17-10-2014، 13:11
میترسم
میترسم
برای دیدارم از بهشت به جهنم بیایی ... میدانم مادری و دلت برایم میطپد
مامان زن دایی سودابه فوت کرد
یکی دیگه بی مادر شد ... اما بی مادری اونها کجا و بی مادری من کجا
من هنوز سی سالم نشده بود که پر کشیدی
توی اوج نیازم خدا از آغوشم جدات کرد
توی ختم همش صورت ماهت جلوی چشمم بود
میدونی مامان دیگه از اون شهلای غد خبری نیست ...
همه به راحتی میتونن با پز دادن مهربونیهای مادرشون
یا حتی تنبیه کردنهای مادرشون
یا حتی یه جمله کوتاه مثل جمله بالا
اشکم رو در بیارن ... دل شکسته
با هر تلنگری ترکش بیشتر میشه
دلم تنگه برات خیلی زیاد
میترسم
برای دیدارم از بهشت به جهنم بیایی ... میدانم مادری و دلت برایم میطپد
مامان زن دایی سودابه فوت کرد
یکی دیگه بی مادر شد ... اما بی مادری اونها کجا و بی مادری من کجا
من هنوز سی سالم نشده بود که پر کشیدی
توی اوج نیازم خدا از آغوشم جدات کرد
توی ختم همش صورت ماهت جلوی چشمم بود
میدونی مامان دیگه از اون شهلای غد خبری نیست ...
همه به راحتی میتونن با پز دادن مهربونیهای مادرشون
یا حتی تنبیه کردنهای مادرشون
یا حتی یه جمله کوتاه مثل جمله بالا
اشکم رو در بیارن ... دل شکسته
با هر تلنگری ترکش بیشتر میشه
دلم تنگه برات خیلی زیاد