امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خدا در آینه جلال و جمال

#1
مسأله «تشبیه و تنزینه» خداوند، از جایگاه والایی در میان الهیون، اعم از متکلم و فیلسوف و عارف برخوردار است، و بحث های زیادی را به دنبال داشته است، و به ظهور نحله هایی انجامید.

این مقاله به عنوان پیش در آمدی بر دیدگاه های آنان است، اما بحث تفصیلی آن در مقالات بعدی خواهد آمد، و سرانجام به بهترین تفسیر از «تشبیه و تنزینه» که عارفان مسلمان ارائه داده اند خواهیم پرداخت.

بحث «تشبیه و تنزیه خداوند» و چگونگی رابطه آن با ذات حقّ از پر گفتگوترین مسائل خداشناسی است که در میان الهیون نیز سابقه طولانی داشته و قرن ها مورد بحث و مناظره قرار گرفته است، این مسأله در سه بخش اصلی قابل طرح و بررسی است.

۱) تاریخچه و اهمیّت مسأله.

۲) تشبیه و تنزیه از نظر متکلمان و فیلسوفان مسلمان.

۳) تشبیه و تنزیه از دیدگاه عارفان مسلمان.

این نوشتار کوتاه در بخش اول و متکفل تبیین و توضیح مباحث مقدماتی می باشد؛ زیرا تشبیه و تنزینه، از بحثهای مشکل و پیچیده خداشناسی است. و بعد از اثبات وجود خداوند، مهمترین مسایل کلامی و فلسفی و عرفانی را تشکیل می دهد. و بدون پرداخت به آن، نمی توان به درستی مواضع و دیدگاه های متفکران اسلامی را در صفات خداوند و در پی آن بوجود آمدن نحله های کلامی را ارزیابی نمود.

اهمیّت موضوع به لحاظ معرفتی
چگونگی توصیف خداوند به صفات؛ و تفسیر عالم کثرت با توجه به مطلق و بی نهایت بودن خداوند ؛ و سریان وجودی او در همه موجودات تا آن جا که همه هستی مخلوق او باشد (و اعمال انسان را نیز شامل شود) «و اللّه خلقکم و ما تعملون»(۱) از مسایلی است که بسیاری از عالمان اسلامی را به خود مشغول کرده است. پیچیدگی بحث جمعی را دچار افراط و گروهی را گرفتار تفریط کرده است. و عدّه ای بر این باوراند که این تفسیر باید بگونه ای باشد که نه موجب تشبیه خالق به مخلوق شود، و نه آن طور که خداوند در عُزلت و گوشه ای قرار گیرد و رابطه او با عالم هستی همانند رابطه بنّا و بنا تلقی شود که بعد از خلق، دیگر نیازی به او نباشد.

اهمیت موضوع وقتی روشن می شود که اگر نتوانیم خداوند را توصیف کنیم و از او شناختی داشته باشیم، چگونه می توان نسبت به چنین موجودی ایمان آورد و عشق ورزید و با او راز و نیاز کرد. علاوه بر آن در این صورت معتقد به تعطیل عقل و ناتوانی آن از شناخت خداوند خواهیم شد. در صورتی که به ضرورت همه ادیان الهی، انسان مکلف است و تکلیف هنگامی قابل قبول است که عقل توانایی شناخت خداوند و صفات او را داشته باشد. متفکران در ادیان الهی، معتقداند عقل قادر به شناخت خداوند است و به همین علت انسان مکلّف است. از طرف دیگر شناخت جهان هستی و توجیه عالم کثرت و چگونگی صدور موجودات از حق تعالی، رابطه ای مستقیم با تشبیه و تنزیه دارد. این که آیا کثرت، در مظاهر است یا در وجود؟ آیا میان حق تعالی و خلق او شباهتی وجود دارد یا نه؟ چگونه خداوند با همه موجودات معیّت دارد و همه چیز مخلوق اوست و مؤثری غیر از او نیست، اما او هیچ رنگ و تشخص نمی گیرد؟ یعنی: در حالی که حق در همه مظاهر سریان دارد، چگونه موجب تقیید و محدودیّت او نمی شود؟ پاسخ این ها و ده ها سؤال دیگر را باید در تبیین درست از تشبیه و تنزیه جستجو کرد.

عامل دیگری که به این بحث اهمیّت بیشتری می دهد، ریشه داشتن آن در کتاب های آسمانی و متون مقدس است؛ زیرا در الهیات و حیانی و بطور عام در متون مقدس، خداوند به صفاتی گوناگون توصیف شده است که به دو جنبه ذات و تجلّی او بر می گردد.

در بعضی از کتاب های آسمانی، خداوند همانند یک انسان توصیف شده است. و دارای دست و پا و چشم و گوش و قلب و غضب و خنده و نشستن و برخاستن و راه رفتن است. از این رو همه عالمان دینی باید چنین صفاتی را معنا و تعبیر کنند و تفاوتی میان اهل حدیث، متکلم، فیلسوف، مفسّر، عارف یا اهل ظاهر نیست. بنابراین «تشبیه و تنزیه» از مسایل فراگیری است که همه طبقات دینی را فرا می گیرد و همگان در برابر آن باید پاسخگو باشند.

متون مقدس و تشبیه و تنزیه
در عهد قدیم و جدید (تورات و انجیل) و همچنین در قرآن کریم و روایات اسلامی، خداوند به صفاتی توصیف شده که بیشتر صفات مشترک میان خالق و مخلوق است. به همین جهت موجب تشبیه او به سایر موجودات شده است. از طرف دیگر در الهیات وحیانی و کتاب های آسمانی شواهدی وجود دارد که خداوند را از هر گونه تشبیه به خلق تنزیه نموده و او را یکتا و متفاوت با مخلوقات معرفی می کند. این دو گروه از آیات و شواهد، بعضی از عالمان یهودی و مسیحی و مسلمان را بر آن داشته تا به جمع میان تشبیه و تنزیه بپردازند و آن را راه صواب بدانند. در این جا به نمونه هایی از آیات تشبیهی و تنزیهی در کتب مقدس اشاره می کنیم و سپس به تفسیر و توجیه بعضی از عالمان ادیان الهی پیرامون این آیات می پردازیم.

الف) نمونه ای از آیات تشبیهی

۱) در تورات.

«... و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت و گفت، انسان را که آفریده ایم از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را چون که متأسف شدم از ساختن ایشان...»(۲)

«نوح مذبحی برای خدا بنا کرد... و خداوند بوی خوش بویید، و خداوند در دل خود گفت بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم...».(۳)

«هر کسی خون انسان ریزد، خون وی بدست انسان ریخته شود؛ زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت.»(۴)

«... و گفتند بیایید شهری برای خود بنا نهیم و برخی را، که سرش به آسمان برسد.» و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا می کردند ملاحظه نماید اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.»(۵)

«و چون خداوند از سخن گفتن با وی (ابراهیم) فارغ شد از نزد ابراهیم صعود فرمود...»(۶) همچنین در تورات صفاتی که شایسته انسان است؛ مانند عیادت از بیماران(۷) و تسلّی دادن به سوگواران(۸) و تدفین مردگان.(۹)

این ها و ده ها نمونه دیگر از صفات در عهد عتیق (تورات) به خداوند نسبت داده شده است و حق تعالی را تا مرز یک انسان طبیعی و جسمانی تنزّل می دهد.

۲) در انجیل:

نیز تعبیراتی به کار برده شده است که نه تنها خداوند به انسان تشبیه شده است، بلکه خداوند از سر لطف و رأفت بر آدمیان، فرزند خود (فرزند انسان) را می فرستد تا به دار آویخته و قربانی شود و به این سبب گناه ذاتی و جبلّی انسان را می بخشد. او نه تنها قربانی انسان می شود بلکه از بینوایان دستگیری می کند و بیماران را شفا می دهد و کوران را بینا می نماید.

ـ در رساله پولس به کولسیان آمده است:

«و او صورت خدایی نادیده است، نخست زاده تمامی آفریدگان؛ زیرا که در او همه چیز آفریده شده آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تخت ها و سلطنت ها و ریاسات و قوّات همه به وسیله او و برای او آفریده شد».(۱۰)

ـ در جای دیگر پولس خطاب به مؤمنین می گوید:

«و به روح ذهن خود تازه شوید و انسانیت تازه را که به صورت خدا در عدالت و قدوسیّت حقیقی آفریده شده است بپوشید.»(۱۱)

۳) در قرآن:

در قرآن نیز صفاتی به خداوند نسبت داده شده است که اگر به ظاهر آن ها جمود کنیم، نتیجه ای جز تشبیه بدست نمی دهد. حتی در آیه ای که برای تنزیه خداوند ذکر شده، دو صفت از صفات تشبیهی نیز در آن آمده است. با آیه (لیس کمثله شیی و هو السمیع البصیر)(۱۲) خداوند از سایر موجودات تنزیه می شود و هر گونه مثل و مانندی را از او نفی می کند، اما در ذیل آن دو صفت از اوصاف مشترک میان انسان و خدا را به او نسبت می دهد «شنوایی و بینایی». این گونه صفات در آیات قرآن فراوان آورده شده است و نه تنها صفات تشبیهی، بلکه اعضاء و جوارح نیز به حق تعالی نسبت داده شده است:

سخن از دست و پا و صورت به میان آمده است (یداللّه فوق ایدیهم)(۱۳)، (یوم یکشف عن ساق)(۱۴)، (کل شی ء هالک الاوجهه).(۱۵) در سوره حدید در ضمن آیه ای خداوند خود را همه هستی و عالم وجود معرفی می کند، او ظاهر و باطن و اول و آخر هستی و وجود است «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن».(۱۶)

بنابراین آنچه در عالم هستی از نمودها و بودها یافت می شود، همه تجلیّات و مظاهر او می باشند.

در صفات فعل، گاه همه اعمال و افعال انسان را مخلوق خود می داند، (و اللّه خلقکم و ما تعملون)(۱۷) و گاهی کاری را که به انسان نسبت می دهد از او نفی می کند و به خود نسبت می دهد (و ما رمیّت اذ رمیّت ولکن اللّه رمی).(۱۸)

او با همه موجودات همراه است (هو معکم اینما کنتم)(۱۹) از بنده خود در خواست وام می کند و خود را جای بنده مقروض می نشاند و وام را به نام خود می گیرد (من ذا الذّی یقرض اللّه قرضا حسنا)(۲۰) هنگامی که بنده اش مریض می شود او نیز دردمند می گردد و از دیگران انتظار عیادت دارد.(۲۱)

با موسی سخن می گوید (وکَلَّم اللّه موسی تکلیما)(۲۲) برای مریم غذا می فرستد (کلما دَخَلَ زکریا المحراب وَجَدَ عندها رزقا... قالت هو من عنداللّه)(۲۳) و از اعمال و رفتار بعضی از بندگان تأسف می خورد و ناراحت می شود. و از آنان انتقام می گیرد (فلَّما اسفونا انتقمنا منهم)(۲۴) تجلّی حق در مظاهر و سریان او در عالم تا آنجایی است که پیامبر اوالعزم مانند موسی (ع) از خداوند در خواست رؤیت و دیدن او را دارد اما پاسخ منفی دریافت می کند (ربِّ أرنی انْظُر الیک).(۲۵)

بنابراین نسبت دادن قوا و صفات خلق به خداوند، کاری بی اساس نبوده و ریشه در کتابهای آسمانی و متون مقدس دارد و با توجه به کثرت این نوع صفات، اهمیت بحث برای همه عالمان و مؤمنان به ادیان الهی معلوم می شود؛ چه این که برای حلّ معضله تشبیه حق به خلق از طرفی و مشکله جدایی و بی گانگی خداوند از موجودات از طرف دیگر، باید راه حلّی ارائه داده شود، که با یگانگی و یکتایی او سازگار باشد و با خالقیت و علیّت تام و مطلق او در همه موجودات هماهنگ باشد.

عدم درک درست و تحلیل صحیح این مسأله، سبب ظهور نحله ها و فرقه های فراوانی در میان متدّینین به ادیان الهی شده است. تا آنجا که بعضی در تشبیه خداوند نه تنها برای او اعضاء و جوارح، بلکه برای او خون و گوشت نیز قایل شدند و به او نسبت جسمانیت داده اند.

نمونه ای از آیات تنزیهی
۱) در تورات:

از طرفی، آیاتی در تورات به چشم می خورد که بر توحید و تنزیه خداوند از سایر موجودات دلالت دارد:

«... تمامی امّت ها به نظر وی هیچ اند و از عدم، نزد وی کمتر می نمایند، پس خدا را به که تشبیه می کنید و کدام شی ء را با او برابر می توانید کرد؟»(۲۶)

«... پس مرا به که تشبیه می کنید تا با وی مساوی باشم؟»(۲۷) «از آن ها مترسید، زیرا که ضرر نتوانند رسانید، و قوت نفع رسانیدن هم ندارند. ای یهوه مثل تو کسی نیست، تو عظیم هستی و اسم تو در قوّت عظیم است، ای پادشاه امّت ها، کیست که از تو نترسد؛ زیرا که این به تو می شاید چون که در جمع حکیمان امت ها و در تمامی ممالک ایشان مانند تو کسی نیست».(۲۸)

از این رو مسأله «تشبیه و تنزیه» و جمع میان آیات تشبیهی و تنزیهی نزد علمای یهود از اهمیت خاصی برخوردار است. ابن میمون کتاب دلالة الحائرین را در این باره نوشته است. او در این کتاب سعی کرده تا کلمات و آیاتی که ظهور در تشبیه دارند با استفاده از لغت و تفسیر آیه به آیه و دلایل عقلی، آن ها را توجیه و تفسیر کند. نام دلالة الحائرین نیز به این منظور انتخاب شده است. که حیرت مؤمنان را از آیات تشبیهی در تورات بر طرف سازد. او در مقدمه این کتاب می گوید: مخاطب من کسانی هستند که معتقد به شریعت می باشند و مقدمات علوم عقلی را نیز فرا گرفته اند و نمی توانند درک کنند که در متون مقدس این تعبیرها به چه جهت آمده است.

۲) قرآن:

در قرآن نیز در حالی که صفات کمال را به خداوند نسبت می دهد و او را توصیف می کند، اما بر تنزیه حق تعالی از شرک و شباهت با سایر موجودات تأکید دارد. قرآن کریم خداوند را موجودی کامل که خالق همه آفرینش است معرفی می نماید و هر گونه شریک و مثل و شباهت به دیگران را از او نفی می کند.

تنزیه خداوند، هم به لحاظ «ذات» او است که او یکتا و یگانه است، قرآن این مسأله را گاهی به صورت خبر بیان می کند «و الهکم اله واحد لا إله الّا هو الرحمن الرحیم.»(۲۹)، و زمانی با جمله امر بر ضرورت شناخت و یگانگی او اصرار می ورزد «فاعلم انّه لا اله الّا هو»(۳۰)، و گاهی اثبات یکتایی او با سؤال از مخاطب به وجدان آن ها احاله می کند «أأرباب متفرقون خیرٌ اَم اللّه الواحد القهار»(۳۱)

تنزیه خداوند تنها به «توحید ذاتی» تمام نمی شود بلکه در مرتبه صفات، او نیز هیچ مثل و مانند ندارد، آیه «لیس کمثله شی ء» بر همین معنا دلالت دارد. توحید فعلی نیز یکی از مراتب یکتایی خداوند است که قرآن در سوره ها و آیات مختلف به آن اصرار می ورزد و هر گونه آفرینندگی و تأثیر را از دیگران نفی می کند «قل اللّه خالق کلّ شی ء و هو الواحد القهار»(۳۲)

از این رو، قرآن کریم بیش از کتب آسمانی دیگر بر تنزیه خداوند و مُبرّا بودن او از هر گونه شریک و مثل و نقص و محدودیت تأکید دارد.

نظریه تنزیه مطلق:
در میان عالمان به ادیان الهی گروهی معتقد به تنزیه محض خداوند از سایر موجودات می باشند. به این معنا که به خدایی به «کلّی دیگر» و کاملاً جدا و بیگانه از عالم هستی قایل اند.

او فقط خالق است و ایجاد کننده عالم اما دست اندرکاران این جهان و همراه با آن نیست. در میان متکلمان مسلمان، معتزله بیش از حدّ نگران تنزیه خداوند و عدم تشبیه او به مخلوقات بوده اند. آن ها به جهت نگرش عقلانی به دین و این که معارف دینی باید توسط عقل، قبول یا ردّ شود، اصل توصیف خداوند را انکار نموده و اتصاف او را به اوصاف محال دانسته اند؛ زیرا عقل، به تنزیه خداوند از سایر موجودات حکم می کند و تشبیه، کار قوّه خیال است و این قوّه را به ساخت قدس ربوبی راهی نیست. معتزلی ها بر این عقیده بودند که حمل صفات بر خداوند، موجب ترکیب او از ذات و صفات می شود؛ چه این که حمل صفت بر ذات از باب «ثبوت شی ء لشی ء» است و آن هم متفرّغ بر این است که موضوع، قبل از محمول وجود داشته باشد. نتیجه کلام این که خداوند دارای ذاتی است خالی از همه کمالات، و با حمل صفات بر ذات، دارای آن کمالات می شود.

نگرانی دیگر آن ها از توصیف خداوند، تشبیه او به مخلوقات است؛ زیرا وقتی صفات علم و قدرت و حیات و دیگر اوصاف را به او نسبت می دهیم در حالی که انسان را نیز به همین اوصاف توصیف می کنیم. در حقیقت قایل به اشتراک خدا با انسان و تشبیه خالق به مخلوق شده ایم و این همان است که عقل آن را محال و ادیان الهی آن را انکار می کنند. بعضی به این بهانه که عقل و قوای ادراکی انسان، توانایی شناخت و معرفت حق تعالی را ندارد، بنابراین از راه عقل و برهان های عقلی، نمی توان صفات و خصوصیات او را شناخت؛ زیرا او مطلق و بی نهایت است و در قوای ادراکی انسان در نمی آید. آنچه برای عقل امکان دارد، اثبات و درک اصل وجود خداوند است.(۳۳)

نظریه تشبیه:
این گروه بر خلاف جماعت قبلی، بیشتر به ظواهر نصوص و متون مقدس توجه دارند تا به احکام عقلی. گرچه در میان صاحبان این نظریه نیز فرقه هایی یافت می شوند که اهل تعقل اند و برای عقل در معارف، منزلتی قایلند، اما توجه آنان به ظواهر کتاب و سنّت عامل عمده برای گرایش به تشبیه شده است.

در میان متکلمان مسلمان، فرقه حشویه و اهل حدیث به خاطر جمود به ظواهر کتاب و سنت تا مرز جسمانیت خداوند پیش رفتند و برای او همچون انسان اعضاء و جوارح قایل شدند.

اشاعره بر خلاف معتزلی ها بیشتر نگران عدم دخالت خداوند در آفرینش و شرکت موجودات دیگر با او در کار عالم بودند. برای آنان پذیرفتنی نبود که موجودی به نام انسان در کارها و افعال خود مستقل باشد و خداوند صرفا آفریننده باشد و رابطه او با عالم هستی، رابطه بنّاء و بنا باشد؛ زیرا این تحلیل سبب عُزلت خداوند و عدم تأثیر او در افعال و کارها خواهد شد. و علت نیاز ممکنات به او، فقط در حدوث عالم خلاصه خواهد شد.

برای تصویر حضور دایم خداوند در کائنات، می بایست هم به صفات ذاتی و هم به صفات فعلی قایل باشند، تا هر آنچه رنگ وجود و هستی دارد منسوب به او و از آنجا نشأت بگیرد.

از طرف دیگر آنان به جهت روش میانه ای که بین عقل گرایی محض معتزله، و جمود بر ظواهر اهل حدیث انتخاب نمودند، در صفات خداوند به اصل توصیف حقّ تعالی به صفات معتقد شدند. و ظواهر کتاب را نیز حجّت دانسته و هر گونه تأویلی را در کتاب و سنّت جایز ندانستند. لذا صفات را به همان صورت ظاهر به خداوند نسبت می دهند. اما به جهت تنزیه او از جسم و جسمانیت، کلمه «بلا کیف و لا تشبیه» را به آن افزودند.

در میان اشاعره متفکرانی مانند غزالی و امام الحرمین جوینی، چون میان تمسک به ظاهر الفاظ و کلمه «بلا کیف و لا تشبیه» تهافت یافتند، در باب صفات تشبیهی معتقد به تفویض شده اند؛ یعنی به صفاتی که در کلام وحیانی و سنت به خداوند نسبت داده شده، ایمان و اعتقاد دارند. اما از آن جا که قبول معنای ظاهری این الفاظ، سبب جسمانیت پروردگار می شود. نسبت به معنای الفاظ سکون نموده و معتقد شدند که ما مراد جدّی متکلم را نمی فهمیم و هر چه از این الفاظ اراده شده مربوط به خود او است.

نظریه جمع میان تشبیه و تنزیه:
سخنان اهل تشبیه به خصوص وقتی که جنبه افراط به خود می گیرد. قابل قبول نیست و با حکم عقل مبنی بر واجب الوجود بودن حق تعالی سازگار نیست و صریح قرآن نیز هر گونه مثل و مانندی را از خداوند نفی می کند (لیس کمثله شی ء) سخنان اهل تنزیه نیز ما را به تعطیل عقل و قصور آن از معرفت پروردگار می رساند، و این سخن با بداهت عقل و براهین عقلی بر اثبات صفات کمال برای خداوند سازگار نیست. علاوه بر حکم عقل، در شریعت نیز به ما دستور داده شده که خداوند را بشناسیم (فاعلم انه لا اله الا هو)(۳۴) و امر به چیزی از طرف حکیم مطلق، نشانه قدرت و توانایی نسبت به آن می باشد.

از این رو عارفان بطور عموم و فلاسفه و متکلمان امامیّه میان تشبیه و تنزیه خداوند جمیع کردند، و تشبیه یا تنزیه مطلق او را نپذیرفته اند.

فیلسوفان، صفات مشترک میان حق تعالی و خلق را به کمال و نقص و وجوب و امکان تفسیر کرده اند؛ زیرا فیلسوف برای ممکنات نیز وجود قایل است، ولی تفاوت را در مراتب و تشکیک وجود می داند و در توصیف خداوند به صفات جنبه های نقص و حدود را به مرتبه، و کمالات را به وجود بر می گرداند و آن ها را به نحو أعلی و أشرف به او نسبت می دهد.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان