امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اسلام شناسی اروپایی

#1
مطلب حول این سؤال دور می زد كه چرا اسلام شناسان غربی برای دریافت اسلام تنها به كتب و متون مكتب خلفا مراجعه می كنند، و معمولاً از متون مكتب امامت بهره ای نمی گیرند؟ من در گذشته فكر می كردم علت این است كه اروپا اولین بار با اسلام مكتب خلفا آشنا شده، و اصولاً ارتباط و اتصالش با آن هاست، و به علت دوری از ما، از متون ما بی خبر مانده است.

در تاریخ می خوانیم كه ناپلئون بناپارت در بهار سال ۱۷۹۸ میلادی با ۳۰۰ كشتی و در حدود ۴۰۰۰۰ سپاهی به سوی مصر حركت كرد، تا پس از تسخیر مصر راه را به سوی تصرف هندوستان و خارج كردن آن از چنگال انگلیسی ها هموار نماید. او در اوایل تابستان پس از نبرد كوتاهی پیروزمندانه به قاهره وارد شد. ناپلئون تا سال ۱۸۰۱ در مصر ماند، و در سپتامبر این سال با فشار نیروهای انگلستان و عثمانی آنجا را تخلیه كرد.

ناپلئون به همراه خود یك هیئت علمی به مصر برده بود. این دانشمندان در تمام مدت توقف ارتش فرانسه در آن سرزمین به كار تحقیق و تفحّص اشتغال داشتند. یك ثمرهٔ كارهای علمی این دانشمندان، آشنایی علمای اروپایی با مشرق زمین، فرهنگ، آداب و مذاهب این سرزمین بود.

علوم خاورشناسی و باستان شناسی و زبان شناسی و مطالعهٔ ادیان و مذاهب و تاریخ مشرق زمین در همین نقطهٔ عطف تاریخی تا حدود زیادی پایه گذاری شده و رشد یافتند.۱

و نیز می دانیم كه مسیحیان لبنانی كه در شمار نخستین منادیان تجدّد فكری و ارتباط فرهنگی با غرب هستند، وسائطی فرهنگی میان عرب زبانان و اروپاییان بوده اند، به ویژه كه در سال ۱۸۶۰ م. سپاه فرانسه با موافقت دول بزرگ در لبنان پیاده شد، و سالیان دراز در این كشور باقی ماند.۲

این جانب در گذشته ارتباط فرانسویان و انگلیسیان با مصر، و ارتباط مسیحیان لبنانی را با اروپا، مهم ترین عامل در چگونگی اسلام شناسی اروپاییان می دانستم. در هر دوی از این ارتباط و اتصال ها، غرب با اسلام مكتب خلفا، و با كتب و دانشمندان این مكتب برخورد كرده بودند؛ لذا طبیعی می دانستم كه اسلامی جز اسلام این مكتب نشناسند، و رسمی ندانند. این تفكر و شناخت گذشتهٔ من بود. در واقع من كار ایشان را «حمل به صحت» می كردم!

اما پس از آمدن به ایران راز اصلی این دوری را شناختم، و چون یك برق یك باره این مشكل برای من حل شد.

حقیقت مطلب این بود كه این ها كه می خواهند اسلام را بشناسند، درصدد جستجو از حقیقت نیستند، و نمی خواهند یك دین الهی و آسمانی را پی جویی كنند، و ابعاد مختلف آن را بیابند، و بشناسند. نه، این ها در صدد پی جویی و كشف نقاط ضعفی از اسلام و تاریخ شخصیت های آن ها هستند.

در احادیث مكتب ما، پیامبر(ص) معصوم است، و رحمهٔللعالمین است، اشرف مخلوقات می باشد، دارندهٔ برترین صفات و اخلاقیات است و...

البته روشن است چنین بینشی هدف آن ها را برنمی آورد؛ اما متأسّفانه آنچه می خواهند به اسلام و پیامبر آن نسبت بدهند، در احادیث مكتب خلفا می یابند. احادیثی كه به گفتهٔ صاحبان همان مكتب، در نهایت اعتبار نیز هست! بنابراین اكثریت قریب به اتفاق اسلام شناسی های غربی از مدارك و متون مكتب خلفا انجام می شود.

مجموعهٔ كارهای خاورشناسان، آن ها كه در اسلام شناسی تخصص داشته اند، خواه در فرانسه یا خواه در هلند و بلژیك و روسیهٔ تزاری و انگلستان و اخیراً در آمریكا، همه و همه در همین خط بوده است. این ها زحمت زیاد كشیده اند، و تحقیقات وسیع كرده اند، و تمام اسلام را خوانده اند؛ از حدیث و قرآن و تاریخ و فقه و كلام و... كه نشان بدهند اسلام حقیقت نداشته، اصالت نداشته، و الهی و آسمانی نبوده است، و مدارك سخنان خود را در كتب مكتب امامت نیافته اند، تنها در مكتب خلافت مقصد و مقصود خویش را یافته اند.

اسلام شناسی كه خود یهودی است ـ چون «اگناس گلدزیهر» ـ و یا آن كه مسیحی متعصبی است ـ چون «ماسی نیون» ـ و جوانب مختلف را نیز می دانسته، البته تعهد داشته است كه كجا برود و از كه بگیرد، و چه بگوید. نوشته هایی كه از اینان به فارسی در آمده، امثال: محمد پیامبری كه از نو باید شناخت نوشته «ویرژیل گیورگیو»، و محمد پیامبر و سیاستمدار نوشته پروفسور «مونتگمری وات»، و جهان اسلام «پروفسور بوتولداشپولر»، و اسلام در ایران «پروفسور پطروشفسكی»، و امثال آن، و از همه مهم تر دائرهٔالمعارف اسلامی برای تخریب اسلام در همهٔ جوانب آن است، و این ها مایهٔ سخنان خود را در احادیث و تاریخ و تفسیر مكتب خلفا یافته اند و بس.

این ها كه می خواهند در شناخت اسلام به اروپا رفتگان و اروپاییان روی بیاورند، مثل این است كه از ابوجهل یا ابوسفیان بخواهند كه پیامبر و شخصیت والای او را توصیف و معرّفی نماید. كتاب هایی كه از زبان های اروپایی ترجمه می شود و در مسائل اسلام شناسی تحقیق كرده است در واقع سم هایی هستند كه در پوششی از عسل پوشیده شده اند...

آخر شما چرا امام باقر و امام صادق(ع) را گذاشته، و به اسلام «ابوهریره» و «انس بن مالك»، و امثال ایشان رو می آورید؟ مگر پیامبر نفرمود: « دو چیز گرانقدر در میان شما به جای گذاردم: قرآن و عترتم، خاندانم را»؟

با توجه به تمام بررسی هایی كه انجام دادیم، حال « مَن شاءَ فَلْیؤمِن و مَن شاءَ فَلْیَكفُر».

دردهای جان كاه علی و فاطمه این است. درد امام مجتبی و درد حضرت حسین نیز از همین جاست.

روی آوردن به اسلام شناسی اروپایی بر باد دادن خون شهیدان جاودانهٔ كربلاست. این جا زحمات امام باقر و امام صادق(ع) بر باد می رود.

ما در این جا چه وظیفه داریم و چه اندیشه و احساس؟
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Star __کتابی جنجالی درباره واپسین روزهای زندگی پیامبر اسلام
  معجزات اسلام!
  از نظر اسلام قتل انسان بی گناه چه جایگاه و مجازاتی دارد ؟
Lightbulb @آيا حكم مرتد از اسلام كشتن است ؟
  فلسفه حجاب زن‏ان در اسلام چیست؟
  اهمیت صله رحم و آثار مادی ومعنوی آن در آموزه های دین اسلام
  برده داری در قرآن و اسلام
  نژاد پیامبر اسلام چه بوده است؟
  چرا بدن مطهر پیامبر اسلام (ص) بعد از سه روز دفن شد؟
  آیا پیامبر اسلام به شهادت رسیدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان