23-10-2014، 19:53
کارشناس مؤسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن بر این باور است که اگر مسئله هستهای ایران به جنگ داخلی سوریه پیوند بخورد، این ایران و متحد او یعنی بشار اسد هستند که پیروز میدان خواهند بود.
به گزارش جهان، تسنیم به نقل از مؤسسه واشنگتن نوشت: دیوید شنکر کارشناس این اندیشکده معتقد است که در صورت پیوند خورد بحران سوریه به مسئله هستهای ایران، ایران از اهرم فشار خود در جبهه مذاکرات هستهای برای تحقق نتایجی بهتر برای متحد خود، اسد، استفاده خواهد کرد.
در سال ۲۰۰۶، در زمانی که آمریکا در عراق دچار چالش شده بود، گروهی به دستور کنگره با عنوان گروه مطالعه عراق تشکیل شد و گزارشی را منتشر کرد که در آن بحثانگیزترین گزاره این بود که «همه مسائل کلیدی در این منطقه به طور غیر قابل شکافتی در هم تنیدهاند و با هم مرتبط هستند.» بر این اساس، به منظور ریشه یابی تشنج اوضاع در عراق و برای «دست یافتن به اهداف خود» در خاورمیانه، گزارش پیشنهاد داد که آمریکا باید منازعه میان اعراب و اسرائیل را حل کند.
هفت سال پس از آن، در حالی که ارتباط فرضی عراق به فرایند صلح اعراب ـ اسرائیل دیگر اثر و ارتباطی خود را از دست داده بود، مفهوم ارتباط مذکور به نوعی بازگشت نشان داد ـ این بار در فضای مسئله ایران و جنگ داخلی سوریه. در جریان سفر اخیر خود به لبنان، موضوعی که کراراً به گوش من رسید اظهار نگرانی از این موضوع بود که اگر تهران وارد بازی شده و توافقنامه هستهای را امضا کند، دولت اوباما ممکن است منافع ایران در سوریه را به رسمیت شناخته و بیش از آن بر کناره گیری رئیس جمهور بشار اسد از قدرت پافشاری نکند.
تلاش برای مرتبط ساختن پرونده هستهای ایران به مذاکرات آتشبس در سوریه یکی از نگرانیهای بسیاری از خاورمیانهایهایی بود که با آنها صحبت کردم. بنا به دلایلی قابل قبول، مرتبط ساختن تلاشهای بینالمللی برای به عقب بازگرداندن برنامه هستهای ایران به منظور دست یافتن به آتشبس در سوریه، به هیچ وجه صلاح نیست.
بدون هیچ شکی، ایران و سوریه به شدت به یکدیگر مرتبط هستند. برای بیشتر از سه دهه، حکومت شیعی در تهران و حکومت علوی در دمشق، شرکای استراتژیک یکدیگر بودهاند. امروز، ایران حامی اصلی حکومت است است، تسلیحات، حمایتهای تکنیکی و نیروهای لازم را فراهم میاورد و اسد را قادر میسازد تا با شورش مقابله کند.
اما ایران نمیتواند به عنوان یک طرف صحبت سازنده در مورد سوریه تلقی شود. جدای از اینکه توافقنامه چارچوب هستهای «گام اول» منتج به یک توافقنامه جامع و مانع شود یا خیر، تهران نجات یافتن حکومت دوست خود در دمشق را به مثابه یک اولویت مینگرد. سوریه برای ایران به منزله معبری برای اعمال نفوذ در منطقه شامات است. اگر اسد سرنگون شود، به احتمال بسیار یک حکومت سنی جایگزین آن میشود که با ایران معاند خواهد بود و خطوط ارتباطی میان تهران و گروه شیعی حزبالله در لبنان را قطع میکند.
تا به این تاریخ هیچ سند رسمی در دست نیست که کاخ سفید موضع خود را نسبت به سوریه تغییر داده باشد. در واقع، درست یک ماه پیش، جان کری، وزیر امور خارجه، مجدداً اعلان کرد که آمریکا «بر این باور است که اسد مشروعیت خود برای حکومت بر سوریه را از دست داده و باید کنار برود.»
با این حال اظهارات اینگونه مقامات دولتی در مورد سوریه، چندان انگیزهای در مردم ساکن منطقه ایجاد نمیکند. عدم واکنش نظامی آمریکا به استفاده حکومت اسد از تسلیحات شیمیایی در تاریخ ۲۱ آگوست، سکوت در برابر درخواستهای بسیار برای حمایت تسلیحاتی از اپوزیسیون سوریه، انتشار برخی از گزارشها که از کمک اطلاعاتی احتمالی دولت به حزبالله برای مصونیت در برابر حملات خبر میداد و چشم انداز نزدیک شدن آمریکا به تهران، همگی باعث بار شدن هزینهای سنگین بر اعتبار آمریکا در خاورمیانه شدهاند.
برای مثال امروز مسلمانان سنی در لبنان و دیگر کشورهای منطقه که از شورشیان سوریه حمایت میکنند، به طور فزاینهای به این باور میرسند که دولت اوباما بیش از این خواهان پایان یافتن حکومت اسد نیست. بدتر آنکه، با در نظر گرفتن ویژگی غالب اسلامگرایی اپوزیسیون نظامی سوریه، بسیاری در منطقه اکنون به این باور رسیدهاند که آمریکا حکومت اسد در دمشق را به یک جایگزین ناشناخته و احتمالاً وابسته به القاعده ترجیح میدهد.
همزمان برخی نشانهها حاکی از آن است که جبهه متحد مخالف غربی نسبت به ایفای نقش دیپلماتیک ایران در بحران سوریه، در حال تحلیل رفتن است. برای مثال، لارنت فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه، از ورود ایران به کنفرانس صلح ژنو ۲ برای سوریه، حمایت کرده است. همینطور ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه انگلیس نیز تأکید کرده است که تهران میتواند «نقشی سازنده» در این مذاکرات ایفا کند ـ و دیپلماتی را عازم ایران کرده است تا در مورد همکاری گفتگو کند. حتی دولت در حال بررسی آن است که چگونه میتوان برای پایان بخشیدن به جنگ در سوریه، با ایران همکاری کرد.
البته مشکل این است که ایران نقشی سازنده در ژنو ایفا نمیکند. بلکه باعث افزایش حمایتها از اسد میشود ـ به همراه روسیه ـ و تهران را قادر میسازد تا با استفاده از اهرم فشار خود در جبهه هستهای، نتیجه هر چه بهتری را برای متحد خود در دمشق رقم بزند. همزمان، توافقنامه «اولین گام» مبلغ ۷ میلیارد دلار برای ایران ارز آوری دارد که میتواند باعث افزایش حمایتها از حکومت در جنگ اسد شود.
حداقل یک سال است که سنیها سیاست گذاری واشنگتن در قبال سوریه را به عنوان زیر مجموعه سیاست گذاریهای آمریکا در قبال ایران میبینند. با عدم حمله آمریکا به تأسیسات تسلیحات شیمیایی سوریه، این باور تقویت شد؛ به نظر میرسد که اوباما چنین نکرد چرا که نمیخواست چشم انداز یک توافق هستهای به خطر بیافتد.
امروز در خاورمیانه، سنیها نگران هستند که اگر موضوع برنامه هستهای ایران به بحران سوریه پیوند بخورد، بازگشتی به سال ۱۹۹۱ واقع گردد ـ زمانی که لبنان به سوریه واگذار شد، در عوض مشارکت رئیس جمهور حافظ اسد در اولین جنگ خلیج فارس. در این مورد، سوریه به ایران تسلیم میشود.
بدون شک این منطقه مستعد شکل گرفتن تئوری توهم است، اما با در نظر گرفتن سیاست مبهم دولت در قبال سوریه، این احتمال وجود دارد که اگر ایران خود را در ژنو حاضر ببیند، سوریه و لبنان ممکن است به عنوان مهمترین بازیگران مطرح شوند.
به گزارش جهان، تسنیم به نقل از مؤسسه واشنگتن نوشت: دیوید شنکر کارشناس این اندیشکده معتقد است که در صورت پیوند خورد بحران سوریه به مسئله هستهای ایران، ایران از اهرم فشار خود در جبهه مذاکرات هستهای برای تحقق نتایجی بهتر برای متحد خود، اسد، استفاده خواهد کرد.
در سال ۲۰۰۶، در زمانی که آمریکا در عراق دچار چالش شده بود، گروهی به دستور کنگره با عنوان گروه مطالعه عراق تشکیل شد و گزارشی را منتشر کرد که در آن بحثانگیزترین گزاره این بود که «همه مسائل کلیدی در این منطقه به طور غیر قابل شکافتی در هم تنیدهاند و با هم مرتبط هستند.» بر این اساس، به منظور ریشه یابی تشنج اوضاع در عراق و برای «دست یافتن به اهداف خود» در خاورمیانه، گزارش پیشنهاد داد که آمریکا باید منازعه میان اعراب و اسرائیل را حل کند.
هفت سال پس از آن، در حالی که ارتباط فرضی عراق به فرایند صلح اعراب ـ اسرائیل دیگر اثر و ارتباطی خود را از دست داده بود، مفهوم ارتباط مذکور به نوعی بازگشت نشان داد ـ این بار در فضای مسئله ایران و جنگ داخلی سوریه. در جریان سفر اخیر خود به لبنان، موضوعی که کراراً به گوش من رسید اظهار نگرانی از این موضوع بود که اگر تهران وارد بازی شده و توافقنامه هستهای را امضا کند، دولت اوباما ممکن است منافع ایران در سوریه را به رسمیت شناخته و بیش از آن بر کناره گیری رئیس جمهور بشار اسد از قدرت پافشاری نکند.
تلاش برای مرتبط ساختن پرونده هستهای ایران به مذاکرات آتشبس در سوریه یکی از نگرانیهای بسیاری از خاورمیانهایهایی بود که با آنها صحبت کردم. بنا به دلایلی قابل قبول، مرتبط ساختن تلاشهای بینالمللی برای به عقب بازگرداندن برنامه هستهای ایران به منظور دست یافتن به آتشبس در سوریه، به هیچ وجه صلاح نیست.
بدون هیچ شکی، ایران و سوریه به شدت به یکدیگر مرتبط هستند. برای بیشتر از سه دهه، حکومت شیعی در تهران و حکومت علوی در دمشق، شرکای استراتژیک یکدیگر بودهاند. امروز، ایران حامی اصلی حکومت است است، تسلیحات، حمایتهای تکنیکی و نیروهای لازم را فراهم میاورد و اسد را قادر میسازد تا با شورش مقابله کند.
اما ایران نمیتواند به عنوان یک طرف صحبت سازنده در مورد سوریه تلقی شود. جدای از اینکه توافقنامه چارچوب هستهای «گام اول» منتج به یک توافقنامه جامع و مانع شود یا خیر، تهران نجات یافتن حکومت دوست خود در دمشق را به مثابه یک اولویت مینگرد. سوریه برای ایران به منزله معبری برای اعمال نفوذ در منطقه شامات است. اگر اسد سرنگون شود، به احتمال بسیار یک حکومت سنی جایگزین آن میشود که با ایران معاند خواهد بود و خطوط ارتباطی میان تهران و گروه شیعی حزبالله در لبنان را قطع میکند.
تا به این تاریخ هیچ سند رسمی در دست نیست که کاخ سفید موضع خود را نسبت به سوریه تغییر داده باشد. در واقع، درست یک ماه پیش، جان کری، وزیر امور خارجه، مجدداً اعلان کرد که آمریکا «بر این باور است که اسد مشروعیت خود برای حکومت بر سوریه را از دست داده و باید کنار برود.»
با این حال اظهارات اینگونه مقامات دولتی در مورد سوریه، چندان انگیزهای در مردم ساکن منطقه ایجاد نمیکند. عدم واکنش نظامی آمریکا به استفاده حکومت اسد از تسلیحات شیمیایی در تاریخ ۲۱ آگوست، سکوت در برابر درخواستهای بسیار برای حمایت تسلیحاتی از اپوزیسیون سوریه، انتشار برخی از گزارشها که از کمک اطلاعاتی احتمالی دولت به حزبالله برای مصونیت در برابر حملات خبر میداد و چشم انداز نزدیک شدن آمریکا به تهران، همگی باعث بار شدن هزینهای سنگین بر اعتبار آمریکا در خاورمیانه شدهاند.
برای مثال امروز مسلمانان سنی در لبنان و دیگر کشورهای منطقه که از شورشیان سوریه حمایت میکنند، به طور فزاینهای به این باور میرسند که دولت اوباما بیش از این خواهان پایان یافتن حکومت اسد نیست. بدتر آنکه، با در نظر گرفتن ویژگی غالب اسلامگرایی اپوزیسیون نظامی سوریه، بسیاری در منطقه اکنون به این باور رسیدهاند که آمریکا حکومت اسد در دمشق را به یک جایگزین ناشناخته و احتمالاً وابسته به القاعده ترجیح میدهد.
همزمان برخی نشانهها حاکی از آن است که جبهه متحد مخالف غربی نسبت به ایفای نقش دیپلماتیک ایران در بحران سوریه، در حال تحلیل رفتن است. برای مثال، لارنت فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه، از ورود ایران به کنفرانس صلح ژنو ۲ برای سوریه، حمایت کرده است. همینطور ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه انگلیس نیز تأکید کرده است که تهران میتواند «نقشی سازنده» در این مذاکرات ایفا کند ـ و دیپلماتی را عازم ایران کرده است تا در مورد همکاری گفتگو کند. حتی دولت در حال بررسی آن است که چگونه میتوان برای پایان بخشیدن به جنگ در سوریه، با ایران همکاری کرد.
البته مشکل این است که ایران نقشی سازنده در ژنو ایفا نمیکند. بلکه باعث افزایش حمایتها از اسد میشود ـ به همراه روسیه ـ و تهران را قادر میسازد تا با استفاده از اهرم فشار خود در جبهه هستهای، نتیجه هر چه بهتری را برای متحد خود در دمشق رقم بزند. همزمان، توافقنامه «اولین گام» مبلغ ۷ میلیارد دلار برای ایران ارز آوری دارد که میتواند باعث افزایش حمایتها از حکومت در جنگ اسد شود.
حداقل یک سال است که سنیها سیاست گذاری واشنگتن در قبال سوریه را به عنوان زیر مجموعه سیاست گذاریهای آمریکا در قبال ایران میبینند. با عدم حمله آمریکا به تأسیسات تسلیحات شیمیایی سوریه، این باور تقویت شد؛ به نظر میرسد که اوباما چنین نکرد چرا که نمیخواست چشم انداز یک توافق هستهای به خطر بیافتد.
امروز در خاورمیانه، سنیها نگران هستند که اگر موضوع برنامه هستهای ایران به بحران سوریه پیوند بخورد، بازگشتی به سال ۱۹۹۱ واقع گردد ـ زمانی که لبنان به سوریه واگذار شد، در عوض مشارکت رئیس جمهور حافظ اسد در اولین جنگ خلیج فارس. در این مورد، سوریه به ایران تسلیم میشود.
بدون شک این منطقه مستعد شکل گرفتن تئوری توهم است، اما با در نظر گرفتن سیاست مبهم دولت در قبال سوریه، این احتمال وجود دارد که اگر ایران خود را در ژنو حاضر ببیند، سوریه و لبنان ممکن است به عنوان مهمترین بازیگران مطرح شوند.