24-10-2014، 12:39
ای نام تو معنای حقیقی عشق .
امشب هم ، برگی ازدفترم را با اشک هایم می شویم و با زبان ناتوان قلبم ، تورا می خوانم .به اشتباه خود آگاهم که تورا درواژه ها می جویم و درکلمات می خوانم ، اما ناگزیرم که تمام بود و نبودم ، همین ناله های قلبم است ودلی سراسر گرد عصیان گرفته که به درگاه تو، امید بسته ام . الهی ! بدم ، آن چنان که اگردرآتش نادانی هایم بسوزانی و خاکسترم کنی ، شکوه نکنم ، که نتیجه غفلت های بی شمار خودم هست . ای سراسرنور ، که چشمه های جوشان سینه زمین و آبی بی کران آسمان ها، ازنگاه تومعنا میگیرد! مرا در خودم رها مکن ودرتنهایی و بی هویتی گرفتارنکن که سخت می ترسم . باچه رویی بخوانمت ، وقتی همواره عهد می بندم و می شکنم ، توبه میکنم وهمان دم ، درتاروپود گمراهی خودم ، فراموش می شوم ؟ توآنقدرمهربانی که درحیطه خیال نمی گنجی .
ای درمیان جانم وجان ازتوبی خبر وزتوجهان پراست وجهان ازتوبی خبر
نقش توبرخیال وخیال ازتوبی نصیب نام توبرزبان وزبان ازتوبی خبر
شرح وبیان توچه کنم زان که تاابد شرح ازتوعاجزاست وبیان ازتوبی خبر
چرا دست هایم را به آسمان بلند نکنم ، که همیشه باغ های بهشت رحمتت ، پراز میوه اجابت است. شرمنده ام که لایتناهی بودنت را دردنیای کوچک کلمات می جویم وقلبم را به جای دل ، واسطه قرارمی دهم . پروردگارا!! شب های سیاهی را ، ازروی چشم های ما بردارو مارا عاشق راستین کن که دلمان تنها برای تو بتپد و برای تو گرم بماند. حالتی است که دروصف نمی گنجدوآرامم میکند ، وقتی که ازخودم جدا می شوم و وضوی حضورمی گیرم و سراغ تورا ، ازخودت می گیرم .درمی زنم و بازمی کنی .میخواهم ودست رد برسینه ام نمی زنی .می شناسی و شرمنده ام نمی کنی .صورت گنهکارخودرا درآغوش شب میگذارم و می شکنم و تو ، شب را مونس تنهایی هایم قرارمیدهی .
خداوندا !! احرام دلم را می بندم ، احساس پروانه های عاشق را می گیرم و ناگاه ، درحوالی آتش عشقت طواف می کنم و آرزویم می شودکه پرهای اشتیاقم را با آتش محبت خود ، خاکستر کنی و مرا خانه نشین ومحرم مهربانی ات قراردهی .
امشب هم ، برگی ازدفترم را با اشک هایم می شویم و با زبان ناتوان قلبم ، تورا می خوانم .به اشتباه خود آگاهم که تورا درواژه ها می جویم و درکلمات می خوانم ، اما ناگزیرم که تمام بود و نبودم ، همین ناله های قلبم است ودلی سراسر گرد عصیان گرفته که به درگاه تو، امید بسته ام . الهی ! بدم ، آن چنان که اگردرآتش نادانی هایم بسوزانی و خاکسترم کنی ، شکوه نکنم ، که نتیجه غفلت های بی شمار خودم هست . ای سراسرنور ، که چشمه های جوشان سینه زمین و آبی بی کران آسمان ها، ازنگاه تومعنا میگیرد! مرا در خودم رها مکن ودرتنهایی و بی هویتی گرفتارنکن که سخت می ترسم . باچه رویی بخوانمت ، وقتی همواره عهد می بندم و می شکنم ، توبه میکنم وهمان دم ، درتاروپود گمراهی خودم ، فراموش می شوم ؟ توآنقدرمهربانی که درحیطه خیال نمی گنجی .
ای درمیان جانم وجان ازتوبی خبر وزتوجهان پراست وجهان ازتوبی خبر
نقش توبرخیال وخیال ازتوبی نصیب نام توبرزبان وزبان ازتوبی خبر
شرح وبیان توچه کنم زان که تاابد شرح ازتوعاجزاست وبیان ازتوبی خبر
چرا دست هایم را به آسمان بلند نکنم ، که همیشه باغ های بهشت رحمتت ، پراز میوه اجابت است. شرمنده ام که لایتناهی بودنت را دردنیای کوچک کلمات می جویم وقلبم را به جای دل ، واسطه قرارمی دهم . پروردگارا!! شب های سیاهی را ، ازروی چشم های ما بردارو مارا عاشق راستین کن که دلمان تنها برای تو بتپد و برای تو گرم بماند. حالتی است که دروصف نمی گنجدوآرامم میکند ، وقتی که ازخودم جدا می شوم و وضوی حضورمی گیرم و سراغ تورا ، ازخودت می گیرم .درمی زنم و بازمی کنی .میخواهم ودست رد برسینه ام نمی زنی .می شناسی و شرمنده ام نمی کنی .صورت گنهکارخودرا درآغوش شب میگذارم و می شکنم و تو ، شب را مونس تنهایی هایم قرارمیدهی .
خداوندا !! احرام دلم را می بندم ، احساس پروانه های عاشق را می گیرم و ناگاه ، درحوالی آتش عشقت طواف می کنم و آرزویم می شودکه پرهای اشتیاقم را با آتش محبت خود ، خاکستر کنی و مرا خانه نشین ومحرم مهربانی ات قراردهی .