکردم. در کمیته کارگری نیز عضو بودم که رئیس آن آقای خالقی بود که در دوران آقای خاتمی وزیر کار شد. دو روز بعد از این اتفاق به من اطلاع دادند که به من بخاطر بلد بودن زبان انگلیسی احتیاج دارند. بدون تردید پذیرفتم، چرا که آنها رهبران جنبش دانشجویی بودند و مورد اعتماد همه. در هسته اولیه گروه نبودم و خاطراتم را پس از آن بر اساس خاطرات همسرم نوشتم. من به عنوان نیروی اجرایی وارد کار شدم و مسوولیت ترجمه مصاحبهها، سخنگویی و ارتباطات بینالمللی و ترجمه اسناد را به عهده گرفتم.
چرا نام مستعار «خواهر مری» را برای خود انتخاب کردید؟
نام اصلی خود را به خبرنگاران خارجی نمیگفتم و خودم را با عنوان «مریم» معرفی کردم. فکر نمیکردم روزی نام واقعی من آشکار شود. آنها هم من را «خواهر مری» صدا میکردند. در آن موقع فکر نمیکردم این مسائل در این سطح مطرح شود، تنها اسمی را گفتم که برای آنها نیز آشنا باشد.
چرا هویت «خواهر مری» تا ۸ سال پیش ناشناخته بود؟
تا قبل از پذیرفتن مسوولیت معاونت ریاست جمهوری احساس نمیکردم که گفتن این ماجرا ضرورتی داشته باشد، ولی بعد از آن نتوانستم کتمان کنم و خیلی شفاف و راحت خود را معرفی کردم. در واقع ضرورتی هم برای پنهان کردن آن وجود نداشت. هر چند کتاب خاطراتم را نیز با نام مستعار نوشته بودم، ولی بعد از پذیرفتن مسوولیت، کتاب را با نام خودم به چاپ رساندم.
چرا دانشجویان، دستگیرشدگان لانه جاسوسی را به دولت و شورای انقلاب تحویل ندادند؟
چون این حرکت از ابتدا دولتی نبود و دانشجویان مسوولیت آن را پذیرفته بودند. امام نیز گفتند در این مورد مجلس که نماینده مردم است تصمیم بگیرد. تا آخر کار مسوولیت آنها به عهده دانشجوها بود. تلاش ما این بود که آنها مشکل نداشته باشند. در واقع دانشجویان هم به نوعی گروگان شرایط سخت زمان خود بودند.
روابط دانشجویان پیرو خط امام با دولت بازرگان و بنیصدر چطور بود؟ آیا از سوی دولت برای آنها مشکل ایجاد میشد؟
چالشها و مشکلات ما با این دو دولت فراوان بود. تفاوت نگاهها و تحلیلها بسیار زیاد بود. طبیعیترین واکنش دولت بازرگان، استعفا بود چون احساس میکردند این کار ضربهای به دیدگاه آنهاست و نمیخواستند هیچ مسوولیتی بپذیرند. دولت بنیصدر نیز در این زمینه ناتوان بود. فشارهای داخلی روی ما برای آزاد کردن یا معامله کردن از طرف شخصیتهای دولتی مانند بنیصدر زیاد بود ولی دانشجویان در تصمیم و تحلیلشان مصمم بودند.
شما به واسطه ارتباط با خبرنگاران خارجی، دیدگاه آنان نسبت به این مساله را چطور توصیف میکنید؟
خبرنگارهایی که به ایران میآمدند چند گروه بودند. عدهای حکومتی و وابسته به دولت آمریکا و دولتهایی نظیر آن بودند. آنها یک تفکر قالبی داشتند و اصلا به دنبال پیام دانشجویان نبودند. ما هم فهمیده بودیم که از طریق رسانهها و شبکههای بزرگ آمریکایی نمیتوانیم پیاممان را منتقل کنیم. لذا برای مصاحبه شرط گذاشتیم و آن هم پخش مصاحبه بصورت زنده بود. تمام حرفهای ما باید پخش میشد. بحث دانشجویان تروریسم و انتقامگیری نبود، حرف منطقی آنها این بود که آیا مردم آمریکا از دخالت دولت آمریکا در امور کشورهای دیگر خبر دارند و از آن راضی هستند؟ آیا میدانند که مالیاتهایی که میپردازند هزینهٔ بازی با سرنوشت کشورهای دیگر میشود؟ به همین خاطر شرط مصاحبه کامل و زنده را گذاشتیم. اولین شبکهای که این شرط را پذیرفت MBC بود. شرط ما این بود که بیانیه پنج دقیقهای ما به مناسبت تولد حضرت عیسی(ع) و کریسمس بطور کامل پخش شود، البته آنها مقاومت کردند. در همان زمان گروه شبکه CBS پشت در منتظر انجام مصاحبه بود. آنها بخاطر اینکه رقیبشان از آنها جلو نیفتد و اینکه ممکن بود ما از پخش فیلم توسط آنها جلوگیری کنیم، شرط ما را پذیرفتند. خبرنگاران دیگری هم بودند که سعی داشتند صحبت ما را به درستی منعکس کنند و بگویند که ما روشنفکر هستیم، نه تروریست. کار ما تنها ابراز اعتراض در آن شرایط بود. شاید اگر ابزار رسانهای داشتیم این اتفاق نمیافتاد. رسانههای خارجی در آن زمان فضای بسیار بستهای داشتند و دانشجویان مجبور بودند به شیوههایی متوسل شوند که موج ایجاد کند.
نحوه تعامل دانشجویان با شخصیتها و کمیسیونهای خارجی چگونه بود؟
بسیاری از شخصیتهای بینالمللی پیشنهادهایی برای حل اختلاف ارائه میکردند ولی بنای دانشجویان حل مساله از طریق میانجیگری و بدون رعایت شرایط نبود. بسیاری از شخصیتها مانند اسقف کاپوچی خودشان برای انجام مراسم دینی دستگیرشدگان و اعلام همدردی با ما به ایران آمدند. بسیاری از شخصیتهای دیگر مانند پاپ ژان پل دوم نمایندههای خودشان را فرستادند. حتی یک هیات دانشجویی از پاناما برای حمایت از ما به ایران آمدند. جنبشهای آمریکای لاتین با این قضیه ارتباط برقرار کرده بودند. در این مدت کارهای دیگری هم انجام شد مانند همایش نهضتهای آزادیبخش و یا نشستی با ۵۰ نفر از مردم آمریکا، قصد ما این بود که فضا را بشکنیم.
آیا دانشجویان در جریان مفاد مذاکرت بیانیه الجزایر بودند و از آنها نیز نظرخواهی میشد؟
قطعا مجلس از محتوای مذاکرات مطلع بود اما دانشجویان در جریان مستقیم مذاکرات نبودند و از آنها خواسته نشد که حضور داشته باشند. کمیتهای برای تامین خواستهها شکل گرفت و به الجزایر رفت. در بیانیه الجزایر منافع زیادی تامین شد.
جنبش دانشجویی برای ادامه تاثیرگذاری خود در فضای داخلی و حفظ منافع ملی در سیاست خارجی چه وظیفهای دارد؟
جنبش دانشجویی نقش بسزایی در تحولات جامعه مدنی ایران داشته است که نباید آن را نادیده گرفت. باید به دانشجویان اجازه داد که هویت تاریخی خود را بازیابند و رسالت کنونی خود را بشناسند. زنده بودن و استقلال جنبش دانشجویی و فضای آزاد ابراز نظر، پشتوانه حرکت تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان بود. گاهی اوقات کاملا این لوازم فراموش میشود. فضای دستوری و حکومتی برای جنبشهای دانشجویی نتیجهبخش نیست. جامعه مدنی ایران در این سالها تحولات فراوانی داشته و نقش جنبش دانشجویی در تحولات را نمیتوان نادیده گرفت. آهنگهایی که برای خواب کردن جنبش دانشجویی نواخته میشود جواب نمیدهد. باید به این جنبش فرصت داد تا هویت خود را بشناسد و مسوولیتهایش را در دوره کنونی درک کند.
به نظر شما در عرصه بینالمللی چطور باید رفتار کنیم تا منافع ملیمان را علاوه بر دفاع از آرمانها حفظ کنیم؟
تحولات بینالمللی اکنون کاملا آشکار است. نمیتوانیم به صورت کلیشهای همان نگاه ۲۷ سال پیش را داشته باشیم. باید آگاهانه حرکت کنیم. برخی مواقع درگیریها و تنشهایی که به کشور و انقلاب آسیب میرساند را میتوان با ظرافت حل کرد. حرف آخر را در مجامع بینالمللی مذاکره و گفتوگو میزند. امتیازاتی که از طریق گفتوگو میتوانیم کسب کنیم در برخورد و رودررویی نمیتوانیم کسب کنیم. این یک واقعیت است. شعارهای یک سویه لزوما منافع کشور و انقلاب اسلامی را تامین نمیکند. هیچ کس ایران را اسیر، برده و استعمارزده نمیخواهد. امروز زبان حضور در عرصهٔ بینالملل گفتوگوست ولی گفتوگویی مقتدرانه که منافع را تامین کند و از موضع مردم و با پشتوانه قدرت آنها باشد. کمااینکه خیلی از این مراحل در دولت آقای خاتمی اتفاق افتاد و نفوذ خوب و موثری در مجامع بینالمللی داشتیم. نفی گذشته و تقلید از گذشته هیچ کدام صحیح نیستند. باید شرایط امروز را سنجید و این کار جنبش دانشجویی است که تحلیل درستی داشته باشد. اگر به دانشجویان اصیل و مسلمان فرصت دهند، میتوانند به دور از فشار و نفوذ، اصولی را که انقلاب بر اساس آن شکل گرفته حفظ کنند. بدون حضور نهادهای مدنی آگاه و بیدار این استقلال قابل تحقق و تحکیم نیست.