26-11-2014، 20:23
استقامت در سیرهٔ پیامبر اعظم(ص) در عرصه ها و حوزه های مختلف، ظهور و بروز و نمود می یابد. از یک سو در تبلیغ دین اسلام به قدری نمود دارد که خداوند در آیات شریفه قرآن کریم آن حضرت را مورد خطاب قرار داده است (سوره کهف، آیه ۶). از سوی دیگر، آن حضرت در مقابل فشارهای شدید اقتصادی در شعب ابی طالب، دشمنان را وادار به عقب نشینی کرده و صفحات زیبایی را در تاریخ استقامت رقم زده است. در حوزهٔ نظامی علی رغم تمام کمبود امکانات، تاریخ شاهد غزوات بسیاری از پیامبر اعظم(ص) بوده که در سایه صبر و استقامت و توکل به خداوند انجام شده است و در حوزه سیاسی، استقامت آن حضرت(ص) در قبال تهدیدهای منافقان و مخالفان، بسیار درخور توجه است.
مقدمه
پیامبر گرامی اسلام(ص) که در کودکی پدر را از دست داده و در زندگی با مشکلات فراوان روبه رو بودند، تلاش وافر داشتند که همواره بر صراط مستقیم استوار باشند. رفتارشان چنان سرآمد همگان بود که از شدت مهربانی و مهرورزی، زبانزد همه و به خاطر صداقت و امانتداری به محمد امین معروف شدند.
آن حضرت مشکلات زندگی خود را یکی پس از دیگری با صبر و بردباری، تحمل و استقامت و توکل بر خداوند بزرگ پشت سر گذاشتند، تا اینکه در سن چهل سالگی، در مکه و در شرایطی که جهل و نادانی در سراسر عربستان بیداد می کرد، به رسالت مبعوث شدند. در روزهای آغازین رسالت، با علی(ع) و حضرت خدیجه برای عبادت به خارج شهر مکه می رفتند و بعد از مدتی در خود کعبه نماز می گزارند. سه سال شرایط به همین منوال گذشت تا آن حضرت با دعوت از خویشاوندان در منزل خود، آنان را به اسلام فراخواندند و تبلیغات دین اسلام را با کمک و همدلی علی(ع) و جمعی از خویشاوندان که پیشتر مسلمان شده بودند، آشکار فرمودند.
کم کم با بالا گرفتن تعالیم پیامبر(ص)، بر شدت مخالفت مخالفان نیز افزوده شد. از این رو درگامهای نخست سعی کردند با ریش سفیدی و وساطت این بحران را حل کنند. آنان به نزد ابوطالب رفتند که بزرگ قوم بود، ولی ابوطالب از پیامبر(ص) دفاع کرد. وقتی از این راه نومید شدند، تصمیم به استهزا و تمسخر پیامبر اسلام گرفتند. ولی این ترفند آنان نیز با سعهٔ صدر و بزرگواری حضرت (ص) که نتیجه ای نداشت.
شخصیت وجودی پیامبر اسلام(ص) در تمامی ابعاد الگوی یک انسان کامل است. لذا محقق بر آن شد با الهام گرفتن از قرآن کریم و فرموده های بزرگان دین، استقامت و بردباری آن حضرت در ابعاد مختلف مورد تحقیق و پژوهش قرار دهد.
استقامت در جهت تبلیغ دین اسلام
رسول گرامی اسلام(ص) در تبلیغ دین مبین اسلام از هیچ تلاش و کوششی دریغ نفرمودند و همواره در برابر معضلات سر راه خود، مقاومت و صبر پیشه می کردند. وجود مبارکشان آنچنان پر از رحمت و مهربانی و عطوفت بود که ایشان را مظهر رأفت خداوند و کانون محبت و مودّت برای همه مردم کرده بود. آن چه وجود پیامبر(ص) را از دیگران متمایز کرده بود این بود که مهرورزی و رحمتشان مختص به مسلمانان و خواص نبود، بلکه به مسلمانان و غیرمسلمانان محبت می کرد؛ چرا که خداوند بزرگ می فرماید: "و ما ارسلناک علی رحمه للعالمین" (انبیا، آیه ۱۰۷) (و ما تورا جز رحمتی برای جهانیان نفرستاده ایم.)
شکیبائی واستقامت آن حضرت دربرابر زخم زبانها به همراه نگاه محبت آمیزشان، چهرهٔ زیبایی از دین را به نمایش گذاشته که خود تبلیغ زوایای مختلف دین است.
"فیما رحم من الله لنت لهم ولوکنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک" (آل عمران، آیه ۱۵۹)(پس تو به لطف و رحمت الهی با آنان نرمخو شدی و اگر درشتخوی و سخت دل بودی بی شک از دور تو پراکنده می شدند.)
اوج رأفت و مهربانی پیامبر اعظم(ص) در تبلیغ دین اسلام و استفامت در برابر کج فهمی ها را می توان از آیه ذیل فهمید: " فلعک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا لهذا الحدیث اسف" (سور هٔ کهف، آیهٔ ۶) (چه بسا تو از پی اعراض آنها، اگر به این گفتار ایمان نیاوردند، خود را از اندوه هلاک کنی.)
خداوند در این آیه آن حضرت را خطاب قرار می دهد که این قدر برخود سخت نگیرد و خود را به رنج و عذاب نیندازد که اگر آنان ایمان نیاوردند از غم و غصه و شدت اندوه از دار دنیا بروند.
در جنگ احد وقتی که دندان آن حضرت را شکستند و صورتشان را مجروح کردند، اصحاب از ایشان خواستند تا نفرین کنند. ولی آن حضرت در برابر این خواسته، مقاومت کردند و فرمودند: "انی لم ابعث لعانا ولکنی بعثت داعیا و رحمه" (من نه برای نفرین، بلکه در مقام صاحب دعوت و کانون محبت مبعوث شدم.)
آنگاه دست به دعا برداشت و از کوته نظری مردم عذرخواهی کرد و فرمود: (خدایا قوم مراهدایت کن؛زیرا اینان نادانند و ازسرجهل برمن ستم رواداشتند.)(بلاغی، ۱۳۵۹، ص۱۰)
همو می گوید: اگر یکی از دوستان پیامبر اکرم(ص) دو روز غیبت می کرد، احوال او را می پرسید. اگر غایب بود، برایش دعا می کرد و اگر حاضر بود به دیدنش می رفت و اگر مریض بود، از او عیادت می کرد. (طبرسی، ۱۴۲۰، ص ۱۹)
معمار کبیر انقلاب، حضرت امام (ره) در مورد عطوفت و استقامت پیامبر می فرماید: "پیغمبر اسلام(ص) همانطور که برای مؤمنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود، دلسوز بود برای کفار؛ یعنی متأثر می شود که این کفار به کفر خودشان باقی باشند و منتهی به آتش جهنم بشوند. (دعوتش برای این بود که نجات بدهد این اشخاص کافر را)، آن اشخاص عاصی را. خدای تبارک و تعالی خطاب می فرماید که: "مثل اینکه می خواهی خودت را بکشی برای اینها که اینها ایمان نیاوردند." متأثر بود که اینها چرا ایمان نیاوردند، اینها چرا نجات پیدا نمی کنند." (امام خمینی، ۱۳۶۱، ج ۷، ص ۲۵۹)
استاد مرتضی مطهری (ره) در این خصوص می فرماید: "در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هیچگونه خشونتی نمی کرد و این برخلاف اخلاق و خوی مکّیان بود. بد زبانی برخی از همسران خویش را تحمل می کرد، تا آنجا که دیگران از این همه تحمل رنج می بردند... ". "او با فرزندان و با فرزند زادگان خود فوق العاده عطوفت داشت و مهربان بود. به آنها محبت می کرد. روی دامن خویش می نشاند، بر دوش خودش سوار می کرد، آنها را می بوسید و اینها همه برخلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود."
"روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزند زادگان خویش (امام حسن مجتبی(ع)) را بوسید. آن مرد گفت: دو پسر دارم و هنوز حتی یک بار هیچ کدام از آنها را نبوسیده ام. فرمود: "من لایرحم لایرحم"؛ (کسی که مهربانی نکند، رحمت خدا شامل حالش نمی شود.)
"نسبت به فرزندان مسلمین خود مهربانی می کرد... نسبت به بردگان، فوق العاده مهربان بود. به مردم می گفت: اینها برادران شمایند. از هر غذا که می خورید به آنها بخورانید و هر نوع جامه که می پوشید آنها را بپوشانید. کار طاقت فرسا به آنها تحمیل مکنید. خودتان در کارها به آنها کمک کنید. می گفت: آنها را به عنوان بنده یا کنیز خطاب نکنید؛ زیرا همه مملوک خدائیم و مالک حقیقی خداست. می گفت: آنها را به عنوان "فتی" (جوانمرد) یا "فتاه" (جوان زاده) خطاب کنید." (مطهری، ۱۳۶۸، ص ۱۷۳ ۱۷۱)
استقامت در حوزه اقتصادی
بعد از فراخوانهای متعدد پیامبر(ص) از اطرافیان برای دعوت آنان به دین اسلام و بالا رفتن روحیه و زمینهٔ پذیرش اطرافیان و مردم برای پذیرش دین حق، مخالفان به فکر افتادند تا با وساطت بزرگان، رسول گرامی اسلام(ص) را از این دعوت منصرف کنند، ولی موفقیتی حاصل نشد. در گامهای بعدی، قریش تلاش کرد تا طرفداران حضرت را که اغلب از قبایل قدرتمند نبودند، تحت فشار قرار دهد که این حرکت قریش باعث به شهادت رسیدن عده ای از یاران رسول گرامی اسلام(ص) شد. علی رغم تمام این فشارها، همچنان پیامبر اعظم(ص) و یاران وفادارش از خود استقامت نشان داده و تن به ذلت نمی دادند. آن حضرت دستور داد عده ای از مسلمانان به سرپرستی جعفربن ابی طالب به حبشه مهاجرت کنند. جعفربن ابی طالب در جمعی علمی به مناظره با هیئت مسیحی حبشه پرداخت که بسیار موافقیت آمیز بود. قریش بعد از اطلاع از این وضعیت، سعی در بازگرداندن آنان کرد که تلاش آنها با حمایت نجاشی بی نتیجه ماند. رفتن عده ای از مسلمانان به حبشه باعث کم شدن مسلمانان در مکه و فشار زیاد قریش به آن عده شد. در اینجا بود که قریش طرح محاصره اقتصادی را با هدف ضربه زدن نهایی به بنی هاشم به مرحله اجرا گذاشت. که این محاصره سه سال به طول انجامید بنی هاشم را به بدترین وضعیت ممکن اقتصادی سوق داد. حضرت خدیجه تمامی سرمایه و ثروت خود را برای تسهیل این محاصره هزینه کرد و مسلمانان نهایت استقامت را از خود نشان دادند. ابوطالب به خاطر حفظ جان پیامبر(ص) و قدرت کم مسلمانان، همه بنی هاشم و بنی مطلب را در شعب جمع کرد تا هم از خطرات احتمالی جلوگیری شود و هم شرایط محاصره اقتصادی آسان تر گردد. در نهایت، این محاصره با استقامت مسلمانان و در زمان مرگ ابوطالب، بزرگ بنی هاشم شکسته شد.
استقامت در حوزهٔ نظامی
استقامت رسول گرامی اسلام(ص) در حوزهٔ نظامی، علی رغم کمبود امکانات و انجام غزوات بسیاری که در سایه توکل به خدا و صبر و بردباری شکل گرفت، نشانگر اهمیت و نگاه ویژهٔ آن حضرت به مسائل نظامی است.
قریش که بعد از جنگهای فراوان به قدرت نظامی پیامبر(ص) پی می برد، بزرگترین تصمیم نظامی خودرا به امید یکسره کردن کارایشان می گیرد وتمامی هم پیمانان خود را برای نبرد با پیامبر(ص)آماده می کند.تجمع این گروهها برای جنگ با پیامبر(ص) آن قدرزیاد بودکه این نبردبه جنگ احزاب نامیده شد.رسول خدا(ص)برای مقابله با دشمن، دستور کندن خندق را دادند که به تعویق افتادن جنگ منجر شد. (طبرسی، ۱۳۷۵، ص ۱۱۷۳)
استقامت و صبر و بردباری پیامبر(ص) و القای آن به مسلمانان باعث شد تا زمان محاصره به طول بینجامد و فرقه ای فراوان در بین دشمنان به وجود آید و علی رغم قدرت چشمگیر قریش، مسلمانان در این جنگ به پیروزی برسند. این خود بیانگر آن است که پیامبر اسلام(ص) با حداقل امکانات ولی با استقامت و بردباری توانسته اند بر دشمنانی که تا بن دندان مسلح بودند، پیروز شوند.
آن حضرت همواره تلاش می کردند تا مسلمانان بر اثر پیروزی های به دست آمده دچار غرور نشوند؛ چرا که غرور بی جا موجبات تباهی را فراهم خواهد کرد. در جنگ حنین که پس از فتح مکه رخ داد، بر اثر غرور برخی از سپاهیان اسلام و کم تجربگی تعداد تازه مسلمان و نیز کمین دشمن، لشکر اسلام وحشت زده در آستانه شکست قرار گرفت و به اطراف پراکنده شد و در نتیجه، رسول خدا(ص) و چند تن از یاران وفادارش در معرض حملهٔ دشمن قرار گرفتند که البته با توکل به خدا و شجاعت و دلاوری و جنگ دلیرانهٔ سپاهیان اسلام، جنگ به نفع مسلمانان تغییر کرد. در این جنگ نیز استقامت و تیز بینی پیامبر اعظم(ص) مسلمانان را از یک شکست حتمی نجات داد.
نکتهٔ قابل توجه در حوزهٔ استقامت نظامی آن حضرت، استقامت در جهت رعایت اجرای قانون است. رسول گرامی اسلام(ص) به عنوان قانون گذار، حافظ و نگهدار قانون، هرگز اجازه نمی داد نیروهای تحت امرش نقض قانون کنند؛ چرا که خود در حفظ و اجرای آن همیشه پیشگام بود.
در جنگ بنی قریظه پس از چیره شدن سپاه اسلام بر یهودیان و کشتن خیانتکاران و به اسارت گرفتن بقیه، اموال زیادی از آنان به غنیمت مسلمانان درآمد. برخی همسران پیامبر(ص) از آن حضرت خواستند بخشی از آن همه ثروت و طلاهای غنیمت گرفته را به آنها اختصاص دهد؛ اما رسول خدا(ص) تن به خواستهٔ آنان نداد. آیات ۲۸ تا ۳۵ سورهٔ احزاب به همسران پیامبر(ص) هشدار فرمود که اگر خواهان خدا و پیامبر(ص) و سرای آخرتند، باید به زندگی زاهدانه قناعت کنند و تخطی را از پیامبر(ص) مطالبه نکنند. (طوسی، ۱۴۰۹، ج ۸، ص ۳۳۴ ۳۳۲)
رسول اکرم(ص) به لشکری از مسلمانان مأموریت جنگی داد و فردی از انصار را به فرماندهی آن برگزید. فرمانده در بین راه بر سر موضوعی بر نیروهای تحت امر خود خشم گرفت و دستور داد هیزم فراوانی جمع کنند و آتش بیفروزند. همین که آتش برافروخته شد، گفت: آیا رسول خدا(ص) از شما نخواسته است که به اوامر من گردن نهید؟ گفتند: بلی. گفت: فرمان می دهم همه خود را در این آتش بیفکنید. آنان امتناع کردند. وقتی رسول خدا(ص) از این ماجرا اطلاع یافت، بر فرمانده برآشفت و فرمود: اطاعت در موردی است که فرمانده در چارچوب قانون دستور بدخد. (جمعی از نویسندگان، بی تا، ص۸ ۴؛ به نقل از: صحیح مسلم، ج۶، ص۱۶)
آنچه در سیرهٔ نظامی آن حضرت باید به آن توجه ویژه داشت این است که پیامبر اعظم(ص) در دادن مسئولیتهای نظامی به جوانان هرگز تردید نمی کرد. رسول گرامی اسلام(ص) در یکی از حساس ترین لحظات عمر با برکت خویش، آنگاه که لشگرکشی به سرزمین روم را به خاطر وضعیت جسمی و روحی خود امکان پذیر نمی دانست، تلاش کرد فردی را با انرژی و مدیریت بالا به فرماندهی برگزیند. از این رو، این مسئولیت مهم را به جوانی ۱۸ ساله (اسامه بن زید) واگذار کرد. در صورتی که در جمع آن لشگر، افرادی با تجربه و مسن تر نیز بودند. ولی رسول خدا(ص) با تکیه بر نیروی عظیم جوانی، مسئولیتی به این مهمی را به اسامه بن زید واگذار فرمود.
حضرت رسول(ص) در هر شرایطی سعی می کردند عزت و عزت مداری خویش و مسلمانان را حفظ کنند. همان عزتی که خداوند بزرگ در قرآن کریم می فرماید: "ولله العزه و لرسوله و للمومنین" (منافقون، آیه ۸) (عزت از آن خدا و از آن رسول خدا و از آن مؤمنان است.)
رسول خدا(ص) عزت خود را در سایهٔ عبودیت و در پرتو لطف الهی می دانست و مؤمنان را برای رسیدن به آن ترغیب و تشویق می فرمود. عزت مداری و عزت مندی در تمامی ابعاد زندگی پیامبر اعظم(ص) جریان داشت و از اصول جدا نشدنی و خدشه ناپذیرشان به حساب می آمد. در دوران مکی و آن زمان که مشرکان برای خاموش کردن مشعل اسلام به هر دری می زدند و به هر پیشنهادی از جمله واگذاری ریاست، اموال، دختران زیبارو و ... متوسل می شدند تا پیامبر(ص) عزت و عزت مداری را به خود وابسته کنند تا از اعتقادات خویش دست بردارد، آن حضرت در برابر همهٔ این پیشنهادها، با بزرگ منشی و عزتمندی استقادمت کرد و حتی حاضر نشد یک قدم از اعتقادات خویش عقب نشینی کند.
بعد از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه که با شروع تهاجمات سنگین دشمن روبه رو بود، علی رغم در مضیقه بودن از لحاظ اقتصادی و نظامی، ذره ای ضعف و سستی از خود نشان نداد و دست نیاز به سوی دشمن دراز نکرد. حتی در یکی ازجنگها پیشنهاد کمک گرفتن از گروهی دیگر از مشرکان را با توجه به نیاز مبرم به آنها، به شدت رد کرد.
رسول گرامی اسلام(ص) در هنگام شکست ظاهری از دشمن نیز حاضر نبود مسلمانان در برابر دشمنانشان، احساس ذلت و وابستگی کنند. از این رو، در جنگ احد پس از پیروزی دشمن، دربرابر شعار ابوسفیان که با ایجاد جنگ روانی دستور داده بود نیروها فریا برآورند: "سربلند باد هبل" و با این کار وانمود کنند شکست مسلمانان به خاطر خداپرستی و پیروزی آنها به خاصر بت پرستی بوده است، پیامبر(ص) دستور فرمود فریاد برآورند: "خداوند برتر و بزرگ تر است" و با این تدبیر، اجازه نداد دشمن از موقعیت به وجود آمده سوء استفاده و عزت مسلمانان را خدشه دار کند.
عزت مداری در سیرهٔ پیامبر اعظم(ص) می تواند الگوی مناسبی بر حاکمان حکومت اسلامی در مقابله با دشمنان برای حفظ و اقتدار ملت مسلمان باشد؛ چرا که استکبار جهانی در عصر ما نیز می کوشد سیاست وابستگی جهان اسلام را به خود پیاده کند.
ملت ایران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در دوران ۸ سال دفاع مقدس، همواره تلاش کردند تا در برابر زورگویی ها و قلدر مأبی های سردمداران زور و نادانی، از خود استقامت نشان دهند و عزت خویش را با توکل به خداوند قادر حفظ کنند. نتیجهٔ این استقامت، خوار و ذلیل شدن دشمنان در عرصه های بین المللی و عزت و بزرگ منشی ملت بزرگ ایران در عرصه های گوناگون است.
دوراندیشی و تحلیل و ارزیابی مسائل نظامی با دیدگاه سیاسی جهت حفظ عزت و سربلندی مسلمانان، بسیار مورد توجه رسول حق بود. ابتدا همهٔ احتمالات را مورد بررسی قرار می داد و بعد تصمیم گیری می کرد. در جریان صلح حدیبیه با آنکه بیشتر سپاهیان با قرارداد صلح مخالف بودند، حضرت رسول(ص) که آیندهٔ کار را روشن و موفقیت آمیز ارزیابی می کرد و می دانست با پذیرش صلح، عزت مسلمانان حفظ خواهد شد، آن را پذیرفت. البته بعدها در مسیر حوادث معلوم شد که تصمیم حضرت پس از سنجیدن و ارزیابی همه جانبه صورت گرفته است. پیامبر محبت و مهربانی در مسائل نظامی با فرماندهان سپاه خود مشورت می کرد و به نظرشان احترام می گذاشت و به آنان محبت می نمود و هیچ گاه اشتباه فردی را در جمع و با صدای بلند به نحوی که عزتش مورد خدشه قرار بگیرد به او متذکر نمی شد و همواره برای شخصیت فردی آنان ارزش فوق العاده ای قائل بود.
در سیرهٔ نظامی آن حضرت به وضوح پیداست که ایشان می کوشید تا جنگها با کمترین تلفات جانی و مالی همراه باشد. از این رو، تعرض به غیر نظامیان و ویران ساختن مزارع، نخلستانها و آبادی ها را روا نمی شمرد و دست رزمندگان پیروز را برای چپاول نمی گشود. آنگاه که لشگر اسلام به فرماندهی پیامبر اعظم(ص) بر سر سخت ترین دشمنان اسلام که یهودیان خیبر بودند پیروز شدند، اجازه نداد تا مزارع و کشتزارهای آنها را نابود و ویران کنند؛ بلکه دستور داد مزارع و ... در اختیار همانها بماند تا به کشت و درآمد بپردازند و مقداری از آن درآمد را به عنوان "جزیه" به حکومت اسلامی بدهند. با این کار، هم محبت و رأفت اسلامی را به آن نشان داد و هم عزت آنان را به عنوان یک انسان حفظ کرد.
مقدمه
پیامبر گرامی اسلام(ص) که در کودکی پدر را از دست داده و در زندگی با مشکلات فراوان روبه رو بودند، تلاش وافر داشتند که همواره بر صراط مستقیم استوار باشند. رفتارشان چنان سرآمد همگان بود که از شدت مهربانی و مهرورزی، زبانزد همه و به خاطر صداقت و امانتداری به محمد امین معروف شدند.
آن حضرت مشکلات زندگی خود را یکی پس از دیگری با صبر و بردباری، تحمل و استقامت و توکل بر خداوند بزرگ پشت سر گذاشتند، تا اینکه در سن چهل سالگی، در مکه و در شرایطی که جهل و نادانی در سراسر عربستان بیداد می کرد، به رسالت مبعوث شدند. در روزهای آغازین رسالت، با علی(ع) و حضرت خدیجه برای عبادت به خارج شهر مکه می رفتند و بعد از مدتی در خود کعبه نماز می گزارند. سه سال شرایط به همین منوال گذشت تا آن حضرت با دعوت از خویشاوندان در منزل خود، آنان را به اسلام فراخواندند و تبلیغات دین اسلام را با کمک و همدلی علی(ع) و جمعی از خویشاوندان که پیشتر مسلمان شده بودند، آشکار فرمودند.
کم کم با بالا گرفتن تعالیم پیامبر(ص)، بر شدت مخالفت مخالفان نیز افزوده شد. از این رو درگامهای نخست سعی کردند با ریش سفیدی و وساطت این بحران را حل کنند. آنان به نزد ابوطالب رفتند که بزرگ قوم بود، ولی ابوطالب از پیامبر(ص) دفاع کرد. وقتی از این راه نومید شدند، تصمیم به استهزا و تمسخر پیامبر اسلام گرفتند. ولی این ترفند آنان نیز با سعهٔ صدر و بزرگواری حضرت (ص) که نتیجه ای نداشت.
شخصیت وجودی پیامبر اسلام(ص) در تمامی ابعاد الگوی یک انسان کامل است. لذا محقق بر آن شد با الهام گرفتن از قرآن کریم و فرموده های بزرگان دین، استقامت و بردباری آن حضرت در ابعاد مختلف مورد تحقیق و پژوهش قرار دهد.
استقامت در جهت تبلیغ دین اسلام
رسول گرامی اسلام(ص) در تبلیغ دین مبین اسلام از هیچ تلاش و کوششی دریغ نفرمودند و همواره در برابر معضلات سر راه خود، مقاومت و صبر پیشه می کردند. وجود مبارکشان آنچنان پر از رحمت و مهربانی و عطوفت بود که ایشان را مظهر رأفت خداوند و کانون محبت و مودّت برای همه مردم کرده بود. آن چه وجود پیامبر(ص) را از دیگران متمایز کرده بود این بود که مهرورزی و رحمتشان مختص به مسلمانان و خواص نبود، بلکه به مسلمانان و غیرمسلمانان محبت می کرد؛ چرا که خداوند بزرگ می فرماید: "و ما ارسلناک علی رحمه للعالمین" (انبیا، آیه ۱۰۷) (و ما تورا جز رحمتی برای جهانیان نفرستاده ایم.)
شکیبائی واستقامت آن حضرت دربرابر زخم زبانها به همراه نگاه محبت آمیزشان، چهرهٔ زیبایی از دین را به نمایش گذاشته که خود تبلیغ زوایای مختلف دین است.
"فیما رحم من الله لنت لهم ولوکنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک" (آل عمران، آیه ۱۵۹)(پس تو به لطف و رحمت الهی با آنان نرمخو شدی و اگر درشتخوی و سخت دل بودی بی شک از دور تو پراکنده می شدند.)
اوج رأفت و مهربانی پیامبر اعظم(ص) در تبلیغ دین اسلام و استفامت در برابر کج فهمی ها را می توان از آیه ذیل فهمید: " فلعک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا لهذا الحدیث اسف" (سور هٔ کهف، آیهٔ ۶) (چه بسا تو از پی اعراض آنها، اگر به این گفتار ایمان نیاوردند، خود را از اندوه هلاک کنی.)
خداوند در این آیه آن حضرت را خطاب قرار می دهد که این قدر برخود سخت نگیرد و خود را به رنج و عذاب نیندازد که اگر آنان ایمان نیاوردند از غم و غصه و شدت اندوه از دار دنیا بروند.
در جنگ احد وقتی که دندان آن حضرت را شکستند و صورتشان را مجروح کردند، اصحاب از ایشان خواستند تا نفرین کنند. ولی آن حضرت در برابر این خواسته، مقاومت کردند و فرمودند: "انی لم ابعث لعانا ولکنی بعثت داعیا و رحمه" (من نه برای نفرین، بلکه در مقام صاحب دعوت و کانون محبت مبعوث شدم.)
آنگاه دست به دعا برداشت و از کوته نظری مردم عذرخواهی کرد و فرمود: (خدایا قوم مراهدایت کن؛زیرا اینان نادانند و ازسرجهل برمن ستم رواداشتند.)(بلاغی، ۱۳۵۹، ص۱۰)
همو می گوید: اگر یکی از دوستان پیامبر اکرم(ص) دو روز غیبت می کرد، احوال او را می پرسید. اگر غایب بود، برایش دعا می کرد و اگر حاضر بود به دیدنش می رفت و اگر مریض بود، از او عیادت می کرد. (طبرسی، ۱۴۲۰، ص ۱۹)
معمار کبیر انقلاب، حضرت امام (ره) در مورد عطوفت و استقامت پیامبر می فرماید: "پیغمبر اسلام(ص) همانطور که برای مؤمنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود، دلسوز بود برای کفار؛ یعنی متأثر می شود که این کفار به کفر خودشان باقی باشند و منتهی به آتش جهنم بشوند. (دعوتش برای این بود که نجات بدهد این اشخاص کافر را)، آن اشخاص عاصی را. خدای تبارک و تعالی خطاب می فرماید که: "مثل اینکه می خواهی خودت را بکشی برای اینها که اینها ایمان نیاوردند." متأثر بود که اینها چرا ایمان نیاوردند، اینها چرا نجات پیدا نمی کنند." (امام خمینی، ۱۳۶۱، ج ۷، ص ۲۵۹)
استاد مرتضی مطهری (ره) در این خصوص می فرماید: "در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هیچگونه خشونتی نمی کرد و این برخلاف اخلاق و خوی مکّیان بود. بد زبانی برخی از همسران خویش را تحمل می کرد، تا آنجا که دیگران از این همه تحمل رنج می بردند... ". "او با فرزندان و با فرزند زادگان خود فوق العاده عطوفت داشت و مهربان بود. به آنها محبت می کرد. روی دامن خویش می نشاند، بر دوش خودش سوار می کرد، آنها را می بوسید و اینها همه برخلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود."
"روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزند زادگان خویش (امام حسن مجتبی(ع)) را بوسید. آن مرد گفت: دو پسر دارم و هنوز حتی یک بار هیچ کدام از آنها را نبوسیده ام. فرمود: "من لایرحم لایرحم"؛ (کسی که مهربانی نکند، رحمت خدا شامل حالش نمی شود.)
"نسبت به فرزندان مسلمین خود مهربانی می کرد... نسبت به بردگان، فوق العاده مهربان بود. به مردم می گفت: اینها برادران شمایند. از هر غذا که می خورید به آنها بخورانید و هر نوع جامه که می پوشید آنها را بپوشانید. کار طاقت فرسا به آنها تحمیل مکنید. خودتان در کارها به آنها کمک کنید. می گفت: آنها را به عنوان بنده یا کنیز خطاب نکنید؛ زیرا همه مملوک خدائیم و مالک حقیقی خداست. می گفت: آنها را به عنوان "فتی" (جوانمرد) یا "فتاه" (جوان زاده) خطاب کنید." (مطهری، ۱۳۶۸، ص ۱۷۳ ۱۷۱)
استقامت در حوزه اقتصادی
بعد از فراخوانهای متعدد پیامبر(ص) از اطرافیان برای دعوت آنان به دین اسلام و بالا رفتن روحیه و زمینهٔ پذیرش اطرافیان و مردم برای پذیرش دین حق، مخالفان به فکر افتادند تا با وساطت بزرگان، رسول گرامی اسلام(ص) را از این دعوت منصرف کنند، ولی موفقیتی حاصل نشد. در گامهای بعدی، قریش تلاش کرد تا طرفداران حضرت را که اغلب از قبایل قدرتمند نبودند، تحت فشار قرار دهد که این حرکت قریش باعث به شهادت رسیدن عده ای از یاران رسول گرامی اسلام(ص) شد. علی رغم تمام این فشارها، همچنان پیامبر اعظم(ص) و یاران وفادارش از خود استقامت نشان داده و تن به ذلت نمی دادند. آن حضرت دستور داد عده ای از مسلمانان به سرپرستی جعفربن ابی طالب به حبشه مهاجرت کنند. جعفربن ابی طالب در جمعی علمی به مناظره با هیئت مسیحی حبشه پرداخت که بسیار موافقیت آمیز بود. قریش بعد از اطلاع از این وضعیت، سعی در بازگرداندن آنان کرد که تلاش آنها با حمایت نجاشی بی نتیجه ماند. رفتن عده ای از مسلمانان به حبشه باعث کم شدن مسلمانان در مکه و فشار زیاد قریش به آن عده شد. در اینجا بود که قریش طرح محاصره اقتصادی را با هدف ضربه زدن نهایی به بنی هاشم به مرحله اجرا گذاشت. که این محاصره سه سال به طول انجامید بنی هاشم را به بدترین وضعیت ممکن اقتصادی سوق داد. حضرت خدیجه تمامی سرمایه و ثروت خود را برای تسهیل این محاصره هزینه کرد و مسلمانان نهایت استقامت را از خود نشان دادند. ابوطالب به خاطر حفظ جان پیامبر(ص) و قدرت کم مسلمانان، همه بنی هاشم و بنی مطلب را در شعب جمع کرد تا هم از خطرات احتمالی جلوگیری شود و هم شرایط محاصره اقتصادی آسان تر گردد. در نهایت، این محاصره با استقامت مسلمانان و در زمان مرگ ابوطالب، بزرگ بنی هاشم شکسته شد.
استقامت در حوزهٔ نظامی
استقامت رسول گرامی اسلام(ص) در حوزهٔ نظامی، علی رغم کمبود امکانات و انجام غزوات بسیاری که در سایه توکل به خدا و صبر و بردباری شکل گرفت، نشانگر اهمیت و نگاه ویژهٔ آن حضرت به مسائل نظامی است.
قریش که بعد از جنگهای فراوان به قدرت نظامی پیامبر(ص) پی می برد، بزرگترین تصمیم نظامی خودرا به امید یکسره کردن کارایشان می گیرد وتمامی هم پیمانان خود را برای نبرد با پیامبر(ص)آماده می کند.تجمع این گروهها برای جنگ با پیامبر(ص) آن قدرزیاد بودکه این نبردبه جنگ احزاب نامیده شد.رسول خدا(ص)برای مقابله با دشمن، دستور کندن خندق را دادند که به تعویق افتادن جنگ منجر شد. (طبرسی، ۱۳۷۵، ص ۱۱۷۳)
استقامت و صبر و بردباری پیامبر(ص) و القای آن به مسلمانان باعث شد تا زمان محاصره به طول بینجامد و فرقه ای فراوان در بین دشمنان به وجود آید و علی رغم قدرت چشمگیر قریش، مسلمانان در این جنگ به پیروزی برسند. این خود بیانگر آن است که پیامبر اسلام(ص) با حداقل امکانات ولی با استقامت و بردباری توانسته اند بر دشمنانی که تا بن دندان مسلح بودند، پیروز شوند.
آن حضرت همواره تلاش می کردند تا مسلمانان بر اثر پیروزی های به دست آمده دچار غرور نشوند؛ چرا که غرور بی جا موجبات تباهی را فراهم خواهد کرد. در جنگ حنین که پس از فتح مکه رخ داد، بر اثر غرور برخی از سپاهیان اسلام و کم تجربگی تعداد تازه مسلمان و نیز کمین دشمن، لشکر اسلام وحشت زده در آستانه شکست قرار گرفت و به اطراف پراکنده شد و در نتیجه، رسول خدا(ص) و چند تن از یاران وفادارش در معرض حملهٔ دشمن قرار گرفتند که البته با توکل به خدا و شجاعت و دلاوری و جنگ دلیرانهٔ سپاهیان اسلام، جنگ به نفع مسلمانان تغییر کرد. در این جنگ نیز استقامت و تیز بینی پیامبر اعظم(ص) مسلمانان را از یک شکست حتمی نجات داد.
نکتهٔ قابل توجه در حوزهٔ استقامت نظامی آن حضرت، استقامت در جهت رعایت اجرای قانون است. رسول گرامی اسلام(ص) به عنوان قانون گذار، حافظ و نگهدار قانون، هرگز اجازه نمی داد نیروهای تحت امرش نقض قانون کنند؛ چرا که خود در حفظ و اجرای آن همیشه پیشگام بود.
در جنگ بنی قریظه پس از چیره شدن سپاه اسلام بر یهودیان و کشتن خیانتکاران و به اسارت گرفتن بقیه، اموال زیادی از آنان به غنیمت مسلمانان درآمد. برخی همسران پیامبر(ص) از آن حضرت خواستند بخشی از آن همه ثروت و طلاهای غنیمت گرفته را به آنها اختصاص دهد؛ اما رسول خدا(ص) تن به خواستهٔ آنان نداد. آیات ۲۸ تا ۳۵ سورهٔ احزاب به همسران پیامبر(ص) هشدار فرمود که اگر خواهان خدا و پیامبر(ص) و سرای آخرتند، باید به زندگی زاهدانه قناعت کنند و تخطی را از پیامبر(ص) مطالبه نکنند. (طوسی، ۱۴۰۹، ج ۸، ص ۳۳۴ ۳۳۲)
رسول اکرم(ص) به لشکری از مسلمانان مأموریت جنگی داد و فردی از انصار را به فرماندهی آن برگزید. فرمانده در بین راه بر سر موضوعی بر نیروهای تحت امر خود خشم گرفت و دستور داد هیزم فراوانی جمع کنند و آتش بیفروزند. همین که آتش برافروخته شد، گفت: آیا رسول خدا(ص) از شما نخواسته است که به اوامر من گردن نهید؟ گفتند: بلی. گفت: فرمان می دهم همه خود را در این آتش بیفکنید. آنان امتناع کردند. وقتی رسول خدا(ص) از این ماجرا اطلاع یافت، بر فرمانده برآشفت و فرمود: اطاعت در موردی است که فرمانده در چارچوب قانون دستور بدخد. (جمعی از نویسندگان، بی تا، ص۸ ۴؛ به نقل از: صحیح مسلم، ج۶، ص۱۶)
آنچه در سیرهٔ نظامی آن حضرت باید به آن توجه ویژه داشت این است که پیامبر اعظم(ص) در دادن مسئولیتهای نظامی به جوانان هرگز تردید نمی کرد. رسول گرامی اسلام(ص) در یکی از حساس ترین لحظات عمر با برکت خویش، آنگاه که لشگرکشی به سرزمین روم را به خاطر وضعیت جسمی و روحی خود امکان پذیر نمی دانست، تلاش کرد فردی را با انرژی و مدیریت بالا به فرماندهی برگزیند. از این رو، این مسئولیت مهم را به جوانی ۱۸ ساله (اسامه بن زید) واگذار کرد. در صورتی که در جمع آن لشگر، افرادی با تجربه و مسن تر نیز بودند. ولی رسول خدا(ص) با تکیه بر نیروی عظیم جوانی، مسئولیتی به این مهمی را به اسامه بن زید واگذار فرمود.
حضرت رسول(ص) در هر شرایطی سعی می کردند عزت و عزت مداری خویش و مسلمانان را حفظ کنند. همان عزتی که خداوند بزرگ در قرآن کریم می فرماید: "ولله العزه و لرسوله و للمومنین" (منافقون، آیه ۸) (عزت از آن خدا و از آن رسول خدا و از آن مؤمنان است.)
رسول خدا(ص) عزت خود را در سایهٔ عبودیت و در پرتو لطف الهی می دانست و مؤمنان را برای رسیدن به آن ترغیب و تشویق می فرمود. عزت مداری و عزت مندی در تمامی ابعاد زندگی پیامبر اعظم(ص) جریان داشت و از اصول جدا نشدنی و خدشه ناپذیرشان به حساب می آمد. در دوران مکی و آن زمان که مشرکان برای خاموش کردن مشعل اسلام به هر دری می زدند و به هر پیشنهادی از جمله واگذاری ریاست، اموال، دختران زیبارو و ... متوسل می شدند تا پیامبر(ص) عزت و عزت مداری را به خود وابسته کنند تا از اعتقادات خویش دست بردارد، آن حضرت در برابر همهٔ این پیشنهادها، با بزرگ منشی و عزتمندی استقادمت کرد و حتی حاضر نشد یک قدم از اعتقادات خویش عقب نشینی کند.
بعد از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه که با شروع تهاجمات سنگین دشمن روبه رو بود، علی رغم در مضیقه بودن از لحاظ اقتصادی و نظامی، ذره ای ضعف و سستی از خود نشان نداد و دست نیاز به سوی دشمن دراز نکرد. حتی در یکی ازجنگها پیشنهاد کمک گرفتن از گروهی دیگر از مشرکان را با توجه به نیاز مبرم به آنها، به شدت رد کرد.
رسول گرامی اسلام(ص) در هنگام شکست ظاهری از دشمن نیز حاضر نبود مسلمانان در برابر دشمنانشان، احساس ذلت و وابستگی کنند. از این رو، در جنگ احد پس از پیروزی دشمن، دربرابر شعار ابوسفیان که با ایجاد جنگ روانی دستور داده بود نیروها فریا برآورند: "سربلند باد هبل" و با این کار وانمود کنند شکست مسلمانان به خاطر خداپرستی و پیروزی آنها به خاصر بت پرستی بوده است، پیامبر(ص) دستور فرمود فریاد برآورند: "خداوند برتر و بزرگ تر است" و با این تدبیر، اجازه نداد دشمن از موقعیت به وجود آمده سوء استفاده و عزت مسلمانان را خدشه دار کند.
عزت مداری در سیرهٔ پیامبر اعظم(ص) می تواند الگوی مناسبی بر حاکمان حکومت اسلامی در مقابله با دشمنان برای حفظ و اقتدار ملت مسلمان باشد؛ چرا که استکبار جهانی در عصر ما نیز می کوشد سیاست وابستگی جهان اسلام را به خود پیاده کند.
ملت ایران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در دوران ۸ سال دفاع مقدس، همواره تلاش کردند تا در برابر زورگویی ها و قلدر مأبی های سردمداران زور و نادانی، از خود استقامت نشان دهند و عزت خویش را با توکل به خداوند قادر حفظ کنند. نتیجهٔ این استقامت، خوار و ذلیل شدن دشمنان در عرصه های بین المللی و عزت و بزرگ منشی ملت بزرگ ایران در عرصه های گوناگون است.
دوراندیشی و تحلیل و ارزیابی مسائل نظامی با دیدگاه سیاسی جهت حفظ عزت و سربلندی مسلمانان، بسیار مورد توجه رسول حق بود. ابتدا همهٔ احتمالات را مورد بررسی قرار می داد و بعد تصمیم گیری می کرد. در جریان صلح حدیبیه با آنکه بیشتر سپاهیان با قرارداد صلح مخالف بودند، حضرت رسول(ص) که آیندهٔ کار را روشن و موفقیت آمیز ارزیابی می کرد و می دانست با پذیرش صلح، عزت مسلمانان حفظ خواهد شد، آن را پذیرفت. البته بعدها در مسیر حوادث معلوم شد که تصمیم حضرت پس از سنجیدن و ارزیابی همه جانبه صورت گرفته است. پیامبر محبت و مهربانی در مسائل نظامی با فرماندهان سپاه خود مشورت می کرد و به نظرشان احترام می گذاشت و به آنان محبت می نمود و هیچ گاه اشتباه فردی را در جمع و با صدای بلند به نحوی که عزتش مورد خدشه قرار بگیرد به او متذکر نمی شد و همواره برای شخصیت فردی آنان ارزش فوق العاده ای قائل بود.
در سیرهٔ نظامی آن حضرت به وضوح پیداست که ایشان می کوشید تا جنگها با کمترین تلفات جانی و مالی همراه باشد. از این رو، تعرض به غیر نظامیان و ویران ساختن مزارع، نخلستانها و آبادی ها را روا نمی شمرد و دست رزمندگان پیروز را برای چپاول نمی گشود. آنگاه که لشگر اسلام به فرماندهی پیامبر اعظم(ص) بر سر سخت ترین دشمنان اسلام که یهودیان خیبر بودند پیروز شدند، اجازه نداد تا مزارع و کشتزارهای آنها را نابود و ویران کنند؛ بلکه دستور داد مزارع و ... در اختیار همانها بماند تا به کشت و درآمد بپردازند و مقداری از آن درآمد را به عنوان "جزیه" به حکومت اسلامی بدهند. با این کار، هم محبت و رأفت اسلامی را به آن نشان داد و هم عزت آنان را به عنوان یک انسان حفظ کرد.