امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دین عامیانه یا دینداری موروثی

#1
دین عامیانه واقعیتی اجتماعی گسترده، تأثیرگذار و غیرقابل چشم پوشی است. از این رو در مطالعات جامعه شناختی دین، در کانون توجه و پژوهش های جامعه شناسان قرار می گیرد. بی توجهی به دین عامیانه و عدم شناخت نسبت به آن، فهم ما را نسبت به جامعه، دچار نقصان خواهد کرد.

دین عامیانه چیست؟
ادیان غالباً، توسط ساختارها و نهادهای رسمی و روحانیتی تعلیم یافته، میان پیروان خود نشر و توسعه یافته و می یابد. وظیفه ی اصلی روحانی یک دین، تفسیر متون دینی و دفاع از آئین عقیدتی در برابر آئین های عقیدتی رقیب است. علاوه بر آن، یک روحانی "وظیفه دارد نگذارد توده ی مردم غیرروحانی نسبت به دین سرد گردند. امروزه این وظیفه را غالباً به صورت موعظه و ارشاد انجام می دهند". روحانیت در خدمت یک سنت دینی پایدار و تاریخی است که توسط پیشینیان در طول زمانی طولانی پی ریزی شده است. به همین دلیل است که نسبت به معارف جدید و ارزش های نو، روحیه و موضعی محافظه کارانه می یابد. از نظر تاریخی، سازمان، مکان و محل اصلی نشر معارف دینی و بروز انواع رفتارهای دینی و همچنین محل اجتماع دینداران، مسجد، کلیسا و سایر معابد بوده است.و هم اکنون نیز چنین است. مسجد در اسلام نه تنها محل عبادت ،بلکه مکان ترویج و نشر معارف دینی، ارتباطات دین و در نهایت ظهور احساسات دینی است. نقش اصلی و مستمر روحانیت در اداره ی مساجد و ارائه موعظه و ارشاد دینی، سبب نزدیک شدن جماعت مؤمن و دیندار با روحانیت گردیده است. عموم مردم باورها و اعتقادات دینی خود را در پای منابر و وعظ واعظان دریافت می کرده اند. جریان آموزش دینی مساجد، در چارچوب سنت دینی و مبتنی بر تفاسیر و اندیشه های بزرگان دین که از گذشته بر جای مانده است، یکی از عاملان مهم جامعه پذیری دینی محسوب می شود.

باورهاو آموزه های دینی در پروسه ی اجتماعی شدن است که به نسل های بعدی منتقل می شود، به نحوی که از نظر جامعه شناسی، دین آموخته ای اجتماعی است وافراد، دین و مذهبشان را از در جریان اجتماعی شدن، می آموزند و کسب می کنند. به واقع در فرایند اجتماعی شدن است که اشخاص به جذب و درونی کردن عناصر بی شمار فرهنگ مشغول می شوند. فرایندی ناخودآگاه، که از طریق آموختن غیررسمی ارزش ها، اعتقادات و باورها ، جریان می یابد. «عاملان اجتماعی شدن و یا اجتماعی کردن» از قبیل والدین، مربیان، همسایگان، دوستان بیشترین تأثیر را در انتقال باورها و اعتقادات دارند. این افراد که به مثابه «افراد مهم» محسوب می شوند نقش و تأثیری دائمی بر افراد دارند، و «تقریباً همیشه این افراد مهم در زندگی مان هستند که نقش عمده در معرفی یک دین به ما و تعیین هویت دینی خاص ما بازی می کنند». ما همه ی چیزهای مهم و باورهای پایه ای مان را از "دیگران مهم" می آموزیم. محصول فرایند انتقال باورها، اعتقادات و ارزش های دینی به نسل های بعدی را می توان با عنوان «دین ارثی» شناخت. دین ارثی، عبارت است از، مجموعه ی باورها، اعتقادات، مناسک، شعائر و آموخته هایی که بدون وارسی کردن و بدون سنجش، آنها را می پذیریم و درونی می کنیم. ما همان گونه که آداب و رسوم، زبان و . . . را از دیگران مهم می آموزیم، به همین ترتیب دین مان را از آنان می گیریم. و همان گونه که ویژگی های جسمانی مان را مانند رنگ چشم، رنگ مو و چهره، قد، و . . . . از والدین مان میان به ارث می بریم، دین مان را نیز به ارث می بریم. سقراط می گفت: اگر در احوال خودمان دقت کنیم می بینیم از ابتدای زندگی و وقتی که به دنیا می آییم، آهسته آهسته از اطرافیان خود ـ از اعضای خانواده گرفته تا مربیان و مردمی که در محیط زندگی با آنها سرو کار داریم یک سلسله باورها و عقاید دریافت می کنیم. و براساس همین عقاید و باورهای تلقینی است که زندگی مان را سامان می دهیم. اما هیچ وقت به سراغ آزمون و محک زدن این باورها نرفته ایم و هیچ کدام را به بوته ی آزمایش ننهاده ایم تا ببینیم آیا این باورها واقعاً درست هستند یا نادرست، صادقند یا کاذب، حقند یا باطل، و نکته ی مهم این است که هر چه به سمت باورهای مهم می رویم، این نیازمودگی بیشتر می شود و هر چه عقیده ای مهم تر باشد، بی دلیل تر قبول می کنیم.

مهم ترین ویژگی باورها و اعتقادات دین موروثی که در پروسه ی اجتماعی شدن می آموزیم ،پذیرش سهل و روان و نیازمودن آنان است. دین عامیانه همان دین موروثی است که از پیشینیان بر جای مانده و در بستر تاریخ تداوم می یابد و از آن جا که دین از سرزمین فرهنگ های مختلف و شرایط اجتماعی متفاوت تاریخی عبور می کند تا به دست نسل های بعدی برسد، به انواع باورهای بی پایه و شائبه های محلی و فرهنگی، آلوده می گردد. از این رو دین عامیانه، اختلاط و امتزاجی از اعتقادات اصیل و باورهای غیر اصیلی (خرافی) است که در قرون متمادی بر آن اضافه می شود، به نحوی که تمایزیابی بین دوگونه باور اصیل و غیراصیل، سخت، دشوار و گاه غیرممکن می نماید. دین عامیانه، مجموعه ای از اعتقادات، خرافات، اعمال و تجارب فرهنگی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. دین عامیانه، التقاط و اختلاطی از باورهای بومی ـ محلی، آداب و رسوم و سنت های کوچک است. زیر چتر تقدس است که باورهای عرفی مانند عقیده به افسون، تأثیر ستارگان بر سرنوشت، جادو وخرافات، رشد و نمو می کند. به واقع، دین عامیانه محل مناسبی برای کشت و رشد باورهای خرافی و اعتقاداتی است که ارتباطی با سرچشمه اصلی معارف دینی ندارد.

"دین عامیانه عموماً فاقد ساختار رسمی است و بیشتر شامل گفته ها، ضرب المثل ها و کلمات قصار است". در دین عامیانه استدلال های عقلانی بسیار ضعیف است، بنابراین، دین عامیانه بیشتر به صورت حکایت ها و داستان ها و بیان تجاربی است که فاقد پیوستگی و انسجام درونی است. باورهای دین عامیانه (عموماً) خردستیزاست و تضادی روشن با عقلانیت دارد. آن هنگام که مشکلات، رنج ها، بن بست ها و دشواری ها بر سر راه زندگی عمومی مردم به روش های ساده و قابل فهم، درمان نمی شوند، آنگاه دین عامیانه است که به نوعی آرامش درونی و تحمل در برابر شداید را در بین پیروانش ایجاد می کند. دین عامیانه است که در برابر ابهام آینده و تنش های واقعی کنونی ، راه حل هایی ساده انگارانه می آفریند. مرز بین دین عامیانه، جادو و خرافات، تاریک و مبهم است دین عامیانه بدنبال جستجوی راه های برون رفت سریع و کم هزینه از مصیبت ها، بدبختی ها و در نهایت التیام رنج هایی است که مردم را می آزارد. دین عامیانه، پدیده ای جمعی است، از این رو، کارکرد اصلی این گونه از دین ورزی، تخلیه روانی، اجتماع پذیری و افزایش حس همبستگی و دلبستگی به دیگران است. احیاهمبستگی سنتی است که در مناسبات جدید زندگی شهری منقطع شده است. وقتی روابط و مناسبات قبلی افراد که در نظام های سنتی شکل گرفته بود و نقش و جایگاه همه را معلوم می کرد، فرو ریخت و افراد خود را تنها و بی پناه یافتند، آن گاه با حضور در این گونه مجامع و هم رنگی و هم صدایی با جماعت، نقصان های روحی خود را که ناشی از انقطاع پیوندهای اجتماعی بوده است، جبران می کنند. به واقع این گونه مجامع نقش گره زدن و نقطه اتصال افراد را با جامعه ی بزرگتر، بر دوش دارند. گروه های مختلف، گردهم جمع می شوند و با تظاهر شدید عواطف، افرادی را که به فردیت مستقل نرسیده اند و از تنهایی خویش می هراسند، به اجتماع بزرگ پیوند می دهند. نیاز روانی و درونی افراد به پیوند زدن خود با اجتماعات هم دل و همنوا، باعث می شود که جریان پذیرش مدعیات دیگران ـ ولو بدون دلیل و قرینه ـ تسهیل گردد. در این اجتماعات است که از گویندگان، درباره ی آنچه ادعا می کند، مطالبه ی دلیل نکنند و وظیفه ی عقلانی شان را برای پذیرش باورهای جدید، در پرتو فوران احساسات و عواطف به دست فراموشی بسپارند و اخلاق باور، یکسره به نفع تهییج و ظهور عواطف و مکنونات قلبی، کنار زده شود.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان