يتر : تفاوت چپ دستها با راست دستها
خلاصه : آيا مي دانيد راست دست بودن يا چپ دست باعث تغيير ديد و نگرش شما مي شود؟اما چگونه؟
متن کل خبر : پژوهشگران اسپانيايي در تحقيقات خود نشان دادند که افراد چپ دست خوبيهاي دنيا را در نقطه مقابل راست دستها مي بينند.
محققان دانشگاه گرانادا با بازنگري تعداد زيادي از مطالعات مربوط به راست دستها و چپ دستها دريافتند دستي که افراد با آن مي نويسند نگاه آنها را نسبت به دنيا تغيير مي دهد و مي تواند بر روي روش اين افراد در ديدن مفاهيمي چون خوبي و بدي تاثير بگذارد. به طوري که چپ دستها خوبي دنيا را در سمت چپ و راست دستها آن را در طرف مخالف مي بينند.
برپايه اين تحقيقات، تجربيات ادراکي و حرکتي به طور اجتناب ناپذيري با دستي که قدرت بيشتري دارد ارتباط دارند و تا حد چشمگيري بر روي چگونگي نگاه ما به دنيا و درک مفاهيمي چون خوبي و بدي اثر مي گذارند.
چپ دستها در اقليت قرار دارند و تنها حدود 10 درصد از جمعيت جهاني را تشکيل مي دهند. چپ دستي به دليل قدرت بيشتر نيمکره راست مغز است در حالي که در راست دستها قدرت نيمکره چپ بيشتر است.
اغلب گفته مي شود که اين تفاوت مغزي موجب مي شود که چپ دستها باهوش تر و خلاق تر از راست دستها باشند و اين فکر از اين ناشي شده است که بسياري از هنرمندان و نوابغ گذشته از دست چپ (دست شيطان) استفاده مي کرده اند.
در گذشته به اين دليل به دست چپ دست شيطان مي گفتند که در راست دستها به عنوان يک دست از کارافتاده و بي مصرف شناخته مي شده و تمام قدرت و توانايي فرد در دست راست بوده است.
به دليل در اقليت قرار گرفتن اين افراد، از نظر فرهنگي پيش داوريهاي زيادي درباره چپ دستها مي شود.
يک تفاوت جالب
اکنون اين محققان اسپانيايي در بررسيهاي خود نشان دادند که چپ دستها "چشم انداز چپ" دنيا را دارند.
تحقيقات گذشته دانشمندان دانشگاه استانفورد نشان مي داد زماني که از يک چپ دست خواسته مي شود که اشياء و يا افراد را با يک مفهوم ذهني مثبت در فضاي يک نمودار قرار دهد آنها را در سمت چپ قرار مي دهند در حالي که مفاهيم منفي را در طرف راست مي گذارند اما راست دستها مفاهيم مثبت و منفي را در جهت مخالف قرار مي دهند.
همچنين در يک نقاشي، اشياء و افرادي که طرف چپ چيده مي شوند از نظر يک چپ دست هميشه مثبت هستند در حالي که براي راست دستها منفي به نظر مي رسند.
اين محققان در اين خصوص توضيح دادند: "سيستم نمادگرايي دنيا بيان مي دارد که راست نماد خوبي و چپ نماد بدي است. اين درحالي است که تجربه حسي- حرکتي چپ دستها موجب مي شود که نمادهاي آنها در نقطه مقابل باشد.
اين نشان مي دهد که نظام جهاني نمادها از سوي راست دستها تعيين شده است.
هوش چپ دست ها
دکتر ياناگي ساوا Yanagi Sawa مغز شناس ژاپني که براي نخستين بار در جهان عملکرد نيمکره هاي مغز را بررسي کرده و نشان داد که نيمکره ي چپ مغز واحد حساب و منطق و نيمکره ي راست واحد زيبا شناسي و درک احساسات است و در افراد چپ دست نيمکره ي راست بر چپ غالب است و در افراد راست دست ، نيمکره ي چپ مغز بر نيمکره ي راست غالب است ، يعني افراد چپ دست قادرند مسايل رياضي و منطق را با ديد زيباشناسي بنگرند و افراد راست دست قادرند موسيقي و هنر را با ديد رياضياتي درک کنند ؛
اين دکتر ژاپني به اين نظر مهر تاييد زده است ، آزمايش هاي وي روي بيش از 1200 کودک با ضريب هوشي کم تر از 70 نکات بسيار جالبي از توانايي تکامل فوق العاده ي انسان حکايت دارد ، ايشان اثبات کردند که در کودکاني که ضريب هوشي کمي دارند ، اگر از کودکي به آنان آموزش هاي ويژه اي داده شود که موجب فعاليت هر دو نيمکره به طور همزمان شود ( معمولا نيمکره ها مستقل از هم ديگر عمل مي کنند – در عين هماهنگي) نظير زدن 2 توپ به زمين با هر دو دست و يا گرداندن ميله هاي فلزي بين انگشتان مختلف که هم زمان در هر دو دست انجام گردد ، اين گونه فعاليت هايي توانست با هماهنگ کردن کامل نيمکره هاي مغز اين کودکان نه تنها بر کمبود ذهني آنان فايق آمد ، بلکه آن ها را قادر ساخت مانند افراد عادي و حتي بيش از آن بتوانند در زندگي روزمره فعاليت داشته باشند ، يک مورد جالب اين آزمايش پسر جواني بود که مادرش در کودکي وي را به طور مداوم به حل تمرين هاي دکتر وادار مي کرد ، اين پسر در دوران جواني توانست وارد دانشگاه توکيو شود و در رشته ي مهندسي برق تحصيلات عاليه بگيرد و 10 سال بعد توانست به مقام استادي آن رشته نايل شود.
مشاهده مي کنيد که ضريب هوشي امري متغير بوده و تحت تاثير وراثت نيست ، بلکه کاملا با محيط در ارتباط است و مي توان آن را با تغذيه ي مقوي ( شامل ويتامين ها و پروتئين هاي لازم براي عملکرد صحيح ياخته هاي مغز) و هم چنين تمرين هاي وي تقويت کرد و حتي به ميزاني بيش از ان چه در وراثت وجود دارد ، رسانيد و به راستي که اين نيز از شگفتي هاي بشر است که قادر است ، حتي توانايي هايي را که طبيعت به او داده است ، دگرگون کند و از آن فراتر برود.
پايان سخن اين که در آن جدول ضريب هوشي کشورهايي نظير ترکمنستان و کازاخستان ( به قول ايشان) وجود ندارد ؛ حال ايشان با توجه به چه مدارک و بر اساس کدام دليل علمي مستند – با کمي منطق- نتيجه گرفته اند که ضريب هوشي متوسط آن مردمان کم تر از 60 است ، بر ما مبهم است ، اما بايد خاطر نشان کنم که افراد انساني عموما ضريب هوشي ميانگين دارند – 90 تا 110 – و ضرايب هوشي بالاتر يا پايين تر به نوعي استثنا در علم تبديل شده اند ( البته اگر نتايج بررسي خود در روي ضريب هوشي را با استناد به محيط ، آموزش و تجارب قبلي و مهم تر از آن تغذيه ي افراد بيان کنيم.)
جالب است بدانيد که ضريب هوشي براي نخستين بار قابل قبول است و کساني که چند بار مسايل مشابه را حل کرده اند ، در مورد آن ها اين ضريب اشتباها عددي را به دست خواهد داد ، و به همين دليل است که اين تست ها براي سنين مختلف به گونه هاي مختلف طراحي شده اند ( اما مهم ترين اشکال اين جاست که تست ها براي افرادي که رياضيات آن ها در حد خوبي است ، طراحي نشده اند و در واقع نقش آموزش در اين تست ها به کلي از ياد رفته است ؛ زيرا يک رياضي دان به راحتي مي تواند از عهده حل مسايل فوق العاده پيچيده ي هوش بر آيد .)
چرا چپ دست ها پولدار ترند؟
اين را ديگر همه ميدانند که در بسياري از جوامع به چپ دستها با ديده چندان مساعدي نگريسته نميشود. در سنت مسيحي شيطان معمولا با دست چپ ارتباط مييابد؛ و کلمه «سينيستر» هم در زبان لاتين براي سمت چپ و امور شيطاني به کار ميرود.
عربها هم معمولا از دست راست شان براي خورد و خوراک استفاده ميکردند و دست چپ تنها براي کارهاي سخيف کاربرد دارد. از اينها علميتر اين است که چپ دست بودن با برخي مشخصات فيزيولوژيک عجين است. مثلا چپ دستها فشار خونشان بالاتر است، مزاج بسيار حساستري دارند و شيزوفرني هم در آنها شايعتر است.
از طرف ديگر، اگر دلخور نمي شويد، چپ دستي همچنين با خلاقيت هم رابطه نزديکتري دارد. لئوناردو داوينچي، ميکل آنجلو، ايزاک نيوتن و آلبرت انيشتين همه چپ دست بودهاند.
به گزارش بانکي دات آي آر به نقل از فرارو فيزيولوژيستها تاييد کردهاند که چپ دست بودن با برخي عمليات متفاوت مغز مرتبط است، با وجودي که راست دستها به طور متوسط مهارتهاي شناختي (ادراکي) بهتري دارند، مطالعات نشان ميدهند که در استعدادهاي نادر نسبت چپ دستها بيشتر است.
اما اثر اقتصادي چپ يا راست دست بودن چيست؟ کدام يک درآمد بيشتري کسب ميکنند؟ به لطف دو مطالعه جديد که يکي از آنها در ايالات متحده انجام شده و ديگري در انگلستان ما به پاسخهاي جالبي رسيدهايم. تا آنجا که به درآمد مربوط است، مردهاي چپ دست خيلي ناعادلانه پولدارتر بودهاند.
براي اينکه تصور کنيم چپ دستها احتمالا درآمد کمتري هم خواهند داشت دو دليل عمده هست. 11درصد جمعيت آمريکا چپ دست است (که در آن نسبت مردان به زنان کمي بيشتر است). در دنيايي که اکثريت ماشينها براي راست دستها طراحي شده است، کار کردن و يادگيري براي چپ دستها سختتر است.
ابزاري مثل پيچ گوشتي براي هر دو دسته خوب کار ميکند؛ اما هستند ابزارهاي بسياري که اين چنين نيستند. مثلا قيچي، ميز تحرير يا دستگاههاي مخلوط کن جديد را در نظر بگيريد. تمام اين عوامل بايد باعث کاهش بهرهوري چپ دستها شود. (به همين خاطر هم هست که خيليها سعي کردهاند ابزارآلات مخصوص چپدستها ابداع کنند).
علاوه بر اينها، مطالعات نشان ميدهند که چپدستها بيشتر در معرض بيماريها آسيب پذيرند و به همين خاطر انتظار ميرود که فعاليت توليدي شان کمتر و در نتيجه درآمدشان پايينتر باشد.
اما چنين نشده است. در مطالعه اخير کريستوفر روبک از کالج لافايت و جوزف هرينگتون و رابرت موفيت از دانشگاه جان هاپکينز به بررسي نمونهاي 5هزار نفري از مردان و زنان پرداختهاند. آنها متوجه شدند که در سراسر کشور، بين درآمد متوسط کار چپ دستها و راست دستها به ازاي هر ساعت، تفاوت عمدهاي نيست. همه آنها به طور متوسط درآمدي معادل 20/13دلار به ازاي هر ساعت داشتهاند.
همچنين ضريب هوشي شان نيز به طور متوسط يکسان بوده است. مطالعه انگلستان هم که توسط کوين دني از کالج دوبلين و وينسنت ساليوان از دانشگاه وارويک روي يک نمونه 5هزار نفري در سال 1958 انجام شده بود تفاوت درآمدها را ناچيز يافت. مردان چپ دست به طور متوسط 5درصد بيشتر از مردان راست دست درآمد داشتهاند، در حالي که زنان چپ دست نسبت به همتايان راست دست خود 5درصد کمتر عايدي داشتهاند.
نکته قابلتوجه اين است که اين تفاوت درآمدي با افزايش سطح تحصيلات افزايش مييابد. در آمريکا فارغالتحصيلان دانشگاهي به طور متوسط 30درصد بيشتر از ديگران درآمد داشتهاند و هنگامي که عواملي نظير سن، هوش، وضعيت تاهل و نژاد و قوميت در نظر گرفته شدهاند، فارغالتحصيلان چپ دست در مجموع 10 تا 15درصد بيشتر از راست دستها درآمد داشتهاند. (مطالعه انگليسي اثر تحصيلات بر سطح درآمد را مدنظر قرار نداده است.)
شناسايي نحوه تفکر اين دو دسته شايد بتواند توضيح دهد که چرا چپ دستهاي دانشگاه رفته درآمد بيشتري دارند. استنلي کورن، روانشناس، دو نوع شيوه تفکر را از يکديگر جدا ميکند: «همگرا» و «واگرا.» شيوه تفکر همگرا از دانش و قواعد موجود استفاده ميکند تا به يک پاسخ مشخص و صحيح برسد.
تفکر همگرا اما از محدوده دانش مرسوم خارج ميشود تا حيطههاي دست نخورده را کندوکاو کند. درصد نوابغ چپ دست به طور غيرمعمول بيشتر است، زيرا چپ دستها بيشتر متمايل به تفکر واگرا هستند.
در آزمايشي که از افراد خواسته ميشد براي دو شيء کاربردهاي مختلف بيابند، مثلا با يک تکه چوپ و يک قوطي کنسرو چه چيزهايي ميتوان ساخت، تعداد راهکارهاي پيشنهادي چپ دستها به طور متوسط 30درصد بيشتر بوده است. اما اين استعداد تفکر واگرا تنها در مردهاي چپ دست نهفته است.
روانشناسان از چرايي اين پديده آگاهي ندارند. يک فرضيه اين است که ميزان تستسترون جنيني در نوزادها متفاوت است. البته اين تنها يک فرضيه است و روانشناسان تصديق ميکنند که اثر چپ يا راست دست بودن بر فعاليتهاي مغز هنوز کاملا فهميده نشده است.
به هر صورت، دليل آن هرچه باشد، چپ دست بودن براي افراد اثر اقتصادي دارد و اين اثر اقتصادي در مطالعهاي که در آمريکا انجام گرفت تنها براي مردها مصداق داشته است. مطالعه، هيچ تفاوت سيستمي ميان دستمزد زنان چپ دست و راست دست نيافت، حتي با توجه به سطح آموزش و ساير عوامل.
اين مطالعات ميگويند که تحصيل و نوعي تفکر واگرا آن چيزي است که مردان چپ دست را در صدر رقابت کسب درآمد مينشاند. نتيجه عملي بحث اينکه، اگر منابع خانوادگيتان محدود است، فقط فرزند چپ دستتان را به دانشگاه بفرستيد و مابقي را بگذاريد بروند کاري ياد بگيرند و اگر هم در دانشگاه هستيد و به دنبال همسري ميگرديد که پتانسيل کسب درآمدش بالا باشد، بايد به دنبال افرادي بگرديد که ساعتشان را روي مچ دست راست ميبندند.
سریع لایک کن...
خلاصه : آيا مي دانيد راست دست بودن يا چپ دست باعث تغيير ديد و نگرش شما مي شود؟اما چگونه؟
متن کل خبر : پژوهشگران اسپانيايي در تحقيقات خود نشان دادند که افراد چپ دست خوبيهاي دنيا را در نقطه مقابل راست دستها مي بينند.
محققان دانشگاه گرانادا با بازنگري تعداد زيادي از مطالعات مربوط به راست دستها و چپ دستها دريافتند دستي که افراد با آن مي نويسند نگاه آنها را نسبت به دنيا تغيير مي دهد و مي تواند بر روي روش اين افراد در ديدن مفاهيمي چون خوبي و بدي تاثير بگذارد. به طوري که چپ دستها خوبي دنيا را در سمت چپ و راست دستها آن را در طرف مخالف مي بينند.
برپايه اين تحقيقات، تجربيات ادراکي و حرکتي به طور اجتناب ناپذيري با دستي که قدرت بيشتري دارد ارتباط دارند و تا حد چشمگيري بر روي چگونگي نگاه ما به دنيا و درک مفاهيمي چون خوبي و بدي اثر مي گذارند.
چپ دستها در اقليت قرار دارند و تنها حدود 10 درصد از جمعيت جهاني را تشکيل مي دهند. چپ دستي به دليل قدرت بيشتر نيمکره راست مغز است در حالي که در راست دستها قدرت نيمکره چپ بيشتر است.
اغلب گفته مي شود که اين تفاوت مغزي موجب مي شود که چپ دستها باهوش تر و خلاق تر از راست دستها باشند و اين فکر از اين ناشي شده است که بسياري از هنرمندان و نوابغ گذشته از دست چپ (دست شيطان) استفاده مي کرده اند.
در گذشته به اين دليل به دست چپ دست شيطان مي گفتند که در راست دستها به عنوان يک دست از کارافتاده و بي مصرف شناخته مي شده و تمام قدرت و توانايي فرد در دست راست بوده است.
به دليل در اقليت قرار گرفتن اين افراد، از نظر فرهنگي پيش داوريهاي زيادي درباره چپ دستها مي شود.
يک تفاوت جالب
اکنون اين محققان اسپانيايي در بررسيهاي خود نشان دادند که چپ دستها "چشم انداز چپ" دنيا را دارند.
تحقيقات گذشته دانشمندان دانشگاه استانفورد نشان مي داد زماني که از يک چپ دست خواسته مي شود که اشياء و يا افراد را با يک مفهوم ذهني مثبت در فضاي يک نمودار قرار دهد آنها را در سمت چپ قرار مي دهند در حالي که مفاهيم منفي را در طرف راست مي گذارند اما راست دستها مفاهيم مثبت و منفي را در جهت مخالف قرار مي دهند.
همچنين در يک نقاشي، اشياء و افرادي که طرف چپ چيده مي شوند از نظر يک چپ دست هميشه مثبت هستند در حالي که براي راست دستها منفي به نظر مي رسند.
اين محققان در اين خصوص توضيح دادند: "سيستم نمادگرايي دنيا بيان مي دارد که راست نماد خوبي و چپ نماد بدي است. اين درحالي است که تجربه حسي- حرکتي چپ دستها موجب مي شود که نمادهاي آنها در نقطه مقابل باشد.
اين نشان مي دهد که نظام جهاني نمادها از سوي راست دستها تعيين شده است.
هوش چپ دست ها
دکتر ياناگي ساوا Yanagi Sawa مغز شناس ژاپني که براي نخستين بار در جهان عملکرد نيمکره هاي مغز را بررسي کرده و نشان داد که نيمکره ي چپ مغز واحد حساب و منطق و نيمکره ي راست واحد زيبا شناسي و درک احساسات است و در افراد چپ دست نيمکره ي راست بر چپ غالب است و در افراد راست دست ، نيمکره ي چپ مغز بر نيمکره ي راست غالب است ، يعني افراد چپ دست قادرند مسايل رياضي و منطق را با ديد زيباشناسي بنگرند و افراد راست دست قادرند موسيقي و هنر را با ديد رياضياتي درک کنند ؛
اين دکتر ژاپني به اين نظر مهر تاييد زده است ، آزمايش هاي وي روي بيش از 1200 کودک با ضريب هوشي کم تر از 70 نکات بسيار جالبي از توانايي تکامل فوق العاده ي انسان حکايت دارد ، ايشان اثبات کردند که در کودکاني که ضريب هوشي کمي دارند ، اگر از کودکي به آنان آموزش هاي ويژه اي داده شود که موجب فعاليت هر دو نيمکره به طور همزمان شود ( معمولا نيمکره ها مستقل از هم ديگر عمل مي کنند – در عين هماهنگي) نظير زدن 2 توپ به زمين با هر دو دست و يا گرداندن ميله هاي فلزي بين انگشتان مختلف که هم زمان در هر دو دست انجام گردد ، اين گونه فعاليت هايي توانست با هماهنگ کردن کامل نيمکره هاي مغز اين کودکان نه تنها بر کمبود ذهني آنان فايق آمد ، بلکه آن ها را قادر ساخت مانند افراد عادي و حتي بيش از آن بتوانند در زندگي روزمره فعاليت داشته باشند ، يک مورد جالب اين آزمايش پسر جواني بود که مادرش در کودکي وي را به طور مداوم به حل تمرين هاي دکتر وادار مي کرد ، اين پسر در دوران جواني توانست وارد دانشگاه توکيو شود و در رشته ي مهندسي برق تحصيلات عاليه بگيرد و 10 سال بعد توانست به مقام استادي آن رشته نايل شود.
مشاهده مي کنيد که ضريب هوشي امري متغير بوده و تحت تاثير وراثت نيست ، بلکه کاملا با محيط در ارتباط است و مي توان آن را با تغذيه ي مقوي ( شامل ويتامين ها و پروتئين هاي لازم براي عملکرد صحيح ياخته هاي مغز) و هم چنين تمرين هاي وي تقويت کرد و حتي به ميزاني بيش از ان چه در وراثت وجود دارد ، رسانيد و به راستي که اين نيز از شگفتي هاي بشر است که قادر است ، حتي توانايي هايي را که طبيعت به او داده است ، دگرگون کند و از آن فراتر برود.
پايان سخن اين که در آن جدول ضريب هوشي کشورهايي نظير ترکمنستان و کازاخستان ( به قول ايشان) وجود ندارد ؛ حال ايشان با توجه به چه مدارک و بر اساس کدام دليل علمي مستند – با کمي منطق- نتيجه گرفته اند که ضريب هوشي متوسط آن مردمان کم تر از 60 است ، بر ما مبهم است ، اما بايد خاطر نشان کنم که افراد انساني عموما ضريب هوشي ميانگين دارند – 90 تا 110 – و ضرايب هوشي بالاتر يا پايين تر به نوعي استثنا در علم تبديل شده اند ( البته اگر نتايج بررسي خود در روي ضريب هوشي را با استناد به محيط ، آموزش و تجارب قبلي و مهم تر از آن تغذيه ي افراد بيان کنيم.)
جالب است بدانيد که ضريب هوشي براي نخستين بار قابل قبول است و کساني که چند بار مسايل مشابه را حل کرده اند ، در مورد آن ها اين ضريب اشتباها عددي را به دست خواهد داد ، و به همين دليل است که اين تست ها براي سنين مختلف به گونه هاي مختلف طراحي شده اند ( اما مهم ترين اشکال اين جاست که تست ها براي افرادي که رياضيات آن ها در حد خوبي است ، طراحي نشده اند و در واقع نقش آموزش در اين تست ها به کلي از ياد رفته است ؛ زيرا يک رياضي دان به راحتي مي تواند از عهده حل مسايل فوق العاده پيچيده ي هوش بر آيد .)
چرا چپ دست ها پولدار ترند؟
اين را ديگر همه ميدانند که در بسياري از جوامع به چپ دستها با ديده چندان مساعدي نگريسته نميشود. در سنت مسيحي شيطان معمولا با دست چپ ارتباط مييابد؛ و کلمه «سينيستر» هم در زبان لاتين براي سمت چپ و امور شيطاني به کار ميرود.
عربها هم معمولا از دست راست شان براي خورد و خوراک استفاده ميکردند و دست چپ تنها براي کارهاي سخيف کاربرد دارد. از اينها علميتر اين است که چپ دست بودن با برخي مشخصات فيزيولوژيک عجين است. مثلا چپ دستها فشار خونشان بالاتر است، مزاج بسيار حساستري دارند و شيزوفرني هم در آنها شايعتر است.
از طرف ديگر، اگر دلخور نمي شويد، چپ دستي همچنين با خلاقيت هم رابطه نزديکتري دارد. لئوناردو داوينچي، ميکل آنجلو، ايزاک نيوتن و آلبرت انيشتين همه چپ دست بودهاند.
به گزارش بانکي دات آي آر به نقل از فرارو فيزيولوژيستها تاييد کردهاند که چپ دست بودن با برخي عمليات متفاوت مغز مرتبط است، با وجودي که راست دستها به طور متوسط مهارتهاي شناختي (ادراکي) بهتري دارند، مطالعات نشان ميدهند که در استعدادهاي نادر نسبت چپ دستها بيشتر است.
اما اثر اقتصادي چپ يا راست دست بودن چيست؟ کدام يک درآمد بيشتري کسب ميکنند؟ به لطف دو مطالعه جديد که يکي از آنها در ايالات متحده انجام شده و ديگري در انگلستان ما به پاسخهاي جالبي رسيدهايم. تا آنجا که به درآمد مربوط است، مردهاي چپ دست خيلي ناعادلانه پولدارتر بودهاند.
براي اينکه تصور کنيم چپ دستها احتمالا درآمد کمتري هم خواهند داشت دو دليل عمده هست. 11درصد جمعيت آمريکا چپ دست است (که در آن نسبت مردان به زنان کمي بيشتر است). در دنيايي که اکثريت ماشينها براي راست دستها طراحي شده است، کار کردن و يادگيري براي چپ دستها سختتر است.
ابزاري مثل پيچ گوشتي براي هر دو دسته خوب کار ميکند؛ اما هستند ابزارهاي بسياري که اين چنين نيستند. مثلا قيچي، ميز تحرير يا دستگاههاي مخلوط کن جديد را در نظر بگيريد. تمام اين عوامل بايد باعث کاهش بهرهوري چپ دستها شود. (به همين خاطر هم هست که خيليها سعي کردهاند ابزارآلات مخصوص چپدستها ابداع کنند).
علاوه بر اينها، مطالعات نشان ميدهند که چپدستها بيشتر در معرض بيماريها آسيب پذيرند و به همين خاطر انتظار ميرود که فعاليت توليدي شان کمتر و در نتيجه درآمدشان پايينتر باشد.
اما چنين نشده است. در مطالعه اخير کريستوفر روبک از کالج لافايت و جوزف هرينگتون و رابرت موفيت از دانشگاه جان هاپکينز به بررسي نمونهاي 5هزار نفري از مردان و زنان پرداختهاند. آنها متوجه شدند که در سراسر کشور، بين درآمد متوسط کار چپ دستها و راست دستها به ازاي هر ساعت، تفاوت عمدهاي نيست. همه آنها به طور متوسط درآمدي معادل 20/13دلار به ازاي هر ساعت داشتهاند.
همچنين ضريب هوشي شان نيز به طور متوسط يکسان بوده است. مطالعه انگلستان هم که توسط کوين دني از کالج دوبلين و وينسنت ساليوان از دانشگاه وارويک روي يک نمونه 5هزار نفري در سال 1958 انجام شده بود تفاوت درآمدها را ناچيز يافت. مردان چپ دست به طور متوسط 5درصد بيشتر از مردان راست دست درآمد داشتهاند، در حالي که زنان چپ دست نسبت به همتايان راست دست خود 5درصد کمتر عايدي داشتهاند.
نکته قابلتوجه اين است که اين تفاوت درآمدي با افزايش سطح تحصيلات افزايش مييابد. در آمريکا فارغالتحصيلان دانشگاهي به طور متوسط 30درصد بيشتر از ديگران درآمد داشتهاند و هنگامي که عواملي نظير سن، هوش، وضعيت تاهل و نژاد و قوميت در نظر گرفته شدهاند، فارغالتحصيلان چپ دست در مجموع 10 تا 15درصد بيشتر از راست دستها درآمد داشتهاند. (مطالعه انگليسي اثر تحصيلات بر سطح درآمد را مدنظر قرار نداده است.)
شناسايي نحوه تفکر اين دو دسته شايد بتواند توضيح دهد که چرا چپ دستهاي دانشگاه رفته درآمد بيشتري دارند. استنلي کورن، روانشناس، دو نوع شيوه تفکر را از يکديگر جدا ميکند: «همگرا» و «واگرا.» شيوه تفکر همگرا از دانش و قواعد موجود استفاده ميکند تا به يک پاسخ مشخص و صحيح برسد.
تفکر همگرا اما از محدوده دانش مرسوم خارج ميشود تا حيطههاي دست نخورده را کندوکاو کند. درصد نوابغ چپ دست به طور غيرمعمول بيشتر است، زيرا چپ دستها بيشتر متمايل به تفکر واگرا هستند.
در آزمايشي که از افراد خواسته ميشد براي دو شيء کاربردهاي مختلف بيابند، مثلا با يک تکه چوپ و يک قوطي کنسرو چه چيزهايي ميتوان ساخت، تعداد راهکارهاي پيشنهادي چپ دستها به طور متوسط 30درصد بيشتر بوده است. اما اين استعداد تفکر واگرا تنها در مردهاي چپ دست نهفته است.
روانشناسان از چرايي اين پديده آگاهي ندارند. يک فرضيه اين است که ميزان تستسترون جنيني در نوزادها متفاوت است. البته اين تنها يک فرضيه است و روانشناسان تصديق ميکنند که اثر چپ يا راست دست بودن بر فعاليتهاي مغز هنوز کاملا فهميده نشده است.
به هر صورت، دليل آن هرچه باشد، چپ دست بودن براي افراد اثر اقتصادي دارد و اين اثر اقتصادي در مطالعهاي که در آمريکا انجام گرفت تنها براي مردها مصداق داشته است. مطالعه، هيچ تفاوت سيستمي ميان دستمزد زنان چپ دست و راست دست نيافت، حتي با توجه به سطح آموزش و ساير عوامل.
اين مطالعات ميگويند که تحصيل و نوعي تفکر واگرا آن چيزي است که مردان چپ دست را در صدر رقابت کسب درآمد مينشاند. نتيجه عملي بحث اينکه، اگر منابع خانوادگيتان محدود است، فقط فرزند چپ دستتان را به دانشگاه بفرستيد و مابقي را بگذاريد بروند کاري ياد بگيرند و اگر هم در دانشگاه هستيد و به دنبال همسري ميگرديد که پتانسيل کسب درآمدش بالا باشد، بايد به دنبال افرادي بگرديد که ساعتشان را روي مچ دست راست ميبندند.
سریع لایک کن...