26-11-2014، 19:19
اگر بخواهیم هویت و تمدن شیعه را به صورت اصیل بررسی کنیم، خواهیم دید هویت و تمدن شیعه، تنها تمدنی است که منجی و موعودش یک موجود زنده عینی است.
برخلاف سایر تمدنها، مانند بودائی ها و هندیها که به «گوتمه» یا بودای پنجم اعتقاد دارند و زرتشتیها به «سوشیانت» معتقدند و مسیحی ها اعتقاد دارند عیسی مجددا بر می گردد و یهودی ها می گویند: عیسی(ع) واقعی هنوز نیامده است. مسئله موعود در همه تمدن ها مطرح است اما در تمدن اسلام و شیعه بسیار عینی است، یعنی این تمدن هویتش با موعود آخرالزمان مفهوم و معنا می یابد، تمدن های دیگر منجی شان یک منجی ذهنی است. در آن تمدن ها اعتقاد به مسئله موعود وجود دارد اما عینی نیست؛ یعنی در زندگی آنان تبلور و بروز ندارد. برخلاف موعود و منجی شیعه و اسلام که کاملا عینی است. به عبارت دیگر یکی از خصوصیات ویژه مهدویت در نگاه تشیع، وجود شخصی و تعیین خاص ایشان است. در واقع اگر مهدویت در مکاتب و اندیشه های دیگر، یک امر مبهم و صرفا آرمانی با زاویه ها و مشخصات جبرگرایانه است و بیشتر به عنوان اتفاقی در بستر تاریخ مورد توجه قرار می گیرد و به نوعی از جبریات در فلسفه تاریخ به شمار می رود در نگاه تشیع مهدویت یک اصل کاملا روشن و یک آرمان با رویکرد واقع گرایانه است.
سایر ادیان نیز به انتظار معتقدند با این تفاوت که در آن دیدگاه ها و سخن از یک موجود نجات بخش است که در آینده می آید و به امور سامان می دهد. ولی در اندیشه تشیع، سخن از امام معصومی است که او هم همراه با سایر مردم انتظار می کشد؛ منتظری است که با ما زندگی می کند، دردها و غصه ها را احساس می کند و دربین مردم مقام ولایت تکوینی دارد.
حضرت در توقیعی به محمدبن نعمان اینگونه مرقوم فرموده اند:
نحن و ان کنا ثاوین بمکاننا النائی عن مساکن الظالمین حسب الذی اراناه الله تعالی لنا من الصلاح ولشیعتنا المومنین فی ذلک ما دامت دوله الدنیا للفاسقین فانا یحیط علمنا بانبائکم و لایعزب عنا شیء من اخبارکم... انا غیرمهملین لمراعاتکم... ظاهرونا علی انتیاشکم من فتنه قد انا فت علیکم۱.
«ماگرچه برحسب صلاحی که خداوند درنظر دارد. دور از چشم و دسترس شما هستیم. ولی هیچ چیزی از شما بر ما مخفی نیست و کاملا بر اوضاع و احوال شما مسلط هستیم و... مواظبت می کنیم... شما نیز (با بکاربردن عقل و انجام اعمال صالح) ما را در نجات دادنتان از بلاها و فتنه ها یاری کنید.»
فرهنگ مهدویت شیعی و اسلامی اندیشه ای است ارزشمند و شور و تحرک آفرین، الهام بخش، امید دهنده و پیوسته تعهدآور برای همه منتظران جاری در زمان.
فیلسوف فرانسوی هنری کربن، اعتقاد شیعه به مهدویت و تفاوت آن با دیگر موعودگریها در مکاتب دیگر را چنین بیان می دارد: «به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق همیشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پابرجا می گذارد. مذهب یهود، نبوت را، که رابطه ای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع می کند و نیز مسیحیان هم در حضرت عیسی متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه ای میان خالق و خلق، موجود نمی دانند.
فقط مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده می داند، ولی ولایت را، که همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد، بعداز آن حضرت و برای همیشه زنده می داند؛ رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی حکایت می کند، به واسطه دعوت های دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد (صلوات الله علیهم اجمعین)، و بعد از حضرت محمد(ص) به واسطه همین رابطه ولایت، جانشین وی (به عقیده شیعه) زنده بوده و هست و خواهد بود و این حقیقتی است زنده؛ که هرگز به نظر علمی نمی تواند آن را از خرافات شمرده و از لیست حقایق حذف نماید.
به عقیده من، همه ادیان برحق بوده و یک حقیقت زنده را دنبال می کنند و همه ادیان در اثبات وجود این حقیقت زنده مشترکند. آری! فقط مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است.» ۲
در منابع اسلامی مسئله ظهور به اراده الهی منوط شده است و اشارات مصرحه ای درباره زمان آن نشده است. صرفا اشارات کلی به علائم ظهور شامل تحولات کیفی از قبیل تکامل عقول استعداد جهانی و ندا در آسمان و تحولات کمی در طبیعت چون خسوف و کسوف درغیرموقع آن و در جوامع شقاق و نفاق در اجتماع انسانی و به خروج دجال و خروج سفیانی و قتل نفس زکیه و... اشاره شده است.
ودرخصوص مشخصات امام بطور ملموس و کامل اشاره شده است شامل: پدر، مادر سلسله نسب تا پیامبر(ص)، اوصاف و شمایل، نشانه های آن حضرت، و به علایم تشریفی و تکریمی قائمیت، کیفیت تشکیل حکومت الهی، عدالت اجتماعی در عصر آن حضرت و تعالی و تکامل انسان، وظایف و تکالیف منتظران در ایام غیبت و ظهور همه و همه در مأخذ اسلامی، اعم از سنی و شیعه آمده است.
دعبل خزاعی، در قصیده تائیه معروف گفته است: امامی از آل محمد(ص) به یقین، خروج خواهد کرد، او به تایید اسم اعظم الاهی و برکات نصر آسمانی به پا می خیزد او حق و باطل را از هم جدا می کند و همه را بر شادخواری ها و کین توزی ها، کیفر می دهد.
دعبل گفته است: چون این ابیات را نزد امام رضا(ع) خواندم، آن امام به شدت گریست. آنگاه فرمود: «ای دعبل! روح القدس به زبان تو سخن گفته است. آیا می دانی این امام چه کسی خواهد بود؟» گفتم: نه (شخص او را نمی شناسم)، لیکن شنیده ام که امامی از شما آل محمد(ص) خروج می کند و زمین را از عدل و داد می آکند. امام رضا(ع) فرمود: «پس از من، فرزندم محمد امام است. پس از محمد فرزندش علی امام است. پس از علی(هادی) فرزندش حسن امام است و پس از حسن(عسگری) فرزندش حجت قائم خواهد بود. اوست که در زمان غیبت چشم به راه اویند و در زمان ظهور همه مطیع او گردند. او زمین را پر از قسط و عدل می کند، پس از آنکه پر از جور و ستم شده باشد...»
موعود اهل بیت با موعود اهل سنت وجوه اشتراک و وجوه افتراق دارند. براساس روایات مورد وفاق شیعه و اهل سنت به عناصر مشترک بسیاری درباره موعود اسلام دست یافت، از قبیل لقب او مهدی (راه یافته) است؛ نامش هم نام پیامبر محمدبن عبدالله است؛ از خاندان پیامبر و از فرزندان فاطمه(س) دخت پیامبر(ص) است؛ در آخر زمان حتی اگر از عمر جهان یک روز بیش نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی خواهد کرد تا او قیام کند و به خلافت برسد؛ مردم در پرتو ولایتش به نعمتی بی سابقه دست خواهند یافت و مال را بی حساب و فراوان خواهند بخشید.
هنگامی که کتاب ها و منابع و مأخذ اهل تسنن به دقت مورد مطالعه قرار گیرد ملاحظه می شود که پیرامون مسئله موعود احادیث نبوی مستفیضه بلکه متواتره وارد شده است. تحقیقا می توان ادعا کرد که یکی از مسائل بسیار حائز اهمیت که می تواند در انسجام جوامع اسلامی مؤثر باشد طرح مسئله موعود آخرالزمان است. احادیث پیرامون مهدی(عج) را عده ای از صحابه و همسران پیامبر گرامی اسلام با اندک اختلافی در اجمال و تفصیل از پیغمبر گرامی اسلام(ص) نقل کرده اند.
نیابت خاصه و عامه در دوران غیبت امام عصر(عج)
نیابت خاصه (در دوران غیبت صغری) یعنی امام، اشخاص خاصی را نایب خود قرار داده و به طور حقیقی و با مشخصات معرفی نماید و هر کدام را به وسیله نایب پیش از او به مردم بشناساند.
نایبان خاص را «نواب خاص» و «نواب اربعه» نیز می گویند: نواب اربعه (چنان که از همین تعبیر پیداست) چهار تن بوده اند، همه از علما و زهاد و بزرگان شیعه که عبارتند از:
نایب اول:
ابو عمرو عثمان بن سعیدالعمری الاسدی برای سه امام نیابت کرده، حضرت امام علی النقی(ع) و حضرت امام حسن عسگری(ع) و حضرت حجت(عج) نیابت او برای حضرت حجت(عج) از سال ۲۶۰ تا سال ۲۸۰ بود.
نایب دوم:
پسر او محمدبن عثمان العمری بعد از وفات پدرش به نیابت حضرت انتخاب شد. از سال ۲۸۰ تا سال ۳۰۵ و او نیز از حضرت عسگری(ع) نیابت کرده.
نایب سوم:
ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی پس از وفات محمدبن عثمان به نیابت منصوب شد؛ از سال ۳۰۵تا.۳۲۶
نایب چهارم:
ابوالحسن علی بن محمد سمری از سال ۳۲۶ بعد از وفات حسین بن روح(عج) به نیابت تعیین شد تا سال ۳۲۹ که در نیمه شعبان وفات کرد.
نیابت عامه
در نیابت عامه (در دوران غیبت کبری) امام، معیارها و ضوابط و مشخصات حقوقی ولایت و نیابت را تبیین نموده تا در هر عصر، فرد شاخص که برخوردار از جامعیت در ابعاد فهم دینی (اجتهاد)، عدالت و رهبری جامعه مسلمین است، به عنوان نایب امام شناخته شود و به نیابت از امام، ولی امر مسلمین باشد.
امام عصر(عج) در پاسخ به نامه یکی از یاران خود، درباره وظیفه شیعیان در رویدادها و حوادثی که پیش می آید، می فرمایند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله»۳
اما حادثه ها و اموری که بر شما رخ می دهد در آنها مراجعه کنید به روایات احادیث ما، زیرا که ایشان حجت من هستند بر شما و من حجت خدایم.
منظور از حوادثی که به وقوع می پیوندد و مردم باید در آن حوادث به عالمان دینی مراجعه کنند، صرفاً بیان احکام و مسائل شرعی و جزئی نیست؛ بلکه امور اجتماعی و سیاسی و رهبری جامعه مسلمین است؛ زیرا امام مردم را در اصل حوادث عالمان دینی ارجاع داده، نه در حکم حوادث.
امام خمینی(قدس سره) «حوادث واقعه» را چنین توضیح داده اند. «منظور از حوادث واقعه، که در این روایت آمده مسائل و احکام شرعیه نیست. نویسنده (نامه) نمی خواهد بپرسد درباره مسائل تازه ای که برای ما رخ می دهد، چه کنیم. چون این موضوع جزء واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتر دارد که در مسائل باید به فقها رجوع کنند. در زمان ائمه(ع) هم به فقها رجوع می کردند و از آنان می پرسیدند.
کسی که در زمان حضرت صاحب(عج) باشد و با نواب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنویسد و جواب دریافت کند، به این موضوع توجه دارد که در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصی باید رجوع کند. منظور از حوادث واقعه، پیشامدهای اجتماعی و گرفتاری هایی بوده که برای مردم و مسلمین روی می داده است و به طور کلی سربسته سؤال کرده: اکنون که دست ما به شما نمی رسد، در پیشامدهای اجتماعی باید چه کنیم و وظیفه چیست؟»۴
در دوره غیبت کبری و نیابت عامه، در هر عصری عالم بزرگی که واجد همه شرایط لازم فقاهت و رهبری باشد در رأس جامعه قرار می گیرد و رهبری از آن او است و رجوع مردم به اوست، او صاحب «ولایت شرعیه» است به نیابت از امام.
اندیشه پربار مهدویت در طول تاریخ از تهاجم فکری و فرهنگی و آسیب بد اندیشان و دشمنان آگاه و دوستان نادان در امان نبوده و هر از چندگاهی دستخوش تهدیدها و آسیب ها قرار گرفته است.
مطابق آیات و روایات و مستندات دینی ما انتظار در واقع نوعی آمادگی است، آمادگی برای تهذیب نفس و پاک زیستن، آمادگی برای حرکت، حرکتی آگاهانه و ارادی و هدفمند، توأم با دگرسازی و زمینه سازی و سرانجام آمادگی. برای حضور در نهضت عظیم مهدی موعود که آغاز آن ظهور نور و پایان آن شکست تاریکی و ظلم و نتیجه آن برپایی حکومت عدل الهی است.
دوگونه انتظار
استاد شهید مرتضی مطهری درباره مفهوم انتظار متناسب با برداشت های متفاوت این اندیشه را منشأ رشد و پویایی یا رکود و عقب ماندگی منتظران دانسته است، به طوری که ویژگی های دوگونه انتظار مثبت و منفی را این گونه بیان می کنند. «انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دوگونه است: انتظاری که سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نیروآفرین و تحرک بخش است، به گونه ای که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود؛ و انتظاری که گناه است: ویرانگر، اسارت بخش و فلج کننده و نوعی (اباحی گری) باید محسوب شود.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این دو نوع برداشت به نوبه خود، از دو نوع بینش درباره تحولات در انقلاب های تاریخی ناشی می شود.»۵
«در نگاه انتظار ویرانگر و منفی که متأسفانه در جامعه ما هم طرفدار دارد هر اصلاحی در جامعه محکوم است چرا که باید ظلم و تباهی رواج داشته، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، تا انفجاری رخ دهد و انتظار به سر آید. بنابراین هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود، برعکس، هر گناه و فساد و هر ظلم، تبعیض و حق کشی و هر پلیدی ای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند، رواست، زیرا «الغایات تبرر المبادی» هدف ها، وسیله های نامشروع را مشروع می کنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. این جاست که گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کام جویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی.»۶
اگر به حجم کتاب هایی که در سالیان اخیر در رد اعتقادات شیعی، به ویژه موضوع مهدویت و انتظار نوشته شده و از سوی دستگاه های اطلاعاتی کشورهایی چون آمریکا و انگلیس، رژیم صهیونیستی و... در شمارگان وسیع منتشر شده اند نگاه کنیم؛ اگر به تعداد قابل توجه فیلم هایی که در دو سه دهه گذشته با هدف ترویج و تبلیغ نگرش آخرالزمانی مسیحی یهودی و تقبیح و تحقیر نگرش آخرالزمانی و موعود باوری اسلامی ساخته شده اند نظر بیفکنیم؛ اگر به شمارگان کتاب های سطحی، نازل، عوام پسندانه و مبتنی بر باورهای سست و خرافی که در چند سال اخیر در کشور ما در زمینه موضوع مهدویت نوشته شده اند، توجه کنیم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلی که به بهانه ذکر و یاد امام زمان(عج) در گوشه گوشه این سرزمین تشکیل می شوند و به جای بارور کردن روحیه امید، سرزندگی، تلاش، تکاپو، در دل جوانان این سرزمین و بالا بردن سطح هشیاری، احساس مسئولیت و آمادگی آنها برای ظهور، بذر یأس و نومیدی، عزلت گزینی و گوشه نشینی، بی مسئولیتی و بی تفاوتی، سستی و رخوت را در دل آنان می کارند، نگاهی اجمالی داشته باشیم؛ خواهیم دید که اولین آسیبی که در قلمرو انتظار وجود دارد سطحی نگری است. در حال حاضر یکی از معضلات جامعه ما فعالیت کسان یا جریاناتی است که تحت عنوان مهدویت خرافاتی را به جامعه و نسل جوان تحمیل می کنند و با احساسات و اعتقادات مردم بازی می کنند و بستر مناسبی برای خرافه پردازی فراهم می نمایند، متأسفانه در برخی موارد موفق هم شده اند و حقیقت انتظار که می بایست در جان منتظران شعله های مسئولیت بیافریند را تبدیل به تحذیر نموده و احساساتی فاقد معرفت را دامن زده اند. پیامد ناگوار این جریان فضایی را به وجود می آورد که اهل تعقل و اندیشه را نسبت به مهدویت بدبین می کند و زمینه انحراف های فکری را فراهم می آورد و در نتیجه مخالفان مهدویت که اتاق فکر آنان در محافل صهیونیستی استقرار یافت و نیز نحله های فکری و انحرافی امکان رشد و گسترش می یابند و آراء و افکار ناصواب عوام زدگان به نام تشیع ثبت می شود و به دیگران انتقال می یابد و یک عقیده ای که در اصل آن تمام فرق اسلامی توافق دارند، به گونه ای مطرح می شود که با حقیقت مهدویت مغایرت دارد.
ناظر بر این مدعا، نحله های فکری انحرافی و صدها کتابی است که در طول تاریخ و معاصر، با استفاده از این عنوان شریف مهدویت به وجود آمده است با انگیزه های شخصی، سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مورد استفاده قرار گرفته و می گیرد و اهداف و اغراض خاصی از این عمل دنبال شده و می شود.
ادعاهای تطبیقی مفاهیم روایات با اشخاص و تعیین زمان یقینی و قطعی ظهور امام و توجه و دل بستن به مدعیان دروغین که ادعای نیابت و سفیر بودن از جانب امام زمان را دارند یا ادعا می کنند امام زمان هستند و ظهور کرده اند یا کسانی که برای ظهور وقت مشخص تعیین می کنند نیز از خطرات ظاهربینی و سطحی نگری است. حضرت در توقیعی که به آخرین نایب خود می نویسند می فرمایند:
لاتوص الی احد فیقوم مقامک بعدوفاتک فقدوقعت الغیبه التامه فلاظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جور اوسیاتی شیعتی من یدعی المشاهده الافمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی والصیحه فهو کذاب مفتر۷.
«هیچ کس را به جای خود قرار نده چرا که غیبت کامل آغاز شده و ظهوری نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند. و اراده خداوند بر ظهور قرار نخواهد گرفت مگر بعد از زمانی طولانی و از یاد رفتن من از دل ها و پر شدن زمین از فساد. در طول زمان غیبت عده ای خواهند آمد که ادعای ظهور مرا خواهند کرد. خوب توجه کنید که هر کس قبل از بروز نشانه حرکت سفیانی و شنیده شدن ندای آسمانی. ادعای ظهور مرا کند قطعا دروغگوست.»
امام صادق(ع) نیز در مورد تعیین زمان ظهور فرمودند:
کذب الوقاتون۸.
السفینه سکانها، اولئک هم الافضلون عندالله عزوجل.»۹
اگر بعد از غیبت قائم شما نبودند علمائی که مردم را به سوی او می خوانند، و به سوی او راهنمایی می کنند، و با برهانهای الهی از دین او پاسداری می کنند، و بندگان بیچاره خدا را از دامهای ابلیس و پیروان او و همچنین از دامهای دشمنان اهل بیت رهایی می بخشند، هیچ کس بر دین خدا باقی نمی ماند. اما علمای دین دلهای متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ می کنند، هم چنان که کشتیبان مکان کشتی را حفظ می کند. این عده از علماء در نزد خداوند دارای مقام و فضیلت بسیاری هستند. همچنین در روایتی از امام جواد(ع) وظایف علمای دین به هنگام غیبت امام از جامعه چنین بیان شده است:
«ان من تکفل بایتام آل محمد(ص) المنقطعین عن امامهم، المتحیرین فی جهلهم، الاساری فی ایدی شیاطینهم و فی ایدی النواصب. من اعدائنا، فاستنقذهم منهم و اخرجهم من حیرتهم و محمر الشیاطین برد و ساوسهم و قهرالناصبین بحجج ربهم و دلائل ائمتهم، لیفضلون عندالله. علی العابد بافضل المواقع، باکثر من فضل السماء علی الارض و العرش و الکرسی و الحجب علی السماء و فضلهم علی هذا العابد کفضل لیله البدر علی اخفی کوکب فی السماء.»۰۱
کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد(ص) را که از امام خود دور افتاده، در نادانی خویش سرگردان مانده و در دستان شیاطین و دشمنان اهل بیت گرفتار آمده اند، به عهده گیرد و آنها را از چنگال دشمنان رهایی بخشد و از حیرت و جهالت خارج سازد و وسوسه های شیاطین را از آنها دور کند، و با دلایل پروردگارشان و برهانهای امامانشان دشمنان اهل بیت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترین شکل حفظ نماید، در نزد خداوند بر عابدی که در بهترین مواقع به عبادت پرداخته، برتری دارد، بیشتر از آنچه آسمان بر زمین، و عرش و کرسی و حجاب ها بر آسمان برتری دارند. برتری او بر چنین عابدی مانند برتری ماه شب چهارده بر کوچک ترین ستاره آسمان است.
«حال باید دید آیا ضرورت هایی که استوانه های فقاهت شیعه را به تدوین کتاب و نگارش رساله در زمینه شناخت آخرین حجت حق و دیگر موضوعات مرتبط با غیبت امام عصر(عج) واداشته از بین رفته است یا خیر؟
آیا آن نگرانی که خاطر شیخ صدوق را پریشان ساخت و او را وادار به تألیف کتاب کمال الدین و تمام النعمه نمود، دیگر برطرف شده و جایی برای نگرانی خاطر باقی نمانده است؟
آیا آن شبهات و سؤال های گوناگون درباره غیبت که شیخ مفید را وامی داشت برای پاسخ به آنها رساله های گوناگونی همچون الفصول العشره فی الغیبه ، خمس رسائل فی اثبات الحجه ، فی سبب استتار الحجه و... را به رشته تحریر درآورد و دیگر از بین رفته است؟ آیا آن احساس ضرورتی که شیخ طوسی را وادار می ساخت که با همه اشتغالات علمی و درگیری در عرصه هایی همچون فقه، تفسیر، حدیث و رجال دست به نوشتن کتاب الغیبه بزند، دیگر زمینه ای ندارد؟ آیا دیگر هیچ خطری سرمایه اعتقادی شیعیان آل محمد(ص) را تهدید نمی کند؟»۱۱
عدالت رشد و امنیت زمینه ساز تلاش انسانی برای حرکت به سوی خداست حضرت مهدی به عنوان خاتم الاوصیاء آخرین ذخیره الهی در روی زمین پیاده کنند آیات قرآن و دستورات خداوند برای تمام جهانیان است. منجی موعود عدالت را می خواهد نه فقط برای عدالت بلکه برای هدفی برتر او هدفش حرکت دادن تمام بشریت به سوی خداست برقراری تمدنی «خدامحور» تمدنی که فعالیت سیستم ها و شبکه های آن احساس عظمت قدرت علم قدرت علم و وجود بینهایت خداوند را روز به روز در قالب و روح و فکر انسان ها بیشتر می کند. آن حضرت به عنوان منجی عالم بشریت تمام مستضعفان و بشریت را به توحید و عدالت و صلح دعوت خواهند فرمود.
قرآن در زمینه منجی آخرالزمان و عدالت گستر جهانی چنین می فرماید:
«وعدالله الذین امنوامنکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا.»۲۱
«خداوند به کسانی از شما که خدا را باور کردند و رفتار منطبق با خواست خدا داشتند. وعده قطعی داده است که بدون هیچ تردید مدیریت جهان را به دست آن ها خواهد رساند. (همان طور که دیگرانی که قبل از آنها جهان را مدیریت می کردند دست تدبیر الهی آن ها را به این موقعیت رسانده بود) و دین آن ها را که مورد پسند و رضایت خداوند است در سراسر زمین قطعاً گسترده خواهد کرد مطمئناً ترس را از وجودشان خواهد برد و به امنیت تبدیل خواهد نمود. وضعیت نهایی آنها این گونه خواهد بود که با تمام وجود و بدون هیچ انحراف و تمایلی به دیگری من را می پرستند.»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته اند:
مقصود از آیه این است که خداوند جامعه بشری را در نهایت به جامعه ای تبدیل خواهد کرد که خداپرستی خالص عمومی شود. و این چنین جامعه ای در زمان ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه محقق خواهد شد.۳۱
و در آیه شریفه دیگر می فرماید:
نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»۴۱
ما اراده کرده ایم که به ضعیفان زمین منت نهاده و آنها را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.
پیامبر گرامی اسلام(ص) پیرامون ویژگی های آن حضرت و آثار قیام مهدی(عج) می فرمایند:
«مهدی از فرزندان من است، اسم او، اسم من (محمد) و کنیه اش، کنیه من «ابوالقاسم» است، از نظر اخلاق و خلقت شبیه ترین مردم به من است. برای او غیبت و حیرتی است که در آن مردم بسیاری گمراه می شوند. آن گاه مثل شهاب ثاقب می آید و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنان که پر از ظلم و ستم شده بود.»۵۱
و نیز امام صادق(ع) فرمودند:
اذا قام قائمنا وضع یده علی روءوس العباد فجمع بها عقولهم و کلمت به احلامهم.۶۱
«هنگامی که قائم ما از اهل بیت ظهور کند، دست بر سر انسان ها می گذارد و عقل و فکر بشر را یکپارچه و کامل می گرداند.»
«آنچه به عنوان یک امر بسیار مهم و یک نقطه پرافتخار و پیشرفته در اندیشه های مهدویت شیعی مطرح است، اولا نوع حرکت حضرت بقیه الله در آغاز زمان ظهور و دعوت ایشان از تمامی انسان هاست که در فضایی کاملا منصفانه، دلسوزانه، علمی، آگاهی دهنده و بدون استفاده از ابزارهای مقتدرانه صورت می گیرد و ثانیا استکمال بشر در زمان ظهور از حیث علمی و اندیشه ای به عنوان مهم ترین نقطه ارزشمندی انسان است. در واقع حرکت، دعوت و حکومت مهدوی بیش از آنکه بر مبنای تسلط خارجی بر ظاهر آدم ها باشد بر مبنای کمال به وجود آمده در انسان از حیث علمی و اخلاقی صورت می گیرد.»
جنبش علمی و درونی
مهدویت شیعه یک جنبش کاملا علمی و یک حرکت اساسا درونی است و اگرچه یک حقیقت هستی شناختی است اما بر مبنای معرفت شناختی انسان ها پایه دارد و از آن مایه می گیرد. لذاست که بسیاری از مردم که اساسا هیچ گونه دینداری ای را تا پیش از ظهور حضرت برنمی تافتند با شنیدن ندای عالمانه حضرت و آگاهی ای که در سطر سطر سخنان و حرکات و دعوت های ایشان می بینند بر مبنای انسانیت خود و آنچه از عوالم دیگر در درونشان به یادگار مانده است به ندای آسمانی حضرت لبیک می گویند و ایمان می آورند. این البته به معنای عدم جنگ حضرت با بدکاران و ستمکاران عالم نیست بلکه به این معناست که جنگ با کسانی صورت می گیرد که از روی تعصب برآمده از جهالت و عناد توانایی حضور در عالم نورانی و نور عالمگیر وجود حضرت ندارند و خود به خود باید کنار بروند چرا که جایی که نور است ظلمت معنایی ندارد...»۷۱
شهید استاد مطهری در بیان نقش مهدویت در تکامل تاریخ و بشریت می فرمایند: «یعنی زندگی بشر در آینده منتهی می شود به عالی ترین و کامل ترین زندگی ها که از جمله آثاری که در آن هست آشتی انسان و طبیعت است و آن این است که زمین تمام معادن خود را در اختیار انسان قرار می دهد. آسمان تمام برکات خود را در اختیار انسان قرار می دهد و همه این ها خود تکامل تاریخ است.»۸۱
و همچنین می فرمایند: «خیر، عمر جهانی به پایان نرسیده است، هنوز اول کار است، دولت مقرون به عدل، عقل، حکمت، خیر، سعادت، سلامت، امنیت، رفاه، آسایش و وحدت عمومی و جهانی، در انتظار بشریت است، دولتی که در آن دولت، حکومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معنی واقعی در آن صورت خواهد گرفت.»۹۱
درک این نکته که منجی آخرالزمان به هر حال به عنوان یکی از اشتراکات بشری مورد تاکید تمامی اندیشه ها و مکاتب است، اهمیت این نقش جدید و نوین را در تولید و استکمال علم بشری بیشتر می کند. ضمن آنکه شفافیت، وضوح و تشخص خاص مهدویت شیعی امکان چنین استفاده ای را در آخرین حد در مهدویت شیعی منحصر می کند. امروز که نهضت یا جنبش نرم افزاری و تولید علم در هر یک از جریان فکری مورد توجه صاحبان اندیشه و فکر قرار گرفته است به نظر می رسد باید از قابلیت های معرفت شناختی گفتمان مهدویت بالاترین بهره را برد و این جز با پیراستن اندیشه های مهدویت از آرایه ها و خرافات بیهوده و رویکرد به علم، ایمان و آگاهی برآمده از مستندات دینی امکان پذیر نخواهد بود.
در میان تعالیم جاودانی و جهانی اسلام، هیچ یک به اندازه حکومت فراگیر مهدوی، قابلیت ارائه به جهان پرغوغای امروزی را ندارد، منجی و حکومتی که برای جهانیان عدالت و معنویت و امنیت را به همراه دارد. اما جای بسی تأسف است که اندیشه والا و گیرای مکتب اسلام، کمتر از دیگر موضوعات دینی، به اندیشمندان امروزی معرفی گردیده است؛ البته آن هم به شکلی ناقص یا نادرست؛ زیرا آشنایی جهان غرب با اسلام، عموما به واسطه مقالات یا کتب مستشرقان بوده است؛ که خود اطلاع درستی از این مکتب آسمانی نداشته اند.
فرهنگ انتظار و پیام مهدویت محدود به جغرافیای خاص، فرقه، مذهب و... نمی باشد بلکه مهدویت دارای طرح جهانی و در بستر تاریخ و همیشه زمان می باشد. بنابراین باید زمان و اقتضائات آن را به طور جامع شناخت و با درک هویت مخاطب و جغرافیای فرهنگی آن آیات قرآن و روایات را مورد بازخوانی برحسب نیازهای جدید قرار داد. تلاش و کوشش برای انتقال فرهنگ انتظار و پیام مهدویت با زبان قابل فهم دنیای کنونی امری ضروری می باشد.
توجه بشریت به تمدنی جهانی براساس عدالت و معنویت و امنیت آینده ای امیدبخش با ارائه فرهنگ مهدویت به صورت مدل و سیستم های اجرایی در زندگی در ابعاد معرفتی و فکری و فرهنگی و رسانه ای و آموزشی و تعاون و همکاری اجتماعی و خانواده و روابط بین الملل و... به اسلام جلب خواهد ساخت.
برخلاف سایر تمدنها، مانند بودائی ها و هندیها که به «گوتمه» یا بودای پنجم اعتقاد دارند و زرتشتیها به «سوشیانت» معتقدند و مسیحی ها اعتقاد دارند عیسی مجددا بر می گردد و یهودی ها می گویند: عیسی(ع) واقعی هنوز نیامده است. مسئله موعود در همه تمدن ها مطرح است اما در تمدن اسلام و شیعه بسیار عینی است، یعنی این تمدن هویتش با موعود آخرالزمان مفهوم و معنا می یابد، تمدن های دیگر منجی شان یک منجی ذهنی است. در آن تمدن ها اعتقاد به مسئله موعود وجود دارد اما عینی نیست؛ یعنی در زندگی آنان تبلور و بروز ندارد. برخلاف موعود و منجی شیعه و اسلام که کاملا عینی است. به عبارت دیگر یکی از خصوصیات ویژه مهدویت در نگاه تشیع، وجود شخصی و تعیین خاص ایشان است. در واقع اگر مهدویت در مکاتب و اندیشه های دیگر، یک امر مبهم و صرفا آرمانی با زاویه ها و مشخصات جبرگرایانه است و بیشتر به عنوان اتفاقی در بستر تاریخ مورد توجه قرار می گیرد و به نوعی از جبریات در فلسفه تاریخ به شمار می رود در نگاه تشیع مهدویت یک اصل کاملا روشن و یک آرمان با رویکرد واقع گرایانه است.
سایر ادیان نیز به انتظار معتقدند با این تفاوت که در آن دیدگاه ها و سخن از یک موجود نجات بخش است که در آینده می آید و به امور سامان می دهد. ولی در اندیشه تشیع، سخن از امام معصومی است که او هم همراه با سایر مردم انتظار می کشد؛ منتظری است که با ما زندگی می کند، دردها و غصه ها را احساس می کند و دربین مردم مقام ولایت تکوینی دارد.
حضرت در توقیعی به محمدبن نعمان اینگونه مرقوم فرموده اند:
نحن و ان کنا ثاوین بمکاننا النائی عن مساکن الظالمین حسب الذی اراناه الله تعالی لنا من الصلاح ولشیعتنا المومنین فی ذلک ما دامت دوله الدنیا للفاسقین فانا یحیط علمنا بانبائکم و لایعزب عنا شیء من اخبارکم... انا غیرمهملین لمراعاتکم... ظاهرونا علی انتیاشکم من فتنه قد انا فت علیکم۱.
«ماگرچه برحسب صلاحی که خداوند درنظر دارد. دور از چشم و دسترس شما هستیم. ولی هیچ چیزی از شما بر ما مخفی نیست و کاملا بر اوضاع و احوال شما مسلط هستیم و... مواظبت می کنیم... شما نیز (با بکاربردن عقل و انجام اعمال صالح) ما را در نجات دادنتان از بلاها و فتنه ها یاری کنید.»
فرهنگ مهدویت شیعی و اسلامی اندیشه ای است ارزشمند و شور و تحرک آفرین، الهام بخش، امید دهنده و پیوسته تعهدآور برای همه منتظران جاری در زمان.
فیلسوف فرانسوی هنری کربن، اعتقاد شیعه به مهدویت و تفاوت آن با دیگر موعودگریها در مکاتب دیگر را چنین بیان می دارد: «به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق همیشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پابرجا می گذارد. مذهب یهود، نبوت را، که رابطه ای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع می کند و نیز مسیحیان هم در حضرت عیسی متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه ای میان خالق و خلق، موجود نمی دانند.
فقط مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده می داند، ولی ولایت را، که همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد، بعداز آن حضرت و برای همیشه زنده می داند؛ رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی حکایت می کند، به واسطه دعوت های دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد (صلوات الله علیهم اجمعین)، و بعد از حضرت محمد(ص) به واسطه همین رابطه ولایت، جانشین وی (به عقیده شیعه) زنده بوده و هست و خواهد بود و این حقیقتی است زنده؛ که هرگز به نظر علمی نمی تواند آن را از خرافات شمرده و از لیست حقایق حذف نماید.
به عقیده من، همه ادیان برحق بوده و یک حقیقت زنده را دنبال می کنند و همه ادیان در اثبات وجود این حقیقت زنده مشترکند. آری! فقط مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است.» ۲
در منابع اسلامی مسئله ظهور به اراده الهی منوط شده است و اشارات مصرحه ای درباره زمان آن نشده است. صرفا اشارات کلی به علائم ظهور شامل تحولات کیفی از قبیل تکامل عقول استعداد جهانی و ندا در آسمان و تحولات کمی در طبیعت چون خسوف و کسوف درغیرموقع آن و در جوامع شقاق و نفاق در اجتماع انسانی و به خروج دجال و خروج سفیانی و قتل نفس زکیه و... اشاره شده است.
ودرخصوص مشخصات امام بطور ملموس و کامل اشاره شده است شامل: پدر، مادر سلسله نسب تا پیامبر(ص)، اوصاف و شمایل، نشانه های آن حضرت، و به علایم تشریفی و تکریمی قائمیت، کیفیت تشکیل حکومت الهی، عدالت اجتماعی در عصر آن حضرت و تعالی و تکامل انسان، وظایف و تکالیف منتظران در ایام غیبت و ظهور همه و همه در مأخذ اسلامی، اعم از سنی و شیعه آمده است.
دعبل خزاعی، در قصیده تائیه معروف گفته است: امامی از آل محمد(ص) به یقین، خروج خواهد کرد، او به تایید اسم اعظم الاهی و برکات نصر آسمانی به پا می خیزد او حق و باطل را از هم جدا می کند و همه را بر شادخواری ها و کین توزی ها، کیفر می دهد.
دعبل گفته است: چون این ابیات را نزد امام رضا(ع) خواندم، آن امام به شدت گریست. آنگاه فرمود: «ای دعبل! روح القدس به زبان تو سخن گفته است. آیا می دانی این امام چه کسی خواهد بود؟» گفتم: نه (شخص او را نمی شناسم)، لیکن شنیده ام که امامی از شما آل محمد(ص) خروج می کند و زمین را از عدل و داد می آکند. امام رضا(ع) فرمود: «پس از من، فرزندم محمد امام است. پس از محمد فرزندش علی امام است. پس از علی(هادی) فرزندش حسن امام است و پس از حسن(عسگری) فرزندش حجت قائم خواهد بود. اوست که در زمان غیبت چشم به راه اویند و در زمان ظهور همه مطیع او گردند. او زمین را پر از قسط و عدل می کند، پس از آنکه پر از جور و ستم شده باشد...»
موعود اهل بیت با موعود اهل سنت وجوه اشتراک و وجوه افتراق دارند. براساس روایات مورد وفاق شیعه و اهل سنت به عناصر مشترک بسیاری درباره موعود اسلام دست یافت، از قبیل لقب او مهدی (راه یافته) است؛ نامش هم نام پیامبر محمدبن عبدالله است؛ از خاندان پیامبر و از فرزندان فاطمه(س) دخت پیامبر(ص) است؛ در آخر زمان حتی اگر از عمر جهان یک روز بیش نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی خواهد کرد تا او قیام کند و به خلافت برسد؛ مردم در پرتو ولایتش به نعمتی بی سابقه دست خواهند یافت و مال را بی حساب و فراوان خواهند بخشید.
هنگامی که کتاب ها و منابع و مأخذ اهل تسنن به دقت مورد مطالعه قرار گیرد ملاحظه می شود که پیرامون مسئله موعود احادیث نبوی مستفیضه بلکه متواتره وارد شده است. تحقیقا می توان ادعا کرد که یکی از مسائل بسیار حائز اهمیت که می تواند در انسجام جوامع اسلامی مؤثر باشد طرح مسئله موعود آخرالزمان است. احادیث پیرامون مهدی(عج) را عده ای از صحابه و همسران پیامبر گرامی اسلام با اندک اختلافی در اجمال و تفصیل از پیغمبر گرامی اسلام(ص) نقل کرده اند.
نیابت خاصه و عامه در دوران غیبت امام عصر(عج)
نیابت خاصه (در دوران غیبت صغری) یعنی امام، اشخاص خاصی را نایب خود قرار داده و به طور حقیقی و با مشخصات معرفی نماید و هر کدام را به وسیله نایب پیش از او به مردم بشناساند.
نایبان خاص را «نواب خاص» و «نواب اربعه» نیز می گویند: نواب اربعه (چنان که از همین تعبیر پیداست) چهار تن بوده اند، همه از علما و زهاد و بزرگان شیعه که عبارتند از:
نایب اول:
ابو عمرو عثمان بن سعیدالعمری الاسدی برای سه امام نیابت کرده، حضرت امام علی النقی(ع) و حضرت امام حسن عسگری(ع) و حضرت حجت(عج) نیابت او برای حضرت حجت(عج) از سال ۲۶۰ تا سال ۲۸۰ بود.
نایب دوم:
پسر او محمدبن عثمان العمری بعد از وفات پدرش به نیابت حضرت انتخاب شد. از سال ۲۸۰ تا سال ۳۰۵ و او نیز از حضرت عسگری(ع) نیابت کرده.
نایب سوم:
ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی پس از وفات محمدبن عثمان به نیابت منصوب شد؛ از سال ۳۰۵تا.۳۲۶
نایب چهارم:
ابوالحسن علی بن محمد سمری از سال ۳۲۶ بعد از وفات حسین بن روح(عج) به نیابت تعیین شد تا سال ۳۲۹ که در نیمه شعبان وفات کرد.
نیابت عامه
در نیابت عامه (در دوران غیبت کبری) امام، معیارها و ضوابط و مشخصات حقوقی ولایت و نیابت را تبیین نموده تا در هر عصر، فرد شاخص که برخوردار از جامعیت در ابعاد فهم دینی (اجتهاد)، عدالت و رهبری جامعه مسلمین است، به عنوان نایب امام شناخته شود و به نیابت از امام، ولی امر مسلمین باشد.
امام عصر(عج) در پاسخ به نامه یکی از یاران خود، درباره وظیفه شیعیان در رویدادها و حوادثی که پیش می آید، می فرمایند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله»۳
اما حادثه ها و اموری که بر شما رخ می دهد در آنها مراجعه کنید به روایات احادیث ما، زیرا که ایشان حجت من هستند بر شما و من حجت خدایم.
منظور از حوادثی که به وقوع می پیوندد و مردم باید در آن حوادث به عالمان دینی مراجعه کنند، صرفاً بیان احکام و مسائل شرعی و جزئی نیست؛ بلکه امور اجتماعی و سیاسی و رهبری جامعه مسلمین است؛ زیرا امام مردم را در اصل حوادث عالمان دینی ارجاع داده، نه در حکم حوادث.
امام خمینی(قدس سره) «حوادث واقعه» را چنین توضیح داده اند. «منظور از حوادث واقعه، که در این روایت آمده مسائل و احکام شرعیه نیست. نویسنده (نامه) نمی خواهد بپرسد درباره مسائل تازه ای که برای ما رخ می دهد، چه کنیم. چون این موضوع جزء واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتر دارد که در مسائل باید به فقها رجوع کنند. در زمان ائمه(ع) هم به فقها رجوع می کردند و از آنان می پرسیدند.
کسی که در زمان حضرت صاحب(عج) باشد و با نواب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنویسد و جواب دریافت کند، به این موضوع توجه دارد که در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصی باید رجوع کند. منظور از حوادث واقعه، پیشامدهای اجتماعی و گرفتاری هایی بوده که برای مردم و مسلمین روی می داده است و به طور کلی سربسته سؤال کرده: اکنون که دست ما به شما نمی رسد، در پیشامدهای اجتماعی باید چه کنیم و وظیفه چیست؟»۴
در دوره غیبت کبری و نیابت عامه، در هر عصری عالم بزرگی که واجد همه شرایط لازم فقاهت و رهبری باشد در رأس جامعه قرار می گیرد و رهبری از آن او است و رجوع مردم به اوست، او صاحب «ولایت شرعیه» است به نیابت از امام.
اندیشه پربار مهدویت در طول تاریخ از تهاجم فکری و فرهنگی و آسیب بد اندیشان و دشمنان آگاه و دوستان نادان در امان نبوده و هر از چندگاهی دستخوش تهدیدها و آسیب ها قرار گرفته است.
مطابق آیات و روایات و مستندات دینی ما انتظار در واقع نوعی آمادگی است، آمادگی برای تهذیب نفس و پاک زیستن، آمادگی برای حرکت، حرکتی آگاهانه و ارادی و هدفمند، توأم با دگرسازی و زمینه سازی و سرانجام آمادگی. برای حضور در نهضت عظیم مهدی موعود که آغاز آن ظهور نور و پایان آن شکست تاریکی و ظلم و نتیجه آن برپایی حکومت عدل الهی است.
دوگونه انتظار
استاد شهید مرتضی مطهری درباره مفهوم انتظار متناسب با برداشت های متفاوت این اندیشه را منشأ رشد و پویایی یا رکود و عقب ماندگی منتظران دانسته است، به طوری که ویژگی های دوگونه انتظار مثبت و منفی را این گونه بیان می کنند. «انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دوگونه است: انتظاری که سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نیروآفرین و تحرک بخش است، به گونه ای که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود؛ و انتظاری که گناه است: ویرانگر، اسارت بخش و فلج کننده و نوعی (اباحی گری) باید محسوب شود.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این دو نوع برداشت به نوبه خود، از دو نوع بینش درباره تحولات در انقلاب های تاریخی ناشی می شود.»۵
«در نگاه انتظار ویرانگر و منفی که متأسفانه در جامعه ما هم طرفدار دارد هر اصلاحی در جامعه محکوم است چرا که باید ظلم و تباهی رواج داشته، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، تا انفجاری رخ دهد و انتظار به سر آید. بنابراین هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود، برعکس، هر گناه و فساد و هر ظلم، تبعیض و حق کشی و هر پلیدی ای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند، رواست، زیرا «الغایات تبرر المبادی» هدف ها، وسیله های نامشروع را مشروع می کنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. این جاست که گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کام جویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی.»۶
اگر به حجم کتاب هایی که در سالیان اخیر در رد اعتقادات شیعی، به ویژه موضوع مهدویت و انتظار نوشته شده و از سوی دستگاه های اطلاعاتی کشورهایی چون آمریکا و انگلیس، رژیم صهیونیستی و... در شمارگان وسیع منتشر شده اند نگاه کنیم؛ اگر به تعداد قابل توجه فیلم هایی که در دو سه دهه گذشته با هدف ترویج و تبلیغ نگرش آخرالزمانی مسیحی یهودی و تقبیح و تحقیر نگرش آخرالزمانی و موعود باوری اسلامی ساخته شده اند نظر بیفکنیم؛ اگر به شمارگان کتاب های سطحی، نازل، عوام پسندانه و مبتنی بر باورهای سست و خرافی که در چند سال اخیر در کشور ما در زمینه موضوع مهدویت نوشته شده اند، توجه کنیم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلی که به بهانه ذکر و یاد امام زمان(عج) در گوشه گوشه این سرزمین تشکیل می شوند و به جای بارور کردن روحیه امید، سرزندگی، تلاش، تکاپو، در دل جوانان این سرزمین و بالا بردن سطح هشیاری، احساس مسئولیت و آمادگی آنها برای ظهور، بذر یأس و نومیدی، عزلت گزینی و گوشه نشینی، بی مسئولیتی و بی تفاوتی، سستی و رخوت را در دل آنان می کارند، نگاهی اجمالی داشته باشیم؛ خواهیم دید که اولین آسیبی که در قلمرو انتظار وجود دارد سطحی نگری است. در حال حاضر یکی از معضلات جامعه ما فعالیت کسان یا جریاناتی است که تحت عنوان مهدویت خرافاتی را به جامعه و نسل جوان تحمیل می کنند و با احساسات و اعتقادات مردم بازی می کنند و بستر مناسبی برای خرافه پردازی فراهم می نمایند، متأسفانه در برخی موارد موفق هم شده اند و حقیقت انتظار که می بایست در جان منتظران شعله های مسئولیت بیافریند را تبدیل به تحذیر نموده و احساساتی فاقد معرفت را دامن زده اند. پیامد ناگوار این جریان فضایی را به وجود می آورد که اهل تعقل و اندیشه را نسبت به مهدویت بدبین می کند و زمینه انحراف های فکری را فراهم می آورد و در نتیجه مخالفان مهدویت که اتاق فکر آنان در محافل صهیونیستی استقرار یافت و نیز نحله های فکری و انحرافی امکان رشد و گسترش می یابند و آراء و افکار ناصواب عوام زدگان به نام تشیع ثبت می شود و به دیگران انتقال می یابد و یک عقیده ای که در اصل آن تمام فرق اسلامی توافق دارند، به گونه ای مطرح می شود که با حقیقت مهدویت مغایرت دارد.
ناظر بر این مدعا، نحله های فکری انحرافی و صدها کتابی است که در طول تاریخ و معاصر، با استفاده از این عنوان شریف مهدویت به وجود آمده است با انگیزه های شخصی، سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مورد استفاده قرار گرفته و می گیرد و اهداف و اغراض خاصی از این عمل دنبال شده و می شود.
ادعاهای تطبیقی مفاهیم روایات با اشخاص و تعیین زمان یقینی و قطعی ظهور امام و توجه و دل بستن به مدعیان دروغین که ادعای نیابت و سفیر بودن از جانب امام زمان را دارند یا ادعا می کنند امام زمان هستند و ظهور کرده اند یا کسانی که برای ظهور وقت مشخص تعیین می کنند نیز از خطرات ظاهربینی و سطحی نگری است. حضرت در توقیعی که به آخرین نایب خود می نویسند می فرمایند:
لاتوص الی احد فیقوم مقامک بعدوفاتک فقدوقعت الغیبه التامه فلاظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جور اوسیاتی شیعتی من یدعی المشاهده الافمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی والصیحه فهو کذاب مفتر۷.
«هیچ کس را به جای خود قرار نده چرا که غیبت کامل آغاز شده و ظهوری نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند. و اراده خداوند بر ظهور قرار نخواهد گرفت مگر بعد از زمانی طولانی و از یاد رفتن من از دل ها و پر شدن زمین از فساد. در طول زمان غیبت عده ای خواهند آمد که ادعای ظهور مرا خواهند کرد. خوب توجه کنید که هر کس قبل از بروز نشانه حرکت سفیانی و شنیده شدن ندای آسمانی. ادعای ظهور مرا کند قطعا دروغگوست.»
امام صادق(ع) نیز در مورد تعیین زمان ظهور فرمودند:
کذب الوقاتون۸.
السفینه سکانها، اولئک هم الافضلون عندالله عزوجل.»۹
اگر بعد از غیبت قائم شما نبودند علمائی که مردم را به سوی او می خوانند، و به سوی او راهنمایی می کنند، و با برهانهای الهی از دین او پاسداری می کنند، و بندگان بیچاره خدا را از دامهای ابلیس و پیروان او و همچنین از دامهای دشمنان اهل بیت رهایی می بخشند، هیچ کس بر دین خدا باقی نمی ماند. اما علمای دین دلهای متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ می کنند، هم چنان که کشتیبان مکان کشتی را حفظ می کند. این عده از علماء در نزد خداوند دارای مقام و فضیلت بسیاری هستند. همچنین در روایتی از امام جواد(ع) وظایف علمای دین به هنگام غیبت امام از جامعه چنین بیان شده است:
«ان من تکفل بایتام آل محمد(ص) المنقطعین عن امامهم، المتحیرین فی جهلهم، الاساری فی ایدی شیاطینهم و فی ایدی النواصب. من اعدائنا، فاستنقذهم منهم و اخرجهم من حیرتهم و محمر الشیاطین برد و ساوسهم و قهرالناصبین بحجج ربهم و دلائل ائمتهم، لیفضلون عندالله. علی العابد بافضل المواقع، باکثر من فضل السماء علی الارض و العرش و الکرسی و الحجب علی السماء و فضلهم علی هذا العابد کفضل لیله البدر علی اخفی کوکب فی السماء.»۰۱
کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد(ص) را که از امام خود دور افتاده، در نادانی خویش سرگردان مانده و در دستان شیاطین و دشمنان اهل بیت گرفتار آمده اند، به عهده گیرد و آنها را از چنگال دشمنان رهایی بخشد و از حیرت و جهالت خارج سازد و وسوسه های شیاطین را از آنها دور کند، و با دلایل پروردگارشان و برهانهای امامانشان دشمنان اهل بیت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترین شکل حفظ نماید، در نزد خداوند بر عابدی که در بهترین مواقع به عبادت پرداخته، برتری دارد، بیشتر از آنچه آسمان بر زمین، و عرش و کرسی و حجاب ها بر آسمان برتری دارند. برتری او بر چنین عابدی مانند برتری ماه شب چهارده بر کوچک ترین ستاره آسمان است.
«حال باید دید آیا ضرورت هایی که استوانه های فقاهت شیعه را به تدوین کتاب و نگارش رساله در زمینه شناخت آخرین حجت حق و دیگر موضوعات مرتبط با غیبت امام عصر(عج) واداشته از بین رفته است یا خیر؟
آیا آن نگرانی که خاطر شیخ صدوق را پریشان ساخت و او را وادار به تألیف کتاب کمال الدین و تمام النعمه نمود، دیگر برطرف شده و جایی برای نگرانی خاطر باقی نمانده است؟
آیا آن شبهات و سؤال های گوناگون درباره غیبت که شیخ مفید را وامی داشت برای پاسخ به آنها رساله های گوناگونی همچون الفصول العشره فی الغیبه ، خمس رسائل فی اثبات الحجه ، فی سبب استتار الحجه و... را به رشته تحریر درآورد و دیگر از بین رفته است؟ آیا آن احساس ضرورتی که شیخ طوسی را وادار می ساخت که با همه اشتغالات علمی و درگیری در عرصه هایی همچون فقه، تفسیر، حدیث و رجال دست به نوشتن کتاب الغیبه بزند، دیگر زمینه ای ندارد؟ آیا دیگر هیچ خطری سرمایه اعتقادی شیعیان آل محمد(ص) را تهدید نمی کند؟»۱۱
عدالت رشد و امنیت زمینه ساز تلاش انسانی برای حرکت به سوی خداست حضرت مهدی به عنوان خاتم الاوصیاء آخرین ذخیره الهی در روی زمین پیاده کنند آیات قرآن و دستورات خداوند برای تمام جهانیان است. منجی موعود عدالت را می خواهد نه فقط برای عدالت بلکه برای هدفی برتر او هدفش حرکت دادن تمام بشریت به سوی خداست برقراری تمدنی «خدامحور» تمدنی که فعالیت سیستم ها و شبکه های آن احساس عظمت قدرت علم قدرت علم و وجود بینهایت خداوند را روز به روز در قالب و روح و فکر انسان ها بیشتر می کند. آن حضرت به عنوان منجی عالم بشریت تمام مستضعفان و بشریت را به توحید و عدالت و صلح دعوت خواهند فرمود.
قرآن در زمینه منجی آخرالزمان و عدالت گستر جهانی چنین می فرماید:
«وعدالله الذین امنوامنکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا.»۲۱
«خداوند به کسانی از شما که خدا را باور کردند و رفتار منطبق با خواست خدا داشتند. وعده قطعی داده است که بدون هیچ تردید مدیریت جهان را به دست آن ها خواهد رساند. (همان طور که دیگرانی که قبل از آنها جهان را مدیریت می کردند دست تدبیر الهی آن ها را به این موقعیت رسانده بود) و دین آن ها را که مورد پسند و رضایت خداوند است در سراسر زمین قطعاً گسترده خواهد کرد مطمئناً ترس را از وجودشان خواهد برد و به امنیت تبدیل خواهد نمود. وضعیت نهایی آنها این گونه خواهد بود که با تمام وجود و بدون هیچ انحراف و تمایلی به دیگری من را می پرستند.»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته اند:
مقصود از آیه این است که خداوند جامعه بشری را در نهایت به جامعه ای تبدیل خواهد کرد که خداپرستی خالص عمومی شود. و این چنین جامعه ای در زمان ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه محقق خواهد شد.۳۱
و در آیه شریفه دیگر می فرماید:
نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»۴۱
ما اراده کرده ایم که به ضعیفان زمین منت نهاده و آنها را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.
پیامبر گرامی اسلام(ص) پیرامون ویژگی های آن حضرت و آثار قیام مهدی(عج) می فرمایند:
«مهدی از فرزندان من است، اسم او، اسم من (محمد) و کنیه اش، کنیه من «ابوالقاسم» است، از نظر اخلاق و خلقت شبیه ترین مردم به من است. برای او غیبت و حیرتی است که در آن مردم بسیاری گمراه می شوند. آن گاه مثل شهاب ثاقب می آید و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنان که پر از ظلم و ستم شده بود.»۵۱
و نیز امام صادق(ع) فرمودند:
اذا قام قائمنا وضع یده علی روءوس العباد فجمع بها عقولهم و کلمت به احلامهم.۶۱
«هنگامی که قائم ما از اهل بیت ظهور کند، دست بر سر انسان ها می گذارد و عقل و فکر بشر را یکپارچه و کامل می گرداند.»
«آنچه به عنوان یک امر بسیار مهم و یک نقطه پرافتخار و پیشرفته در اندیشه های مهدویت شیعی مطرح است، اولا نوع حرکت حضرت بقیه الله در آغاز زمان ظهور و دعوت ایشان از تمامی انسان هاست که در فضایی کاملا منصفانه، دلسوزانه، علمی، آگاهی دهنده و بدون استفاده از ابزارهای مقتدرانه صورت می گیرد و ثانیا استکمال بشر در زمان ظهور از حیث علمی و اندیشه ای به عنوان مهم ترین نقطه ارزشمندی انسان است. در واقع حرکت، دعوت و حکومت مهدوی بیش از آنکه بر مبنای تسلط خارجی بر ظاهر آدم ها باشد بر مبنای کمال به وجود آمده در انسان از حیث علمی و اخلاقی صورت می گیرد.»
جنبش علمی و درونی
مهدویت شیعه یک جنبش کاملا علمی و یک حرکت اساسا درونی است و اگرچه یک حقیقت هستی شناختی است اما بر مبنای معرفت شناختی انسان ها پایه دارد و از آن مایه می گیرد. لذاست که بسیاری از مردم که اساسا هیچ گونه دینداری ای را تا پیش از ظهور حضرت برنمی تافتند با شنیدن ندای عالمانه حضرت و آگاهی ای که در سطر سطر سخنان و حرکات و دعوت های ایشان می بینند بر مبنای انسانیت خود و آنچه از عوالم دیگر در درونشان به یادگار مانده است به ندای آسمانی حضرت لبیک می گویند و ایمان می آورند. این البته به معنای عدم جنگ حضرت با بدکاران و ستمکاران عالم نیست بلکه به این معناست که جنگ با کسانی صورت می گیرد که از روی تعصب برآمده از جهالت و عناد توانایی حضور در عالم نورانی و نور عالمگیر وجود حضرت ندارند و خود به خود باید کنار بروند چرا که جایی که نور است ظلمت معنایی ندارد...»۷۱
شهید استاد مطهری در بیان نقش مهدویت در تکامل تاریخ و بشریت می فرمایند: «یعنی زندگی بشر در آینده منتهی می شود به عالی ترین و کامل ترین زندگی ها که از جمله آثاری که در آن هست آشتی انسان و طبیعت است و آن این است که زمین تمام معادن خود را در اختیار انسان قرار می دهد. آسمان تمام برکات خود را در اختیار انسان قرار می دهد و همه این ها خود تکامل تاریخ است.»۸۱
و همچنین می فرمایند: «خیر، عمر جهانی به پایان نرسیده است، هنوز اول کار است، دولت مقرون به عدل، عقل، حکمت، خیر، سعادت، سلامت، امنیت، رفاه، آسایش و وحدت عمومی و جهانی، در انتظار بشریت است، دولتی که در آن دولت، حکومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معنی واقعی در آن صورت خواهد گرفت.»۹۱
درک این نکته که منجی آخرالزمان به هر حال به عنوان یکی از اشتراکات بشری مورد تاکید تمامی اندیشه ها و مکاتب است، اهمیت این نقش جدید و نوین را در تولید و استکمال علم بشری بیشتر می کند. ضمن آنکه شفافیت، وضوح و تشخص خاص مهدویت شیعی امکان چنین استفاده ای را در آخرین حد در مهدویت شیعی منحصر می کند. امروز که نهضت یا جنبش نرم افزاری و تولید علم در هر یک از جریان فکری مورد توجه صاحبان اندیشه و فکر قرار گرفته است به نظر می رسد باید از قابلیت های معرفت شناختی گفتمان مهدویت بالاترین بهره را برد و این جز با پیراستن اندیشه های مهدویت از آرایه ها و خرافات بیهوده و رویکرد به علم، ایمان و آگاهی برآمده از مستندات دینی امکان پذیر نخواهد بود.
در میان تعالیم جاودانی و جهانی اسلام، هیچ یک به اندازه حکومت فراگیر مهدوی، قابلیت ارائه به جهان پرغوغای امروزی را ندارد، منجی و حکومتی که برای جهانیان عدالت و معنویت و امنیت را به همراه دارد. اما جای بسی تأسف است که اندیشه والا و گیرای مکتب اسلام، کمتر از دیگر موضوعات دینی، به اندیشمندان امروزی معرفی گردیده است؛ البته آن هم به شکلی ناقص یا نادرست؛ زیرا آشنایی جهان غرب با اسلام، عموما به واسطه مقالات یا کتب مستشرقان بوده است؛ که خود اطلاع درستی از این مکتب آسمانی نداشته اند.
فرهنگ انتظار و پیام مهدویت محدود به جغرافیای خاص، فرقه، مذهب و... نمی باشد بلکه مهدویت دارای طرح جهانی و در بستر تاریخ و همیشه زمان می باشد. بنابراین باید زمان و اقتضائات آن را به طور جامع شناخت و با درک هویت مخاطب و جغرافیای فرهنگی آن آیات قرآن و روایات را مورد بازخوانی برحسب نیازهای جدید قرار داد. تلاش و کوشش برای انتقال فرهنگ انتظار و پیام مهدویت با زبان قابل فهم دنیای کنونی امری ضروری می باشد.
توجه بشریت به تمدنی جهانی براساس عدالت و معنویت و امنیت آینده ای امیدبخش با ارائه فرهنگ مهدویت به صورت مدل و سیستم های اجرایی در زندگی در ابعاد معرفتی و فکری و فرهنگی و رسانه ای و آموزشی و تعاون و همکاری اجتماعی و خانواده و روابط بین الملل و... به اسلام جلب خواهد ساخت.