16-10-2014، 17:29
خبرگزاري فارس: عمليات گروگان گيري ورزشكاران اعزامي از سوي رژيم صهيونيستي به المپيك 1972 مونيخ را بزرگترين حركت سازمان فلسطيني «سپتامبر سياه» به شمار مي آورند. «ابو اياد» از رهبران «ساف» كه گفته مي شود از طراحان و رهبران پشت پرده اين عمليات بوده است شرح مفصلي از اين ماجرا نوشته است. آن چه مي خوانيد بخش دوم اين مطلب است.
سلاحها روز 25 اوت يعني ده روز قبل از آغاز بازيهاي المپيك به مقصد ميرسد. چمدانهاي زوج مزبور در بن به رزمندگان ديگري سپرده شده و در عوض، چمدانهاي مشابه اما خالي ديگري دريافت ميشود. سلاحها - از جمله مسلسلها و خمپارههاي دستي - در صندوقهاي امانات راهآهن مونيخ گذاشته ميشوند تا بعداً اعضاي گروه كماندويي، هر كدام با كليد مخصوص و در ساعات مختلف، كمي قبل از ورود به محوطه بازيهاي المپيك، به سراغ آنها بروند.
[روز پنجم سپتامبر سال 1972] "مسلّحه" و "چه" با استفاده از دو بليت ورودي كه دوست «مسلّحه» موفق شده بود به دست آورد، پيشاپيش آنها از در اصلي وارد محوطه ميشوند. شش نفر ديگر بايد از نردههاي دو متري دهكدة المپيك بالا رفته، وارد آن شوند. با مردي كه قرار ميشود براي بردن آنها به آنجا برود و در پاي نردهها كمك كند تا از آن بالا روند، قرار ملاقات گذاشته ميشود. كمي قبل از رسيدن آنها به پاي نردهها، جوان رزمندهاي به محل مذكور رفته است تا مأموران امنيتي آلماني محافظ آنجا را با صحبت، سرگرم كند. به اين ترتيب حواس محافظان پرت شده و افراد گروه عملياتي موفق ميشوند به سرعت از نردهها بالا بروند. چند ساعت بعد، مرد راهنما و جوان رزمنده با هواپيما آلمان را ترك ميكنند. ساختماني كه ورزشكاران اسراييلي در آن اقامت دارند، پنجاه متر از نردهها فاصله دارد. افراد گروه دستور اكيد داشتند كه غير از مورد دفاع از خود، متوسل به خونريزي نشوند، اما با مقاومت خشونتآميز دو نفر از مربيان گروه ورزشي اسراييل روبهرو شده و در دعوايي كه رخ ميدهد، هر دو را ميكشند. با 9 ورزشكاري كه به گروگان گرفته ميشوند به خوبي رفتار ميشود تا آنجا كه قوّت قلب يافته، آرامش خود را باز مييابند. مسلّحه و خصوصاً "چه" به آنها تذكر ميدهند كه با زندانيان فلسطيني، معاوضه خواهند شد. طي بيست و يك ساعت كه ساختمان از طرف پليس آلمان در محاصره بود، صحبتهاي طولاني و دوستانهاي بين فداييان و اسرايشان رد و بدل ميشود. اين اسرا 18 تا 30 سالهاند و آنچنان كه مطبوعات جهان گزارش دادند، غالباً مهاجران جديدي هستند كه از آمريكا، روسيه، روماني، هلند و ليبي به اسراييل رفته بودند. تعدادي از آنها جزء كادرهاي ذخيرة ارتش اسراييل هستند. فداييان به آنها توضيح ميدهند كه با بيعدالتي كامل جاي فلسطينيها در المپيك به آنها داده شده است. در حالي كه به همان عنوان كه آفريقاي جنوبي و رودِزيا از شركت در بازيهاي جهاني محروم شدهاند، اسراييل نيز بايد از اين بازيها اخراج شود.
مسلّحه به ورزشكاران اسراييلي اطمينان ميدهد كه نه تنها فلسطينيها هيچگونه احساسات خصمانهاي نسبت به يهود ندارند، بلكه حتي نسبت به اسراييليها، كه خود آنها نيز به نوع ديگري قرباني ماجراجويي صهيونيستها شدهاند، احساسات خصمانهاي ندارند.
مذاكرات ميان مسؤولان آلماني كه به عنوان ميانجي بين فداييان و اسراييل عمل ميكردند، همچنان كه پيشبيني ميشد، مشكل از آب درآمد. لجاجت خانم "گلدا ماير" كه در آن هنگام در رأس دولت صهيونيستي اسراييل قرار داشت - از آنجا كه هيچگونه علاقهاي به نجات جان گروگانها نشان نميداد - بيشتر غيرطبيعي به نظر ميرسد. چريكها كه دستور دارند جان گروگانهاي خود را به خطر نياندازند، به اميد پيدا شدن راهحلي براي توافق، ساعت به ساعت موعد اجراي ضربالاجل را به تعويق مياندازند. آنها از پيش ميدانستند كه موفق به آزاد نمودن دويست زنداني مزبور نخواهند شد. به اين جهت عملاً آمادهاند تا 9 گروگان خود را در برابر پنجاه، بيست و حتي نه زنداني فلسطيني معاوضه نمايند. ولي با حيرت كامل مشاهده ميكنند كه نه تنها مذاكرهكنندگان اسراييلي - آلماني هيچ پيشنهاد متقابلي به آنها نميدهند، بلكه با پيشنهاد پرداخت هر مقدار پول كه بخواهند، (يعني يك فقره چك سفيد امضا) و تضمين سلامت عبور شش انقلابي فلسطين در برابر آزادي گروگانها، ميخواهند با آنها همچون دزدان فرومايه معامله كنند!
در لحظهاي كه مذاكرات به بنبست خطرناكي ميرسد، از طرف سفير يك كشور عرب پيشنهادي براي يك توافق سري به مسلّحه ميرسد، از اين قرار كه: گروگانهاي اسراييلي با داوطلبان آلماني معاوضه شده، فدائيان، داوطلبان آلماني را با خود به يك كشور عرب ببرند تا پس از گذشت دو يا حداكثر سه ماه، اسراييل بدون سر و صدا پنجاه زنداني فلسطيني را آزاد كند، در ضمن چند دولت نيرومند، اجراي تعهدات دولت يهود را تضمين خواهند كرد. پيشنهاد وسوسهانگيزي است. اين پيشنهاد ميتواند هم فلسطينيها را راضي كند و هم آبروي رهبران صهيونيست را محفوظ بدارد. مسلّحه كه رزمندهاي است تابع مقررات سازماني، تصميم ميگيرد اين پيشنهاد را كه مقامات مافوق او در طرح عملياتي پيشبيني نكرده بودند، براي كسب دستور در اختيار آنها قرار دهد. در چنين مواردي مسلّحه بايد از شخصي با نام مستعار "طلال" كه شماره تلفنش در تونس، قبل از آغاز عمليات در اختيار وي گذاشته شده بود، كسب دستور كند. از بخت بد، از آنجا كه طلال اطّلاع نداشته كه قبل از ورود به تونس بايد از سفارت تونس در كشور ديگري تقاضاي رواديد كند، به هنگام ورود به تونس، در فرودگاه معطّل ميشود. از قضا طلال واقعي، كه دوست طلال قلابي است و نزد پدرش "فرحان شبيلات" سفير سابق اردن در تونس كه به علت طرفداري از جنبش مقاومت، معزول و مقيم تونس شده بود، زندگي ميكند، بدون آنكه از ورود عنقريب دوستش - طلال قلابي - مطلع باشد، گوشي تلفن را برميدارد. گيجي و سردرگمي عجيبي مكالمة تلفني طرفين را در برميگيرد. از يك طرف طلال پسر سفير نميتواند درك كند به چه علت از مونيخ به وي تلفن ميشود و مطالب نامفهومي با وي در ميان گذاشته ميشود، خصوصاً كه حتي نميداند دوست فلسطينياش، برحسب ضرورت نام مستعار طلال را بر روي خود گذاشته است، و از طرف ديگر مسلّحه با طلال ديگري برخورد كرده كه آن طلالي كه او ميشناسد نيست و به كلي از رمزي كه براي شروع مكالمه انتخاب شده بود بيخبر است. رهبر گروه كماندويي از آنجا كه ميداند خط تلفني كه از طرف مقامات آلماني در اختيار وي قرار داده شده، تحت كنترل است، به همين قناعت ميكند كه بگويد، يك ساعت ديگر مجدداً تلفن خواهد كرد. دومين بار هم كه تلفن ميزند، طلال قلابي هنوز به منزل سفير نرسيده است. مسلّحه ديگر اصرار نميكند و به طراحان طرح توافق ميگويد، پيشنهاد آنها را رد ميكند.
من نميتوانم بگويم كه آيا اين طرح از طرف اسراييل پذيرفته ميشد يا نه اما بر حسب آنچه كه طلال قلابي به من گفت، اين طرح از طرف "سپتامبر سياه" به عنوان يك راهحل شرافتمندانه خروج از بنبست پذيرفته ميشد. چه كسي ميداند؟ شايد اگر اين همه دير به منزل آقاي شبيلات - سفير معزول - نرسيده بود و يا چنانچه تلاشهاي بعدياش براي تماس تلفني با مسلّحه به نتيجه رسيده بود، از فاجعه جلوگيري شده و افراد گروه و گروگانهايشان امروز زنده و سالم بودند!
به هر صورت سفير آلمان فدرال در تونس با در دست داشتن نوار مكالمات تلفني، شديداً بر ضد دولت تونس اعتراض كرد و خواهان آن شد كه رهبران "سپتامبر سياه" كه در تونس به سر ميبرند، تحويل مقامات آلماني شوند. بالاخره پس از مذاكرات طولاني توافق ميشود كه موضوع افشا نشود. با اين وجود آقاي شبيلات سفير سابق اردن كه از پناهندگي سياسي برخوردار بود، به همراه تمامي افراد خانوادهاش، از تونس اخراج شد.
و اما «مسلّحه» با سنگربندي در موضع دفاعي، مطابق آنچه در طرح پيشبيني شده بود، مأموريت خود را ادامه ميدهد و در برابر سرسختي اسراييل، در آخرين لحظه پيشنهاد ميكند تا به اتفاق گروگانهايشان به قاهره بروند. اين راهحل آخر هم از آن جهت پيشبيني شده بود تا بدون لطمه زدن به حيثيت "سپتامبر سياه" يكبار ديگر از كشتار گروگانها پيشگيري شود. [به زعم طراحان عمليات] مصر هرگز تحمل نميكرد كه سيادتش بر سرزمين خود خدشهدار شود. ورزشكاران اسراييلي به عنوان اتباع يك رژيم متخاصم [توسط مصر] نگهداري شده و تنها در صورتي كه مقامات صهيونيست با معاوضة آنها موافقت ميكردند، آزاد ميشدند. به عبارت ديگر سرنوشت آنها در بدترين حالت ممكن، بدتر از سرنوشت مبارزان فلسطيني محبوس در زندانهاي دولت يهود نميشد. با اين حال "ويلي برانت"، صدراعظم آلمان كه در هواي به دست آوردن چيزهاي بيشتري بود، به رييس شوراي دولتي (نخستوزير) مصر، آقاي "عزيز صدقي" تلفن و وي را از آخرين پيشنهاد مسلّحه مطلع كرد و از وي خواست به محض رسيدن ورزشكاران اسراييلي و فدائيان فلسطيني به مصر با خلع سلاح كردن فدائيان، ورزشكاران اسراييلي را آزاد و اخراج كند. البته عزيز صدقي كه كلمه به كلمه مذاكراتش با ويلي برانت را برايم نقل كرد، پيشنهاد او را رد ميكند و به وي تذكر ميدهد براي دولت مصر خفتآور است كه بدينگونه از اعتماد فدائيان نسبت به خود سوء استفاده كند.
اينكه آيا رييس جمهور آلمان به هنگام انجام اين مذاكرات از همكاري مستقيم مقامات آلمان غربي با دواير اسراييلي براي تهية طرح كشتار فدائيان مطلع بود يا خير، من اطلاعي ندارم. در هر صورت قبل از آنكه تصميم گرفته شود كه در فرودگاه نظامي "فورشتفلد بروك" كه گروه كماندويي و گروگانها ميبايست با يك هواپيماي شركت هواپيمايي "لوفتهانزا" از آنجا به قصد قاهره پرواز كنند، عليه آنها كمين كنند، طرحهاي متعددي تهيه شده بود.
در اينجا ديگر از سرانجام فاجعهآميز اين داستان كه بر اثر تزوير و نيرنگ دولت آلمان به وقوع پيوست، همگان به خوبي اطلاع دارند. دولت آلمان به تيراندازان ماهر خود دستور ميدهد به افراد گروه كماندويي تيراندازي كرده و به اين ترتيب با نقض تعهد خود، به توافق به دست آمده خيانت ميكند. "مسلّحه" و "چه" كه از بازرسي هواپيماي لوفتهانزا فارغ شده بودند و براي رفتن به سمت هليكوپتري كه گروگانها در آن منتظر بودند، اول از همه مورد اصابت گلولهها واقع ميشوند و قبل از آنكه غرق به خون از پا در آيند، با شهامت به تيراندازي پاسخ ميدهند. آنها در حال احتضار به سوي يكديگر خزيده و قبل از آنكه آخرين نفس از سينههايشان برآيد، با يكديگر دست ميدهند. سومين رزمنده نيز كه در حال پاسداري بود، بر زمين ميغلتد. پس از شهادت اين سه عضو اصلي گروه و پايان تيراندازيها، تازه آن وقت است كه هليكوپترها منفجر ميشوند. دو نفر فدايي كه هر يك، در يكي از هليكوپترها مراقبت از ورزشكاران اسراييلي را به عهده داشتند، فقط هنگامي كه مشاهده كردند هيچگونه اميدي وجود ندارد، حاضر شدند خود و گروگانها را در جا نابود كنند. در اين ميان سه فدايي آخر، فقط مجروح شده و زنداني ميشوند. شهادت قهرمانان مونيخ در مجموع بينتيجه نبود. هرچند آنگونه كه اميدوار بودند موفق به آزاد نمودن بعضي از رفقايشان از زندانهاي اسراييل نشدند، اما به دو هدف ديگر عمليات دست يافتند؛ اول: افكار عمومي جهان از بركت اين قربانيها و به مدد دستگاه خبري مستقر در المپيك، از فاجعة فلسطين آگاه شدند؛ دوم: خلق فلسطين، حضور خود را به يك اجتماع بينالمللي كه قصد داشتند آنها را از شركت در آن محروم نمايند، تحميل كرد."
"ابواياد" دربارة سرنوشت سه فلسطيني جان به در برده از "عمليات مونيخ" چنين آورده است:
"مقامات آلماني تحت تأثير احساس مجرميت يا احتمالاً بر اثر بزدلي، در پي پيدا كردن راهحلي براي خلاص شدن از دست فداييان دستگير شده برميآيند. نزديك به دو ماه بعد، در 29 اكتبر سال 1973، هنگامي كه يك گروه كماندويي فلسطيني، يك هواپيماي بوئينگ شركت "لوفتهانزا" را، كه از بيروت به فرانكفورت پرواز ميكرد، به زاگرب [كرواسي] ميبرد، اين فرصت به مقامات آلماني داده ميشود. گروه مزبور خواستار آزادي سه رزمندة باقي مانده از گروه مونيخ شده و بلافاصله با اين درخواست موافقت شد. اين سه نفر اكنون مجدداً در صف سربازان گمنام صفوف مقاومت فلسطين قرار دارند."
اجساد پنج عضو كشته شدة "سپتامبر سياه" در جريان "عمليات مونيخ" چند روز بعد از ختم ماجرا به "ليبي" حمل شد و در آن جا طي مراسمي باشكوه و با حضور هزاران نفر تشييع و به خاك سپرده شد. آخرين وصاياي اين پنج فلسطيني چندي بعد توسط "آژانس خبرگزاري فلسطين" در دمشق منتشر شد. آنان از تمام ورزشكاران جهان عذرخواهي كرده و نوشته بودند: "[...] ولي ما ميخواهيم آنان [ورزشكاران جهان] حضور مردمي را احساس كنند كه كشورشان 24 سال است در اشغال قرار دارد و شرف و عزت آنان پايمال شده است[...] ضرري ندارد اگر جوانان جهان چند ساعتي تراژدي زندگي اين مردم را لمس كنند[...] پس بگذاريد كه بازيها چند ساعتي متوقف شوند[...]" فدائيان فلسطيني در بخش ديگري از وصاياي خود، ملت فلسطين را مخاطب قرار داده و آوردهاند: "[...] سلاحهايتان را عليرغم مشكلات و دسايسي كه مبارزة ما را از هر سو احاطه كرده است زمين نگذاريد. ما نبايد تنها در حرف قوي باشيم بلكه قوت ما بايد در حيطة عمل، خود را نشان دهد[...] ما ميخواهيم رسم مردن در راه وطن را به جوانان بياموزيم[...] وقتي يك تن از ميان ما شهيد ميشود، هزاران تن ديگر جاي او را پر ميكنند
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
كشتار مونيخ حملهاي بود كه بهوسيلهي اعضاي گروه فلسطيني سپتامبر سياه در جريان بازيهاي المپيك 1972 مونيخ در آلمان غربي عليه اعضاي گروه ورزشي اسرائيل انجام و به گروگانگيري و كشتن آنها و يك پليس آلماني انجاميد. اندكي پس از آغاز حمله، فلسطينيان خواهان آزادي 234 زنداني از زندانهاي اسرائيل، و همچنين آزادي بنيانگزاران ارتش سرخ آلمان (آندرهآس بادر و اولريكه ماينهوف) از زندانهاي آلمان شدند. سپتامبر سياه اين عمليات را به ياد دو روستاي فلسطيني مسيحي كه ساكنانشان در 1948 بهوسيلهي هاگانا تبعيد شدهبوند "ايكريت و بيرام" ناميدهبود.
بهنظر ميرسد تروريستها تجهيزات خود را از نئونازي[۱]هاي آلمان دريافت كردهبودند. در جريان عمليات ناموفق نجات، پنج نفر از هشت تروريست بهوسيلهي پليس آلمان كشتهشدند. سه تروريستي كه زنده ماندهبودند دستگير شدند، اما دولت آلمان غربي درپي ربودهشدن يكي از هواپيماهاي شركت لوفتهانزا بهوسيلهي سپتامبر سياه آنها را آزاد كرد. اسرائيل در پاسخ به آزادي آدمكشان، عمليات "بهار جواني" و "خشم خدا" را اجرا كرد كه طي آنها سازمان جاسوسي و نيروهاي ويژهي آن بهطور برنامهريزيشده فلسطينيان مضنون به دست داشتن در اين كشتار را يافتند و كشتند.
استیون اسپیلبرگ کارگردان و تهیهکنندهٔ مشهور آمریکایی، در سال ۲۰۰۵ فیلم «مونیخ» را درباره این کشتار و عملیات انتقامی اسرائیل موسوم به "خشم خدا" کارگردانی کرد.
پیشینه
بازيهاي المپيك 1972 مونيخ در زمان گروگانگيري وارد هفتهي دوم خود شدهبود. بهمنظور كمك به فراموشي پيشينهي نظاميگراي آلمان، و به ويژه المپيك 1936 برلين كه آدولف هيتلر ديكتاتور نازي از آن براي مقاصد تبليغاتي استفاده كردهبود؛ كميتهي سازماندهندهي المپيك آلمان غربي باز و دوستانه بودن فضا در دهكدهي بازيها را تشويق ميكرد. برابر ادعاي فيلم مستند يكي از روزهاي سپتامبر تدابير امنيتي در دهكدهي بازيها عمداً شديد نبود و ورزشكاران معمولاً بدون نشان دادن مدارك كافي مجاز به رفتوآمد در آن بودند. بسياري از ورزشكاران با پريدن از روي حصار سيمي گرداگرد دهكده اتاقكهاي نگهباني را دور ميزدند.
شموئل لالكين (Shmuel Lalkin)، سرپرست گروه اسرائيل، از پيش از رسيدن ورزشكاران به مونيخ، نسبت به نبود نگهبانان مسلح و شرايط محل اقامت ورزشكاران اسرائيلي ابراز نگراني كردهبود. تيم اسرائيل در بخش دورافتادهاي از دهكدهي بازيها، و در طبقهي همكف ساختمان كوچكي نزديك يكي از دروازهها اسكان دادهشدهبود. از ديد لالكين اين وضعيت شرايط را براي حملهي تروريستي از بيرون مناسب ميكرد. بهنظر ميرسد مقامات آلماني به لالكين اطمينان دادهبودند تدابير امنيتي بيشتري براي محافظت از گروه اسرائيل بهكار خواهندبست، اما لالكين در درستي اين قول شك داشت.
سازماندهندگان بازيها از گئورگ زيبر (Georg Sieber)، روانشناس جنايي آلماني، خواستهبودند براي كمك به برنامهريزي امنيتي 26 سناريوي تروريستي طراحي كند. سناريوي شمارهي 21 او دقيقا حملهي فلسطينيان به ساختمان گروه اسرائيل، آدمكشي و گروگانگيري، و درخواست آزادي زندانيان از اسرائيل و هواپيما براي رفتن از آلمان را پيشبيني كردهبود. با اينهمه، مسوولان نه براي پيشگيري از سناريوي 21چارهاي انديشيدند و نه براي پيشگيري از سناريوهاي ديگر، چون چنين چارههايي با هدف "بازيهاي شاد" و بدون تدابير امنيتي شديد متضاد بود.
آگاهي آلمان از حمله
مجلهي آلماني شپيگل (Spiegel) در سال 2012 در صفحهي اصلي خود نوشت كه مقامات آلماني از سه هفته پيش از كشتار، هشدار آن را از يك منبع خبري فلسطيني در بيروت دريافت كردهبودند. منبع خبري گفتهبود كه فلسطينيان درحال برنامهريزي براي ايجاد "حادثه"اي در بازيهاي المپيك هستند، و وزارت امورخارجهي آلمان آن را به مقامات امنيتي مونيخ منتقل كرد و از ايشان خواست "هرگونه تدبير امنيتي لازم" را بيانديشند. با اينهمه، مقامات اقدامي دربرابر هشدار نكردند و تا چهل سال نيز دريافت آن را نپذيرفتند. مجلهي شپيگل ميافزايد اين تنها بخشي از پنهانكاري چهلسالهي مقامات آلمان دربارهي برخورد نادرست ايشان با اين رويداد بودهاست.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یکی از اعضای گروه سپتامبر سیاه ( سازمان آزادی بخش فلسطین )
یکی از اعضای گروه سپتامبر سیاه ( سازمان آزادی بخش فلسطین )
گروگانگيري
ورزشكاران اسرائيلي شب 4 سپتامبر را بيرون از دهكدهي بازيها و با ديدن نمايش "ويولونزن روي بام" (Fiddler on the Roof) و خوردن شام با بازيگر اسرائيلي آن، شموئل رادنسكي (Shmuel Rodensky) گذراندند. در بازگشت، لالكين به پسر 13 سالهاش كه با يوسف رومانو (Yossef Romano)ي وزنهبردار و اليعزر هالفين (Eliezer Halfin) كشتيگير دوست شدهبود اجازه نداد با گروه به دهكده بيايد، و چهبسا با اين كار باعث نجات جان پسر شد.
در ساعت 4:30 بامداد و هنگامي كه ورزشكاران در خواب بودند، هشت عضو شاخهي سپتامبر سياه سازمان آزاديبخش فلسطين درحالي كه پوشش ورزشي دربرداشتند و در ساكهاي برزنتيشان تفنگهاي كلاشنيكف، اسلحهي كمري Tokavev و نارنجك گذاشتهبودند، پس از گذر از حصار سيمي دومتري با كمك چند ورزشكار كه به چيزي مشكوك نشده و آنها هم درحال گذر از حصار بودند، وارد دهكده شدند. اين ورزشكاران در آغاز آمريكايي معرفي شدهبودند، اما چند دهه بعد مشخص شد كه كانادايي بودند. فلسطينيان سپس با كليدهاي ربودهشده به دو آپارتمان محل اسكان ورزشكاران اسرائيلي در شمارهي 31 خيابان Connolly وارد شدند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ساختمان محل گروگان گیری از نمای روبرو
بههنگام تلاش تروريستها براي آمدن بهدرون آپارتمان شمارهي 1 كه محل اسكان مربيان و مسوولان اسرائيلي بود، يوسف گوتفرويند (Yossef Gutfreund)، داور كشتي، بيدار شد و همچنان كه براي بيداركردن هماتاقانش فرياد ميزد، هيكل 135 كيلوگرمييش را به در فشرد تا از آمدن تروريستها به درون جلوگيري كند واينچنين به هماتاقش توويا سوكولووسكي (Tuvia Sokolovsky)، مربي وزنهبرداري، فرصت داد با شكستن شيشه بگريزد. موشه وَينبرگ (Moshe Weinberg)، مربي كشتي، با تروريستها درگير شد و آنها تيري به گونهاش زدند؛ سپس وادارش كردند براي يافتن گروگانهاي بيشتر كمكشان كند. وينبرگ با گذراندن تروريستها از كنار آپارتمان 2، بهدروغ به آنها گفت كه ساكنان آن اسرائيلي نيستند؛ و آنها را به آپارتمان 3 برد كه محل اسكان كشتيگيران و وزنهبرداران درشتهيكل اسرائيلي بود. تروريستها در آنجا شش كشتيگير و وزنهبردار را به گروگانها افزودند. شايد وينبرگ اميد داشت مردان نيرومندتر بخت بيشتري براي پيكار با تروريستها داشتهباشند، اما آنها همه در خواب غافلگير شدند.
همچنان كه تروريستها ورزشكاران را به آپارتمان 3 يعني محل اقامت مربيان ميبردند، وينبرگ بار ديگر به آنها حمله كرد و در فرصتي كه اينچنين به دست آمد، گاد تسوباري (Gad Tsobari)، يكي از كشتيگيران توانست از راه پاركينگ زيرزميني بگريزد. وينبرگ درشت هيكل يكي از تروريستها را با مشت بيهوش و تروريست ديگري را با چاقوي ميوهخوري زخمي كرد. سپس تروريستها با تيراندازي به وينبرگ او را كشتند و جنازهاش را از پنجره به پيادهرو انداختند. يوسف رومانوي وزنهبردار نيز به تروريستها حمله و يكي از آنها را زخمي كرد. او سپس با تيراندازي تروريستها كشتهشد.
پس از اين رويدادها نُه گروگان براي تروريستها ماند. آنها افزون بر گوتفرويند؛ كهات شور (Kehat Shorr)، مربي تيراندازي؛ آميتزور شاپيرا (Amitzur Shapira)، مربي دووميداني؛ آندره شپيتسر (Andre Spitzer)، مربي شمشيربازي؛ ياكوو شپرينگر (Yakov Springer)، داور وزنهبرداري؛ كشتيگيران اليعزر هالفين و مارك سلاوين (Mark Slavin)؛ و وزنهبرداران داويد برگر (David Berger) و زعِو فريدمن (Ze'ev Friedman) بودند. برگر مهاجري آمريكايي با تابعيت دوگانه بود؛ و سلاوين 18 ساله كه جوانترين گروگان بود تنها چهار ماه مانده به المپيك از شوروي به اسرائيل آمده بود. بهگفتهي Groussard Serge روزنامهنگار، تروريستها گوتفرويند كه درشتهيكلترين گروگان بود را مانند موميايي پيچيده و به صندلي بستهبودند. بقيه با دست و پاي بسته در دو دستهي چهارتايي بر روي دو تخت در اتاقهاي شپرينگر و شاپيرا قرار دادهشدهبودند. سپس تروريستها آنها را به هم بستند. آنها جنازهي سوراخ سوراخ رومانو را براي تهديد جلوي پاي دوستانش رها كردهبودند.
از ديگر اعضاي گروه ورزشكاران اسرائيلي، پروفسور شائول لاداني (Shaul Ladany) راهپيما، در آپارتمان 2 با فريادهاي گوتفرويند بيدارشد و درميان تيراندازي تروريستها از پنجرهي پشتي اتاقخواب به محوطهي چمنكاريِ بيرون پريد. او سپس بيل باوئرمن (Bill Bowerman) مربي آمريكايي دووميداني را بيدار و پليس را خبركرد. در پي آن، باوئرمن با نيروهاي آبي-خاكي آمريكا تماس گرفت و از آنها خواهان محافظت از ورزشكاران يهودي آمريكا يعني مارك سپيتز (Mark Spitz) شناگر و بيل شميت (Bill Schmidt) پرتابگر نيزه شد. لاداني نخستين كسي بود كه از حمله خبرداد. چهار ساكن ديگر آپارتمان 2 (تيراندازان هنري هرشكوويتس (Henry Hershkowitz) و زليگ ستروخ (Zelig Stroch)، و شمشيربازان دن آلون (Dan Alon) و يهودا وَيزنشتَين (Yehuda Weisenstein) و لالكين بههمراه دو پزشك گروه خود را پنهان كردند و سپس از ساختمان محاصرهشده گريختند. دو ورزشكار زن اسرائيلي؛ دوندهي سرعت و بامانع استر شاهامورو (Esther Shahamorov) و شناگر شلوميت نير (Shlomit Nir) در ساختمان جداگانهاي در دهكده اسكان دادهشدهبودند. سه عضو ديگر گروه اسرائيل؛ يعني دو قايقران و مربي آنها، در شهر كيل درفاصلهي 900 كيلومتري مونيخ اسكان دادهشدهبودند.
در گزارشهاي بعدي مشخص شد كه تروريستها از افراد موسوم به "فدائيين" از اردوگاههاي آوارگان لبنان، سوريه و اردن هستند. آنها با مشخصات زير شناسايي شدند: Luttif Afif (عيسا) رهبر گروه (گفته شدهبود كه سه برادر عيسا نيز عضو گروه سپتامبر سياه و دو تن از ايشان در زندانهاي اسرائيل بودند.)، دستيارش يوسف نزال (توني)، و اعضاي ديگر عفيف احمد حميد (پائولو)، خالد جمال (صلاح)، Ahmed Chic Thaa (Abu Halla)، Mohammed Safady (بدران)، Adnan Al-Gashey (Denawi)، و پسرعمويش Jamal Al-Gashey (سمير). بهنوشتهي سايمون ريو (Simon Reeve)، عفيف، نزال و يكي ديگر از همدستانشان در مشاغل مختلفي در دهكدهي بازيها كاركرده و نزديك به دو هفته قربانيانشان را تحت نظر گرفتهبودند. يكي از اعضاي تيم اوروگوئه، كه با اسرائيل در يك ساختمان اسكان دادهشدهبود، گفت كه كمتر از 24 ساعت پيش از حادثه نزال را در ساختمان ديدهبود، اما چون فرض بر اين بود كه او از كاركنان دهكده است، حضورش پرسشي برنيانگيخت. ديگر اعضاي گروه چند روز پيش از حمله، با قطار و هواپيما به دهكده آمدند. همهي اعضاي تيمهاي اوروگوئه و هنگكنگ كه آنها هم با گروه اسرائيل در يك ساختمان بودند، در جريان حادثه بدون آسيبديدگي آزاد شدند.
واكنشهاي جهاني
در 5 سپتامبر گلدا مئير، نخستوزير وقت اسرائيل، از ديگر كشورها خواست كه "شهروندان ما را نجات دهند و اين جنايتهاي آشكار را محكوم كنند." شاه حسين، شاه اردن، كه تنها رهبر عربي بود كه آشكارا اين اقدام را محكوم كرد، آن را "جنايت وحشيانهي مغزهاي بيمار عليه تمدن" ناميد.
گفتگو با تروريستها
گروگانگيران خواهان آزادي 234 زنداني فلسطيني و غيرعرب از زندانهاي اسرائيل و دو تروريست آلماني بهنامهاي آندرهآس بادر و اولريكه ماينهوف، بنيانگزاران ارتش سرخ آلمان، از زندانهاي آلمان و انتقال امن آنها به مصر شدند. تروريستها براي نشاندادن مصمم بودنشان جنازهي وينبرگ را بيرون جلوي در ساختمان انداختند. اسرائيل بيدرنگ پاسخ داد: "گفتگويي انجام نخواهدشد." سياست وقت دولت اسرائيل خودداري از انجام هرگونه گفتگو با تروريستها تحت هر شرايطي بود، چون از ديد اين دولت، انجام گفتگو ميتوانست زمنينهساز حملههاي تروريستي آينده شود. گفته شدهاست كه مقامات آلمان بهرهبري صدراعظم ويلي برانت و وزير كشور هانس ديتريش گنشر درخواست اسرائيل را براي فرستادن يك واحد از نيروهاي ويژهي آن كشور به آلمان نپذيرفت. برونو مِرك، وزير امور داخلي دولت استان بايرن، كه با گنشر و مانفرد شرَيبِر رئيس پليس مونيخ رياست كارگروه بحران را برعهده داشت، وجود چنين درخواستي را تكذيب كردهاست.
بهنوشتهي John K. Cooley خبرنگار، يهودي بودن گروگانها وضعيت سياسي پيچيدهاي را در آلمان پديد آوردهبود. مانفرد شرَيبِر و برونو مِرك بهطور مستقيم با تروريستها گفتگو كردند و به آنها پيشنهاد پرداخت پول نامحدود و تضمین جانی دادند. بهنوشتهي Cooley تروريستها پاسخ دادند "نه پول براي ما ارزشي دارد و نه زندگي." شماري اعضاي مصري اتحاديهي عرب و كميتهي بينالمللي المپيك (IOC) تلاش كردند با تروريستها به توافق برسند، اما بيفايده بود. با اين حال مشخص بود كه گفتگوكنندگان توانستهبودند به تروريستها بباورانند كه درخواستهايشان در دست بررسي است، و از همين رو عيسا مهلتش را پنج بار تمديد كرد. با افزايش فشار بر IOC و جانباختن نخستين ورزشكار، بازیها بهمدت 12 ساعت تعطيل شد. از فرانك شورتر، دوندهي ماراتن آمريكايي كه رويدادها را از پنجرهي ساختمان محل اقامتش ميديد نقل شدهاست: "فكرشو بكنين اون بيچارهها اونجا چي ميكشن. هر پنج دقيقه يه بار يه روانيي مسلسل بهدست ميگه 'ديگه بكشيمشون.' بعد يكي ديگه ميگه 'نه؛ حالا يه كم صبر كنيم.' آدم چه قد ميتونه اين وضعو تحمل كنه؟"
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نیروهای مرزبانی المان غربی با پوشش ورزشی در تلاش برای ورود مخفیانه به محل گروگانگیری
در ساعت 4:30 بعدازظهر گروه كوچكي از نيروهاي پليس آلمان به دهكدهي بازيها فرستادهشدند. آنها اعضاي پليس مرزباني بودند كه پوشش ورزشي دربرداشتند و هدفشان اين بود كه از راه دريچههاي تهويه به اتاق گروگانها وارد شوند و با تفنگهاي نيمهخودكار تروريستها را بكشند. نيروها درانتظار شنيدن اسم رمز "آفتاب" براي حمله در جاهايشان مستقر شدند. همزمان، شبكههاي تلويزيوني درحال پخش زندهي عمليات پليس بودند. در جريان پخش زنده، يكي از تروريستها درحال نگاهكردن به بيرون از بالكن نشان دادهشد درحالي كه يكي از ماموران پليس با فاصلهاي كمتر از 6 متر از او روي بام ايستادهبود. وقتي عيسا با ديدن اين وضعيت تهديد كرد دو گروگان را خواهدكشت، نيروهاي پليس عقبنشيني كردند و عمليات متوقف شد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آندره شپیتسر و کهات شور در حال صحبت با مسئولان المانی
يك بار گفتگو كنندگان خواهان گفتگوي مستقيم با گروگانها شدند تا از زندهبودن اسرائيليها مطمئن شوند. آندره شپيتسر مربي شمشيربازي، كه مسلط به زبان آلماني بود، و كهات شور مربي تيراندازي، مسنترين عضو تيم اسرائيل، درحالي كه دو تروريست تفنگهايشان را بهسويشان نشانه رفتهبودند، ايستاده در پاي پنجرهي ساختمان محاصرهشده با مسوولان آلماني گفتگو كردند. سپس هنگامي كه شپيتسر ميخواست به پرسش ديگري پاسخ دهد دربرابر دوربينهاي تلويزيوني ضربهاي با قنداق تفنگ به او زدند و او را از جلوي پنجره كنار كشيدند. چند دقيقهبعد تروريستها به هانس ديتريش گنشر و والتر تروگر (Walter Tröger)، مسوول دهكدهي بازيها، اجازه دادند براي گفتگويي كوتاه با گروگانها به آپارتمانها بيايند. تروگر گفت از ديدن وقار در رفتار اسرائيليها و اينكه انگار خود را به دست سرنوشت سپردهبودند تحت تاثير قرارگرفتهاست. او همچنين متوجهشد شماري از گروگانها، بهويژه گوتفرويند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند و شانهي چپ داويد برگر تير خوردهاست. گنشر و تروگر گفتند درون آپارتمان "چهار يا پنج" تروريست را ديدهاند. اين رقمها در اقدامات بعدي ملاك قرارگرفت.
كهات شور به گنشر و تروگر گفت اسرائيليها مشكلي با بردهشدن به كشورهاي عربي ندارند، به اين شرط كه آلمان و كشور ميزبان امنيت آنها را بهنحوي موثر تضمين كنند. فلسطينيها در ساعت 6 بعد از ظهر خواهان انتقال به قاهره شدند.
عمليات ناموفق نجات
مقامات وانمود كردند موضوع انتقال به قاهره را پذيرفتهاند، هرچند عزيز صدقي، وزير امور خارجهي مصر به آنها گفتهبود مصر نميخواهد درگير موضوع گروگانگيري شود.
قرارشد تروريستها و گروگانها با دو بالگرد نظامي بل يو اچ 1 به پايگاه هوايي فورستنفلدبروك (Fürstenfeldbruck) متعلق به ناتو در آن نزديكي بردهشوند. در ساعت 10 شب اتوبوس درخواستي عيسا مسافران را سوار كرد و به سوي بالگردها برد. پنج تيرانداز براي كشتن تروريستها در فرودگاه مسقر شدهبودند: سه نفر بالاي برج مراقبت، يكي پشت يكي از خودروهاي فرودگاه و ديگري روي زمين و پشت يك برج مخابراتي. گنشر، مرك و شريبر، و همچنين معاون شريبر گئورگ وُلف، عمليات را از برج مراقبت هدايت ميكردند. بهنوشتهي Cooley، ريو و Groussard، به زِوي زمير (Zvi Zamir) رئيس موساد، سازمان جاسوسي اسرائيل، و ويكتور كوهِن، از دستياران ارشد او نيز اجازه دادهشدهبود كه به عنوان ناظر در برج مراقبت حضور داشتهباشند.
طبق برنامه، يك هواپيماي بوئينگ 727 با پنج يا شش تن پليس مسلح در پوشش خدمهي هواپيما روي باند فرودگاه قرارگرفتهبود. توافق بر اين بود كه عيسا و توني هواپيما را بازرسي كنند. برنامه اين بود كه عيسا و توني در هواپيما دستگير شوند و تيراندازان تروريستهاي درون بالگردها را بكشند. برپايهي سخنان گنشر و تروگر تروريستهاي درون بالگردها نميتوانستند بيش از سه تن باشند. اما بههنگام انتقال گروگانها از اتوبوس به بالگرد مشخص شد شمار تروريستها رويهم هشت نفر است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پايگاه هوايي فورستنفلدبروك بعد از درگیری
شكست عمليات
در هنگامي كه بالگردها به نزديك فورستنفلدبروك رسيدند، ماموران پليس درون هواپيما بدون مشورت با فرماندهانشان از ادامهي ماموريت خودداري كردند. به اين ترتيب نيروي پليس تنها با پنج تيرانداز دربرابر شمار بيشتري تروريست مسلح به سلاحهاي بيشتر قرارگرفت.
بالگردها در ساعت 10:30 شب فرود آمدند و چهار خلبان با شش تروريست از آنها پياده شدند. با آن كه تروريستها قول دادهبودند گروگان آلماني نگيرند، چهار تروريست با تفنگ خلبانها را نشانه گرفتند و در آن حال عيسا و توني براي بازرسي به درون هواپيما رفتند. آنها با ديدن هواپيماي خالي فهميدند در دام افتادهاند و به سوي بالگردها دويدند. وقتي از كنار برج مراقبت ميگذشتند، تيرانداز شمارهي 3 تلاش كرد عيسا را بكشد تا گروه بيرهبر بماند، اما به دليل نبود روشنايي مناسب تيرش خطا رفت و به پاي توني خورد. با اينهمه، در حدود ساعت 11 مقامات آلماني به تيراندازان نزديك صحنه دستور آتش دادند.
در آشوبي كه درگرفت، Ahmed Chic Thaa و عفيف احمد حميد، كه نزديك خلبانان موضع گرفتهبودند كشتهشدند و ديگران، كه يكي از آنها زخمي شدهبود، در زير و پشت بالگردها سنگر گرفتند و دور از تيررس تيراندازان بسياري از چراغهاي فرودگاه را شكستند. پليس آلماني آنتون فليگرباوئر در جريان تيراندازي كشتهشد. خلبانان بالگرد گريختند. گروگانها كه به صندليهاي بالگرد بسته شدهبودند در جريان تيراندازيها تلاش ميكردند خود را آزاد كنند و بعداً جاي دندان برروي طنابهايشان ديدهشد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
هلیکوپتر های استفاده شده در جریان انتقال گروگان گیران و گروگان ها از محل گروگان گیری به پایگاه هوایی
كشتار
با رسيدن نيروهاي كمكي در حدود نيمهشب 6 سپتامبر، يكي از تروريستها، بهاحتمال زياد عيسا، بهسوي گروگانهاي بالگرد شرقي رفت و با كلاشنيكف آنها را از فاصلهي نزديك زير رگبار گرفت. شپرينگر، هالفين و فريدمن درجا كشتهشدند و بهنظر ميرسد برگر كه دوتير به پايش خوردهبود در آن لحظه زنده ماندهبود، چون كالبدشكافي دليل مرگ او را تنفس دود اعلام كردهبود. تروريست سپس نارنجكي به درون بالگرد انداخت كه آن را منفجر كرد و گروگانها را سوزاند.
نگارهای از مارک پودوال برای بزرگداشت قربانیان؛ این نگاره نخستین بار در سال 1972 در نیویورک تایمز چاپ شد.
سپس عيسا تيراندازي بهسوي پليس بهسمت باند فرودگاه دويد و با آتش پليس كشتهشد. تروريست ديگر، خالد جواد، تلاش كرد بگريزد، اما تير خورد و كشتهشد. آنچه برسر ديگر گروگانها آمد هنوز بهدرستي روشن نيست. يكي از بررسيهاي پليس آلمان نشان ميدهد كه يكي از ماموران پليس و چند گروگان ممكناست در اثر تيراندازي اشتباهي پليس كشته شدهباشند. اما بازسازي گزارش دادستان استان بايرن، كه مدتها پوشيده نگهداشتهشدهبود، بهوسيلهي مجلهي تايم نشان ميدهد كه تروريست ديگري (Adnan Al-Gashey بهتشخيص ريو) جلوي در بالگرد غربي ايستادهبود و پنج گروگان اين بالگرد را با رگبار مسلسل خود كشتهاست؛ طي اين تيراندازي بهطور ميانگين به گوتفرويند، شور، سلاوين، شپيتسر و شاپيرا چهار گلوله شليك شد. از ميان گروگانهاي بالگرد شرقي تنها جنازهي زعو فريدمن نسبتاً سالم ماندهبود؛ موج انفجار بالگرد او را به بيرون پرتاب كردهبود. در شماري موارد، يافتن دليل قطعي مرگ گروگانهاي بالگرد شرقي دشوار بود، چون ديگر جنازهها دراثر انفجار و آتشسوزي پس از آن چنان سوختهبودند كه قابل تشخيص نبودند. سه تروريست ديگر كه روي زمين افتاده و خود را به مردن زدهبودند بهوسيلهي پليس دستگير شدند. Jamal Al-Gashey از مچ دست و Mohammed Safady از پا زخمي شدهبودند و Adnan Al-Gashey سالم بود. توني از محل گريخت، اما 40 دقيقه بعد در پاركينگ پايگاه يافتهشد. او در تيراندازي كوتاهي كه پس از گيرافتادنش درگرفت كشتهشد. در ساعت 1:30 بامداد پيكار به پايان رسيد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دستگیری گروگانگیران
پيامدها
در گزارشهاي آغازين كه در همهجاي جهان پخش شد، اعلام شد همهي گروگانها زندهاند و همهي تروريستها كشته شدهاند. سپس نمايندهي IOC اعلام كرد "گزارشهاي آغازين بيش از اندازه خوشبينانه بودهاست." جيم مككي (Jim McKay)، كه در آن سال رويدادهاي المپيك را براي شبكهي ABC پوشش ميداد، در ساعت 3:24 بامداد خبر نهايي تاييدشده را بهشرح زير اعلامكرد:
"هماكنون خبر تاييدشدهيي به دست ما رسيد ... ميدونين؛ بچه كه بودم، پدرم ميگفت 'بهترين آرزوها و بدترين ترساي ما هيچوقت برآورده نميشن.' اما بدترين ترس ما امشب برآورده شد. الان گفتن كه گروگانا يازدهتا بودن؛ دو نفرشون ديروز صبح تو اتاقشون كشتهشدن؛ نُه نفرشونم امشب در فرودگاه كشته شدن. همشون از ميون ما رفتن."
در شماري از گزارشهاي تلويزيون، راديو و روزنامهها نام لاداني هم در ميان كشتهشدگان ذكر شدهبود. يك روزنامه تيتر زدهبود "لاداني نتوانست بار ديگر در آلمان از دست سرنوشت بگريزد. " لاداني بعدها در اين باره گفت:
"تو مونيخ كه بوديم من اين خبرارو نشنيدهبودم. وقتي برگشتيم اسرائيل، تو فرودگاه لود (Lod) شايد 20.000 نفر جمعيت اومدهبودن پيشواز. ما هم وايسادهبوديم كنار تابوتا تو باند فرودگاه. چن نفر اومدن طرف من و جوري بغلم كردن و بوسيدنم كه انگار مرده بودم و زنده شدم. اونجا بود كه تازه فهميدم موضوع چيه و متاثر شدم."
انتقادها
سايمون ريو يكي از كساني بود كه نوشت روش برخورد با اعضاي آموزش ديدهي سپتامبر سياه نشان از ناآمادگي شديد مقامات آلماني بود. آنها براي حل چنين مشكلي آمادگي نداشتند. اين تجربهي پرهزينه به تاسيس نيروي ويژهي ضدتروريزم آلمان موسوم به GSG 9 در سه ماه بعد منجر شد.
بهباور منتقدان، مقامات آلمان در اين رويداد مرتكب اشتباههاي گوناگوني شدند. نخست اين كه برابر محدوديتهاي موجود در قانون اساسي آلمان پس از جنگ، ارتش نميتوانست در عمليات نجات شركتكند، چون نيروهاي مسلح آلمان در زمان صلح مجاز به انجام عمليات درون خاك كشور نيستند. مسووليت برخورد با اين موضوع تنها با پليس مونيخ و مقامات استان بايرن بود.
نيم ساعت پيش از رسيدن گروگانها و تروريستها به فورستنفلدبروك روشن شدهبود كه تعداد تروريستها بيش از برآورد اوليه است. شريبر با آن كه اطلاعات جديد را دريافت كردهبود تصميم بر ادامهي عمليات بدون تغيير گرفت. ازسوي ديگر، اطلاعات جديد به تيراندازان نرسيد، چون آنها وسيلهي ارتباطي نداشتند. يكي از اصول عمليات نجات با تيراندازي، بهكارگيري تعداد كافي تيرانداز (دستكم دو نفر براي هر دشمن، و ده نفر در اين مورد) است، تا بتوان در نخستين دور تيراندازي بيشترين شمار دشمن را از كارانداخت. در فيلم مستند Seconds From Disaster كه در سال 2006 از شبكهي تلويزيوني National Geographic دربارهي اين كشتار پخش شد گفتهشد كه قراربود دو بالگرد كنارهم و در غرب برج مراقبت فرود بيايند. اين آرايش به تيراندازان امكان ميداد هنگام بازشدن در بالگردها به تروريستها تيراندازي كنند. درعوض بالگردها روبهروي برج مراقبت و در ميان باند فرود آمدند. اين حالت درصورت بروز درگيري نهتنها به تروريستها امكان پنهان شدن ميداد، بلكه تيراندازان 1 و 2 را در تيررس سه تيرانداز ديگر قرار ميداد. موقعيت بالگردها جلوي ديد تيراندازان را گرفته و در مجموع سه تيرانداز را دربرابر هشت تروريست بهشدت مسلح قرار دادهبود.
چنان كه پيشتر گفتهشد، پنج تيرانداز پليس نه با يكديگر ارتباط راديويي داشتند و نه با مقامات هدايتكنندهي عمليات، و از اين رو نميتوانستند هماهنگ عملكنند. به تيراندازان روي زمين گفتهشدهبود با آغاز تيراندازي از سوي تيراندازان برج مراقبت اقدام كنند.
افزون بر آن، تيراندازان براي چنين عملياتي از تجهيزات بسنده برخوردار نبودند. بسياري از كارشناسان تفنگ جنگي ژ3 را براي تيراندازي از آن فاصله مناسب نميدانند. پوكهي فشنگ ژ3 كه در آن هنگام تفنگ سازماني ارتش آلمان بود، 510 ميليمتر است، درحالي كه براي تضمين دقت بيشتر تيراندازي از آن فاصله، پوكهي 690 ميليمتري موردنياز است. هيچكدام از تفنگها مجهز به دوربين تلسكوپي يا مادونقرمز نبودند. همچنين هيچيك از تيراندازان جليقهي ضدگلوله يا كلاه آهني نداشتند. در محوطهي فورستنفلدبروك هيچگونه خودروي زرهي ديده نميشد و كمك تنها هنگامي رسيد كه مدتي از درگيري گذشتهبود.
در اين عمليات اشتباههاي تاكتيكي بسياري نيز وجودداشت. تيرانداز 2 كه پشت برج مخابراتي پنهان شدهبود در خط مستقيم آتش همكارانش در برج مراقبت قرارداشت، بي آن كه از وسيلهي محافظتي برخوردار باشد و بي آن كه ديگر نيروها از جاي او آگاه باشند. از اين رو، تيرانداز 2 تا اواخر درگيري امكان تيراندازي پيدا نكرد. او در آن هنگام خالد جواد را كه در راه گريز با تيرانداز 2 روبهرو شدهبود كشت، اما خود نيز بهسختي با آتش پليس ديگري كه نميدانست به همكارش تيراندازي ميكند زخمي شد. يكي از خلبانان بهنام گونار ابل (Gunnar Ebel) كه در كنار تيرانداز 2 پناه گرفتهبود هم با آتش خودي زخمي شد. ابل و تيرانداز هردو بعداً بهبود يافتند.
هيچيك از ماموران پليس حاضر در هواپيما به دليل ترك پست مورد بازجويي يا توبيخ قرارنگرفتند. بسياري از ماموران پليس و مرزبانان تهديد شدهبودند كه درصورت گفتگو با سازندگان فيلم مزاياي بازنشستگي خود را از دست خواهندداد. جزئيات بسياري از اشتباههاي عملياتي نيروهاي آلماني در اين عمليات بهوسيلهي هاينتس هوهنزين (Heinz Hohensinn) آشكار شد كه در عمليات شركت داشت، اما بهدليل بازنشستگي پيش از موعد حقوق بازنشستگي به او تعلق نگرفت.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رويدادهاي بعدي
جنازهي پنج تروريست فلسطيني— عفيف، نزال، Chic Thaa، حميد و جمال— به ليبي تحويل دادهشد و در آنجا با استقبال قهرمانانه و تشريفات كامل نظامي بهخاك سپردهشد. در 8 سپتامبر، هواپيماهاي اسرائيلي در پاسخ به اين كشتار 10 پايگاه سازمان آزاديبخش فلسطين در سوريه و لبنان را بمباران كردند. در اين حمله حداكثر 200 غيرنظامي و نظامي كشتهشدند.
سه تروريست زندهمانده دستگير و در يكي از زندانهاي مونيخ براي محاكمه نگهداري شدند. در 29 اكتبر، ربايندگان يك هواپيماي مسافربري شركت هواپيمايي لوفت هانزاي آلمان غربي خواهان آزادي اين تروريستها شدند. آلمان غربي بيدرنگ Safady و Al-Gasheys را آزاد كرد. آنها، چنان كه در One Day in September نشان دادهشد، در ورود به ليبي با استقبال باشكوهي روبهرو شدند و در گفتگوي خبري جزئيات رويدادهاي عملياتشان را بيان كردند.
اين كشتار بسياري از كشورهاي اروپايي را برآن داشت نيروهاي دائمي، حرفهاي و هميشه در دسترس ضدتروريزم تشكيل دهند يا سازماندهي نيروهاي موجود را اصلاح كنند. طراحان و سازندگان برجستهي جنگافزار نيز بهانگيزهي اين كشتار برآن شدند جنگافزارهاي كارآمدتري براي پيكار با تروريزم طراحي كنند.
تاثير بر بازيها
اين گروگانگيري باعث شد تا براي نخستين بار در تاريخ المپيك نوين، بازيها از نيمه متوقف شود. در 6 سپتامبر، آيين يادبودي با شركت 80.000 تماشاچي و 3.000 ورزشكار در استاديوم المپيك برگزار شد. اوري براندج (Avery Brundage) رئيس IOC، در سخنراني خود به ورزشكاران كشتهشده اشارهاي نكرد و با قدرداني از استواري جنبش المپيك، حمله به ورزشكاران اسرائيلي را با مباحثي كه بهتازگي براي حرفهاي كردن المپيك و حذف رودزيا از بازيها بالا گرفتهبود مشابه دانست. اين گونه سخن گفتن براندج خشم بسياري از شنوندگان را برانگيخت. در اين آيين يادبود، آنكي (Ankie)، همسر آندره شپيتسر؛ مادر موشه وينبرگ؛ و كارمل الياش (Carmel Eliash)، دخترعموی وینبرگ، بهنمايندگي از خانوادههاي قربانيان شركت كردهبودند. الياش در جريان مراسم بيهوش شد و دراثر سكتهي قلبي درگذشت.
بسياري از 80.000 تماشاچي حاضر در استاديوم المپيك در جريان بازي فوتبال ميان آلمان غربي و مجارستان سروصدا راه ميانداختند و پرچم تكان ميدادند، اما وقتي شماري از آنها پلاكاردي با مضمون "17 نفر مردهاند؛ بههمين زودي يادتان رفته؟" افراشتند، مسوولان انتظامي پلاكارد را برچيدند و دارندگانش را از ورزشگاه بيرون كردند. بهدرخواست ويلي برانت، درجريان برگزاري آيين يادبود پرچم المپيك و پرچم بيشتر كشورهاي شركتكننده نيمهافراشته بود. ده كشور عربي نسبت به پايين آوردهشدن پرچمهايشان براي بزرگداشت كشتهشدگان اسرائيلي اعتراض كردند و پرچمهايشان بيدرنگ بالا بردهشد.
ويلي دائومه (Willi Daume)، رئيس كميتهي سازماندهي بازيها در آغاز خواهان ادامه ندادن بازيها بود، اما سرانجام براندج و ديگران كه ميگفتند نميگذارند بازيها بهخاطر يك حادثه متوقف شود پيروز شدند. براندج گفت "بازيها بايد ادامه يابد و ما بايد ... ما بايد همچنان براي برگزاري بازيهايي پاك و سالم تلاش كنيم."
در 6 سپتامبر و پس از برگزاري آيين يادبود، اعضاي تيم اسرائيل از بازيها كنار رفتند و مونيخ را ترك كردند. براي همهي ورزشكاران اسرائيلي محافظ گذاشتهشد. مارك سپيتز، ستارهي آمريكايي شنا كه مسابقههايش بهپايان رسيدهبود، درجريان درگيريها مونيخ را ترك كرد. سپيتز يهودي سرشناسي بود و بيم آن ميرفت كه او هم در خطر بيافتد. تيم مصر در 7 سپتامبر از بازيها كنارهگيري و دليل اين كار را ترس از تلافي عنوان كرد. تيمهاي فيليپين و الجزاير، و همچنين شماري اعضاي تيمهاي هلند و نروژ نيز از بازيها كنار رفتند. كني مور (Kenny Moore) در مقالهاي كه دربارهي اين حادثه در Sports Illustrated نوشتهبود از يوس هرمنس (Jos Hermens)، دوندهی هلندی، چنين نقل قول كرد "موضوع بههمين سادگيه: ما رو دعوت كردهبودن مهموني؛ حالا اگه يكي بياد تو مهموني و آدم بكشه، ديگه ميشه اونجا موند؟" بسياري از ورزشكاراني هم كه ماندند، دراثر حادثه ديگر انگيزهاي براي رقابت نداشتند.
چهار سال بعد در المپيك 1976 مونترئال، تيم اسرائيل براي يادبود حادثه با روباني سياه بر پرچم به استاديوم وارد شد.
خانوادههاي شماري از قربانيان از IOC خواستار نصب سازهي يادبود دائمي در اينباره شدند. IOC با اين درخواست مخالفت كرد و گفت هرگونه اشارهي مشخص به قربانيان ميتواند "بهمعني ناديدهگرفتن ديگر اعضاي جامعهي المپيك باشد." آلكس گيلادي (Alex Gilady)، از مسوولان اسرائيلي IOC، به بي بي سي گفت "بايد درنظر بگيريم چنين كاري ممكن است اعضاي تيم كشورهاي دشمن اسرائيل را تحريك كند."
IOC همچنين با درخواست يك دقيقه سكوت بهاحترام قربانيان اسرائيلي در چهلمين سالگرد حادثه در آيين گشايش المپيك 2012 لندن مخالفت كرد.
بهيادبود اين كشتار، در مونيخ، سنگ يادبودي بر روي پلي كه استاديوم المپيك مونيخ را به دهكدهي بازيها وصل ميكند؛ و سنگ يادبود ديگري در برابر اقامتگاه ورزشكاران اسرائيلي در ساختمان شمارهي 31 خيابان كولوني دهكدهي بازيها نصب شدهاست.
واكنش اسرائيل
گلدا مئير و كميتهي دفاع اسرائيل به موساد ماموريت محرمانه داد كساني را كه تصور ميشد در اين كشتار دستداشتهاند پيداكند و بكشد. موساد بهاين منظور با كمك شعبههايش در اروپا چند گروه ويژه براي يافتن و كشتن فدائيين ايجاد كرد.
بخشي از گفتگوي خبري سال 2006 زوي زمير، رئيس وقت موساد، در اين باره بهشرح زير بود:
آيا در اقدام عليه تروريستها عامل انتقام نقشي داشت؟
نه؛ ما نميخواستيم انتقام بگيريم. ما را متهم به انتقامگيري ميكنند؛ بيمعني است. كاري كه ما كرديم پيشگيري قاطع از تكرار چنين رويدادهايي بود. ما عليه كساني اقدام كرديم كه فكر ميكردند ميتوانند به اقدامات تروريستي ادامه دهند. نميگويم قرار نبود آدمكشان مونيخ كشتهشوند؛ آنها بيترديد شايستهي مرگ بودند. اما ما كاري به گذشته نداشتيم؛ به آينده نگاه ميكرديم.
آيا از گلدا مئير دستوري مبني بر انتقامگيري از مسوولان كشتار مونيخ دريافت نكرديد؟
گلدا از اين كه ما مجبور بوديم اين سلسله عمليات را انجام دهيم ناراحت بود. او هيچگاه به من نگفت "از مسوولان كشتار مونيخ انتقام بگيريد." هيچ كس به من چنين چيزي نگفت.
عمليات اسرائيل در اين باره بعدها به نام عمليات خشم خدا معروف شد. ريو از قول ژنرال آهارون ياريو (Aharon Yariv)، ناظر عمليات، مينويسد دولت اسرائيل پس از كشتار مونيخ گزينهاي جز اجراي عدالت نداشت.
"گزينهي ديگري نداشتيم؛ ميبايست جلويشان را ميگرفتيم و راه ديگري نداشتيم ... از كاري كه كرديم احساس غرور نميكنيم، اما موضوع موضوعِ اجبار بود. ما قانون توراتي چشم دربرابر چشم را اجرا كرديم ... گفتنش سخت است، اما من در برخورد با اين مساله موضوع هزينه و فايده را درنظر گرفتم، نه اخلاقيات را. ميشود گفت اگر من آدم منطقي و سرسختي باشم بايد بتوانم از خودم بپرسم فايدهي سياسي كشتن اين فرد مشخص چيست؟ آيا ما را به صلح نزديكتر خواهدكرد؟ آيا ما را به صلخ با فلسطينيان نزديكتر خواهدكرد؟ در بسياري موارد پاسخ من منفي است. اما درمورد سپتامبر سياه چارهي ديگري نداشتيم و موفق شديم. آيا چنين كاري ازنظر اخلاقي درست است؟ دربارهي اين پرسش ميتوان بحث كرد. آيا از نظر سياسي لازم است؟ در اين مورد چنين بود."
بهنوشتهي بني موريس (Benny Morris) با استفاده از اطلاعات دريافتي از بريدگان سازمان آزاديبخش فلسطين و سازمانهاي جاسوسي كشورهاي اروپايي دوست، سياههاي از افراد هدف تهيهشد. سپس موجي از كشتار اعضاي مضنون سپتامبر سياه اروپا را دربرگرفت.
موساد در 9 آوريل 1973 با همكاري IDF عمليات "بهار جواني" را در بيروت اجراكرد. هدفهاي اين عمليات عبارت بودند از محمد يوسف نجار (ابويوسف)، رئيس شاخهي اطلاعاتي فتح و بهگفتهي موريس سرپرست سپتامبر سياه؛ Kamal Adwan، سرپرست "بخش غربي" سازمان آزاديبخش فلسطين و مسوول عمليات آن در درون اسرائيل؛ و كمال نصير، سخنگوي سازمان آزاديبخش فلسطين. در شب عمليات، گروهي از تكاوران سايرت (Sayeret) با نه قايق موشكانداز چند قايق كوچك نگهباني در يكي از سواحل متروك لبنان پياده شدند. سپس با دو خودرو به مركز بيروت رفتند و در آنجا نجار، Adwan و نصير را كشتند. دو گروه ديگر از تكاوران، ساختمان مركزي حزب جبههي آزادي فلسطين PFLP و يك كارگاه ساخت مواد منفجرهي فتح را منفجر كردند. فرمانده تكاوران اهود باراك بود.
در 21 ژوئيهي 1973 در جريان رويداد موسوم به ماجراي ليلهامر، گروهي از ماموران موساد بهاشتباه مردي مراكشي بهنام Ahmed Bouchiki را كه ارتباطي با كشتار مونيخ نداشت در شهر ليلهامر نروژ كشتند. يكي از خبرچينان موساد Bouchiki را بهاشتباه علي حسن سلامه رهبر نيروي 17 و عامل سپتامبر سياه معرفي كردهبود. پليس نروژ در اين ارتباط پنج مامور موساد كه دو تن از آنها زن بودند را دستگير كرد و ماموران ديگر گريختند. اين پنج مامور بهاتهام قتل به زندان افتادند، اما در 1975 آزاد و به اسرائيل برگرداندهشدند. موساد بعداً علي حسن سلامه را يافت و در 22 ژانويهي 1979 در بيروت با بمب كنترل از راه دور كشت. در اين حمله چهار رهگذر كشته و 18 رهگذر ديگر زخميشدند.
درپي شكايت خانوادههاي قربانيان، در سال 2004 و پس از يك دادرسي طولاني، دولت آلمان به پرداخت 3 ميليون يورو غرامت به آنها محكوم شد.
سلاحها روز 25 اوت يعني ده روز قبل از آغاز بازيهاي المپيك به مقصد ميرسد. چمدانهاي زوج مزبور در بن به رزمندگان ديگري سپرده شده و در عوض، چمدانهاي مشابه اما خالي ديگري دريافت ميشود. سلاحها - از جمله مسلسلها و خمپارههاي دستي - در صندوقهاي امانات راهآهن مونيخ گذاشته ميشوند تا بعداً اعضاي گروه كماندويي، هر كدام با كليد مخصوص و در ساعات مختلف، كمي قبل از ورود به محوطه بازيهاي المپيك، به سراغ آنها بروند.
[روز پنجم سپتامبر سال 1972] "مسلّحه" و "چه" با استفاده از دو بليت ورودي كه دوست «مسلّحه» موفق شده بود به دست آورد، پيشاپيش آنها از در اصلي وارد محوطه ميشوند. شش نفر ديگر بايد از نردههاي دو متري دهكدة المپيك بالا رفته، وارد آن شوند. با مردي كه قرار ميشود براي بردن آنها به آنجا برود و در پاي نردهها كمك كند تا از آن بالا روند، قرار ملاقات گذاشته ميشود. كمي قبل از رسيدن آنها به پاي نردهها، جوان رزمندهاي به محل مذكور رفته است تا مأموران امنيتي آلماني محافظ آنجا را با صحبت، سرگرم كند. به اين ترتيب حواس محافظان پرت شده و افراد گروه عملياتي موفق ميشوند به سرعت از نردهها بالا بروند. چند ساعت بعد، مرد راهنما و جوان رزمنده با هواپيما آلمان را ترك ميكنند. ساختماني كه ورزشكاران اسراييلي در آن اقامت دارند، پنجاه متر از نردهها فاصله دارد. افراد گروه دستور اكيد داشتند كه غير از مورد دفاع از خود، متوسل به خونريزي نشوند، اما با مقاومت خشونتآميز دو نفر از مربيان گروه ورزشي اسراييل روبهرو شده و در دعوايي كه رخ ميدهد، هر دو را ميكشند. با 9 ورزشكاري كه به گروگان گرفته ميشوند به خوبي رفتار ميشود تا آنجا كه قوّت قلب يافته، آرامش خود را باز مييابند. مسلّحه و خصوصاً "چه" به آنها تذكر ميدهند كه با زندانيان فلسطيني، معاوضه خواهند شد. طي بيست و يك ساعت كه ساختمان از طرف پليس آلمان در محاصره بود، صحبتهاي طولاني و دوستانهاي بين فداييان و اسرايشان رد و بدل ميشود. اين اسرا 18 تا 30 سالهاند و آنچنان كه مطبوعات جهان گزارش دادند، غالباً مهاجران جديدي هستند كه از آمريكا، روسيه، روماني، هلند و ليبي به اسراييل رفته بودند. تعدادي از آنها جزء كادرهاي ذخيرة ارتش اسراييل هستند. فداييان به آنها توضيح ميدهند كه با بيعدالتي كامل جاي فلسطينيها در المپيك به آنها داده شده است. در حالي كه به همان عنوان كه آفريقاي جنوبي و رودِزيا از شركت در بازيهاي جهاني محروم شدهاند، اسراييل نيز بايد از اين بازيها اخراج شود.
مسلّحه به ورزشكاران اسراييلي اطمينان ميدهد كه نه تنها فلسطينيها هيچگونه احساسات خصمانهاي نسبت به يهود ندارند، بلكه حتي نسبت به اسراييليها، كه خود آنها نيز به نوع ديگري قرباني ماجراجويي صهيونيستها شدهاند، احساسات خصمانهاي ندارند.
مذاكرات ميان مسؤولان آلماني كه به عنوان ميانجي بين فداييان و اسراييل عمل ميكردند، همچنان كه پيشبيني ميشد، مشكل از آب درآمد. لجاجت خانم "گلدا ماير" كه در آن هنگام در رأس دولت صهيونيستي اسراييل قرار داشت - از آنجا كه هيچگونه علاقهاي به نجات جان گروگانها نشان نميداد - بيشتر غيرطبيعي به نظر ميرسد. چريكها كه دستور دارند جان گروگانهاي خود را به خطر نياندازند، به اميد پيدا شدن راهحلي براي توافق، ساعت به ساعت موعد اجراي ضربالاجل را به تعويق مياندازند. آنها از پيش ميدانستند كه موفق به آزاد نمودن دويست زنداني مزبور نخواهند شد. به اين جهت عملاً آمادهاند تا 9 گروگان خود را در برابر پنجاه، بيست و حتي نه زنداني فلسطيني معاوضه نمايند. ولي با حيرت كامل مشاهده ميكنند كه نه تنها مذاكرهكنندگان اسراييلي - آلماني هيچ پيشنهاد متقابلي به آنها نميدهند، بلكه با پيشنهاد پرداخت هر مقدار پول كه بخواهند، (يعني يك فقره چك سفيد امضا) و تضمين سلامت عبور شش انقلابي فلسطين در برابر آزادي گروگانها، ميخواهند با آنها همچون دزدان فرومايه معامله كنند!
در لحظهاي كه مذاكرات به بنبست خطرناكي ميرسد، از طرف سفير يك كشور عرب پيشنهادي براي يك توافق سري به مسلّحه ميرسد، از اين قرار كه: گروگانهاي اسراييلي با داوطلبان آلماني معاوضه شده، فدائيان، داوطلبان آلماني را با خود به يك كشور عرب ببرند تا پس از گذشت دو يا حداكثر سه ماه، اسراييل بدون سر و صدا پنجاه زنداني فلسطيني را آزاد كند، در ضمن چند دولت نيرومند، اجراي تعهدات دولت يهود را تضمين خواهند كرد. پيشنهاد وسوسهانگيزي است. اين پيشنهاد ميتواند هم فلسطينيها را راضي كند و هم آبروي رهبران صهيونيست را محفوظ بدارد. مسلّحه كه رزمندهاي است تابع مقررات سازماني، تصميم ميگيرد اين پيشنهاد را كه مقامات مافوق او در طرح عملياتي پيشبيني نكرده بودند، براي كسب دستور در اختيار آنها قرار دهد. در چنين مواردي مسلّحه بايد از شخصي با نام مستعار "طلال" كه شماره تلفنش در تونس، قبل از آغاز عمليات در اختيار وي گذاشته شده بود، كسب دستور كند. از بخت بد، از آنجا كه طلال اطّلاع نداشته كه قبل از ورود به تونس بايد از سفارت تونس در كشور ديگري تقاضاي رواديد كند، به هنگام ورود به تونس، در فرودگاه معطّل ميشود. از قضا طلال واقعي، كه دوست طلال قلابي است و نزد پدرش "فرحان شبيلات" سفير سابق اردن در تونس كه به علت طرفداري از جنبش مقاومت، معزول و مقيم تونس شده بود، زندگي ميكند، بدون آنكه از ورود عنقريب دوستش - طلال قلابي - مطلع باشد، گوشي تلفن را برميدارد. گيجي و سردرگمي عجيبي مكالمة تلفني طرفين را در برميگيرد. از يك طرف طلال پسر سفير نميتواند درك كند به چه علت از مونيخ به وي تلفن ميشود و مطالب نامفهومي با وي در ميان گذاشته ميشود، خصوصاً كه حتي نميداند دوست فلسطينياش، برحسب ضرورت نام مستعار طلال را بر روي خود گذاشته است، و از طرف ديگر مسلّحه با طلال ديگري برخورد كرده كه آن طلالي كه او ميشناسد نيست و به كلي از رمزي كه براي شروع مكالمه انتخاب شده بود بيخبر است. رهبر گروه كماندويي از آنجا كه ميداند خط تلفني كه از طرف مقامات آلماني در اختيار وي قرار داده شده، تحت كنترل است، به همين قناعت ميكند كه بگويد، يك ساعت ديگر مجدداً تلفن خواهد كرد. دومين بار هم كه تلفن ميزند، طلال قلابي هنوز به منزل سفير نرسيده است. مسلّحه ديگر اصرار نميكند و به طراحان طرح توافق ميگويد، پيشنهاد آنها را رد ميكند.
من نميتوانم بگويم كه آيا اين طرح از طرف اسراييل پذيرفته ميشد يا نه اما بر حسب آنچه كه طلال قلابي به من گفت، اين طرح از طرف "سپتامبر سياه" به عنوان يك راهحل شرافتمندانه خروج از بنبست پذيرفته ميشد. چه كسي ميداند؟ شايد اگر اين همه دير به منزل آقاي شبيلات - سفير معزول - نرسيده بود و يا چنانچه تلاشهاي بعدياش براي تماس تلفني با مسلّحه به نتيجه رسيده بود، از فاجعه جلوگيري شده و افراد گروه و گروگانهايشان امروز زنده و سالم بودند!
به هر صورت سفير آلمان فدرال در تونس با در دست داشتن نوار مكالمات تلفني، شديداً بر ضد دولت تونس اعتراض كرد و خواهان آن شد كه رهبران "سپتامبر سياه" كه در تونس به سر ميبرند، تحويل مقامات آلماني شوند. بالاخره پس از مذاكرات طولاني توافق ميشود كه موضوع افشا نشود. با اين وجود آقاي شبيلات سفير سابق اردن كه از پناهندگي سياسي برخوردار بود، به همراه تمامي افراد خانوادهاش، از تونس اخراج شد.
و اما «مسلّحه» با سنگربندي در موضع دفاعي، مطابق آنچه در طرح پيشبيني شده بود، مأموريت خود را ادامه ميدهد و در برابر سرسختي اسراييل، در آخرين لحظه پيشنهاد ميكند تا به اتفاق گروگانهايشان به قاهره بروند. اين راهحل آخر هم از آن جهت پيشبيني شده بود تا بدون لطمه زدن به حيثيت "سپتامبر سياه" يكبار ديگر از كشتار گروگانها پيشگيري شود. [به زعم طراحان عمليات] مصر هرگز تحمل نميكرد كه سيادتش بر سرزمين خود خدشهدار شود. ورزشكاران اسراييلي به عنوان اتباع يك رژيم متخاصم [توسط مصر] نگهداري شده و تنها در صورتي كه مقامات صهيونيست با معاوضة آنها موافقت ميكردند، آزاد ميشدند. به عبارت ديگر سرنوشت آنها در بدترين حالت ممكن، بدتر از سرنوشت مبارزان فلسطيني محبوس در زندانهاي دولت يهود نميشد. با اين حال "ويلي برانت"، صدراعظم آلمان كه در هواي به دست آوردن چيزهاي بيشتري بود، به رييس شوراي دولتي (نخستوزير) مصر، آقاي "عزيز صدقي" تلفن و وي را از آخرين پيشنهاد مسلّحه مطلع كرد و از وي خواست به محض رسيدن ورزشكاران اسراييلي و فدائيان فلسطيني به مصر با خلع سلاح كردن فدائيان، ورزشكاران اسراييلي را آزاد و اخراج كند. البته عزيز صدقي كه كلمه به كلمه مذاكراتش با ويلي برانت را برايم نقل كرد، پيشنهاد او را رد ميكند و به وي تذكر ميدهد براي دولت مصر خفتآور است كه بدينگونه از اعتماد فدائيان نسبت به خود سوء استفاده كند.
اينكه آيا رييس جمهور آلمان به هنگام انجام اين مذاكرات از همكاري مستقيم مقامات آلمان غربي با دواير اسراييلي براي تهية طرح كشتار فدائيان مطلع بود يا خير، من اطلاعي ندارم. در هر صورت قبل از آنكه تصميم گرفته شود كه در فرودگاه نظامي "فورشتفلد بروك" كه گروه كماندويي و گروگانها ميبايست با يك هواپيماي شركت هواپيمايي "لوفتهانزا" از آنجا به قصد قاهره پرواز كنند، عليه آنها كمين كنند، طرحهاي متعددي تهيه شده بود.
در اينجا ديگر از سرانجام فاجعهآميز اين داستان كه بر اثر تزوير و نيرنگ دولت آلمان به وقوع پيوست، همگان به خوبي اطلاع دارند. دولت آلمان به تيراندازان ماهر خود دستور ميدهد به افراد گروه كماندويي تيراندازي كرده و به اين ترتيب با نقض تعهد خود، به توافق به دست آمده خيانت ميكند. "مسلّحه" و "چه" كه از بازرسي هواپيماي لوفتهانزا فارغ شده بودند و براي رفتن به سمت هليكوپتري كه گروگانها در آن منتظر بودند، اول از همه مورد اصابت گلولهها واقع ميشوند و قبل از آنكه غرق به خون از پا در آيند، با شهامت به تيراندازي پاسخ ميدهند. آنها در حال احتضار به سوي يكديگر خزيده و قبل از آنكه آخرين نفس از سينههايشان برآيد، با يكديگر دست ميدهند. سومين رزمنده نيز كه در حال پاسداري بود، بر زمين ميغلتد. پس از شهادت اين سه عضو اصلي گروه و پايان تيراندازيها، تازه آن وقت است كه هليكوپترها منفجر ميشوند. دو نفر فدايي كه هر يك، در يكي از هليكوپترها مراقبت از ورزشكاران اسراييلي را به عهده داشتند، فقط هنگامي كه مشاهده كردند هيچگونه اميدي وجود ندارد، حاضر شدند خود و گروگانها را در جا نابود كنند. در اين ميان سه فدايي آخر، فقط مجروح شده و زنداني ميشوند. شهادت قهرمانان مونيخ در مجموع بينتيجه نبود. هرچند آنگونه كه اميدوار بودند موفق به آزاد نمودن بعضي از رفقايشان از زندانهاي اسراييل نشدند، اما به دو هدف ديگر عمليات دست يافتند؛ اول: افكار عمومي جهان از بركت اين قربانيها و به مدد دستگاه خبري مستقر در المپيك، از فاجعة فلسطين آگاه شدند؛ دوم: خلق فلسطين، حضور خود را به يك اجتماع بينالمللي كه قصد داشتند آنها را از شركت در آن محروم نمايند، تحميل كرد."
"ابواياد" دربارة سرنوشت سه فلسطيني جان به در برده از "عمليات مونيخ" چنين آورده است:
"مقامات آلماني تحت تأثير احساس مجرميت يا احتمالاً بر اثر بزدلي، در پي پيدا كردن راهحلي براي خلاص شدن از دست فداييان دستگير شده برميآيند. نزديك به دو ماه بعد، در 29 اكتبر سال 1973، هنگامي كه يك گروه كماندويي فلسطيني، يك هواپيماي بوئينگ شركت "لوفتهانزا" را، كه از بيروت به فرانكفورت پرواز ميكرد، به زاگرب [كرواسي] ميبرد، اين فرصت به مقامات آلماني داده ميشود. گروه مزبور خواستار آزادي سه رزمندة باقي مانده از گروه مونيخ شده و بلافاصله با اين درخواست موافقت شد. اين سه نفر اكنون مجدداً در صف سربازان گمنام صفوف مقاومت فلسطين قرار دارند."
اجساد پنج عضو كشته شدة "سپتامبر سياه" در جريان "عمليات مونيخ" چند روز بعد از ختم ماجرا به "ليبي" حمل شد و در آن جا طي مراسمي باشكوه و با حضور هزاران نفر تشييع و به خاك سپرده شد. آخرين وصاياي اين پنج فلسطيني چندي بعد توسط "آژانس خبرگزاري فلسطين" در دمشق منتشر شد. آنان از تمام ورزشكاران جهان عذرخواهي كرده و نوشته بودند: "[...] ولي ما ميخواهيم آنان [ورزشكاران جهان] حضور مردمي را احساس كنند كه كشورشان 24 سال است در اشغال قرار دارد و شرف و عزت آنان پايمال شده است[...] ضرري ندارد اگر جوانان جهان چند ساعتي تراژدي زندگي اين مردم را لمس كنند[...] پس بگذاريد كه بازيها چند ساعتي متوقف شوند[...]" فدائيان فلسطيني در بخش ديگري از وصاياي خود، ملت فلسطين را مخاطب قرار داده و آوردهاند: "[...] سلاحهايتان را عليرغم مشكلات و دسايسي كه مبارزة ما را از هر سو احاطه كرده است زمين نگذاريد. ما نبايد تنها در حرف قوي باشيم بلكه قوت ما بايد در حيطة عمل، خود را نشان دهد[...] ما ميخواهيم رسم مردن در راه وطن را به جوانان بياموزيم[...] وقتي يك تن از ميان ما شهيد ميشود، هزاران تن ديگر جاي او را پر ميكنند
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
كشتار مونيخ حملهاي بود كه بهوسيلهي اعضاي گروه فلسطيني سپتامبر سياه در جريان بازيهاي المپيك 1972 مونيخ در آلمان غربي عليه اعضاي گروه ورزشي اسرائيل انجام و به گروگانگيري و كشتن آنها و يك پليس آلماني انجاميد. اندكي پس از آغاز حمله، فلسطينيان خواهان آزادي 234 زنداني از زندانهاي اسرائيل، و همچنين آزادي بنيانگزاران ارتش سرخ آلمان (آندرهآس بادر و اولريكه ماينهوف) از زندانهاي آلمان شدند. سپتامبر سياه اين عمليات را به ياد دو روستاي فلسطيني مسيحي كه ساكنانشان در 1948 بهوسيلهي هاگانا تبعيد شدهبوند "ايكريت و بيرام" ناميدهبود.
بهنظر ميرسد تروريستها تجهيزات خود را از نئونازي[۱]هاي آلمان دريافت كردهبودند. در جريان عمليات ناموفق نجات، پنج نفر از هشت تروريست بهوسيلهي پليس آلمان كشتهشدند. سه تروريستي كه زنده ماندهبودند دستگير شدند، اما دولت آلمان غربي درپي ربودهشدن يكي از هواپيماهاي شركت لوفتهانزا بهوسيلهي سپتامبر سياه آنها را آزاد كرد. اسرائيل در پاسخ به آزادي آدمكشان، عمليات "بهار جواني" و "خشم خدا" را اجرا كرد كه طي آنها سازمان جاسوسي و نيروهاي ويژهي آن بهطور برنامهريزيشده فلسطينيان مضنون به دست داشتن در اين كشتار را يافتند و كشتند.
استیون اسپیلبرگ کارگردان و تهیهکنندهٔ مشهور آمریکایی، در سال ۲۰۰۵ فیلم «مونیخ» را درباره این کشتار و عملیات انتقامی اسرائیل موسوم به "خشم خدا" کارگردانی کرد.
پیشینه
بازيهاي المپيك 1972 مونيخ در زمان گروگانگيري وارد هفتهي دوم خود شدهبود. بهمنظور كمك به فراموشي پيشينهي نظاميگراي آلمان، و به ويژه المپيك 1936 برلين كه آدولف هيتلر ديكتاتور نازي از آن براي مقاصد تبليغاتي استفاده كردهبود؛ كميتهي سازماندهندهي المپيك آلمان غربي باز و دوستانه بودن فضا در دهكدهي بازيها را تشويق ميكرد. برابر ادعاي فيلم مستند يكي از روزهاي سپتامبر تدابير امنيتي در دهكدهي بازيها عمداً شديد نبود و ورزشكاران معمولاً بدون نشان دادن مدارك كافي مجاز به رفتوآمد در آن بودند. بسياري از ورزشكاران با پريدن از روي حصار سيمي گرداگرد دهكده اتاقكهاي نگهباني را دور ميزدند.
شموئل لالكين (Shmuel Lalkin)، سرپرست گروه اسرائيل، از پيش از رسيدن ورزشكاران به مونيخ، نسبت به نبود نگهبانان مسلح و شرايط محل اقامت ورزشكاران اسرائيلي ابراز نگراني كردهبود. تيم اسرائيل در بخش دورافتادهاي از دهكدهي بازيها، و در طبقهي همكف ساختمان كوچكي نزديك يكي از دروازهها اسكان دادهشدهبود. از ديد لالكين اين وضعيت شرايط را براي حملهي تروريستي از بيرون مناسب ميكرد. بهنظر ميرسد مقامات آلماني به لالكين اطمينان دادهبودند تدابير امنيتي بيشتري براي محافظت از گروه اسرائيل بهكار خواهندبست، اما لالكين در درستي اين قول شك داشت.
سازماندهندگان بازيها از گئورگ زيبر (Georg Sieber)، روانشناس جنايي آلماني، خواستهبودند براي كمك به برنامهريزي امنيتي 26 سناريوي تروريستي طراحي كند. سناريوي شمارهي 21 او دقيقا حملهي فلسطينيان به ساختمان گروه اسرائيل، آدمكشي و گروگانگيري، و درخواست آزادي زندانيان از اسرائيل و هواپيما براي رفتن از آلمان را پيشبيني كردهبود. با اينهمه، مسوولان نه براي پيشگيري از سناريوي 21چارهاي انديشيدند و نه براي پيشگيري از سناريوهاي ديگر، چون چنين چارههايي با هدف "بازيهاي شاد" و بدون تدابير امنيتي شديد متضاد بود.
آگاهي آلمان از حمله
مجلهي آلماني شپيگل (Spiegel) در سال 2012 در صفحهي اصلي خود نوشت كه مقامات آلماني از سه هفته پيش از كشتار، هشدار آن را از يك منبع خبري فلسطيني در بيروت دريافت كردهبودند. منبع خبري گفتهبود كه فلسطينيان درحال برنامهريزي براي ايجاد "حادثه"اي در بازيهاي المپيك هستند، و وزارت امورخارجهي آلمان آن را به مقامات امنيتي مونيخ منتقل كرد و از ايشان خواست "هرگونه تدبير امنيتي لازم" را بيانديشند. با اينهمه، مقامات اقدامي دربرابر هشدار نكردند و تا چهل سال نيز دريافت آن را نپذيرفتند. مجلهي شپيگل ميافزايد اين تنها بخشي از پنهانكاري چهلسالهي مقامات آلمان دربارهي برخورد نادرست ايشان با اين رويداد بودهاست.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یکی از اعضای گروه سپتامبر سیاه ( سازمان آزادی بخش فلسطین )
یکی از اعضای گروه سپتامبر سیاه ( سازمان آزادی بخش فلسطین )
گروگانگيري
ورزشكاران اسرائيلي شب 4 سپتامبر را بيرون از دهكدهي بازيها و با ديدن نمايش "ويولونزن روي بام" (Fiddler on the Roof) و خوردن شام با بازيگر اسرائيلي آن، شموئل رادنسكي (Shmuel Rodensky) گذراندند. در بازگشت، لالكين به پسر 13 سالهاش كه با يوسف رومانو (Yossef Romano)ي وزنهبردار و اليعزر هالفين (Eliezer Halfin) كشتيگير دوست شدهبود اجازه نداد با گروه به دهكده بيايد، و چهبسا با اين كار باعث نجات جان پسر شد.
در ساعت 4:30 بامداد و هنگامي كه ورزشكاران در خواب بودند، هشت عضو شاخهي سپتامبر سياه سازمان آزاديبخش فلسطين درحالي كه پوشش ورزشي دربرداشتند و در ساكهاي برزنتيشان تفنگهاي كلاشنيكف، اسلحهي كمري Tokavev و نارنجك گذاشتهبودند، پس از گذر از حصار سيمي دومتري با كمك چند ورزشكار كه به چيزي مشكوك نشده و آنها هم درحال گذر از حصار بودند، وارد دهكده شدند. اين ورزشكاران در آغاز آمريكايي معرفي شدهبودند، اما چند دهه بعد مشخص شد كه كانادايي بودند. فلسطينيان سپس با كليدهاي ربودهشده به دو آپارتمان محل اسكان ورزشكاران اسرائيلي در شمارهي 31 خيابان Connolly وارد شدند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ساختمان محل گروگان گیری از نمای روبرو
بههنگام تلاش تروريستها براي آمدن بهدرون آپارتمان شمارهي 1 كه محل اسكان مربيان و مسوولان اسرائيلي بود، يوسف گوتفرويند (Yossef Gutfreund)، داور كشتي، بيدار شد و همچنان كه براي بيداركردن هماتاقانش فرياد ميزد، هيكل 135 كيلوگرمييش را به در فشرد تا از آمدن تروريستها به درون جلوگيري كند واينچنين به هماتاقش توويا سوكولووسكي (Tuvia Sokolovsky)، مربي وزنهبرداري، فرصت داد با شكستن شيشه بگريزد. موشه وَينبرگ (Moshe Weinberg)، مربي كشتي، با تروريستها درگير شد و آنها تيري به گونهاش زدند؛ سپس وادارش كردند براي يافتن گروگانهاي بيشتر كمكشان كند. وينبرگ با گذراندن تروريستها از كنار آپارتمان 2، بهدروغ به آنها گفت كه ساكنان آن اسرائيلي نيستند؛ و آنها را به آپارتمان 3 برد كه محل اسكان كشتيگيران و وزنهبرداران درشتهيكل اسرائيلي بود. تروريستها در آنجا شش كشتيگير و وزنهبردار را به گروگانها افزودند. شايد وينبرگ اميد داشت مردان نيرومندتر بخت بيشتري براي پيكار با تروريستها داشتهباشند، اما آنها همه در خواب غافلگير شدند.
همچنان كه تروريستها ورزشكاران را به آپارتمان 3 يعني محل اقامت مربيان ميبردند، وينبرگ بار ديگر به آنها حمله كرد و در فرصتي كه اينچنين به دست آمد، گاد تسوباري (Gad Tsobari)، يكي از كشتيگيران توانست از راه پاركينگ زيرزميني بگريزد. وينبرگ درشت هيكل يكي از تروريستها را با مشت بيهوش و تروريست ديگري را با چاقوي ميوهخوري زخمي كرد. سپس تروريستها با تيراندازي به وينبرگ او را كشتند و جنازهاش را از پنجره به پيادهرو انداختند. يوسف رومانوي وزنهبردار نيز به تروريستها حمله و يكي از آنها را زخمي كرد. او سپس با تيراندازي تروريستها كشتهشد.
پس از اين رويدادها نُه گروگان براي تروريستها ماند. آنها افزون بر گوتفرويند؛ كهات شور (Kehat Shorr)، مربي تيراندازي؛ آميتزور شاپيرا (Amitzur Shapira)، مربي دووميداني؛ آندره شپيتسر (Andre Spitzer)، مربي شمشيربازي؛ ياكوو شپرينگر (Yakov Springer)، داور وزنهبرداري؛ كشتيگيران اليعزر هالفين و مارك سلاوين (Mark Slavin)؛ و وزنهبرداران داويد برگر (David Berger) و زعِو فريدمن (Ze'ev Friedman) بودند. برگر مهاجري آمريكايي با تابعيت دوگانه بود؛ و سلاوين 18 ساله كه جوانترين گروگان بود تنها چهار ماه مانده به المپيك از شوروي به اسرائيل آمده بود. بهگفتهي Groussard Serge روزنامهنگار، تروريستها گوتفرويند كه درشتهيكلترين گروگان بود را مانند موميايي پيچيده و به صندلي بستهبودند. بقيه با دست و پاي بسته در دو دستهي چهارتايي بر روي دو تخت در اتاقهاي شپرينگر و شاپيرا قرار دادهشدهبودند. سپس تروريستها آنها را به هم بستند. آنها جنازهي سوراخ سوراخ رومانو را براي تهديد جلوي پاي دوستانش رها كردهبودند.
از ديگر اعضاي گروه ورزشكاران اسرائيلي، پروفسور شائول لاداني (Shaul Ladany) راهپيما، در آپارتمان 2 با فريادهاي گوتفرويند بيدارشد و درميان تيراندازي تروريستها از پنجرهي پشتي اتاقخواب به محوطهي چمنكاريِ بيرون پريد. او سپس بيل باوئرمن (Bill Bowerman) مربي آمريكايي دووميداني را بيدار و پليس را خبركرد. در پي آن، باوئرمن با نيروهاي آبي-خاكي آمريكا تماس گرفت و از آنها خواهان محافظت از ورزشكاران يهودي آمريكا يعني مارك سپيتز (Mark Spitz) شناگر و بيل شميت (Bill Schmidt) پرتابگر نيزه شد. لاداني نخستين كسي بود كه از حمله خبرداد. چهار ساكن ديگر آپارتمان 2 (تيراندازان هنري هرشكوويتس (Henry Hershkowitz) و زليگ ستروخ (Zelig Stroch)، و شمشيربازان دن آلون (Dan Alon) و يهودا وَيزنشتَين (Yehuda Weisenstein) و لالكين بههمراه دو پزشك گروه خود را پنهان كردند و سپس از ساختمان محاصرهشده گريختند. دو ورزشكار زن اسرائيلي؛ دوندهي سرعت و بامانع استر شاهامورو (Esther Shahamorov) و شناگر شلوميت نير (Shlomit Nir) در ساختمان جداگانهاي در دهكده اسكان دادهشدهبودند. سه عضو ديگر گروه اسرائيل؛ يعني دو قايقران و مربي آنها، در شهر كيل درفاصلهي 900 كيلومتري مونيخ اسكان دادهشدهبودند.
در گزارشهاي بعدي مشخص شد كه تروريستها از افراد موسوم به "فدائيين" از اردوگاههاي آوارگان لبنان، سوريه و اردن هستند. آنها با مشخصات زير شناسايي شدند: Luttif Afif (عيسا) رهبر گروه (گفته شدهبود كه سه برادر عيسا نيز عضو گروه سپتامبر سياه و دو تن از ايشان در زندانهاي اسرائيل بودند.)، دستيارش يوسف نزال (توني)، و اعضاي ديگر عفيف احمد حميد (پائولو)، خالد جمال (صلاح)، Ahmed Chic Thaa (Abu Halla)، Mohammed Safady (بدران)، Adnan Al-Gashey (Denawi)، و پسرعمويش Jamal Al-Gashey (سمير). بهنوشتهي سايمون ريو (Simon Reeve)، عفيف، نزال و يكي ديگر از همدستانشان در مشاغل مختلفي در دهكدهي بازيها كاركرده و نزديك به دو هفته قربانيانشان را تحت نظر گرفتهبودند. يكي از اعضاي تيم اوروگوئه، كه با اسرائيل در يك ساختمان اسكان دادهشدهبود، گفت كه كمتر از 24 ساعت پيش از حادثه نزال را در ساختمان ديدهبود، اما چون فرض بر اين بود كه او از كاركنان دهكده است، حضورش پرسشي برنيانگيخت. ديگر اعضاي گروه چند روز پيش از حمله، با قطار و هواپيما به دهكده آمدند. همهي اعضاي تيمهاي اوروگوئه و هنگكنگ كه آنها هم با گروه اسرائيل در يك ساختمان بودند، در جريان حادثه بدون آسيبديدگي آزاد شدند.
واكنشهاي جهاني
در 5 سپتامبر گلدا مئير، نخستوزير وقت اسرائيل، از ديگر كشورها خواست كه "شهروندان ما را نجات دهند و اين جنايتهاي آشكار را محكوم كنند." شاه حسين، شاه اردن، كه تنها رهبر عربي بود كه آشكارا اين اقدام را محكوم كرد، آن را "جنايت وحشيانهي مغزهاي بيمار عليه تمدن" ناميد.
گفتگو با تروريستها
گروگانگيران خواهان آزادي 234 زنداني فلسطيني و غيرعرب از زندانهاي اسرائيل و دو تروريست آلماني بهنامهاي آندرهآس بادر و اولريكه ماينهوف، بنيانگزاران ارتش سرخ آلمان، از زندانهاي آلمان و انتقال امن آنها به مصر شدند. تروريستها براي نشاندادن مصمم بودنشان جنازهي وينبرگ را بيرون جلوي در ساختمان انداختند. اسرائيل بيدرنگ پاسخ داد: "گفتگويي انجام نخواهدشد." سياست وقت دولت اسرائيل خودداري از انجام هرگونه گفتگو با تروريستها تحت هر شرايطي بود، چون از ديد اين دولت، انجام گفتگو ميتوانست زمنينهساز حملههاي تروريستي آينده شود. گفته شدهاست كه مقامات آلمان بهرهبري صدراعظم ويلي برانت و وزير كشور هانس ديتريش گنشر درخواست اسرائيل را براي فرستادن يك واحد از نيروهاي ويژهي آن كشور به آلمان نپذيرفت. برونو مِرك، وزير امور داخلي دولت استان بايرن، كه با گنشر و مانفرد شرَيبِر رئيس پليس مونيخ رياست كارگروه بحران را برعهده داشت، وجود چنين درخواستي را تكذيب كردهاست.
بهنوشتهي John K. Cooley خبرنگار، يهودي بودن گروگانها وضعيت سياسي پيچيدهاي را در آلمان پديد آوردهبود. مانفرد شرَيبِر و برونو مِرك بهطور مستقيم با تروريستها گفتگو كردند و به آنها پيشنهاد پرداخت پول نامحدود و تضمین جانی دادند. بهنوشتهي Cooley تروريستها پاسخ دادند "نه پول براي ما ارزشي دارد و نه زندگي." شماري اعضاي مصري اتحاديهي عرب و كميتهي بينالمللي المپيك (IOC) تلاش كردند با تروريستها به توافق برسند، اما بيفايده بود. با اين حال مشخص بود كه گفتگوكنندگان توانستهبودند به تروريستها بباورانند كه درخواستهايشان در دست بررسي است، و از همين رو عيسا مهلتش را پنج بار تمديد كرد. با افزايش فشار بر IOC و جانباختن نخستين ورزشكار، بازیها بهمدت 12 ساعت تعطيل شد. از فرانك شورتر، دوندهي ماراتن آمريكايي كه رويدادها را از پنجرهي ساختمان محل اقامتش ميديد نقل شدهاست: "فكرشو بكنين اون بيچارهها اونجا چي ميكشن. هر پنج دقيقه يه بار يه روانيي مسلسل بهدست ميگه 'ديگه بكشيمشون.' بعد يكي ديگه ميگه 'نه؛ حالا يه كم صبر كنيم.' آدم چه قد ميتونه اين وضعو تحمل كنه؟"
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نیروهای مرزبانی المان غربی با پوشش ورزشی در تلاش برای ورود مخفیانه به محل گروگانگیری
در ساعت 4:30 بعدازظهر گروه كوچكي از نيروهاي پليس آلمان به دهكدهي بازيها فرستادهشدند. آنها اعضاي پليس مرزباني بودند كه پوشش ورزشي دربرداشتند و هدفشان اين بود كه از راه دريچههاي تهويه به اتاق گروگانها وارد شوند و با تفنگهاي نيمهخودكار تروريستها را بكشند. نيروها درانتظار شنيدن اسم رمز "آفتاب" براي حمله در جاهايشان مستقر شدند. همزمان، شبكههاي تلويزيوني درحال پخش زندهي عمليات پليس بودند. در جريان پخش زنده، يكي از تروريستها درحال نگاهكردن به بيرون از بالكن نشان دادهشد درحالي كه يكي از ماموران پليس با فاصلهاي كمتر از 6 متر از او روي بام ايستادهبود. وقتي عيسا با ديدن اين وضعيت تهديد كرد دو گروگان را خواهدكشت، نيروهاي پليس عقبنشيني كردند و عمليات متوقف شد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آندره شپیتسر و کهات شور در حال صحبت با مسئولان المانی
يك بار گفتگو كنندگان خواهان گفتگوي مستقيم با گروگانها شدند تا از زندهبودن اسرائيليها مطمئن شوند. آندره شپيتسر مربي شمشيربازي، كه مسلط به زبان آلماني بود، و كهات شور مربي تيراندازي، مسنترين عضو تيم اسرائيل، درحالي كه دو تروريست تفنگهايشان را بهسويشان نشانه رفتهبودند، ايستاده در پاي پنجرهي ساختمان محاصرهشده با مسوولان آلماني گفتگو كردند. سپس هنگامي كه شپيتسر ميخواست به پرسش ديگري پاسخ دهد دربرابر دوربينهاي تلويزيوني ضربهاي با قنداق تفنگ به او زدند و او را از جلوي پنجره كنار كشيدند. چند دقيقهبعد تروريستها به هانس ديتريش گنشر و والتر تروگر (Walter Tröger)، مسوول دهكدهي بازيها، اجازه دادند براي گفتگويي كوتاه با گروگانها به آپارتمانها بيايند. تروگر گفت از ديدن وقار در رفتار اسرائيليها و اينكه انگار خود را به دست سرنوشت سپردهبودند تحت تاثير قرارگرفتهاست. او همچنين متوجهشد شماري از گروگانها، بهويژه گوتفرويند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند و شانهي چپ داويد برگر تير خوردهاست. گنشر و تروگر گفتند درون آپارتمان "چهار يا پنج" تروريست را ديدهاند. اين رقمها در اقدامات بعدي ملاك قرارگرفت.
كهات شور به گنشر و تروگر گفت اسرائيليها مشكلي با بردهشدن به كشورهاي عربي ندارند، به اين شرط كه آلمان و كشور ميزبان امنيت آنها را بهنحوي موثر تضمين كنند. فلسطينيها در ساعت 6 بعد از ظهر خواهان انتقال به قاهره شدند.
عمليات ناموفق نجات
مقامات وانمود كردند موضوع انتقال به قاهره را پذيرفتهاند، هرچند عزيز صدقي، وزير امور خارجهي مصر به آنها گفتهبود مصر نميخواهد درگير موضوع گروگانگيري شود.
قرارشد تروريستها و گروگانها با دو بالگرد نظامي بل يو اچ 1 به پايگاه هوايي فورستنفلدبروك (Fürstenfeldbruck) متعلق به ناتو در آن نزديكي بردهشوند. در ساعت 10 شب اتوبوس درخواستي عيسا مسافران را سوار كرد و به سوي بالگردها برد. پنج تيرانداز براي كشتن تروريستها در فرودگاه مسقر شدهبودند: سه نفر بالاي برج مراقبت، يكي پشت يكي از خودروهاي فرودگاه و ديگري روي زمين و پشت يك برج مخابراتي. گنشر، مرك و شريبر، و همچنين معاون شريبر گئورگ وُلف، عمليات را از برج مراقبت هدايت ميكردند. بهنوشتهي Cooley، ريو و Groussard، به زِوي زمير (Zvi Zamir) رئيس موساد، سازمان جاسوسي اسرائيل، و ويكتور كوهِن، از دستياران ارشد او نيز اجازه دادهشدهبود كه به عنوان ناظر در برج مراقبت حضور داشتهباشند.
طبق برنامه، يك هواپيماي بوئينگ 727 با پنج يا شش تن پليس مسلح در پوشش خدمهي هواپيما روي باند فرودگاه قرارگرفتهبود. توافق بر اين بود كه عيسا و توني هواپيما را بازرسي كنند. برنامه اين بود كه عيسا و توني در هواپيما دستگير شوند و تيراندازان تروريستهاي درون بالگردها را بكشند. برپايهي سخنان گنشر و تروگر تروريستهاي درون بالگردها نميتوانستند بيش از سه تن باشند. اما بههنگام انتقال گروگانها از اتوبوس به بالگرد مشخص شد شمار تروريستها رويهم هشت نفر است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پايگاه هوايي فورستنفلدبروك بعد از درگیری
شكست عمليات
در هنگامي كه بالگردها به نزديك فورستنفلدبروك رسيدند، ماموران پليس درون هواپيما بدون مشورت با فرماندهانشان از ادامهي ماموريت خودداري كردند. به اين ترتيب نيروي پليس تنها با پنج تيرانداز دربرابر شمار بيشتري تروريست مسلح به سلاحهاي بيشتر قرارگرفت.
بالگردها در ساعت 10:30 شب فرود آمدند و چهار خلبان با شش تروريست از آنها پياده شدند. با آن كه تروريستها قول دادهبودند گروگان آلماني نگيرند، چهار تروريست با تفنگ خلبانها را نشانه گرفتند و در آن حال عيسا و توني براي بازرسي به درون هواپيما رفتند. آنها با ديدن هواپيماي خالي فهميدند در دام افتادهاند و به سوي بالگردها دويدند. وقتي از كنار برج مراقبت ميگذشتند، تيرانداز شمارهي 3 تلاش كرد عيسا را بكشد تا گروه بيرهبر بماند، اما به دليل نبود روشنايي مناسب تيرش خطا رفت و به پاي توني خورد. با اينهمه، در حدود ساعت 11 مقامات آلماني به تيراندازان نزديك صحنه دستور آتش دادند.
در آشوبي كه درگرفت، Ahmed Chic Thaa و عفيف احمد حميد، كه نزديك خلبانان موضع گرفتهبودند كشتهشدند و ديگران، كه يكي از آنها زخمي شدهبود، در زير و پشت بالگردها سنگر گرفتند و دور از تيررس تيراندازان بسياري از چراغهاي فرودگاه را شكستند. پليس آلماني آنتون فليگرباوئر در جريان تيراندازي كشتهشد. خلبانان بالگرد گريختند. گروگانها كه به صندليهاي بالگرد بسته شدهبودند در جريان تيراندازيها تلاش ميكردند خود را آزاد كنند و بعداً جاي دندان برروي طنابهايشان ديدهشد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
هلیکوپتر های استفاده شده در جریان انتقال گروگان گیران و گروگان ها از محل گروگان گیری به پایگاه هوایی
كشتار
با رسيدن نيروهاي كمكي در حدود نيمهشب 6 سپتامبر، يكي از تروريستها، بهاحتمال زياد عيسا، بهسوي گروگانهاي بالگرد شرقي رفت و با كلاشنيكف آنها را از فاصلهي نزديك زير رگبار گرفت. شپرينگر، هالفين و فريدمن درجا كشتهشدند و بهنظر ميرسد برگر كه دوتير به پايش خوردهبود در آن لحظه زنده ماندهبود، چون كالبدشكافي دليل مرگ او را تنفس دود اعلام كردهبود. تروريست سپس نارنجكي به درون بالگرد انداخت كه آن را منفجر كرد و گروگانها را سوزاند.
نگارهای از مارک پودوال برای بزرگداشت قربانیان؛ این نگاره نخستین بار در سال 1972 در نیویورک تایمز چاپ شد.
سپس عيسا تيراندازي بهسوي پليس بهسمت باند فرودگاه دويد و با آتش پليس كشتهشد. تروريست ديگر، خالد جواد، تلاش كرد بگريزد، اما تير خورد و كشتهشد. آنچه برسر ديگر گروگانها آمد هنوز بهدرستي روشن نيست. يكي از بررسيهاي پليس آلمان نشان ميدهد كه يكي از ماموران پليس و چند گروگان ممكناست در اثر تيراندازي اشتباهي پليس كشته شدهباشند. اما بازسازي گزارش دادستان استان بايرن، كه مدتها پوشيده نگهداشتهشدهبود، بهوسيلهي مجلهي تايم نشان ميدهد كه تروريست ديگري (Adnan Al-Gashey بهتشخيص ريو) جلوي در بالگرد غربي ايستادهبود و پنج گروگان اين بالگرد را با رگبار مسلسل خود كشتهاست؛ طي اين تيراندازي بهطور ميانگين به گوتفرويند، شور، سلاوين، شپيتسر و شاپيرا چهار گلوله شليك شد. از ميان گروگانهاي بالگرد شرقي تنها جنازهي زعو فريدمن نسبتاً سالم ماندهبود؛ موج انفجار بالگرد او را به بيرون پرتاب كردهبود. در شماري موارد، يافتن دليل قطعي مرگ گروگانهاي بالگرد شرقي دشوار بود، چون ديگر جنازهها دراثر انفجار و آتشسوزي پس از آن چنان سوختهبودند كه قابل تشخيص نبودند. سه تروريست ديگر كه روي زمين افتاده و خود را به مردن زدهبودند بهوسيلهي پليس دستگير شدند. Jamal Al-Gashey از مچ دست و Mohammed Safady از پا زخمي شدهبودند و Adnan Al-Gashey سالم بود. توني از محل گريخت، اما 40 دقيقه بعد در پاركينگ پايگاه يافتهشد. او در تيراندازي كوتاهي كه پس از گيرافتادنش درگرفت كشتهشد. در ساعت 1:30 بامداد پيكار به پايان رسيد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دستگیری گروگانگیران
پيامدها
در گزارشهاي آغازين كه در همهجاي جهان پخش شد، اعلام شد همهي گروگانها زندهاند و همهي تروريستها كشته شدهاند. سپس نمايندهي IOC اعلام كرد "گزارشهاي آغازين بيش از اندازه خوشبينانه بودهاست." جيم مككي (Jim McKay)، كه در آن سال رويدادهاي المپيك را براي شبكهي ABC پوشش ميداد، در ساعت 3:24 بامداد خبر نهايي تاييدشده را بهشرح زير اعلامكرد:
"هماكنون خبر تاييدشدهيي به دست ما رسيد ... ميدونين؛ بچه كه بودم، پدرم ميگفت 'بهترين آرزوها و بدترين ترساي ما هيچوقت برآورده نميشن.' اما بدترين ترس ما امشب برآورده شد. الان گفتن كه گروگانا يازدهتا بودن؛ دو نفرشون ديروز صبح تو اتاقشون كشتهشدن؛ نُه نفرشونم امشب در فرودگاه كشته شدن. همشون از ميون ما رفتن."
در شماري از گزارشهاي تلويزيون، راديو و روزنامهها نام لاداني هم در ميان كشتهشدگان ذكر شدهبود. يك روزنامه تيتر زدهبود "لاداني نتوانست بار ديگر در آلمان از دست سرنوشت بگريزد. " لاداني بعدها در اين باره گفت:
"تو مونيخ كه بوديم من اين خبرارو نشنيدهبودم. وقتي برگشتيم اسرائيل، تو فرودگاه لود (Lod) شايد 20.000 نفر جمعيت اومدهبودن پيشواز. ما هم وايسادهبوديم كنار تابوتا تو باند فرودگاه. چن نفر اومدن طرف من و جوري بغلم كردن و بوسيدنم كه انگار مرده بودم و زنده شدم. اونجا بود كه تازه فهميدم موضوع چيه و متاثر شدم."
انتقادها
سايمون ريو يكي از كساني بود كه نوشت روش برخورد با اعضاي آموزش ديدهي سپتامبر سياه نشان از ناآمادگي شديد مقامات آلماني بود. آنها براي حل چنين مشكلي آمادگي نداشتند. اين تجربهي پرهزينه به تاسيس نيروي ويژهي ضدتروريزم آلمان موسوم به GSG 9 در سه ماه بعد منجر شد.
بهباور منتقدان، مقامات آلمان در اين رويداد مرتكب اشتباههاي گوناگوني شدند. نخست اين كه برابر محدوديتهاي موجود در قانون اساسي آلمان پس از جنگ، ارتش نميتوانست در عمليات نجات شركتكند، چون نيروهاي مسلح آلمان در زمان صلح مجاز به انجام عمليات درون خاك كشور نيستند. مسووليت برخورد با اين موضوع تنها با پليس مونيخ و مقامات استان بايرن بود.
نيم ساعت پيش از رسيدن گروگانها و تروريستها به فورستنفلدبروك روشن شدهبود كه تعداد تروريستها بيش از برآورد اوليه است. شريبر با آن كه اطلاعات جديد را دريافت كردهبود تصميم بر ادامهي عمليات بدون تغيير گرفت. ازسوي ديگر، اطلاعات جديد به تيراندازان نرسيد، چون آنها وسيلهي ارتباطي نداشتند. يكي از اصول عمليات نجات با تيراندازي، بهكارگيري تعداد كافي تيرانداز (دستكم دو نفر براي هر دشمن، و ده نفر در اين مورد) است، تا بتوان در نخستين دور تيراندازي بيشترين شمار دشمن را از كارانداخت. در فيلم مستند Seconds From Disaster كه در سال 2006 از شبكهي تلويزيوني National Geographic دربارهي اين كشتار پخش شد گفتهشد كه قراربود دو بالگرد كنارهم و در غرب برج مراقبت فرود بيايند. اين آرايش به تيراندازان امكان ميداد هنگام بازشدن در بالگردها به تروريستها تيراندازي كنند. درعوض بالگردها روبهروي برج مراقبت و در ميان باند فرود آمدند. اين حالت درصورت بروز درگيري نهتنها به تروريستها امكان پنهان شدن ميداد، بلكه تيراندازان 1 و 2 را در تيررس سه تيرانداز ديگر قرار ميداد. موقعيت بالگردها جلوي ديد تيراندازان را گرفته و در مجموع سه تيرانداز را دربرابر هشت تروريست بهشدت مسلح قرار دادهبود.
چنان كه پيشتر گفتهشد، پنج تيرانداز پليس نه با يكديگر ارتباط راديويي داشتند و نه با مقامات هدايتكنندهي عمليات، و از اين رو نميتوانستند هماهنگ عملكنند. به تيراندازان روي زمين گفتهشدهبود با آغاز تيراندازي از سوي تيراندازان برج مراقبت اقدام كنند.
افزون بر آن، تيراندازان براي چنين عملياتي از تجهيزات بسنده برخوردار نبودند. بسياري از كارشناسان تفنگ جنگي ژ3 را براي تيراندازي از آن فاصله مناسب نميدانند. پوكهي فشنگ ژ3 كه در آن هنگام تفنگ سازماني ارتش آلمان بود، 510 ميليمتر است، درحالي كه براي تضمين دقت بيشتر تيراندازي از آن فاصله، پوكهي 690 ميليمتري موردنياز است. هيچكدام از تفنگها مجهز به دوربين تلسكوپي يا مادونقرمز نبودند. همچنين هيچيك از تيراندازان جليقهي ضدگلوله يا كلاه آهني نداشتند. در محوطهي فورستنفلدبروك هيچگونه خودروي زرهي ديده نميشد و كمك تنها هنگامي رسيد كه مدتي از درگيري گذشتهبود.
در اين عمليات اشتباههاي تاكتيكي بسياري نيز وجودداشت. تيرانداز 2 كه پشت برج مخابراتي پنهان شدهبود در خط مستقيم آتش همكارانش در برج مراقبت قرارداشت، بي آن كه از وسيلهي محافظتي برخوردار باشد و بي آن كه ديگر نيروها از جاي او آگاه باشند. از اين رو، تيرانداز 2 تا اواخر درگيري امكان تيراندازي پيدا نكرد. او در آن هنگام خالد جواد را كه در راه گريز با تيرانداز 2 روبهرو شدهبود كشت، اما خود نيز بهسختي با آتش پليس ديگري كه نميدانست به همكارش تيراندازي ميكند زخمي شد. يكي از خلبانان بهنام گونار ابل (Gunnar Ebel) كه در كنار تيرانداز 2 پناه گرفتهبود هم با آتش خودي زخمي شد. ابل و تيرانداز هردو بعداً بهبود يافتند.
هيچيك از ماموران پليس حاضر در هواپيما به دليل ترك پست مورد بازجويي يا توبيخ قرارنگرفتند. بسياري از ماموران پليس و مرزبانان تهديد شدهبودند كه درصورت گفتگو با سازندگان فيلم مزاياي بازنشستگي خود را از دست خواهندداد. جزئيات بسياري از اشتباههاي عملياتي نيروهاي آلماني در اين عمليات بهوسيلهي هاينتس هوهنزين (Heinz Hohensinn) آشكار شد كه در عمليات شركت داشت، اما بهدليل بازنشستگي پيش از موعد حقوق بازنشستگي به او تعلق نگرفت.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رويدادهاي بعدي
جنازهي پنج تروريست فلسطيني— عفيف، نزال، Chic Thaa، حميد و جمال— به ليبي تحويل دادهشد و در آنجا با استقبال قهرمانانه و تشريفات كامل نظامي بهخاك سپردهشد. در 8 سپتامبر، هواپيماهاي اسرائيلي در پاسخ به اين كشتار 10 پايگاه سازمان آزاديبخش فلسطين در سوريه و لبنان را بمباران كردند. در اين حمله حداكثر 200 غيرنظامي و نظامي كشتهشدند.
سه تروريست زندهمانده دستگير و در يكي از زندانهاي مونيخ براي محاكمه نگهداري شدند. در 29 اكتبر، ربايندگان يك هواپيماي مسافربري شركت هواپيمايي لوفت هانزاي آلمان غربي خواهان آزادي اين تروريستها شدند. آلمان غربي بيدرنگ Safady و Al-Gasheys را آزاد كرد. آنها، چنان كه در One Day in September نشان دادهشد، در ورود به ليبي با استقبال باشكوهي روبهرو شدند و در گفتگوي خبري جزئيات رويدادهاي عملياتشان را بيان كردند.
اين كشتار بسياري از كشورهاي اروپايي را برآن داشت نيروهاي دائمي، حرفهاي و هميشه در دسترس ضدتروريزم تشكيل دهند يا سازماندهي نيروهاي موجود را اصلاح كنند. طراحان و سازندگان برجستهي جنگافزار نيز بهانگيزهي اين كشتار برآن شدند جنگافزارهاي كارآمدتري براي پيكار با تروريزم طراحي كنند.
تاثير بر بازيها
اين گروگانگيري باعث شد تا براي نخستين بار در تاريخ المپيك نوين، بازيها از نيمه متوقف شود. در 6 سپتامبر، آيين يادبودي با شركت 80.000 تماشاچي و 3.000 ورزشكار در استاديوم المپيك برگزار شد. اوري براندج (Avery Brundage) رئيس IOC، در سخنراني خود به ورزشكاران كشتهشده اشارهاي نكرد و با قدرداني از استواري جنبش المپيك، حمله به ورزشكاران اسرائيلي را با مباحثي كه بهتازگي براي حرفهاي كردن المپيك و حذف رودزيا از بازيها بالا گرفتهبود مشابه دانست. اين گونه سخن گفتن براندج خشم بسياري از شنوندگان را برانگيخت. در اين آيين يادبود، آنكي (Ankie)، همسر آندره شپيتسر؛ مادر موشه وينبرگ؛ و كارمل الياش (Carmel Eliash)، دخترعموی وینبرگ، بهنمايندگي از خانوادههاي قربانيان شركت كردهبودند. الياش در جريان مراسم بيهوش شد و دراثر سكتهي قلبي درگذشت.
بسياري از 80.000 تماشاچي حاضر در استاديوم المپيك در جريان بازي فوتبال ميان آلمان غربي و مجارستان سروصدا راه ميانداختند و پرچم تكان ميدادند، اما وقتي شماري از آنها پلاكاردي با مضمون "17 نفر مردهاند؛ بههمين زودي يادتان رفته؟" افراشتند، مسوولان انتظامي پلاكارد را برچيدند و دارندگانش را از ورزشگاه بيرون كردند. بهدرخواست ويلي برانت، درجريان برگزاري آيين يادبود پرچم المپيك و پرچم بيشتر كشورهاي شركتكننده نيمهافراشته بود. ده كشور عربي نسبت به پايين آوردهشدن پرچمهايشان براي بزرگداشت كشتهشدگان اسرائيلي اعتراض كردند و پرچمهايشان بيدرنگ بالا بردهشد.
ويلي دائومه (Willi Daume)، رئيس كميتهي سازماندهي بازيها در آغاز خواهان ادامه ندادن بازيها بود، اما سرانجام براندج و ديگران كه ميگفتند نميگذارند بازيها بهخاطر يك حادثه متوقف شود پيروز شدند. براندج گفت "بازيها بايد ادامه يابد و ما بايد ... ما بايد همچنان براي برگزاري بازيهايي پاك و سالم تلاش كنيم."
در 6 سپتامبر و پس از برگزاري آيين يادبود، اعضاي تيم اسرائيل از بازيها كنار رفتند و مونيخ را ترك كردند. براي همهي ورزشكاران اسرائيلي محافظ گذاشتهشد. مارك سپيتز، ستارهي آمريكايي شنا كه مسابقههايش بهپايان رسيدهبود، درجريان درگيريها مونيخ را ترك كرد. سپيتز يهودي سرشناسي بود و بيم آن ميرفت كه او هم در خطر بيافتد. تيم مصر در 7 سپتامبر از بازيها كنارهگيري و دليل اين كار را ترس از تلافي عنوان كرد. تيمهاي فيليپين و الجزاير، و همچنين شماري اعضاي تيمهاي هلند و نروژ نيز از بازيها كنار رفتند. كني مور (Kenny Moore) در مقالهاي كه دربارهي اين حادثه در Sports Illustrated نوشتهبود از يوس هرمنس (Jos Hermens)، دوندهی هلندی، چنين نقل قول كرد "موضوع بههمين سادگيه: ما رو دعوت كردهبودن مهموني؛ حالا اگه يكي بياد تو مهموني و آدم بكشه، ديگه ميشه اونجا موند؟" بسياري از ورزشكاراني هم كه ماندند، دراثر حادثه ديگر انگيزهاي براي رقابت نداشتند.
چهار سال بعد در المپيك 1976 مونترئال، تيم اسرائيل براي يادبود حادثه با روباني سياه بر پرچم به استاديوم وارد شد.
خانوادههاي شماري از قربانيان از IOC خواستار نصب سازهي يادبود دائمي در اينباره شدند. IOC با اين درخواست مخالفت كرد و گفت هرگونه اشارهي مشخص به قربانيان ميتواند "بهمعني ناديدهگرفتن ديگر اعضاي جامعهي المپيك باشد." آلكس گيلادي (Alex Gilady)، از مسوولان اسرائيلي IOC، به بي بي سي گفت "بايد درنظر بگيريم چنين كاري ممكن است اعضاي تيم كشورهاي دشمن اسرائيل را تحريك كند."
IOC همچنين با درخواست يك دقيقه سكوت بهاحترام قربانيان اسرائيلي در چهلمين سالگرد حادثه در آيين گشايش المپيك 2012 لندن مخالفت كرد.
بهيادبود اين كشتار، در مونيخ، سنگ يادبودي بر روي پلي كه استاديوم المپيك مونيخ را به دهكدهي بازيها وصل ميكند؛ و سنگ يادبود ديگري در برابر اقامتگاه ورزشكاران اسرائيلي در ساختمان شمارهي 31 خيابان كولوني دهكدهي بازيها نصب شدهاست.
واكنش اسرائيل
گلدا مئير و كميتهي دفاع اسرائيل به موساد ماموريت محرمانه داد كساني را كه تصور ميشد در اين كشتار دستداشتهاند پيداكند و بكشد. موساد بهاين منظور با كمك شعبههايش در اروپا چند گروه ويژه براي يافتن و كشتن فدائيين ايجاد كرد.
بخشي از گفتگوي خبري سال 2006 زوي زمير، رئيس وقت موساد، در اين باره بهشرح زير بود:
آيا در اقدام عليه تروريستها عامل انتقام نقشي داشت؟
نه؛ ما نميخواستيم انتقام بگيريم. ما را متهم به انتقامگيري ميكنند؛ بيمعني است. كاري كه ما كرديم پيشگيري قاطع از تكرار چنين رويدادهايي بود. ما عليه كساني اقدام كرديم كه فكر ميكردند ميتوانند به اقدامات تروريستي ادامه دهند. نميگويم قرار نبود آدمكشان مونيخ كشتهشوند؛ آنها بيترديد شايستهي مرگ بودند. اما ما كاري به گذشته نداشتيم؛ به آينده نگاه ميكرديم.
آيا از گلدا مئير دستوري مبني بر انتقامگيري از مسوولان كشتار مونيخ دريافت نكرديد؟
گلدا از اين كه ما مجبور بوديم اين سلسله عمليات را انجام دهيم ناراحت بود. او هيچگاه به من نگفت "از مسوولان كشتار مونيخ انتقام بگيريد." هيچ كس به من چنين چيزي نگفت.
عمليات اسرائيل در اين باره بعدها به نام عمليات خشم خدا معروف شد. ريو از قول ژنرال آهارون ياريو (Aharon Yariv)، ناظر عمليات، مينويسد دولت اسرائيل پس از كشتار مونيخ گزينهاي جز اجراي عدالت نداشت.
"گزينهي ديگري نداشتيم؛ ميبايست جلويشان را ميگرفتيم و راه ديگري نداشتيم ... از كاري كه كرديم احساس غرور نميكنيم، اما موضوع موضوعِ اجبار بود. ما قانون توراتي چشم دربرابر چشم را اجرا كرديم ... گفتنش سخت است، اما من در برخورد با اين مساله موضوع هزينه و فايده را درنظر گرفتم، نه اخلاقيات را. ميشود گفت اگر من آدم منطقي و سرسختي باشم بايد بتوانم از خودم بپرسم فايدهي سياسي كشتن اين فرد مشخص چيست؟ آيا ما را به صلح نزديكتر خواهدكرد؟ آيا ما را به صلخ با فلسطينيان نزديكتر خواهدكرد؟ در بسياري موارد پاسخ من منفي است. اما درمورد سپتامبر سياه چارهي ديگري نداشتيم و موفق شديم. آيا چنين كاري ازنظر اخلاقي درست است؟ دربارهي اين پرسش ميتوان بحث كرد. آيا از نظر سياسي لازم است؟ در اين مورد چنين بود."
بهنوشتهي بني موريس (Benny Morris) با استفاده از اطلاعات دريافتي از بريدگان سازمان آزاديبخش فلسطين و سازمانهاي جاسوسي كشورهاي اروپايي دوست، سياههاي از افراد هدف تهيهشد. سپس موجي از كشتار اعضاي مضنون سپتامبر سياه اروپا را دربرگرفت.
موساد در 9 آوريل 1973 با همكاري IDF عمليات "بهار جواني" را در بيروت اجراكرد. هدفهاي اين عمليات عبارت بودند از محمد يوسف نجار (ابويوسف)، رئيس شاخهي اطلاعاتي فتح و بهگفتهي موريس سرپرست سپتامبر سياه؛ Kamal Adwan، سرپرست "بخش غربي" سازمان آزاديبخش فلسطين و مسوول عمليات آن در درون اسرائيل؛ و كمال نصير، سخنگوي سازمان آزاديبخش فلسطين. در شب عمليات، گروهي از تكاوران سايرت (Sayeret) با نه قايق موشكانداز چند قايق كوچك نگهباني در يكي از سواحل متروك لبنان پياده شدند. سپس با دو خودرو به مركز بيروت رفتند و در آنجا نجار، Adwan و نصير را كشتند. دو گروه ديگر از تكاوران، ساختمان مركزي حزب جبههي آزادي فلسطين PFLP و يك كارگاه ساخت مواد منفجرهي فتح را منفجر كردند. فرمانده تكاوران اهود باراك بود.
در 21 ژوئيهي 1973 در جريان رويداد موسوم به ماجراي ليلهامر، گروهي از ماموران موساد بهاشتباه مردي مراكشي بهنام Ahmed Bouchiki را كه ارتباطي با كشتار مونيخ نداشت در شهر ليلهامر نروژ كشتند. يكي از خبرچينان موساد Bouchiki را بهاشتباه علي حسن سلامه رهبر نيروي 17 و عامل سپتامبر سياه معرفي كردهبود. پليس نروژ در اين ارتباط پنج مامور موساد كه دو تن از آنها زن بودند را دستگير كرد و ماموران ديگر گريختند. اين پنج مامور بهاتهام قتل به زندان افتادند، اما در 1975 آزاد و به اسرائيل برگرداندهشدند. موساد بعداً علي حسن سلامه را يافت و در 22 ژانويهي 1979 در بيروت با بمب كنترل از راه دور كشت. در اين حمله چهار رهگذر كشته و 18 رهگذر ديگر زخميشدند.
درپي شكايت خانوادههاي قربانيان، در سال 2004 و پس از يك دادرسي طولاني، دولت آلمان به پرداخت 3 ميليون يورو غرامت به آنها محكوم شد.