26-11-2014، 19:52
بنده سخن خود را در دو قسمت بیان خواهم کرد. نخست به تفاوتهای میان ارتباطات دینی و غیر دینی و نیز به نظریات و تئوریهایی که به استقرار این تفاوتها می پردازند اشاره ای خواهم نمود و سپس در بخش دوم به عوامل موثر در مدیریت و سازماندهی ارتباطات دینی به طور مختصر خواهم پرداخت. سخن خویش در بخش نخست را با ذکر این نکته آغاز می نمایم که ارتباطات دینی زمانی جریان پیدا خواهد نمود که چهار چوب آن بر مبنای اعتقادات، باورها و ارزشهای دینی نهاده شده باشد و به نحوی اصول دین بر آن حاکم باشد. در غیر این صورت هر نوع از ارتباطات، از جمله ارتباطات درون فردی، میان فردی، گروهی، سازمانی، عمومی و جمعی، غیر دینی خواهند بود. لذا قطعا وجه تمایز ارتباطات دینی از ارتباطات غیر دینی در جنبه حاکم بودن یا نبودن چهارچوب اصول دین در جریان ارتباطات است. ارتباطات درباره دین بدون رعایت این اصول، هر چند محتویات آن دینی باشد، در مجموع ارتباطات غیر دینی و چه بسا ضد دینی است. از آنجا که دین ما ایرانیان، دین مبین اسلام است ارتباطات دینی ایرانیان باید اسلامی باشد و در چهار چوب اصول اسلام صورت پذیرد. بنده از این لحظه به بعد مسامحتا ً از واژه دینی در اصطلاح ارتباطات دینی، اسلامی بودن را مد نظر قرار می دهم. چه آنکه همانگونه که می دانید در دنیا ادیان مختلفی وجود دارد. در این سخنرانی هر گاه سخن از دین باشد، منظور دین رسمی ما ایرانیان، اسلام است. چنانچه بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم، "ارتباطات اسلامی" مناسب ترین واژه برای معنای مورد نظر ما می باشد. چراکه واژه دین به طور کلی مصادیق فراوانی دارد و ما در این همایش قصد بیان تفاوت میان ادیان مختلف در این موضوع خاص را نداریم.
با تعریف ساده و مختصری که خدمت شما ارائه دادم الگوی ارتباطات دینی با الگوی متداول در ادبیات ارتباطات که بر پایه علوم ریاضی، تجربی، انسانی و اجتماعی ریخته می شود متفاوت است. در حالیکه ارتباطات نیازمند ابزار آلاتی می باشد؛ بسان یک رودخانه چیزی جز جریان نیست. در ارتباطات دینی، پیام و اطلاعات که محتویات هر گونه ارتباطاتی را ارائه می دهد، خنثی و بی ارزش نیست. این مهمترین تفاوت میان ارتباطات دینی و غیر دینی می باشد. همانگونه که می دانید با آغاز عصر روشنگری و منور الفکری، غرب به تدریج زندگی دنیوی را از زندگی اخروی تفکیک کرد. شیوه اخلاقی زندگی روزمره تا آنجا که بااخلاقیات عمومی در تعارض نباشد به وجدان فردی موکول شد. این امر تنها در اروپا و امریکا رخ داد. علیرغم کوشش نوگرایان و جریان تجدد گرایی، این تفکیک هرگز در اسلام راه نیافت. از این رو در سراسر جوامع اسلامی نه تنها دین فرد را به طور کامل تحت نظر دارد؛ بلکه درباره کردار افراد و قواعد اجتماعی نیز سخن ها دارد. یکی از خواص مهم جوامع اسلامی، بنا شدن این جوامع بر پایه ارزش ها و اخلاق اسلامی در طول تاریخ اسلام است. در حالیکه این مسئله در اخلاق مدرن غرب و در مسیحیت امروزی و نیز در دیگر ادیان عمدتا ً ماهیت اجتماعی یافته، در جوامع اسلامی، این امر عینا ً دینی است و تنها اجتماعی نیست. زمانی که به طور دقیق درباره اسلام سخن می گوییم، این مسئله بسیار جامع تر می شود. چرا که یکی از مشخصات اسلام نسبت به دیگر ادیان، جامعیت آن است.
همانگونه که در قرآن کریم آمده است: "همانا بهترین شما نزد خدا با تقواترین شماست." در سنت اسلامی، کلمه ارتباطات و ادب، به معنای انضباط ذهن یا هر رفتار قابل ستایش است که یک فرد را برتری می دهد. اجازه بدهید در اینجا بنده شماری از مفاهیم اصول اسلامی که به هدایت الگوی ارتباطات دینی ما می پردازد را ذکر کنم.
در ارتباطات غیر دینی، نظریات مختلف ریشه می دواند و ارتباطات را به وجود می آورد. سوال اصلی بنده در این جا این است: چه نظریه هایی بنیان ارتباطات دینی و اسلامی را بیان می کند؟
اولین و بنیادی ترین نگرش نسبت به ارتباطات در اسلام، نظریه توحید است. این واژه به معنای وحدت، پیوستگی و هماهنگی تمام اجزای جهان می باشد. به این ترتیب، یکی از اساسی ترین محورهای ارزشی و اخلاقی ارتباطات، در دنیای اسلام بوجود آمده است. یگانگی پروردگار، وجود هدف در خلقت و رهایی و آزادی نوع بشر از قید و بند عبودیت ما سوی الله و در یک کلمه، نظریه توحید، هر گونه ارتباط و پیوند فکری، فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی که بشر را تحت سلطه مخلوق در آورد را مردود می شمارد. حاکمیت مطلقا ً از آن خداوند است. الگوی ارتباطات اسلام به ربوبیت اعتقاد دارد. به موجب اصل توحید، ویران کردن ساختارهای فکری مبتنی بر نژاد پرستی، قوم گرایی، خویشاوندی و سلطه جویی از اصول ارتباطات اسلام است. بدین معنا که در انواع مختلف ارتباطات درونی، میان فردی، گروهی، عمومی، جمعی، میان فرهنگی و غیره می باید این اصل حاکم باشد. زمانی که با یک خبرنگار، نویسنده، سیاستمدار و یا یک نماینده مجلس شورای اسلامی ارتباط پیدا می کنیم، این اصل باید در ذهنیت ما بوجود بیاید. چنانچه این اصل در ذهنیت ما بوجود نیاید، در حقیقت اصل دیگری بوجود آمده است. چرا که سخن گفتن بدون ذهنیت غیرممکن است. آن ذهنیت از کجا بوجود آمده است؟ قطعا ً آن ذهنیت بی آنکه ما اطلاع داشته باشیم؛ جایگزین این اصل شده و به طور تداوم در افکار ما لانه گزیده است و تنها زمانی که از علوم اجتماعی، جامعه شناسی، مردم شناسی و روان شناسی آگاه می شویم، متوجه این مسئله می شویم که ما از کودکی با اصل توحید نا آشنا بودیم و اصل یا اصولی غیر از توحید بواسطه مدرسه، دانشگاه، محیط کاری و یا حتی کودکستان جایگزین اصل اساسی توحید شده است. از این رو یکی از کاربردهای مهم تبلیغ دینی و اسلامی، از بین بردن اسطوره ها و بیان حقایق است. آزادی بیان، اجتماع و رسانه بدین معنی نیست که افراد یا نهادها از مسئولیت اجتماعی برخوردار نیستند. مبارزه علیه شخصیت و هر نهاد اجتماعی همراه آن، مبارزه ای است علیه سیستم ارتباطی که سعی در تبلیغ آن دارد.
دومین اصل تعیین کننده مرزهای اخلاقی و ارتباطات اسلامی، مسئله امر به معروف و نهی از منکر است. مفهوم ضمنی و آشکار این اصل، مسئولیت فردی و گروهی برای آماده ساختن نسل آینده برای پذیرش احکام اسلامی و اعمال آنهاست. ارتباطات دینی در اینجا و الگوی آن در اسلام با مسئولیت هدایت و ارشاد همراه است. هدایت و ارشاد یکی از اصول ارتباطات است. بدون این اصل، در اسلام ارتباطات مفهوم خود را از دست می دهد. این آیه قرآن به خوبی به تشریح این معنا می پردازد: "ای رسول ما ! خلق را به حکمت و قرآن دعوت کن و بهترین شیوه ها را از طریق مناظره بیان کن." ما به ارتباطاتی دعوت شدیم که بدون هدف نیست. و سوال اصلی در اینجا اینست که هدف چیست؟ قطعا هدف همان ارشاد و هدایت به سمت و سوی اصل توحید است. یکی از مفاهیم خاص نظریه مسئولیت اجتماعی در ارتباطات دینی از نظریه امر به معروف و نهی از منکر نشأت می گیرد. همیشه در غرب اصلی به نام اصل مسئولیت اجتماعی وجود داشته است. این نکته که آنها این اصل را از کجا آورده اند و چه کسانی بنیانگذاران این اصل بوده اند خود نیازمند مجلسی است مجزا. آیا جان لاک بنیانگذار این اصل بود و یا ژان ژاک روسو؟ و یا افلاطون؟
اگر ما از فرهنگ و دین خود شناخت صحیحی بدست نیاوریم بی شک اسیر مفاهیمی می شویم که آنها در الگوهای ارتباطات وارد کردند.
سومین و چهارمین مفهوم بنیادین، مفاهیم شهادت و جهاد است. مفاهیم شهادت و جهاد در ارتباطات اسلامی را تنها زمانی می توان به درستی درک و فهم کرد که نظریه تحصیل خیر و سعادت و دوری از شر به خوبی شناخته شود. از منظر چهار چوب ارتباطی و از منظر اخلاق اسلامی، شهادت و جهاد را نمی توان بر پایه شفاعت و وساطت تبیین کرد. بلکه باید در چهارچوب اصل علیت و نه صرفا ً به عنوان وساطت معنوی به فهم آن همت گماشت. کوتاه سخن آنکه از منظر ارتباطات دینی و اسلامی، شهادت بدون جهاد و تبلیغ در راه خدا معنا ندارد. به نظر بنده یک خبرنگار، نویسنده و یا یک معلم، همیشه در حال جهاد است. اگر در جهاد فی سبیل الله نباشد؛ قطعا ً در حال جهاد در راه مکتب دیگری غیر از اسلام و راه حق است.
پنجمین مفهوم بنیادین در ارتباطات دینی مفهوم امت یا جامعه بزرگ اسلامی است. مفهوم امت از مناظر ملی یا سیاسی فراتر از مفهوم سیستم ملت دولت مدرن است. باید اضافه کرد مفهوم امت تعیین کننده حوزه مخاطبین است. حوزه مخاطبین شما در الگوی ارتباطات معمولی ریاضی یا سیاسی و یا اجتماعی؛ بستگی به جغرافیا، نژاد پرستی و تاریخ دارد. لیکن زمانی که مفهوم امت طرح می شود در واقع با یک جامعه اعتقاداتی رو به رو هستیم که عامل جغرافیا از آن جدا می شود. همچنین در خبر، فاکتور جغرافیا فاقد اهمیت است و مسئله اعتقادات از اهمیت شایانی برخوردار می شود. به عنوان مثال، اندونزی به لحاظ جغرافیایی فاصله زیادی با ایران دارد لیکن در این معنا به کشور ما بسیار نزدیک است. در شیوه مطالعاتی غربی، غربیان به مسئله جغرافیا توجه دارند لیکن از آنجا که دینی فکر نمی کنند، فرهنگ و تاریخ را در این امر مورد توجه قرار می دهند. برای یک امریکایی و انگلیسی، استرالیا بسیار نزدیکتر از مکزیک است. به همین ترتیب، مخاطبین ما مسلمانان در جاکارتا و قاهره و کشورهای مسلمان هستند و نه در لندن و واشنگتن. البته در لندن و واشنگتن نیز مسلمانان وجود دارند لیکن اگر شهرکهای مسلمان نشین آن کشورها را هدف خود قرار ندهیم هرگز به مطلوب نخواهیم رسید.
یکی از مهمترین جنبه های امت اینست که اسلام میان افراد به عنوان اعضای یک جامعه تمایز قائل نمی شود. نژاد، قومیت، قبیله پرستی، ناسیونالیسم و عوامل جغرافیایی کمترین نقشی در تمایز افراد ندارد. البته باید توجه داشت ملیت، تفاوتهای فرهنگی و عوامل جغرافیایی به رسمیت شناخته می شوند؛ لیکن برتری و سلطه گرایی بر مبنای آنها کاملا ً مردود است. ما مسلمانان هرگز ملیت را انکار نمی کنیم اما باید اذعان داشت که هرگز ملیت بر ارتباطات ما حاکم نخواهد بود. بلکه در این روابط، اعتقادات، باورها و درجات مختلف توحید افراد موجب تمایز آنها می شود. این فرد و روابط او با جامعه است که دارای ارزش می باشد. اما این رابطه به خودی خود هدف نیست. باید ارتباط فرد و جامعه با خداوند معلوم باشد. پروردگار در قرآن می فرمایند: "ای مردم! ما شما را نخست از مرد و زن آفریدیم." چرا باید اینگونه تفاوتهای ظاهری وجود داشته باشد؟ آیا جز برای شناخت یکدیگر است؟ در این میان کسی برتر است که باتقواتر است. اما آیا جامعه بدون ارتباطات می تواند وجود داشته باشد؟ قطعا ً پاسخ منفی است.
تاریخ ارتباطات همگام با تاریخ خلقت بشر است. علم و ابزار ارتباطات در عصر رنسانس در اروپا بوجود آمد و بعد از آن رشد یافت. لیکن ارتباطات یک مرتبه خاص در تاریخ بشریت همچون کشاورزی و اقتصاد نیست. این اشتباه بزرگ تاریخ جامعه شناسی غرب است که معتقدند انسان از دوره قبل از کشاورزی به دوره کشاورزی قدم گذاشت و سپس وارد دوره صنعتی و... شد؛ و هم اکنون در عصر ارتباطات و اطلاعات قرار دارد. چراکه خلقت بشر با ارتباطات آغاز شد و باید گفت ارتباطات از ابتدای خلقت انسان بوده و تا کنون ادامه یافته است. اشتباه فاحش غربیان در این است که آنها ارتباطات را با "داده" اشتباه می کنند، حال آنکه ارتباطات یک جریان است. آنچه که در قرون اخیر گسترش یافته داده ها و ابزارها است و نه ارتباطات. غربیان به این نکته توجه نکرده اند که در عصر کنونی ارتباطات غیر مفید گسترش یافته است و با بی دقتی، این اصل را وارد اقتصاد و پروسه مدرنیزاسیون نیز نمودند.
ششمین اصلی که در اینجا باید تبیین شود، مفهوم "تقوا" است. به عنوان فضیلت و به عنوان یک عنصر مهم در چهارچوب ارتباطات دینی، تقوا چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی تقریبا ً در همه اعمال یک مسلمان عنصری است اساسی. الگوی ارتباطات و جامعه اسلامی الگوی وحی و تقواست و نه الگوی اطلاعات و داده ها. این اسلام و نظریه هایی چون تقواست که تعیین کننده دایره های اطلاعاتی است و نه بالعکس.
هفتمین و آخرین مفهومی که بنده می خواهم بدان اشاره کنم، مفهوم امانت در اسلام می باشد. مفهوم امانت، آزادی و مسئولیت را در انسان حفظ کرده و صحت و اعتبار متون پیام در ارتباطات اسلامی را تضمین می کند. در مفهوم امانت مأموریت خلافت به انسان واگذار شده است و با وارد کردن مفهوم امانت در الگوی ارتباطات دینی و اسلامی، گامی سترگ در جهت هرچه اسلامی تر کردن ارتباطات خویش برداشته ایم.
در انتهای عرایض خویش، به چالش های پیش روی ارتباطات دینی به صورت فهرست وار می پردازم. در حدود دویست سال پیش دو اتفاق بسیار بزرگ افتاد که همچنان ادامه دارد و ارتباطات دینی ما را دگرگون کرده است. اولین مسئله، پیشرفت فوق العاده فناوری های ارتباطات می باشد که شامل تلگراف و تلفن، گرامافون، رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت می شود. ابزارآلات ارتباطی در مدتی کوتاه به سرعت رشد کرده اند و در حقیقت، رقبای اصلی ما در ارتباطات دینی هستند. لذا باید از این ابزارآلات در ارتباطات دینی به معنایی که گفتیم بیش از پیش استفاده نمود. اتفاق مهم دیگری که در طول این دویست سال رخ داد، اینست که برای اولین بار جوامع بشری سازمانهای بزرگی را به اشکال مختلف دولتی، غیر دولتی و صنعتی توسعه دادند. بنابراین زیرساختهای اجتماعی با این فناوری ها ارتباطات اصلی بشری را که بیشتر در ناحیه خانواده و محدودیتهای جغرافیایی و با ارزشهای بسیار بزرگ دینی همراه بود، تا حد زیادی متلاشی نمود. لذا رقبای جدیدی پیدا می شوند و محیط ویژه ای بوجود می آید که ترسیم این محیط جدید در ذهن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین ارتباطات دینی در معنایی که عرض کردم، گاهی اوقات در حاشیه قرار می گیرد. فلذا برای اجرای مدیریت ارتباطات دینی، باید از این محیط آگاهی کامل داشته باشیم. با وقوع این دو حادثه، در زمان حاضر با محیطی روبرو هستیم که دویست سال پیش هرگز وجود نداشت.
در اینجا به ذکر دوازده نکته بسیار مهم می پردازم که به منظور بنا شدن ارتباطات دینی در چهارچوب این محیط زیست لازم می باشد. این محیط زیست بسیار بزرگ که بنده در کتابهای خویش نیز به آن اشاره کرده ام؛ از محیط زیست های کوچکتر صنعت، خدمات، مسکن، اطلاعات و... تشکیل می شود.
اولین اساس مدیریت ارتباطات دینی اینست که باید ارتباطات چهره به چهره و ارتباطات میان فردی چهره به چهره در اولویت قرار داشته باشد و باید بیشترین تأکید بر این ارتباطات گذاشته شود. نباید بیشترین انرژی را بر انواع دیگر ارتباطات متمرکز کرد. مطالعاتی که در رشته های مختلف از جمله ریاضیات، جامعه شناسی، مردم شناسی، روان شناسی و غیره صورت گرفته بیان گر این مطلب است که هیچ یک از انواع ارتباطات، بزرگتر، اثر گذارتر و مهمتر از ارتباطات چهره به چهره نیست. البته به طور یقین نمی توان به صورت مطلق این نوع از ارتباطات را در تمام مراحل زندگی خویش تسخیر کرد، لیکن باید تلاش خود را بر اولویت دادن به این نوع از ارتباطات قرار داد. لذا، در مدیریت ارتباطات دینی، ارتباطات چهره به چهره در درجه اول اهمیت و تمرکز قرار خواهد داشت.
دومین نکته ای که باید بدان اشاره نمود اینست که باید تکنولوژی ارتباطات در سلسله ارتباطات انسانی ادغام و تلفیق شود و تا زمانی که این کار صورت نپذیرد، هرگز نخواهیم توانست موتور ارتباطات دینی خود را به کار بیاندازیم و روشن کنیم. تا زمانی که ابزار آلات ارتباطی از جمله اینترنت، ماهواره، تلویزیون و... را با انسان تلفیق نکرده باشیم؛ از ارتباطات دینی جدا می شویم. در اینجا مثال کوچکی از جامعه خودمان را مطرح می کنم. پیش از ورود ابزارآلات ارتباطی جدید به ایران، بازارها و مساجد به عنوان شبکه ارتباطی ایفای نقش می کردند. پس از ورود رادیو به ایران، علی رغم اینکه مردم می توانستند از طریق رادیو به سخنرانی هایی که در مسجد ایراد می شد گوش دهند، ترجیح می دادند از نوع ارتباط چهره به چهره استفاده کنند. لذا حضورا ً به مساجد می رفتند و به سخنرانی ها گوش می دادند. در آن زمان، شبکه انسانی ارتباطات چهره به چهره به صورت عرفی بر انواع دیگر ارتباطات رجحان داشت. لیکن در دنیای امروزین چنین نیست و ما باید تلاش خود را بر ایجاد و احیای این نوع از ارتباطات متمرکز کنیم. اگر ارتباط افراد با زیر ساختهای انسانی همچون حوزه و مسجد قطع شود، سخنرانیهایی که در این مکان ها می شود، معنای خود را از دست خواهند داد. باید توجه داشت در دنیای امروز، ذهنیت قبلی یک فرد میانسال با ذهنیت قبلی یک جوان یکسان نیست. نسل جوان تجربه ای از بازار و مسجد ندارند و لذا معنایی که از گذر و محله به ذهن یک میانسال متبادر می شود متفاوت از معنایی است که در ذهن یک جوان ایجاد می شود. لذا باید به مبنای علمی این مسائل در علم ارتباطات توجه کرد.
نکته سومی که باید بدان اشاره کنم اینست که باید در ارتباطات تعارضات و تناقضات تقلیل یابد. ارتباطات دینی نباید به گونه ای باشد که شنیده های مخاطبان متناقض و یا در تعارض با واقعیات جامعه او باشد. در دنیای امروز متأسفانه به این امر توجه نشده است و آنچه که در پیام ها به مخاطبین انتقال می یابد در تعارض با واقعیات قرار دارد. تلاش در جهت کاستن از تعارضات در امر گسترش شبکه های ارتباطات دینی امری است ضروری.
نکته چهارم اینکه ارتباطات دینی باید در ارتباط با مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و علمی باشد و اگر غیر از این امر بر روابط ما حاکم باشد، چیزی جز تبیین احکام و تکالیف دینی نخواهد بود. لذا، ارتباطات آموزشی خواهد بود و نه ارتباطات اغنایی و توضیحی. حال آنکه ما شیعیان و مسلمانان مدعی جامع بودن اسلام هستیم و معتقدیم اسلام در تمام جنبه های زندگی جاری است. لیکن در ارتباطات دینی به بسط این دین نمی پردازیم. فلذا بی شک عیب از مسلمانی ماست.
پنجمین مسئله ای که باید به ذکر آن پرداخت، اینست که باید ارتباطات در محیط زیست های مختلف متفاوت از یکدیگر باشند. قطعا ً هیچ ارتباطی در خلأ بوجود نمی آید. شناسایی محیط زیست فرهنگی و ارتباطی اولین قدم برای گشایش ارتباطات مد نظر است. به عنوان ششمین نکته باید بگویم اطلاع نداشتن از کاربرد و عملکرد تکنولوژی نقص بزرگی ایجاد خواهد نمود. برای مثال، پیش از ورود تکنولوژی اینترنت به جامعه ایرانی هرگز در مورد آفات و آسیب ها و نیز برکات و فواید آن مطالعه ای صورت نگرفت. این امر موجب شده است که امروز پس از گذشت حدود بیست سال از ورود این تکنولوژی به کشورمان متوجه آسیب های روزافزون ناشی از عدم سیاست گذاری صحیح در این راستا باشیم. شناخت صحیح فناوری های جدید در عرصه تکنولوژی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. کاربرد های مختلف و متفاوت یک تکنولوژی باید زیر ذره بین گذاشته و موشکافی شود. چرا که در دنیای امروزین تکنولوژی خنثی هرگز وجود خارجی ندارد. نمی توان میکروفونی را تصور کرد که کاملا ً بی طرف باشد. ساخت هر وسیله ای قطعا ً هدفمند بوده و به منظور استفاده خاصی بوجود آمده است.
هفتمین نکته ای که باید بدان اشاره نمود لزوم اختلاط نظریات و اعمال است. بدین معنا که پس از ارائه نظریه و انتقال یک پیام خاص، جامعه به نحوی کاملا ً حساس و دقیق اعمال پیام دهنده را زیر ذره بین به دقت مورد بررسی قرار می دهد تا به ارزیابی میزان تطابق اعمال و اقوال ما بپردازد. در عرصه ارتباطات، اعتبار گوینده رابطه ای مستقیم با میزان عمل او به گفته های خویشتن دارد.
هشتمین نکته اینکه ارتباطات نباید به شکل عمودی باشد بلکه باید به نحوی افقی، موازی و یا دایره ای باشد. در غیر اینصورت به فرد گرایی و دیکتاتوری منجر خواهد شد.
نهمین نکته مورد نظر این است که در اسلام، ارتباطات از یک خط به خط دیگر نیست. آزاد منشی جزئی از اسلام است. از جهت جامعه و طبقاتی که در جامعه وجود دارند این امر از اهمیت شایانی برخوردار است.
دهمین نکته ای که باید بدان اشاره نمود اینست که مشروعیت، مقبولیت و محبوبیت باید همراه خطیب، گوینده، سخنران، ارتباط گذار، شبکه و سایت باشد. تا زمانی که عنصر مقبولیت وجود نداشته باشد، ارتباطی بوجود نخواهد آمد. سؤالی که در اینجا بوجود می آید اینست که شرایط مشروعیت و محبوبیت و مقبولیت چیست و چگونه می توان به تلفیق این امور پرداخت؟ پاسخ این سؤال نیازمند مجلسی دیگر است و در این مدت زمان اندک نمی توان بدان پرداخت.
یازدهمین مسأله اینست که ارتباطات دینی و اسلامی باید مسجد محور باشد. لغت مسجد هرگز همسنگ کلیسا و کاخ که بسیار متداول می باشند نیست. آنچه مد نظر بنده است، مسجد از جنبه فیزیکی نیست. بلکه از جنبه مسجدالنبی بودن و بنا شدن اسلام ناب محمدی بر پایه های آن مورد نظر این حقیر است.
در حدود دویست سال اخیر تمام تلاش ها بر این بود که شبکه های ارتباطی انسانی، دولتی و مدنی را از مسجد جدا کنند و این کار حقیقتا ً صورت گرفت. امروزه مسجد تبدیل به ساختمانهایی متروکه شده است که جز اندک شماری به آنجا نمی روند. باید معنای حقیقی مسجد را در دنیای امروز احیا نمود. در حدود ده ها سال پیش بنده نظریه ای دادم مبنی بر اینکه باید روزنامه ها از طریق مساجد منتشر شوند. برداشت اشتباهی که کوته بینان از حرف بنده داشتند این بود که دستگاه چاپگر را در داخل مساجد قرار دهیم و به لحاظ مکانی مساجد و چاپخانه ها به هم نزدیک شوند. لیکن منظور من این بود که مالکیت روزنامه باید به لحاظ فکری مسجد محور باشد. متأسفانه امروزه تفکر ما بیشتر کاخ محور است. آرزوی بنده شخصا ً این است که ای کاش وزارتخانه های ما حتی به لحاظ فیزیکی مسجد محور بودند تا به مرور زمان مسجد در پوست و گوشت ما نفوذ کند. متأسفانه امروزه فاصله میان مسجد با امور و مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فاصله ای است نجومی. حال آنکه در جوامع اسلامی باید به احیای معنا و مفهوم حقیقی مسجد پرداخت. در عرصه ارتباطات دینی و اسلامی، تمرکز بر مفهوم مسجد از اهمیت شایانی برخوردار است.
آخرین نکته اینست که هیچ یک از موارد فوق بدون استقلال و آزاد اندیشی بوجود نخواهد آمد. استقلال فکری یکی از اصول اصلی و اساسی مدیریت ارتباطات اسلامی است. تا زمانی که نهال این عنصر اساسی به خوبی کاشته نشود و به مرور زمان به درختی سترگ تبدیل نشود، نقصی بنیادین و بی درمان در عرصه ارتباطات ما وجود خواهد داشت. لذا به عقیده این حقیر، انسان امروز در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات زندگی نمی کند و بنده در این شعار همیشگی عوام پسندانه شک دارم. من معتقدم انسان امروز در عصر داده ها و انتقال زندگی می کند و نه در عصر ارتباطات به معنای ایجاد اشتراک ذهنیت و اشتراک فکری. دوره ای که در آن زندگی می کنیم عصر اندیشه و فرهنگ است. لذا اگر بپذیریم که ارتباطات با اندیشه آغاز شد، انسان در حال برگشتن به سنت است. حقیقت اینست که انقلاب اصلی انسان، انقلاب سیاسی، اجتماعی و یا صنعتی نیست. بلکه انقلاب اندیشه اصلی ترین انقلاب انسان می باشد. برای فهم بهتر این مطلب به ذکر این سؤال می پردازم که چرا امروزه شورش ها و عصیان ها علیه رژیم غاصب صهیونیستی و جنایت های صورت گرفته بر فلسطینیان، در کشورهایی همچون امریکا، تایلند و ایتالیا که از وضعیت اقتصادی به نسبت خوبی برخوردارند شدت یافته است؟ به نظر من انقلاب اصلی جهان، انقلاب درونی اندیشه و تفکر است. هر چند ممکن است عوامل اقتصادی همچون نبودن اشتغال و یا اشتغال داشتن و دیدن لوازم لوکس، از جمله مسائل تأثیر گذار در ایجاد انگیزه شورش باشند؛ لیکن فکر کردن به هویت خود و ایجاد سؤالات پی در پی در اذهان عمومی و ترویج تحول در ذهنیت عمومی، عامل اصلی ایجاد چنین تظاهرات خیابانی، شورش ها و عصیان ها می باشد. ذکر این نکته به عنوان دلیل اصلی لازم و ضروری به نظر می رسد که گسترش تناقضات در عرصه ارتباطات موجب شده است نظام های مدرن امروزی توان مقابله با این شورش ها را نداشته باشد.
با تعریف ساده و مختصری که خدمت شما ارائه دادم الگوی ارتباطات دینی با الگوی متداول در ادبیات ارتباطات که بر پایه علوم ریاضی، تجربی، انسانی و اجتماعی ریخته می شود متفاوت است. در حالیکه ارتباطات نیازمند ابزار آلاتی می باشد؛ بسان یک رودخانه چیزی جز جریان نیست. در ارتباطات دینی، پیام و اطلاعات که محتویات هر گونه ارتباطاتی را ارائه می دهد، خنثی و بی ارزش نیست. این مهمترین تفاوت میان ارتباطات دینی و غیر دینی می باشد. همانگونه که می دانید با آغاز عصر روشنگری و منور الفکری، غرب به تدریج زندگی دنیوی را از زندگی اخروی تفکیک کرد. شیوه اخلاقی زندگی روزمره تا آنجا که بااخلاقیات عمومی در تعارض نباشد به وجدان فردی موکول شد. این امر تنها در اروپا و امریکا رخ داد. علیرغم کوشش نوگرایان و جریان تجدد گرایی، این تفکیک هرگز در اسلام راه نیافت. از این رو در سراسر جوامع اسلامی نه تنها دین فرد را به طور کامل تحت نظر دارد؛ بلکه درباره کردار افراد و قواعد اجتماعی نیز سخن ها دارد. یکی از خواص مهم جوامع اسلامی، بنا شدن این جوامع بر پایه ارزش ها و اخلاق اسلامی در طول تاریخ اسلام است. در حالیکه این مسئله در اخلاق مدرن غرب و در مسیحیت امروزی و نیز در دیگر ادیان عمدتا ً ماهیت اجتماعی یافته، در جوامع اسلامی، این امر عینا ً دینی است و تنها اجتماعی نیست. زمانی که به طور دقیق درباره اسلام سخن می گوییم، این مسئله بسیار جامع تر می شود. چرا که یکی از مشخصات اسلام نسبت به دیگر ادیان، جامعیت آن است.
همانگونه که در قرآن کریم آمده است: "همانا بهترین شما نزد خدا با تقواترین شماست." در سنت اسلامی، کلمه ارتباطات و ادب، به معنای انضباط ذهن یا هر رفتار قابل ستایش است که یک فرد را برتری می دهد. اجازه بدهید در اینجا بنده شماری از مفاهیم اصول اسلامی که به هدایت الگوی ارتباطات دینی ما می پردازد را ذکر کنم.
در ارتباطات غیر دینی، نظریات مختلف ریشه می دواند و ارتباطات را به وجود می آورد. سوال اصلی بنده در این جا این است: چه نظریه هایی بنیان ارتباطات دینی و اسلامی را بیان می کند؟
اولین و بنیادی ترین نگرش نسبت به ارتباطات در اسلام، نظریه توحید است. این واژه به معنای وحدت، پیوستگی و هماهنگی تمام اجزای جهان می باشد. به این ترتیب، یکی از اساسی ترین محورهای ارزشی و اخلاقی ارتباطات، در دنیای اسلام بوجود آمده است. یگانگی پروردگار، وجود هدف در خلقت و رهایی و آزادی نوع بشر از قید و بند عبودیت ما سوی الله و در یک کلمه، نظریه توحید، هر گونه ارتباط و پیوند فکری، فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی که بشر را تحت سلطه مخلوق در آورد را مردود می شمارد. حاکمیت مطلقا ً از آن خداوند است. الگوی ارتباطات اسلام به ربوبیت اعتقاد دارد. به موجب اصل توحید، ویران کردن ساختارهای فکری مبتنی بر نژاد پرستی، قوم گرایی، خویشاوندی و سلطه جویی از اصول ارتباطات اسلام است. بدین معنا که در انواع مختلف ارتباطات درونی، میان فردی، گروهی، عمومی، جمعی، میان فرهنگی و غیره می باید این اصل حاکم باشد. زمانی که با یک خبرنگار، نویسنده، سیاستمدار و یا یک نماینده مجلس شورای اسلامی ارتباط پیدا می کنیم، این اصل باید در ذهنیت ما بوجود بیاید. چنانچه این اصل در ذهنیت ما بوجود نیاید، در حقیقت اصل دیگری بوجود آمده است. چرا که سخن گفتن بدون ذهنیت غیرممکن است. آن ذهنیت از کجا بوجود آمده است؟ قطعا ً آن ذهنیت بی آنکه ما اطلاع داشته باشیم؛ جایگزین این اصل شده و به طور تداوم در افکار ما لانه گزیده است و تنها زمانی که از علوم اجتماعی، جامعه شناسی، مردم شناسی و روان شناسی آگاه می شویم، متوجه این مسئله می شویم که ما از کودکی با اصل توحید نا آشنا بودیم و اصل یا اصولی غیر از توحید بواسطه مدرسه، دانشگاه، محیط کاری و یا حتی کودکستان جایگزین اصل اساسی توحید شده است. از این رو یکی از کاربردهای مهم تبلیغ دینی و اسلامی، از بین بردن اسطوره ها و بیان حقایق است. آزادی بیان، اجتماع و رسانه بدین معنی نیست که افراد یا نهادها از مسئولیت اجتماعی برخوردار نیستند. مبارزه علیه شخصیت و هر نهاد اجتماعی همراه آن، مبارزه ای است علیه سیستم ارتباطی که سعی در تبلیغ آن دارد.
دومین اصل تعیین کننده مرزهای اخلاقی و ارتباطات اسلامی، مسئله امر به معروف و نهی از منکر است. مفهوم ضمنی و آشکار این اصل، مسئولیت فردی و گروهی برای آماده ساختن نسل آینده برای پذیرش احکام اسلامی و اعمال آنهاست. ارتباطات دینی در اینجا و الگوی آن در اسلام با مسئولیت هدایت و ارشاد همراه است. هدایت و ارشاد یکی از اصول ارتباطات است. بدون این اصل، در اسلام ارتباطات مفهوم خود را از دست می دهد. این آیه قرآن به خوبی به تشریح این معنا می پردازد: "ای رسول ما ! خلق را به حکمت و قرآن دعوت کن و بهترین شیوه ها را از طریق مناظره بیان کن." ما به ارتباطاتی دعوت شدیم که بدون هدف نیست. و سوال اصلی در اینجا اینست که هدف چیست؟ قطعا هدف همان ارشاد و هدایت به سمت و سوی اصل توحید است. یکی از مفاهیم خاص نظریه مسئولیت اجتماعی در ارتباطات دینی از نظریه امر به معروف و نهی از منکر نشأت می گیرد. همیشه در غرب اصلی به نام اصل مسئولیت اجتماعی وجود داشته است. این نکته که آنها این اصل را از کجا آورده اند و چه کسانی بنیانگذاران این اصل بوده اند خود نیازمند مجلسی است مجزا. آیا جان لاک بنیانگذار این اصل بود و یا ژان ژاک روسو؟ و یا افلاطون؟
اگر ما از فرهنگ و دین خود شناخت صحیحی بدست نیاوریم بی شک اسیر مفاهیمی می شویم که آنها در الگوهای ارتباطات وارد کردند.
سومین و چهارمین مفهوم بنیادین، مفاهیم شهادت و جهاد است. مفاهیم شهادت و جهاد در ارتباطات اسلامی را تنها زمانی می توان به درستی درک و فهم کرد که نظریه تحصیل خیر و سعادت و دوری از شر به خوبی شناخته شود. از منظر چهار چوب ارتباطی و از منظر اخلاق اسلامی، شهادت و جهاد را نمی توان بر پایه شفاعت و وساطت تبیین کرد. بلکه باید در چهارچوب اصل علیت و نه صرفا ً به عنوان وساطت معنوی به فهم آن همت گماشت. کوتاه سخن آنکه از منظر ارتباطات دینی و اسلامی، شهادت بدون جهاد و تبلیغ در راه خدا معنا ندارد. به نظر بنده یک خبرنگار، نویسنده و یا یک معلم، همیشه در حال جهاد است. اگر در جهاد فی سبیل الله نباشد؛ قطعا ً در حال جهاد در راه مکتب دیگری غیر از اسلام و راه حق است.
پنجمین مفهوم بنیادین در ارتباطات دینی مفهوم امت یا جامعه بزرگ اسلامی است. مفهوم امت از مناظر ملی یا سیاسی فراتر از مفهوم سیستم ملت دولت مدرن است. باید اضافه کرد مفهوم امت تعیین کننده حوزه مخاطبین است. حوزه مخاطبین شما در الگوی ارتباطات معمولی ریاضی یا سیاسی و یا اجتماعی؛ بستگی به جغرافیا، نژاد پرستی و تاریخ دارد. لیکن زمانی که مفهوم امت طرح می شود در واقع با یک جامعه اعتقاداتی رو به رو هستیم که عامل جغرافیا از آن جدا می شود. همچنین در خبر، فاکتور جغرافیا فاقد اهمیت است و مسئله اعتقادات از اهمیت شایانی برخوردار می شود. به عنوان مثال، اندونزی به لحاظ جغرافیایی فاصله زیادی با ایران دارد لیکن در این معنا به کشور ما بسیار نزدیک است. در شیوه مطالعاتی غربی، غربیان به مسئله جغرافیا توجه دارند لیکن از آنجا که دینی فکر نمی کنند، فرهنگ و تاریخ را در این امر مورد توجه قرار می دهند. برای یک امریکایی و انگلیسی، استرالیا بسیار نزدیکتر از مکزیک است. به همین ترتیب، مخاطبین ما مسلمانان در جاکارتا و قاهره و کشورهای مسلمان هستند و نه در لندن و واشنگتن. البته در لندن و واشنگتن نیز مسلمانان وجود دارند لیکن اگر شهرکهای مسلمان نشین آن کشورها را هدف خود قرار ندهیم هرگز به مطلوب نخواهیم رسید.
یکی از مهمترین جنبه های امت اینست که اسلام میان افراد به عنوان اعضای یک جامعه تمایز قائل نمی شود. نژاد، قومیت، قبیله پرستی، ناسیونالیسم و عوامل جغرافیایی کمترین نقشی در تمایز افراد ندارد. البته باید توجه داشت ملیت، تفاوتهای فرهنگی و عوامل جغرافیایی به رسمیت شناخته می شوند؛ لیکن برتری و سلطه گرایی بر مبنای آنها کاملا ً مردود است. ما مسلمانان هرگز ملیت را انکار نمی کنیم اما باید اذعان داشت که هرگز ملیت بر ارتباطات ما حاکم نخواهد بود. بلکه در این روابط، اعتقادات، باورها و درجات مختلف توحید افراد موجب تمایز آنها می شود. این فرد و روابط او با جامعه است که دارای ارزش می باشد. اما این رابطه به خودی خود هدف نیست. باید ارتباط فرد و جامعه با خداوند معلوم باشد. پروردگار در قرآن می فرمایند: "ای مردم! ما شما را نخست از مرد و زن آفریدیم." چرا باید اینگونه تفاوتهای ظاهری وجود داشته باشد؟ آیا جز برای شناخت یکدیگر است؟ در این میان کسی برتر است که باتقواتر است. اما آیا جامعه بدون ارتباطات می تواند وجود داشته باشد؟ قطعا ً پاسخ منفی است.
تاریخ ارتباطات همگام با تاریخ خلقت بشر است. علم و ابزار ارتباطات در عصر رنسانس در اروپا بوجود آمد و بعد از آن رشد یافت. لیکن ارتباطات یک مرتبه خاص در تاریخ بشریت همچون کشاورزی و اقتصاد نیست. این اشتباه بزرگ تاریخ جامعه شناسی غرب است که معتقدند انسان از دوره قبل از کشاورزی به دوره کشاورزی قدم گذاشت و سپس وارد دوره صنعتی و... شد؛ و هم اکنون در عصر ارتباطات و اطلاعات قرار دارد. چراکه خلقت بشر با ارتباطات آغاز شد و باید گفت ارتباطات از ابتدای خلقت انسان بوده و تا کنون ادامه یافته است. اشتباه فاحش غربیان در این است که آنها ارتباطات را با "داده" اشتباه می کنند، حال آنکه ارتباطات یک جریان است. آنچه که در قرون اخیر گسترش یافته داده ها و ابزارها است و نه ارتباطات. غربیان به این نکته توجه نکرده اند که در عصر کنونی ارتباطات غیر مفید گسترش یافته است و با بی دقتی، این اصل را وارد اقتصاد و پروسه مدرنیزاسیون نیز نمودند.
ششمین اصلی که در اینجا باید تبیین شود، مفهوم "تقوا" است. به عنوان فضیلت و به عنوان یک عنصر مهم در چهارچوب ارتباطات دینی، تقوا چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی تقریبا ً در همه اعمال یک مسلمان عنصری است اساسی. الگوی ارتباطات و جامعه اسلامی الگوی وحی و تقواست و نه الگوی اطلاعات و داده ها. این اسلام و نظریه هایی چون تقواست که تعیین کننده دایره های اطلاعاتی است و نه بالعکس.
هفتمین و آخرین مفهومی که بنده می خواهم بدان اشاره کنم، مفهوم امانت در اسلام می باشد. مفهوم امانت، آزادی و مسئولیت را در انسان حفظ کرده و صحت و اعتبار متون پیام در ارتباطات اسلامی را تضمین می کند. در مفهوم امانت مأموریت خلافت به انسان واگذار شده است و با وارد کردن مفهوم امانت در الگوی ارتباطات دینی و اسلامی، گامی سترگ در جهت هرچه اسلامی تر کردن ارتباطات خویش برداشته ایم.
در انتهای عرایض خویش، به چالش های پیش روی ارتباطات دینی به صورت فهرست وار می پردازم. در حدود دویست سال پیش دو اتفاق بسیار بزرگ افتاد که همچنان ادامه دارد و ارتباطات دینی ما را دگرگون کرده است. اولین مسئله، پیشرفت فوق العاده فناوری های ارتباطات می باشد که شامل تلگراف و تلفن، گرامافون، رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت می شود. ابزارآلات ارتباطی در مدتی کوتاه به سرعت رشد کرده اند و در حقیقت، رقبای اصلی ما در ارتباطات دینی هستند. لذا باید از این ابزارآلات در ارتباطات دینی به معنایی که گفتیم بیش از پیش استفاده نمود. اتفاق مهم دیگری که در طول این دویست سال رخ داد، اینست که برای اولین بار جوامع بشری سازمانهای بزرگی را به اشکال مختلف دولتی، غیر دولتی و صنعتی توسعه دادند. بنابراین زیرساختهای اجتماعی با این فناوری ها ارتباطات اصلی بشری را که بیشتر در ناحیه خانواده و محدودیتهای جغرافیایی و با ارزشهای بسیار بزرگ دینی همراه بود، تا حد زیادی متلاشی نمود. لذا رقبای جدیدی پیدا می شوند و محیط ویژه ای بوجود می آید که ترسیم این محیط جدید در ذهن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین ارتباطات دینی در معنایی که عرض کردم، گاهی اوقات در حاشیه قرار می گیرد. فلذا برای اجرای مدیریت ارتباطات دینی، باید از این محیط آگاهی کامل داشته باشیم. با وقوع این دو حادثه، در زمان حاضر با محیطی روبرو هستیم که دویست سال پیش هرگز وجود نداشت.
در اینجا به ذکر دوازده نکته بسیار مهم می پردازم که به منظور بنا شدن ارتباطات دینی در چهارچوب این محیط زیست لازم می باشد. این محیط زیست بسیار بزرگ که بنده در کتابهای خویش نیز به آن اشاره کرده ام؛ از محیط زیست های کوچکتر صنعت، خدمات، مسکن، اطلاعات و... تشکیل می شود.
اولین اساس مدیریت ارتباطات دینی اینست که باید ارتباطات چهره به چهره و ارتباطات میان فردی چهره به چهره در اولویت قرار داشته باشد و باید بیشترین تأکید بر این ارتباطات گذاشته شود. نباید بیشترین انرژی را بر انواع دیگر ارتباطات متمرکز کرد. مطالعاتی که در رشته های مختلف از جمله ریاضیات، جامعه شناسی، مردم شناسی، روان شناسی و غیره صورت گرفته بیان گر این مطلب است که هیچ یک از انواع ارتباطات، بزرگتر، اثر گذارتر و مهمتر از ارتباطات چهره به چهره نیست. البته به طور یقین نمی توان به صورت مطلق این نوع از ارتباطات را در تمام مراحل زندگی خویش تسخیر کرد، لیکن باید تلاش خود را بر اولویت دادن به این نوع از ارتباطات قرار داد. لذا، در مدیریت ارتباطات دینی، ارتباطات چهره به چهره در درجه اول اهمیت و تمرکز قرار خواهد داشت.
دومین نکته ای که باید بدان اشاره نمود اینست که باید تکنولوژی ارتباطات در سلسله ارتباطات انسانی ادغام و تلفیق شود و تا زمانی که این کار صورت نپذیرد، هرگز نخواهیم توانست موتور ارتباطات دینی خود را به کار بیاندازیم و روشن کنیم. تا زمانی که ابزار آلات ارتباطی از جمله اینترنت، ماهواره، تلویزیون و... را با انسان تلفیق نکرده باشیم؛ از ارتباطات دینی جدا می شویم. در اینجا مثال کوچکی از جامعه خودمان را مطرح می کنم. پیش از ورود ابزارآلات ارتباطی جدید به ایران، بازارها و مساجد به عنوان شبکه ارتباطی ایفای نقش می کردند. پس از ورود رادیو به ایران، علی رغم اینکه مردم می توانستند از طریق رادیو به سخنرانی هایی که در مسجد ایراد می شد گوش دهند، ترجیح می دادند از نوع ارتباط چهره به چهره استفاده کنند. لذا حضورا ً به مساجد می رفتند و به سخنرانی ها گوش می دادند. در آن زمان، شبکه انسانی ارتباطات چهره به چهره به صورت عرفی بر انواع دیگر ارتباطات رجحان داشت. لیکن در دنیای امروزین چنین نیست و ما باید تلاش خود را بر ایجاد و احیای این نوع از ارتباطات متمرکز کنیم. اگر ارتباط افراد با زیر ساختهای انسانی همچون حوزه و مسجد قطع شود، سخنرانیهایی که در این مکان ها می شود، معنای خود را از دست خواهند داد. باید توجه داشت در دنیای امروز، ذهنیت قبلی یک فرد میانسال با ذهنیت قبلی یک جوان یکسان نیست. نسل جوان تجربه ای از بازار و مسجد ندارند و لذا معنایی که از گذر و محله به ذهن یک میانسال متبادر می شود متفاوت از معنایی است که در ذهن یک جوان ایجاد می شود. لذا باید به مبنای علمی این مسائل در علم ارتباطات توجه کرد.
نکته سومی که باید بدان اشاره کنم اینست که باید در ارتباطات تعارضات و تناقضات تقلیل یابد. ارتباطات دینی نباید به گونه ای باشد که شنیده های مخاطبان متناقض و یا در تعارض با واقعیات جامعه او باشد. در دنیای امروز متأسفانه به این امر توجه نشده است و آنچه که در پیام ها به مخاطبین انتقال می یابد در تعارض با واقعیات قرار دارد. تلاش در جهت کاستن از تعارضات در امر گسترش شبکه های ارتباطات دینی امری است ضروری.
نکته چهارم اینکه ارتباطات دینی باید در ارتباط با مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و علمی باشد و اگر غیر از این امر بر روابط ما حاکم باشد، چیزی جز تبیین احکام و تکالیف دینی نخواهد بود. لذا، ارتباطات آموزشی خواهد بود و نه ارتباطات اغنایی و توضیحی. حال آنکه ما شیعیان و مسلمانان مدعی جامع بودن اسلام هستیم و معتقدیم اسلام در تمام جنبه های زندگی جاری است. لیکن در ارتباطات دینی به بسط این دین نمی پردازیم. فلذا بی شک عیب از مسلمانی ماست.
پنجمین مسئله ای که باید به ذکر آن پرداخت، اینست که باید ارتباطات در محیط زیست های مختلف متفاوت از یکدیگر باشند. قطعا ً هیچ ارتباطی در خلأ بوجود نمی آید. شناسایی محیط زیست فرهنگی و ارتباطی اولین قدم برای گشایش ارتباطات مد نظر است. به عنوان ششمین نکته باید بگویم اطلاع نداشتن از کاربرد و عملکرد تکنولوژی نقص بزرگی ایجاد خواهد نمود. برای مثال، پیش از ورود تکنولوژی اینترنت به جامعه ایرانی هرگز در مورد آفات و آسیب ها و نیز برکات و فواید آن مطالعه ای صورت نگرفت. این امر موجب شده است که امروز پس از گذشت حدود بیست سال از ورود این تکنولوژی به کشورمان متوجه آسیب های روزافزون ناشی از عدم سیاست گذاری صحیح در این راستا باشیم. شناخت صحیح فناوری های جدید در عرصه تکنولوژی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. کاربرد های مختلف و متفاوت یک تکنولوژی باید زیر ذره بین گذاشته و موشکافی شود. چرا که در دنیای امروزین تکنولوژی خنثی هرگز وجود خارجی ندارد. نمی توان میکروفونی را تصور کرد که کاملا ً بی طرف باشد. ساخت هر وسیله ای قطعا ً هدفمند بوده و به منظور استفاده خاصی بوجود آمده است.
هفتمین نکته ای که باید بدان اشاره نمود لزوم اختلاط نظریات و اعمال است. بدین معنا که پس از ارائه نظریه و انتقال یک پیام خاص، جامعه به نحوی کاملا ً حساس و دقیق اعمال پیام دهنده را زیر ذره بین به دقت مورد بررسی قرار می دهد تا به ارزیابی میزان تطابق اعمال و اقوال ما بپردازد. در عرصه ارتباطات، اعتبار گوینده رابطه ای مستقیم با میزان عمل او به گفته های خویشتن دارد.
هشتمین نکته اینکه ارتباطات نباید به شکل عمودی باشد بلکه باید به نحوی افقی، موازی و یا دایره ای باشد. در غیر اینصورت به فرد گرایی و دیکتاتوری منجر خواهد شد.
نهمین نکته مورد نظر این است که در اسلام، ارتباطات از یک خط به خط دیگر نیست. آزاد منشی جزئی از اسلام است. از جهت جامعه و طبقاتی که در جامعه وجود دارند این امر از اهمیت شایانی برخوردار است.
دهمین نکته ای که باید بدان اشاره نمود اینست که مشروعیت، مقبولیت و محبوبیت باید همراه خطیب، گوینده، سخنران، ارتباط گذار، شبکه و سایت باشد. تا زمانی که عنصر مقبولیت وجود نداشته باشد، ارتباطی بوجود نخواهد آمد. سؤالی که در اینجا بوجود می آید اینست که شرایط مشروعیت و محبوبیت و مقبولیت چیست و چگونه می توان به تلفیق این امور پرداخت؟ پاسخ این سؤال نیازمند مجلسی دیگر است و در این مدت زمان اندک نمی توان بدان پرداخت.
یازدهمین مسأله اینست که ارتباطات دینی و اسلامی باید مسجد محور باشد. لغت مسجد هرگز همسنگ کلیسا و کاخ که بسیار متداول می باشند نیست. آنچه مد نظر بنده است، مسجد از جنبه فیزیکی نیست. بلکه از جنبه مسجدالنبی بودن و بنا شدن اسلام ناب محمدی بر پایه های آن مورد نظر این حقیر است.
در حدود دویست سال اخیر تمام تلاش ها بر این بود که شبکه های ارتباطی انسانی، دولتی و مدنی را از مسجد جدا کنند و این کار حقیقتا ً صورت گرفت. امروزه مسجد تبدیل به ساختمانهایی متروکه شده است که جز اندک شماری به آنجا نمی روند. باید معنای حقیقی مسجد را در دنیای امروز احیا نمود. در حدود ده ها سال پیش بنده نظریه ای دادم مبنی بر اینکه باید روزنامه ها از طریق مساجد منتشر شوند. برداشت اشتباهی که کوته بینان از حرف بنده داشتند این بود که دستگاه چاپگر را در داخل مساجد قرار دهیم و به لحاظ مکانی مساجد و چاپخانه ها به هم نزدیک شوند. لیکن منظور من این بود که مالکیت روزنامه باید به لحاظ فکری مسجد محور باشد. متأسفانه امروزه تفکر ما بیشتر کاخ محور است. آرزوی بنده شخصا ً این است که ای کاش وزارتخانه های ما حتی به لحاظ فیزیکی مسجد محور بودند تا به مرور زمان مسجد در پوست و گوشت ما نفوذ کند. متأسفانه امروزه فاصله میان مسجد با امور و مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فاصله ای است نجومی. حال آنکه در جوامع اسلامی باید به احیای معنا و مفهوم حقیقی مسجد پرداخت. در عرصه ارتباطات دینی و اسلامی، تمرکز بر مفهوم مسجد از اهمیت شایانی برخوردار است.
آخرین نکته اینست که هیچ یک از موارد فوق بدون استقلال و آزاد اندیشی بوجود نخواهد آمد. استقلال فکری یکی از اصول اصلی و اساسی مدیریت ارتباطات اسلامی است. تا زمانی که نهال این عنصر اساسی به خوبی کاشته نشود و به مرور زمان به درختی سترگ تبدیل نشود، نقصی بنیادین و بی درمان در عرصه ارتباطات ما وجود خواهد داشت. لذا به عقیده این حقیر، انسان امروز در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات زندگی نمی کند و بنده در این شعار همیشگی عوام پسندانه شک دارم. من معتقدم انسان امروز در عصر داده ها و انتقال زندگی می کند و نه در عصر ارتباطات به معنای ایجاد اشتراک ذهنیت و اشتراک فکری. دوره ای که در آن زندگی می کنیم عصر اندیشه و فرهنگ است. لذا اگر بپذیریم که ارتباطات با اندیشه آغاز شد، انسان در حال برگشتن به سنت است. حقیقت اینست که انقلاب اصلی انسان، انقلاب سیاسی، اجتماعی و یا صنعتی نیست. بلکه انقلاب اندیشه اصلی ترین انقلاب انسان می باشد. برای فهم بهتر این مطلب به ذکر این سؤال می پردازم که چرا امروزه شورش ها و عصیان ها علیه رژیم غاصب صهیونیستی و جنایت های صورت گرفته بر فلسطینیان، در کشورهایی همچون امریکا، تایلند و ایتالیا که از وضعیت اقتصادی به نسبت خوبی برخوردارند شدت یافته است؟ به نظر من انقلاب اصلی جهان، انقلاب درونی اندیشه و تفکر است. هر چند ممکن است عوامل اقتصادی همچون نبودن اشتغال و یا اشتغال داشتن و دیدن لوازم لوکس، از جمله مسائل تأثیر گذار در ایجاد انگیزه شورش باشند؛ لیکن فکر کردن به هویت خود و ایجاد سؤالات پی در پی در اذهان عمومی و ترویج تحول در ذهنیت عمومی، عامل اصلی ایجاد چنین تظاهرات خیابانی، شورش ها و عصیان ها می باشد. ذکر این نکته به عنوان دلیل اصلی لازم و ضروری به نظر می رسد که گسترش تناقضات در عرصه ارتباطات موجب شده است نظام های مدرن امروزی توان مقابله با این شورش ها را نداشته باشد.