12-10-2014، 14:04
کارگردان : Jean-Marc Vallée
نویسندگان : Nick Hornby, Cheryl Strayed
بازیگران : Reese Witherspoon, Gaby Hoffmann, Laura Dern
خلاصه داستان : داستان واقعی زنی که 1100 مایل کوهنوردی کرد ...
«ژان مارک ولی»، کارگردان کانادایی، کمتر از 10 فیلم ساخته، اما همان فیلمها، دامنهی وسیعی از ژانرها را دربر میگیرند.برخی از کارگردانان تنها در ساخت فیلم در یک ژانر تخصص پیدا میکنند، اما ولی در ژانرهای مختلف تجربه دارد.او هم فیلم داستان محوری چون «دیوانه/C.R.A.Z.Y» را در کارنامه دارد، هم اثری تاریخی چون «ویکتوریای جوان/The Young Victoria».«باشگاه مصرفکنندگان دالاس/Dallas Buyers Club» هم که سال گذشته چند اسکار گرفت، بخشی قابل توجه از بیماری ایدز و افراد مبتلا به آن را به تصویر کشید.حالا او در «طبیعت وحشی/Wild»، که بر اساس کتابی پرفروش از «چریل استرید» است، توانسته یک فیلم ماجرایی زیبا در دل طبیعت خلق کند که داستانی قدرتمند در باب مشکلات خانواده و زنده ماندن دارد.در همهی فیلمهای این سبک، گوشهای از زندگی شخصیتی مصمم و بااراده به تصویر کشیده میشود، اما تفاوت اصلی فیلمهای این سبک، چگونگی ترسیم دنیا و وقایع به دست کارگردان است. آخرین فیلم ولی شما را ناراحت و اندوهگین خواهد کرد، اما دارای ویژگیهای نشاطآور نیز هست.محبوبیت کتاب استرید و بازی بسیار قوی «ریسی ویترسپون» خوب بودن فیلم را برای مخاطبان تضمین میکند، و هم ارزش کار کارگردان و نویسندهی فیلم را به نمایان میکند، «نیک هارنبی» نویسندهی این فیلم است و توانسته اقتباسی درخور توجه از کتابی پرفروش به عمل آورد.اتفاقات فیلم در شهر تلوراید [شهری زیبا و کوهستانی در ایالت کلورادو] رخ میدهند، و کمپانی «فاکس سرچلایت» این فیلم را در پاییز امسال اکران میکند، فیلمی که یکی از مدعیان کسب جوایز مختلف است.
باشگاه مصرفکنندگان دالاس برای هر دو بازیگر نقش اول و نقش مکمل مرد برندهی اسکار شد، و حالا «طبیعت وحشی» نیز شانس برنده شدن دو اسکار برای نقش اول و نقش مکمل زن را داراست.البته ویترسپون برای این بخش از زندگی استرید (این نامی است که او پس از ازدواجی ناموفق برای خود انتخاب کرد) کمی پیر است، چرا که وقتی استرید تصمیم به 1100 مایل کوهنوردی در کوههای «پسیفیک کِرِست تریل» در میان مرز مکزیک و رشته کوه اُرِگُن گرفت، 26 ساله بود.البته استرید آن قدر سختی کشیده بوده که چهرهاش نسبت به سنش کمی پیرتر باشد.ویترسپون به خوبی توانسته هم از نظر جسمانی و هم از نظر احساسی و عاطفی خودش را شبیه به استرید کند، استریدی که در آن زمان زن جوانی بود که سختیهای زیادی از زندگی شخصیاش کشیده بود و به دنبال احیای روحی و روانی خودش بود.هدف استرید از این حرکت، تقریباََ به خاطر هیجان و تخلیهی روحیاش بود، و اصلاََ هم برای این چالش آمادگی نداشت.همانطور که استرید در کتابش نوشته:"من نه از میزان آمادگیام برای این چالش باخبر نبودم، نه از میزان سختیهای این کار، تا وقتی که انجامش دادم." ویترسپون هم توانسته این روحیات متفاوت را که در پس این سفر در استرید به وجود آمده بود را به خوبی به نمایش بگذارد.
بازیگر همراه ویترسپون «لاورا درن» است که نقش بابی، مادر او را ایفا میکند، فرد سرزندهای که پزشکان تشخیص دادهاند بیماری بدخیمی دارد.ما از روابط نزدیک آنها رفته رفته باخبر میشویم.فیلم از جایی شروع میشود که چریل، در میانهی سفرش است، و در حالی که از نظر جسمانی در آن طبیعت بکر، در حال کم آوردن است.سپس با چندین فلشبک، ما به ابتدای سفر او و قبلتر از آن، دوران کودکی او و دوران تاهل او میرسیم و بیشتر با خانوادهی پرخاشگر او آشنا میشویم.این نوع روایت داستان در بسیاری از فیلمهای امروزی مورد استفاده قرار گرفته است، اما اینجا از آن درست استفاده شده و به کتاب استرید نزدیک شده است، و هارنبی و ولی توانستهاند با این روایت، به خوبی داستانی پرجزئیات را به تصویر کشند. اینکه فیلمی همچون «طبیعت وحشی» چند قسمتی شود خیلی محتمل بهنظر میرسد، اما ماجراهای چریل استرید بسیار غیرمنتظرهتر از چیزی هستند که بتوان فکرش را کرد و در خود زیبایی دارند که مانع از تبدیل آن به یک کابوس وحشتناک میشود.هنوز هم سفر دراز او توسط مردم تحسین میشود، و اینجاست که تواناییهای هارنبی در بهکار بردن شخصیتهای فرعی و ولی در بهکار بردن از گروه بازیگری خوب مشخص میشود و طوری فیلم را کامل و جذاب نشان میدهد که به نظر میرسد این فیلم در اصل، یک فیلم چندقسمتی بوده که سپس به همهی آنها به یک قسمت تبدیل شدهاند.کار خارقالعادهی فیلمبردار این فیلم یعنی «یِوِس بِلَنگِر» نیز به فیلم کمک بسزایی کرده است، او ما را به تماشای مناظر زیبا و مختلف میبرد، از صحرای سوزان موژاو تا کوهستانهای خیرهکنندهی میان شمال کالیفورنیا و رشته کوه اُرِگُن.
فیلم در فلشبکها هم جذاب است.«گبی هافمن» در نقش دوست چریل حضور دارد، کسی که شکاک است اما همواره پشتیبان چریل بوده.«توماس سادوسکی» هم در نقش شوهر روانی چریل، در کنار چریل بیشترین نقش را در داستان دارد، اما این مادر چریل است که همراه دخترش، احساسات مخاطب را جریحه دار میکند.داستان زندگی بابی مادر چریل نیز، با بیمار شدنش رنگ و بویی دردناک به خود میگیرد، همانند زندگی دخترش گیراست.اینجا، یکی از صادقانهترین و بهترین روابط مادر و دختری در میان فیلمهای این چندساله به وجود آمده است، و بیماری مادر او که عملاََ تمامی امید چریل را از بین میبرد، اما او تصمیم میگیرد با یک چالش واقعی، به زندگی برگردد. ویترسپون از اینکه نیمهی تاریک چریل را هم به نمایش درآورد هیچ ترس و خجالتی ندارد، شخصیت او در مصرف مواد مخدر و آمیزش زیادهروی میکند، علیالخصوص هروئین.نبرد او برای زنده ماندن مدتها قبل از اینکه به سراغ آن چالش برود، آغاز شده بود، سفر او نیز بر تلاش او برای بقا افزود.جذابیت ویترسپون هم چریل را همواره در آن روی زیباییاش قرار میدهد، اما هرگز برای به هوس انداختن مخاطب از آن استفاده نشده است. فیلم تشابهات زیادی با فیلم «در دل طبیعت وحشی» اثر شان پن دارد، و اگر داستان این فیلم کمی روشنتر و بانشاطتر بود، میتوانست موجب سو تفاهماتی شود.مشکلات اساسی او، چیزیست که او را در سفرش موفق کرد و توانست، به برگ برندهی او بدل شود.
منبع : سایت نقدفارسی