15-11-2014، 16:54

کارگردان : Ryan Murphy
نویسنده : Larry Kramer
بازیگران : Mark Ruffalo, Jonathan Groff, Frank De Julio
جوایز :
برنده جایزه بهترین فیلم تلویزیونی از آکادمی اِمی ۲۰۱۴
خلاصه داستان : داستان در سال ۱۹۸۱ اتفاق میافتد که بیماری ایدز/اچآیوی وارد افراد متمایل به جنس موافق میشود. و چطور این افراد باید با دیگران بجنگند تا بالأخره کمکشان کنند...

يکي از سنتهاي داستاني شبکه تلويزيوني HBO توليد فيلمها و ميني سريالهايي با موضوعات گرایش به جنس موافق است (و البته زمان بندي پخش اين محصولاتِ با کيفيت حول و حوش فصل اعطاي جوايز اِمي [چندان هم] اتفاقي نيست و با هدف حفظ تازگي [خاطره] اين آثار در ذهن راي دهندهها انجام ميشود). فيلم تلويزيوني «قلب سالم / The Normal Heart» را ميتوان از جمله آثار فوق در نظر گرفت، اقتباسي دقيق و باريک بينانه از فيلمنامه لَري کِرامِر درباره اولين روزهاي اپيدمي بيماري ايدز، که با همان اندازه عشق و علاقه (و البته بدون جزئيات فراوان) توسط رايان مورفي کارگرداني شده است. نقش اصلي فيلم به مارک روفالو سپرده شده، که با قدرت دگرخودِ عصباني کِرامِر را بازي ميکند. «قلب سالم» فيلمي عظيم، پر سرو صدا، شلخته و احساساتي است که ميتوان آن را در کنار «فرشتگان در آمريکا/Angels in America» محصول ۲۰۰۳ قرار داد.
روفالو در نقش نِد ويکس، نويسنده اي که در جريان جنجال جزيره آتش در سال ۱۹۸۱ مطرح شد، بازي ميکند، لزوماً نگاه گذرايي به دوران بي بند و باري قبل از شيوع بيماري ايدز در آمريکا دارد. ديري نميپايد که دوستان بيمار ميشوند، و نِد از يک پزشک مبتلا به فلج اطفال (با بازی جوليا رابرتز) طلب کمک ميکند و براي تشکيل ستاد بحران سلامت مردان متمایل به جنس موافق، سازماني با هدف آگاه سازي در درون این مردان، و نيز براي لابي گراي براي کسب حمايتهاي دولتي، اول از شهردار گوشه گير نيويورک، اِد کاچ، و بعد از دولت ريگان تلاش زيادي ميکند.

خشم نِد- از نظر او مردانی که گرایش خود را پنهان ميکنند بخش بزرگي از معضل هستند چون نميتوانند محکم بايستند و صدايشان را به گوش ديگران برسانند-باعث ناراحتي بسياري از يارانش ميشود. اول از همه بروس (با بازی تيلور کيچ) هست که مقابل فلسفه مقابلهگري نِد ميايستد. کمپين نِد نيز ترتيب ملاقات او با گزارشگر نيويورک تايمز، که نوع گرایش خود را پنهان ميکند (با بازی مَت بومِر)، را ميدهد. او نيز همچون بروس تمايلي به صحبت ندارد اما به عشق نافرجام زندگي نِد تبديل ميشود.
غير از وقايع نگاري بي تفاوتي مقامات آمريکا به شيوع اين بيماري، «قلب سالم» اساساً بحثي طولاني درباره تاکتيکها است. در ابتدا، افراد متمایل به جنس موافق، هشدارها درباره بیماری را اقدامي ديگر در جهت محدود نمودن آنها و قرباني کردن آزاديهايي که براي به دست آوردنشان سخت تلاش کردهاند تلقي ميکند.
از نظر نِد فقدان هر گونه پاسخي درباره اين بيماري و همچنين اين حقيقت که «مرگ ما پشيزي براي ديگران اهميت ندارد» با ناتواني همعصرانش براي مبارزه بدتر ميشود، و براي از بين بردن اين طرز فکر مبارزه ميکند حتي اگر اين مبارزه به قيمت از دست دادن رهبري سازماني که خود تاسيسش کرده تمام شود.

مورفي، مورفي ميشود، او نميتواند در برابر وسوسه تقليد درونمايه هاي «داستان ترسناک آمريکايي/ American Horror Story»، مانند سکانس مترو که در آن فلاش هاي نور شديد روي صورتي زخمي نورافشاني ميکنند، مقاومت کند. تغيير موضع از صحنه تئاتر به پرده سينما نيز منجر به بروز سخنرانيهايي شده است که اگر زنده اجرا شوند بهتر هستند، گرچه کارگردان نقش زيادي را در تبديل يک اثر برنده جايزه توني[sup][۱][/sup] به يک فيلم بازي کرده است.
به طور کلي اين فيلم کار قدرتمندي است، به طوري که روفالو توانسته بر جنبه هاي آزار دهنده کاراکترش غلبه کند تا بتواند رنج او را منتقل کند و جيم پارسونز در نقش مکمل فوقالعاده ظاهر شده است از جمله سکانس گريه کردن که در آن در ستايش از دوستان از دست رفتهاش صحبت ميکند.
البته به لحاظ سياسي، هر چيزي که شکست ريگان در اعلام عمومي ايدز تا دومين دوره رياست جمهورياش را قلقلک دهد باعث عصبانت ميشود اما به طور کلي اين فيلم نقشه راه خوبي براي رسيدن به جايي است که کِرامِر و ديگران قصد رفتن به آن را دارند.
شايد HBO بار ديگر درام شخصيت محوري با ذائقه و ارزشهاي تئاتري توليد کرده، که ميتواند با چالشهايي که در دنياي امروز خريدار دارند روبرو شود. و در حالي که در اين استراتژي محاسبات يک شبکه پولي نقش دارند، حاصل کار فيلمي از آب درآمده که اغلب به خوبي و گاهي هم به بدي احساساتش را بيرون ميريزد.