در خاطره ای که تویی و دیگران فراموشند،بگذار در گوشت بگویم :
"میخواهمت!"
این خلاصه ی تمام حرف های عاشقانه ی دنیاست.......
***************
دوستت دارم ......
گلایه از تکراری بودنش نکن ،مشکل من نیست،
تو زیادی دوست داشتنی هستی.....
**************
یک روز خوب میاد که برگه ی ترحیمم برسه دستت،اونوقت توهم بگی:
"اخی.....اینم مُرد!!!!
***************
عشق امانت با ازرشیست که هرکس آن را درقلبش نگه می داره.....
برای همین است که هروقت بخواهی عشقت را از کسی پس بگیری،
باید قلبشو بشکنی!!
***************
روی جعبه ی دلم نوشتم:
"احتیاط لازم نیست......
شکستنی ها شکست هرجور مایلید حمل کنید!!
****************
مساحت خلوتم را پرکن........
عمودی یا افقی فرقی نمی کنه.....
همین که ضلعی از چهار دیواری ام باشی کافیست!!
*****************
همیشه ابرها می بارند،ولی انسان ها ستاره ها را دوست دارند..........
چه موجودات عجیبی که این همه گریه را به چشمکی می فروشند!!
*****************
به دریا بزن قایقت می شوم......
حقیرم ولی لایقت می شوم......
من عاشق شدن را بلد نیستم......
تو یادم بده،عاشقت می شوم......
******************
میدانی چرا میان انگشتانت فاصله است؟؟
تا روزی دست مهربانی فاصله ها را پر کند..........
******************
برای هزارمین بار پرسید:
"تا حالا دلت را شکسته ام؟"
منم برای هزارمین بار دورغ گفتم:
"نه،هرگز!!!"
تا دلش نشکنه.....
******************
پشت سرت آب ریختم.........
نه برای اینکه برگردی.....
برای اینک هیچ ردی ازت باقی نمونه!!!!!
*****************
غم برای خوردن زیاد است.....
روزگار تو دیگه برای من لقمه نگیر!!
*****************
با همه یکرنگ باش.......
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاد!!!
*****************
گاهی اوقات احساس می کنم آخرین بیسکویت در جعبه ی بیسکویت هستم!!
تنها........خورد......داغون........
با اینکه دلش منو می خواست اما دیگه سیر شده بود.....
*****************
سیگارمو می ذارم گوشه ی لبم و به مشکلاتم فکرمیکنم......
خودش آتیش می گیره!!!
*****************
هیچ وقت ویترینی نداشتم تا دلم رو به نمایش بذارم...
در قالب یک فروشنده ی دوره گرد عاشقت شدم،
از آن پس تمام خیابان های شهر عشقم را می شناسند....
*****************
یک روز از شمع پرسیدند:"چرا وقتی روشنت می کنند ذوب می شوی؟"
گفت: " مگر می شود چیزی در قلبم بسوزد ومن برایش گریه نکنم؟"
****************
شبی خواب بودم دیدم کسی در می زند. در را باز کردم. غم بود!!
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با این همه غریبگی
هر شب به من سر می زند........
"میخواهمت!"
این خلاصه ی تمام حرف های عاشقانه ی دنیاست.......
***************
دوستت دارم ......
گلایه از تکراری بودنش نکن ،مشکل من نیست،
تو زیادی دوست داشتنی هستی.....
**************
یک روز خوب میاد که برگه ی ترحیمم برسه دستت،اونوقت توهم بگی:
"اخی.....اینم مُرد!!!!
***************
عشق امانت با ازرشیست که هرکس آن را درقلبش نگه می داره.....
برای همین است که هروقت بخواهی عشقت را از کسی پس بگیری،
باید قلبشو بشکنی!!
***************
روی جعبه ی دلم نوشتم:
"احتیاط لازم نیست......
شکستنی ها شکست هرجور مایلید حمل کنید!!
****************
مساحت خلوتم را پرکن........
عمودی یا افقی فرقی نمی کنه.....
همین که ضلعی از چهار دیواری ام باشی کافیست!!
*****************
همیشه ابرها می بارند،ولی انسان ها ستاره ها را دوست دارند..........
چه موجودات عجیبی که این همه گریه را به چشمکی می فروشند!!
*****************
به دریا بزن قایقت می شوم......
حقیرم ولی لایقت می شوم......
من عاشق شدن را بلد نیستم......
تو یادم بده،عاشقت می شوم......
******************
میدانی چرا میان انگشتانت فاصله است؟؟
تا روزی دست مهربانی فاصله ها را پر کند..........
******************
برای هزارمین بار پرسید:
"تا حالا دلت را شکسته ام؟"
منم برای هزارمین بار دورغ گفتم:
"نه،هرگز!!!"
تا دلش نشکنه.....
******************
پشت سرت آب ریختم.........
نه برای اینکه برگردی.....
برای اینک هیچ ردی ازت باقی نمونه!!!!!
*****************
غم برای خوردن زیاد است.....
روزگار تو دیگه برای من لقمه نگیر!!
*****************
با همه یکرنگ باش.......
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاد!!!
*****************
گاهی اوقات احساس می کنم آخرین بیسکویت در جعبه ی بیسکویت هستم!!
تنها........خورد......داغون........
با اینکه دلش منو می خواست اما دیگه سیر شده بود.....
*****************
سیگارمو می ذارم گوشه ی لبم و به مشکلاتم فکرمیکنم......
خودش آتیش می گیره!!!
*****************
هیچ وقت ویترینی نداشتم تا دلم رو به نمایش بذارم...
در قالب یک فروشنده ی دوره گرد عاشقت شدم،
از آن پس تمام خیابان های شهر عشقم را می شناسند....
*****************
یک روز از شمع پرسیدند:"چرا وقتی روشنت می کنند ذوب می شوی؟"
گفت: " مگر می شود چیزی در قلبم بسوزد ومن برایش گریه نکنم؟"
****************
شبی خواب بودم دیدم کسی در می زند. در را باز کردم. غم بود!!
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با این همه غریبگی
هر شب به من سر می زند........