09-10-2014، 10:31
مراسم مذهبی و سنتی قاراقارا یکی از برنامه های دیرینه منطقه تاریخی خلخال محسوب میشود. این مراسم در سالهای اخیر از رونق افتاده است و در شهرستان خلخال علاوه بر شهر در روستاهای همجوار شهر نیز اجرا میشود. در گذشته این مراسم علاوه بر آئین مذهبی دینی جلوه دیگری نیز داشت همچون حسن همکاری و تعاون اهالی در تهیه هیزم مساجد و معابد اما به علت توسعه و رشد تکنولوژی و جایگزینی سوخت فسیلی، و سوختهای فرآوردههای نفتی، بعد مذهبی و سنتی این آئین باقی مانده و در شهر خلخال فقط به صورت نمادین اجرا میشود.
در آخرین جمعه ماه ذیالحجه و در برخی مواقع یک یا دو روز مانده به ماه محرم این آئین مذهبی انجام میشود، قارقارا در فرهنگ کنونی آذربایجان به درخت قطور و بلندی اطلاق میشود که پارچه های متنوعی از جمله مشکی به آن میبندند یا آویزان میکنند و بواسطه رفع نیاز و نذر و حاجات به وسیله بستن نشانه ارتباط برقرار میکنند. درخت قارقارا که در واقع برافراشته کردن علم عزای امام حسین (ع) میباشد.
قارقارا در خلخال توسط شخصی که درخت را نذر کرده و در یکی از باغات نگهداری میشود با آئین خاصی و با تشکیل دسته عزاداری از محل باغ که درخت در آن واقع شده است با قطع درخت بر روی دوش گذاشته و از مسافت دور آن را به میدان اصلی شهر (میدان مساجد مرکزی و قدیمی) با مراسم تعزیه و عزاداری حمل میکنند.
هر یک از این مرحله مراسم دارای آداب بخصوصی است که در شروع این مراسم معمولاً از جلو مسجد شروع شده و به صورت دستهجات با طبل و شیپور به سمت باغ حرکت میکنند. در گذشته یکی از استفاده این مراسم تهیه هیزم و سوخت مساجد بود به همین اساس اگر درختان را شخصی نذر میکرد خرید و فروش انجام نمیگرفت. اما اگر در نبود این نذری ریشسفیدان محل و مسجد با خرید درختان قطور زمینه را برای اجراء این مراسم مذهبی فراهم میساختند.
علی الحال قطر درختی که معمولاً بیش از 120 سانتیمتر و طول آن بیش از ده متر است و وزن آن نیز بیش از 3 تن است برای مراسم قارقارا انتخاب میشود.
البته به علت علاقه اهالی آذربایجان به مراسم تعزیه سالار شهیدان حضرت اباعبدالهالحسین و یاران باوفایش بویژه به سردار و پرچمدار کربلا حضرت ابوالفضلالعباس (س) معمولاً درختی که برای مراسم قارقارا مشخص میشود غالباً توسط مردم اهداء میشود و مرسوم است این درخت قطور در مراسم قارقارا همان سال برای سال بعد نیز نذر میگردد و شخص اهداء کننده بمدت یکسال در نگهداری این درخت میکوشد.
در ادامه پس از اجتماع اهالی در میادین شروع مراسم آغاز و با دسته جات عزاداری به سمت باغ حرکت می کنند و پس از رسیدن به باغ طی مراسمی خاص پس از نیت افراد بویژه اهداء کننده درخت و یا کسانیکه نذر کرده اند با سلام و صلوات و خواندن اشعار مذهبی و مراثی :
هانسی گروهین بله مولاسی وار شیعه لرون حضرت عباسی وار
ایندی مدد وقتی دی حضرت عباس آقا
معنی:
کدامین گروه اینچنین مولا دارند؟ شیعیان حضرت عباس (س) را دارند
الان وقت یاری رساندن و مدد است حضرت ابوالفضل العباس (س) آقا
شخصی معتمد با تبر و با کمک مردم درخت مورد نظر را قطع کرده و با گرفتن این درخت قطور و سنگین بر دوش جوانان مراسم رسمی تعزیه محرم از این محل با حمل این درخت آغاز میشود، صدای طبل و شیپور و سلام و صلوات و مرثیهخوانی مردم اهالی همجوار و اطراف را متوجه شروع محرم میسازد.
مراسم قارقارا علاوه بر فلسفه اصلی یکی از نشانههای شروع محرم محسوب میشود. در خلخال شروع مراسمات محرم با قارقارا آغاز میشود. پس از آوردن درخت به میدان مسجد مراسم نصب این درخت در وسط میدان شروع میشود یکی از مراسم این آئین پوشاندن درخت با شالهای سیاه رنگ و همچنین آویزان کردن قندیل و پارچه هایی که بعنوان نذر و حاجات به درخت میباشد.
بعلت اینکه درخت از قدیمالایام نزد ایرانیان دارای تقدس میباشد به همین جهت پوشاندن درخت قارقارا به پارچه و شال سیاه عزاداری امام حسین (ع) را بر تن درخت میپوشانند و یکی از وجه تسمیه قارقارا همان به درختی اطلاق میشود که پارچه سیاه عزا بستهاند و برخی از ریشسفیدان قارقارا را در زبان آذری یادبود علم حضرت ابوالفضل عباس (س) بوده که به عنوان سمبل و نمود علم روز عاشورا حضرت عباس(ع) میباشد که این درخت پس از تغییر ماهیت ظاهری و رنگ عزا گرفتن در میدان اصلی شهر نصب میشود و تا آخر محرم نگهداری میشود.
این درخت پس از آذینبندی بوسیله کمک مردم از بالاترین نقطه میدان مسجد شهر نصب میشود و از قسمتهای مختلف آن پرچمهای محرم آویزان میشود و در بالاترین نقطه درخت نیز پرچم سیاه رنگ بزرگ به نشانه علامت و بیرق کربلا نصب و آویزان میشود.
این درخت در مکانی نصب میشود که عموماً خاتمه مراسم عزاداریها در جوار این درخت انجام میشود بویژه مراسم معروف شاه حسین وا حسین « در زبان زبان ترکی به شاخسی معروف است » که در شامگاه اجرا میشود در کنار این درخت قارقارا به اتمام میرسد.
در خلخال کمکم این مراسم مذهبی از رونق اصلی افتاده است و فقط در مرکز شهر در میدان ولایت فقیه (جلو مسجد جمعه) نصب میشود. غیر از شهر خلخال در روستاهای حومه مرکزی خلخال نیز قارقارا انجام میشود. از جمله در آبادیهای خوجین ـ اندبیل ـ مزه جین ـ کلی ـ علی آباد-دهستان شال و سایر روستاهای دیگر و شهرهای همجوار منطقه خلخال.
قارقارا در سایر بلاد آذربایجان نیز بطور مختلف اجرا میشود مثلاً در نیر، روسا و ریشسفیدان شهرستان زنجیر آهنی بزرگ آماده میکردند و سپس آن را بر سر چوب قطور نصب میکنند و هنگام غروب جوانان و مردان در میدان بزرگ شهر یا روستا یا در مقابل یکی از مساجد حاضر میشدند و در یک چوب دستی بلند را به همراه حوزه خود می آوردند.
در مراسم عزاداری شاه حسین وا حسین (شاخسی) چوب دستی خود را مثل شمشیر در دست راست میگیرند و مراسم شاه حسین را انجام میدهند. استفاده از درخت در مراسمها خود ریشه قدیمی دارد.
مراسم قارقارا خود دارای دو نشانه است. اول تهیه درخت و هیزم برای مساجد و منازل عزاداری میباشد و دوم نماد علم و نشانه کربلاء و نوعی خبر و پیشواز محرم محسوب میشود. بعد اولی همان نشانه شجره طبیعه بوده و بعد دوم آن نشانه حیات میباشد. بعد اولی درخت و تقدیس بودن آن آئین مذهبی دینی دارد که پس از ورود اسلام به ایران و شکلگیری مراسم تعزیه محرم بویژه پس از شکلگیری حکومت صفویه پدید آمده و بعد دومی آن نشانه حیات بود، که به دوران قبل از اسلام و در یک کلام به پیامبر ایرانیان حضرت زردتشت ارتباط پیدا میکند. البته شجره طبیعه در اسلام مطرح شد و خود درخت و مقدس بودن برخی درختان در ایران ریشه باستانی و قدیمی دارد. هنوز هم بعد دوم آن و نشانههای تمدن قارقارا در خلخال حفظ شده است.
و نگرش به این مراسم دینی مذهبی بسیار مهم بوده و نمیتوان بصورت ساده از این گذر کرد، هر چند که در سالهای اخیر از رونق این مراسم کاسته شده و به علت عدم نشر فلسفه این مراسم روز به روز از رونق این مراسم کمتر شده است. با مطالعه و نگرش صحیح در احیاء این آداب اصیل ملی مذهبی خلخال قدمهای مثبتی برداشته شود.
گذشته از بعدمذهبی قارقارا بعد تاریخی و آئین بسیار کهن آن تا امروز حفظ شده است این آئین برگرفته از رسوم قبل از اسلام میباشد بطوریکه در دین زردتشت پیامبر ایران نیز مراسمی مشابه وجود دارد، که از درختان مقدس در مراسم دینی استفاده شده است.
از لحاظ وجه تسمیه قارقارا چندین نظریه وجود دارد، در نظریههای قدیمی قارقارا از طوایف پیشین ساکنین اولیه آذربایجان وجود داشته است. قارا شاخهای از طایفه أرساری با هشت زیرشاخه ترکمنها محسوب میشود. پس از استقلال جمهوری ترکمنستان در بین محققین ترکمن کوشش پرشوری در رابطه با بازنگری و بازسازی تاریخ ملت ترکمن آغاز گردید. در سال 1993 در عشق آباد پایتخت ترکمنستان کنفرانس بینالمللی در رابطه با بررسی تاریخ ترکمنستان با شرکت دهها مورخ و محقق از کشورهای مختلف جهان برگزار گردید.
و نخستین مهاجرت اقوام ساکن ترکمنستانی به دیگر نقاط جهان بررسی گردید و پیوندهای 5000 هزار ساله سومر ـ ترکمن مشخص و کتب زیادی در این راستا به چاپ رسید.
و خلاصه اینکه ترکمنستان همان بینالنهرین شمال ایران محسوب میشود. و سومریان قومی هستند که در اواسط هزاره چهارم قبل از میلاد قدیمیترین و اساسیترین تمدن شناخته شده تاریخ بشری را در سرزمین بین النهرین (مزوپوتامیا) ایجاد کردند و ارتباط قارقارا و این مراسم دینی آیینی ارتباط مستقیم با رسوم و آئین سومر بوده و هنوز هم نشانههای تمدن سومری در آداب و رسوم و مراسمات دینی و آیینی ملل ایران اسلامی باقی مانده بخصوص در منطقه شمال ایران آذربایجان بیشتر نمایان میباشد. و با توجه به این که کاربرد زیادی از درخت در آئین سومریان شده است و در اکثر کتیبهها و تابلوهای دوره سومری درختها بخصوص درختان مقدس به صورت سمبولیک توسط انسان حمل میشود ویا حکایت و افسانههای سومری و بردن درخت به شهر اورک و تشابهت مراسم قارقارا با این آئین ها میتوان اذعان کرد که مراسم قارقارا برگرفته از آئینهای تمدن سومری است. در تمدن سومر در رابطه با درخت و آئین مذهبی دو عنوان وجود دارد حیات شجره سی و حیات سویی.
حیات شجره سی همان حیات و تمدن درخت می باشد ارتباط آن به درختان مقدس میرسد و حیات سویی به موضوع آب کوثر و چشمه ها ارتباط دارد.
گذشته از مراسم قارقارا که شکل مذهبی دارد در سالهای قبل به جهت نبود سوخت فسیلی، گرمایش مساجد، معابر از طریق هیزم انجام میشد. بر همین اساس بود که تهیه این همه هیزم برای مساجد و منازل مثل شهرستان خلخال مشکل بود مگر اینکه با تعاون و همکاری اهالی میسر میشد. پس بنابراین یکی از شکلگیری مراسم قارقارا را تهیه هیزم و سوخت 30 روز ماه محرم دانستهاند و این موضوع در سالهای اخیر نیز برای تهیه هیزم پخت و پز نذری منازل مساجد خلخال بواسطه درختان قارقارا تامین میشود و این موضوع را ریشسفیدان و اهالی تأیید میکنند و خلاصه اینکه درخت قارقارا در آخرین روزها برای هیزم پخت و پز منازل مساجد مورد استفاده کنونی نیز میباشد و با توجه به کثرت حسینیه ها، تکیه ها و منازل مساجد در خلخال و تداركات گسترده این ایام بطوریکه در گذشته تا آخر ماه محرم پخش اطعام و نذری ادامه داشت و تحویل غذا و احسان در درب منازل کل اعضاء انجام میشد و بعلت نبود سوختهای فسیلی و جدید تصور اینکه تهیه اینهمه سوخت و هیزم کار سادهای نبوده است بلکه نیاز به همکاری و تعاون اهالی در چنین روزی که به قارقارا معروف شده انجام میگرفت. در مرکز شهرستان خلخال و در بافت مرکزی و قدیمی شهر هروآباد در جوار و جنب مساجد: شامل تکیه و حسینیهها را شکل گرفته است که پیرامون مسجد جامع و جمعه شهر منازل عباسیه، اصغریه، حسینیه، اکبریه، قاسمیه شاخته شده که به حسینیه « فراشخانه » میگویند که اهل دسته اش استقرار نظم و راهپیمایی و ترتیب دستجات عزاداری و دعوت از مهمانان و اعضای و مدیریت اجرای برنامه های مربوطه را بعهده میگرفتند. به هر یک از اهل دسته « فراش » میگویند.
قدیمیترین فراشخانه خلخال، فراشخانه مسجد جامع است که در ضلع جنوبی مسجد بنا شده دارای اهل دسته بوده و در ایام محرم 10 روز اطعام پخت و اهل دسته دو بار (برای صرف شام) دعوت و یک بار طعام به منزل اهل دسته تحویل میشود.
- عباسیه ـ همان سقاخانه میگویند. اهل دستهاش آوردن آب از چشمهها با مشک و پر کردن دیگهای آب در ایام مخصوص و همین طور حمل مشکهای پر آب در مسیر دستهجات برای استفاده عزاداران بکار میرفته و به هر یک از اهل دسته « سقا » میگویند.
- اکبریه ـ به آن پیشخدمت خانه نیز میگویند. اهل دسته تنظیف و جارو کردن منازل و مساجد یا پهن کردن سفرهها، دادن غذا، چای و آب آوردن لگن برای شستن دست میهمانان در قبل و بعد از غذا همینطور شستن ظروف را بعهده داشتند. به هریک از اهل دستهاش « پیشخدمت » میگویند.
- قاسمیه ـ به آن مشعلدار خانه میگویند. اهل دستهاش فراهم کردن مشعلها و منازل و
چراغهای لالهدار قدیمی و تهیه مواد سوختی مسیر دستهاش یا منازل و مساجد و مجالس را بعهده داشتند. به هر یک از اهل دستهاش « چراغدار » میگویند.
گذشته از مکانهای فوق که هر یک از این مرکز آداب مربوط به خود دارد در واقع این مکانها با اهل دستهاش بنوعی تدارکات برگزاری مراسمات بوده است که غالباً از دوره صفویه ایجاد شدهاند و بغیر از این منازل مساجد تعدادی از این منازل بصورت تکیه و حسینیه وجود دارد که از جمله آنها تکیه مختار خلخال که ساختمان آن از دوره صفویه احداث و درنتیجه عدم توجه در ترمیم و نگهداری آن بسیاری از بنا تخریب و یا فرسوده و فقط دیوار نمای تکیه باقی مانده است.
سایر تکیه های خلخال از جمله تکیه خالق ـ تکیه خاور ـ تکیه درویش ـ تکیه زیبده ـ تکیه فاطمی ـ تکیه کلانتر ـ تکیه نجف ـ تکیه ملا مسیب ـ تکیه پیر سلمان ـ سقاخانه موسی و ... میباشدکه تعداد کمی از این مراکز مذهبی امروزه فعال میباشند. هدف از نگارش تکایا و منازل مذهبی خلخال برای اهمیت مراسم عزاداری سالار شهیدان حضرت ابا عبداله الحسین (ع) و یاران باوفایش بوده و با توجه به نظم خاص این مراسم و تدارکات در خلخال، وظیفه منازل قاسمیه (مشعل دار خانه) جایی که مشعل و سوخت و آتش است، تهیه هیزم و اجرای مراسم قارقارا جزو وظایف منزل قاسمیه بوده است و در طول تاریخ بخصوص پس از ظهور صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه در ایران و آزادی تعزیه و عزاداری در ایام محرم و گسترش و نوع آوری در این مراسم که بسیاری از دوره صفویه است، علاوه بر اینکه مراسم قارقارا برای تهیه هیزم و سوخت منازل و مساجد میباشد، انتخاب درخت بویژه چنار برای انجام این مراسم نیز برگرفته از فرهنگ عرفی و آئینهای کهن است.
در فرهنگ ایرانی همچون بسیاری از اقوام دیگر برای برخی از گیاهان و درختان نیرو و خواص و تقدس خاصی قائل بودهاند. درختان همچون چنار، کنار، انار، و موز (رز، تاک) و سرو و درخت توت و درخت سنجد، و درخت گز و درخت تاقوک و در ایران کمتر دهی است که نمونههایی از درختان مورد احترام را در خود نداشته باشد. این درختان در باور عامه مردم دارای ویژگیهای کم و بیش یکسانی هستند.
ازجمله اینکه بریدن آنها و حتی شکستن شاخههای آن سبب نابودی و زیانهای عمده برای شکننده در بر خواهد داشت. این درختان برآورنده حاجات نیازمندان بوده و در رفع برخی از امراض و چشم زخم موثر میباشد.
نیازمندان بر آن دخیل میبندند، پارچه میبندند و قندیل میآویزند همان موضوعی که اکنون برای درخت قارقارا در خلخال اجرا میکنند.
در این راستا افسانهها و داستانهای بسیاری در پیرامون آنها نقل میشود.
در شاهنامه آمده است که پیامبر زردتشت یک درخت سرو بسیار بزرگ داشت در ناحیه کشمیر از روستاهای شهرستان بردسکن کنونی بر در آتشکده بر زین مهر پوز زمین نشاند.
در متون تاریخی پس از اسلام به نام سرو عظیم مقدس برمیخوریم که با زردتشت و موبدان و مغان پیوستگی دارد و تا اواسط قرن نهم میلادی بر سر پا بوده است تا اینکه سرانجام در سال 846 م (232 هـق) به فرمان و فتوای متوکل خلیفه عباسی آن را بریده و فرو افکندند.
درخت تاقوک، درخت تاگوک یا داغداغان یا تگوک [Taghouk] یا درخت « ت » یکی از درختانی است که همراه درخت سرو نزد ایرانیان باستان از تقدس برخوردار بوده و معمولاً خانمها بر آن پارچهای یادوش (تک پارچه باریک میبستند) برای رفع بلا یا برآورده شدن حاجات هنوز هم این سنت در بعضی از مناطق ایران حفظ شده است.
مثل درخت تاقوک زیبد در قلمستان، همچنین سرو زیبد در منطقه ترکمن صحرا را میتوان نام برد.
در شهرستان خلخال نیز درخت داغداغان یا تاقوک خانقاه سادات بر سر راه خلخال (وسط راه)، امامزاده سید دانیال وجود داشت که اهالی برای زیارت امامزاده سید دانیال در کنار این درخت توقف و برای پارچه و قندیل برای رفع حاجات آویزان میکردند که در سالهای اخیر بواسطه تعریض جاده و ساخت و ساز این درخت از بین رفت.
در مراسم قارقارا اکثراً از درخت چنار استفاده شده است و انتخاب درخت چنار نیز بر اساس اعتقادات و باورهای دینی ما ایرانیان بوده است.
از لحاظ تاریخی نیز پادشاهان پارس پیوسته درخت چنار را گرامی میداشتند. در دربار ایران چنان زرینی همراه تاکی زرین بود ... هنگامیکه داریوش بزرگ در آسیای صغیر بود به او درخت و تاکی زرین هدیه حیات است ... اگر ضمناً توجه داشته باشیم که در دولت هخامنشیان بازماندههایی از آیینهای بومی کهن مادر سالاری، باقی مانده بود که بر طبق آنها سلطنت از طریق زنانه ادامه مییافت، میتوان تارکی را که بر چنار میپیچد، مظهر خون و دوام سلطنت هخامنشیان دانست، در واقع چنار مظهر شاه و تاک همسر او بود که از طریق خون سلطنت دوام مییافت.
در ایران مظهر اصلی این غنای طبیعت ظاهراً چنار بوده است که هنوز هم به شکل اسلامی شده و بر جای مانده است. اما در بسیاری از نوشتههای کهن درباره ایران این درخت چنار با تاکی همراه است.
درختان چنار در ایران بشکل های مختلفی کاربرد دارد، درخت چنار مقدس روستای زرآباد، که همه ساله میزبان خیل عظیمی از ایران و مشتاقان است که برای زیارت و عزاداری گرد هم میآیند.
به گزارش ایرنا، بر پایه یک سنت دیرین، هر ساله مردم روستای زرآباد و هزاران زایر در قالب دسته های عزاداری، شب عاشورا را گرداگرد درخت چنار خونباری که در صحن این امامزاده روییده حلقه زده و ضمن عزاداری و سینهزنی در اولین دقایق صبحگاه عاشورا، شاهد چکیدن مایعی سرخفام از شاخسار این درخت میشوند. به اعتقاد اهالی این روستا و بنابر روایات منقول، درخت کهنسال و مقدس زرآباد، در روز عاشورای سال 61 هجری که خون امام دشت کربلا را گلگون کرده میزبان یکی از مرغانی بود که از سوی خداوند مأمور شده بودند تا با آغشته کردن خون پر خود پیام کربلا را به سراسر جهان برسانند.
یکی از آن مرغان به این دیار آمده و با پرهای خونین خود بر روی شاخسارهای درخت چنار روستای « زرآباد » نشست.
درخت چنار قارقارا علاوه بر استفاده های مذهبی، اقتصادی به نوعی دفتر روزنامه نیز محسوب می شود آوردن درخت خبر از رسیدن ماه محرم است.
نکته دیگری که حائز اهمیت است درخت از لحاظ باورهای کهن در تمدن سومر انسان به دو حیات وابسته بود. حیات شجره و سو حیاتی، و اکنون هر دو مورد آن باقی مانده است و مورد تکریم و احترام است.
جایگاه درخت در قرآن کریم نیز حائز اهمیت است، کلمه شجر 27 (بیشت و هفت) مرتبه در آیات قرآن کریم بکار رفته و علاوه بر آن کلمات و عبارات دیگری نیز در مورد درخت استفاده شده که هر یک بیان کننده یکی از صفات و ویژگیهای آن میباشد، زیرا درخت برای نیل به کمال رشد، امکان مکانی و زمانی داشته است زیرا شاخههایش به بیرون و بالا متوجه است کمال آن بسته نیست، بلکه باز است، در قرآن کریم وجود درختان بعنوان نشانه مطرح میشود. شجره طبیبه، و شجره خبیثه، شجره ملعونه، و درختان مادی از انواع درختانی هستند که در قرآن کریم از آنها نام برده شده است.
درختی که در مراسم قارقارا مورد استفاده قرار میگیرد از لحاظ نوع استفاده به سه نوع کاربرد دارد و این موضوع یکی از استثناییهای این مراسم است زیرا درختان مقدس به سه قسم دارمزار، دارمدار، و پیردار تقسیم میکند که دارمزار شامل درختان در کنار امامزادهها و اماکن مقدس که بیشتر این درختان از نوع چنار، سرو، داغداغان و بلوط است.
جالب اینکه درخت قارقارا در خاتمه مراسم در کنار مسجد قدیمی که اخیراً در جنب مسجد جمعه خلخال نصب میشود.
درختان دامدار نیز درختانی هستند که برخی عوام به قرائینی برای آنها معجزه و کرامت قائل بوده و بر آنها دخیل میبندند که درخت قارقارا نیز بصورت رسمی با پوشش شال سیاه و سبز رنگ پوشانده و مردم نیز بر حسب عادت مذهبی پارچههای کوچک بشکل قتدیل برای نذر و حاجات میبندند.
اما درختان که جنبه پیردار را دارند جنبه تقدس نداشته و به دلیل دیرسالی، کهنسالی مورد احترام قرار میگیرند که سروهای کهنسال ایلام جزو آن دسته هستند و نکته قابل تامل اینکه درختانی که برای قارقارا انتخاب میکنند درختان تنومند و کهنسال میباشند که علاوه بر استفاده مراسمی برای تهیه هیزم و سوخت کاربرد قرار میگیرد.
در گذشته تقویم رسمی بشکل امروزی رواج نداشت و اجرای مراسم قارقارا باعث خبردار شدن اهالی و مهمانان از محرم بوده است. قارقارا بعنوان نماد مذهبی و تعزیه داری بوده و نصب آن حاکی از شروع و برپا کردن عزا و تعزیه سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) و یاران باوفایش می باشد.
بطوریکه در شهر خلخال و آبادیهای همجوار درخت قارقارا را درست در مرکز و وسط میدان مسجدها نصب میشود و مراسم تعزیه نیز در جوار این درخت شروع و خاتمه می یابد، و مراسم شاه حسین وا حسین (شاخسی) در خاتمه به مرکزیت این درخت به شکل علم واقعه کربلاء شکل گرفته انجام میشود.
امروزه درخت چنار قارقارا از درختان بلند و تنومند استفاده میشود که نهایتاً این درخت بشکل بیرق بزرگ که پرچمهای عزا و قندیلهای حاجتمندان آویزان شده مورد کابرد قرار میگیرد. علاوه بر اینکه درخت در ایران باستان از لحاظ سنت، عرف و اعتقادات مذهبی حائز اهمیت بوده در اساطیر و افسانهها نیز در مورد درخت در ایران باستان فراوان میباشد که قدیمیترین اساطیر، افسانهای که در مورد درخت و مراسم حمل آن آمده، مربوط به داستان گیلگمش سومریهاست. افسانهی درخت « هولوپو » از نخستین افسانههایی ست که به داستان کاشت درخت میپردازد « زن » در این داستان نقش اساسی دارد.
لوحهای به دست آمده درباره افسانههای درخت هولوپو هم زمان با شکلگیری نخستین دولت شهرها، نزدیک پنج هزار سال پیش نگاشته شده است. « گیلگمش » شاه پهلوانی که پنجمین شاه سومری پس از توفان بزرگ است برای نخستین باز در این افسانه کهن از او یاد میشود این افسانهی کهن بسیار شاعرانه و زیباست و بسیاری از داستانهایی که در کتابهای مقدس آمده ، مانند توفان نوح در این کتاب نیز ذکر شده است، به تازگی نمونههایی از سنگ نوشتههایی از جیرفت و هلیلرود بدست آمده که نشان میدهد. افسانه گیلگمش در این سرزمین نیز رایج بوده است. بخشی از این داستان درباره درخت این گونه هاست.
در نخستین روزها، در نخستین روزهای راستین
و ...
هنگامیکه نان در آستانههای مقدس زمین پخته شد
و آنگاه که « آن » خدای آسمان، آسمانها را به دورها برده بود
و « انلیل » خدای هوا، زمین را به دورها برده بود
هنگامیکه به شه بانوی « زیرین بزرگ » دنیای مردهگان
ارشیکیگال جهان زیرین برای فرمان روایی داده شد
او بادبان برافراشت، پدر بادبان برافراشت
« انکی » ایزد خرد بر قصر جهان زیرین بادبان برافراشت
هم زمان یک درخت، یک تک درخت، یک درخت هولوپو
بر کرانههای فرات کاشته شد
درخت از آب های فرات آن را با خود برد
...
قان آن که آبهای فرات آن را با خود برد
زنی که هراسان از سخن « آن » خدای آسمان پرسه میزد
او که هراسان از سخن « انلیل » خدای هوا پرسه میزد
درخت را از رودخانه گرفت و چنین گفت
من این درخت را به « اروک » خواهم برد
من این درخت را در باغ مقدس خویش خواهم کاشت
اینانا دست خویش درخت را پرورد
او با پای خویش خاک گرد درخت را کوبید
...
سالها گذشته با پنج سال، سپس ده سال
درخت ستبر شد
اما پوستهاش شکافت پس آنگاه یک افعی که طلسم ناشدنی بود
در ریشههای درخت هولوپو لانه کرد
مرغ « آنزو » جوجههایش را در شاخههای درخت جا داد
و « لیلیث » دوشیزهی تاریکی در تنه آن خانه گرفت
...
آه « گیلگمش » آن روزها که سرنوشت رقم زده شد
هنگامی که سومر از فراوانی سرشار شد و ...
... و گیلگمش آنگاه ریشههای درخت هولوپو راست کرد
و پسران شهر که همراه او بودند شاخهها بریدند
از تنهی درخت بستری برای خواهر آسمانی تراش داد
گیلگمش از تنها درخت بستری برای اینانا تراش داد
از ریشه های درخت او یک پوکو (چوب دستی) برای گیلگمش قهرمان اروک ساخت. گیلگمش در این افسانهی کهن چهرهیی انسان دارد و ایزد بانو اینانا تنها حافظ ـ نجات بخش و کارندهی درخت « هولوپو » ست اگرچه توانا و پرشکوه است، آنقدر که درخت بر دست او کاشته میشود و نجات مییابد اما توانایی مبارزه با افعی طلسم ناشدنی و لیلیث دوشیزهی تاریکی را ندارد و این گیلگمش است که با بهرهگیری از زورمندی شکوهمندش بر یاری او میشتابد.
واژه و لغت قارقارا از فرهنگ و آداب دوره سومریان نشأت گرفته است. در دوران باستانی زندگی بشر بر پایه آداب و بینش دینی و آیینی شکل گرفته است. در بینش اسلامی بر اینکه انسان فطرتاً خداجو میباشد شکی وجود ندارد و مهمترین بخش تمدن سومر نیز بر پایه باورهای دینی بشری و ادیان همان دوره که غالباً شکل اساطیری داشته اند تشکیل شده است.
سومریان قومی هستند که در اواسط هزاره چهارم قبل از میلاد قدیمی ترین و اساسیترین تمدن شناخته شده تاریخ بشری را در سرزمین بینالنهرین (مرز پوتامیا) ایجاد کردند. پس از مطالعات و کاوشهای باستانشناسی و تحقیقات دانشمندان مهم جهان از جمله بـگری زادگاه سومریان به احتمال قوی آسیای مرکزی بوده (آذربایجان و اطراف آن) که ابر اثر تغییرات شرایط طبیعی و تهدید خشکسالیهای ممتد در جستجوی زیستگاه مناسب بسوی جنوب غربی زادگاه خود مهاجرت نموده و در بینالنهرین سکونت اختیار کردهاند.
تمدنهایی را در محدودة ترکمنستان که امروز بنام تمدنهای « جیتون » و « أنو » وارد تاریخ شده است. این تمدنها که در هشت هزار سال پیش زمانی که در آسیای میانه و ترکمنستان جنوبی تمدن کشاورزی نخستین و دامداری گسترش یافته بود به دیگر نقاط جهان اقتصاد ابتدایی و ساده شکار چیگری حاکم بود بتدریج به دیگر نقاط گسترش یافت نخستین نیاکان که از نتیجه کاوش دانشمندان به دست آمده از روستاهای قدیمی « أنو » بدست آمده و بین تمدنهای ایلام و ترکمنستان ارتباط وجود داشته و با توجه به تصویر سومریان بر روی لعاب برخی ظروف یافت شده از أنو برخیها به این فکر رسیدهاند که سومریان از سوی شمال به بینالنهرین وارد شدهاند. (حسن پیرنیا (مشیرالدوله) تاریخ ایران باستان)
... بدین ترتیب فلات آذربایجان استان اولیه بزرگترین تمدن بشری « سومریان » بوده است و بسیاری از باورهای عرفی و دینی امروزه رابطه مستقیم با باورهای دوره سومریان میباشد که به علت مقدس بودن درخت در فرهنگ سومری، محتملاً مراسم قارقارا ارتباطی با فرهنگ و باورهای سومریان بوده است.
کلمه أنو در زبان سومری به معنی خدای آسمان بوده و همچنین بزرگ ترین پرستشگاه سومری شهر « اوروک » را نیز به همین نام نامیدهاند، نیاکان ما نیز خدای آسمان را میپرستیدند و این نام به احتمال قوی یادگاری از همان دوران میباشد. أنو ـ آناو، نام یک خرابهی باستانی و شهرکی که در 14 کیلومتری شرق آشقآباد پایتخت جمهوری ترکمنستان میباشد.
و این نام یکی از قدیمیترین تمدنهای یافت شده در ترکمنستان و کل آسیای میانه متعلق به همین منطقه میباشد که از سوی محققین به اشکال آناو ـ آنو ـ و آنااو قید گردیده است.
در شهرستان خلخال نیز بسیاری از نام فعلی و قدیم آبادیها با نامهای سومری شباهت و در برخی موارد یکسان میباشد از جمله آبادی انوس که همان انو بوده و در تمدن سومری انوس نیز یکی از الهه ها و باورهای دینی بوده است محتملاً آبادیهای آناویز (آنوس) اِسن قولی (سنگیلی ـ سنجبدله ـ سنگلی امروزی ـ پاراب (فاراب) و تعدادی دیگر که مترادف با واژههای سومری میباشد گواه بر سکونت این تمدن بشری در منطقه خلخال است.
در فرهنگ سومری حیات انسان بر دو نوع تقسیم شده است. سو حیاتی ـ آغاج حیاتی که سو حیاتی همان حیات مربوط به آب بوده که هنوز هم نشانههای این تمدن و باور خلخال حفظ شده است از جمله چشمههای تاریخی و مذهبی سیده خانم بولاغی ـ جام بلاغی ـ بیبی بولاغی ـ حاجت بولاغی ـ قرخ بولاغی. در هسته مرکزی و قدیمی شهر خلخال حائز اهمیت و باورهای دینی اهالی بوده است که در قدیم هر کدام دارای مراسم مربوط و ویژهای بوده است.
دومین حیات بشری همان آغاج حیاتی یعنی حیات درخت میباشد که این حیات در اسلام نیز با طرح شجره طبیبه شکل گرفته است.
البته در قرآن کریم نیز در مورد اهمیت آب آیات و همچنین احادیث زیادی داریم که از حوصله این بحث خارج است.
با توجه به اهمیت درخت و مراسم مربوط به این واژه در دوره سومر وجود داشته که به داستان و افسانه گیلگمیش میتوانیم اشاره کنیم.
مراسم قارقارا و حمل درخت شباهتی نزدیکی با داستان حمل درخت در افسانه گیلگمیش به شهر اوروک میباشد.
و در رد پای تمدن سومری در هنرهای دستی تورکمن که « قدمت فرش تورکمن پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح را نشان میدهد. باستانشناسان شوروی سابق در خرابههای قلعهی « قاردی قالا » (ترکمنستان) کاوشهایی را صورت دادهاند که اشیایی نظیر کاردک، (ننرویچ در انگلستانه) و حتی رنگ قرمز را یافتهاند.
در این یافته باستانی احتمال اینکه قارقارا همان قلعه تاریخی قارری قالا باشد بعید به نظر نمیرسد.
واژه قارا ـ وقار در تمدن سومری بیشترین کاربرد واژهای داشته است. از جمله وقاراقوم که حومهی قاراقوم ارتباط بین تمدن-های أنو و سومر و احتمال خویشاوندی بین سومریان و نیاکان ترک زبانان و بویژه ترکمنهای امروزی هر چه بیشتر روشن میگردد که قارا یا همان قار در تمدن سومری بوده و قارقارا تکرار این کلمهای است که نیاز به بررسی بیشتر است.
از قدیمیترین آبادیهای خلخال همان سنجبدله « سنگیلی » همان اِسن قولی بسیار قرابت و مشابهت واژهای با آبادیهای قدیمی سومری اِسن قولی را دارد قاراسنگیلی یا یانیق سنگلی در نزدیکی روستای سنجبدله (سنگیلی) خلخال نیز گواه این مدعاست و واژه پیشوند آن قارا سنگیلی به معنی سنگیلی سیاه نیز نشان میدهد قارا همان واژه اصلی نیاکان اولیه آذربایجان به یادگار مانده است.
ادامه واژه قارا که در ترکی به معنی سیاه میباشد معنای خویش را پس از سومریان نیز حفظ کرده و پس از اسلام نیز این واژه از توجه خاصی برخوردار شده است. در قرون هفتم و هشتم هجری « قارا مجموعه » به کتابهایی که در آذربایجان توسط معلمان و مرشدان به قصد تعلیم سفتگان و مریدان در مدرسهها و زاویهها نوشته میشده اطلاق شده است. همانگونه که میدانید در اینجا « قارا » در عبارت « قارا مجموعه » در معنای بزرگ و گسترده، جامع و پرحجم بکار رفته است، چنان که در کلمات: قارا باغ، قارا داغ، قارا دره، قارا سو، قارا بولاغ، قارا تپه، قارا پاپاق در همین معنا بکار رفته است.
با توجه به این معنی، تکرار واژه قارا در عبارت قاراقارا نشان از اهمیت این مراسم میباشد که در معنای لغوی ترکی به معنای بزرگ بزرگ، گسترده گستردهها، جامع و پرحجم بیشتر و بالاتر اطلاق میشود.
در کتاب معروف و مهم قارا مجموعه که از کتابهای معروف قرون هفتم و هشتم هجری، شامل کلمات، نصایح و مناقب شیخ صفی الدین اردبیلی میباشد به جهت اینکه در این مجموعه آثار عرفانیای که به زبان ترکی و در موضوعات تحمیدیه لغت، منقبت، حکایت، روایت، تضرع، الهی، مناجات، کرامات و موضوعاتی امثال آن نوشته شده است. تحت همین عنوان گردآوری میشدهاند، بخش اعظم متن « قارا مجموعه » ها بصورت نثر نگاشته شده است. و لفظ « قارا » در اینجا به معنای « بزرگ و قطور » آمده است، پس یقیناً قارقارا یا همان قاراقارا از معنای باارزشی برخوردار است خصوصاً اینکه این مراسم آخرین جمعه ماه ذیالحجه و در پیشواز این ماه محرم با جلوه خاصی برگزار میشود و هم از جهات معنوی و بعد دینی مذهبی و شکلگیری اولین تعزیه سالار شهیدان و بعدی مادی آن نیز تهیه سوخت مساجد و تکایا بوده است که این جهات نیز حائز اهمیت است ، جا دارد در خصوص ثبت ملی این مراسم محلی مذهبی و عرفی خلخال اقدام شود و بعنوان یک یادبود و اثر ملی شناخته شود تا بتوان کرامات، مناجات، تضرع، جمال، پیام تاریخی عاشورا با این مراسم بشکل مجموعه بزرگ و گسترده به جهانیان صادر شود.
در آخرین جمعه ماه ذیالحجه و در برخی مواقع یک یا دو روز مانده به ماه محرم این آئین مذهبی انجام میشود، قارقارا در فرهنگ کنونی آذربایجان به درخت قطور و بلندی اطلاق میشود که پارچه های متنوعی از جمله مشکی به آن میبندند یا آویزان میکنند و بواسطه رفع نیاز و نذر و حاجات به وسیله بستن نشانه ارتباط برقرار میکنند. درخت قارقارا که در واقع برافراشته کردن علم عزای امام حسین (ع) میباشد.
قارقارا در خلخال توسط شخصی که درخت را نذر کرده و در یکی از باغات نگهداری میشود با آئین خاصی و با تشکیل دسته عزاداری از محل باغ که درخت در آن واقع شده است با قطع درخت بر روی دوش گذاشته و از مسافت دور آن را به میدان اصلی شهر (میدان مساجد مرکزی و قدیمی) با مراسم تعزیه و عزاداری حمل میکنند.
هر یک از این مرحله مراسم دارای آداب بخصوصی است که در شروع این مراسم معمولاً از جلو مسجد شروع شده و به صورت دستهجات با طبل و شیپور به سمت باغ حرکت میکنند. در گذشته یکی از استفاده این مراسم تهیه هیزم و سوخت مساجد بود به همین اساس اگر درختان را شخصی نذر میکرد خرید و فروش انجام نمیگرفت. اما اگر در نبود این نذری ریشسفیدان محل و مسجد با خرید درختان قطور زمینه را برای اجراء این مراسم مذهبی فراهم میساختند.
علی الحال قطر درختی که معمولاً بیش از 120 سانتیمتر و طول آن بیش از ده متر است و وزن آن نیز بیش از 3 تن است برای مراسم قارقارا انتخاب میشود.
البته به علت علاقه اهالی آذربایجان به مراسم تعزیه سالار شهیدان حضرت اباعبدالهالحسین و یاران باوفایش بویژه به سردار و پرچمدار کربلا حضرت ابوالفضلالعباس (س) معمولاً درختی که برای مراسم قارقارا مشخص میشود غالباً توسط مردم اهداء میشود و مرسوم است این درخت قطور در مراسم قارقارا همان سال برای سال بعد نیز نذر میگردد و شخص اهداء کننده بمدت یکسال در نگهداری این درخت میکوشد.
در ادامه پس از اجتماع اهالی در میادین شروع مراسم آغاز و با دسته جات عزاداری به سمت باغ حرکت می کنند و پس از رسیدن به باغ طی مراسمی خاص پس از نیت افراد بویژه اهداء کننده درخت و یا کسانیکه نذر کرده اند با سلام و صلوات و خواندن اشعار مذهبی و مراثی :
هانسی گروهین بله مولاسی وار شیعه لرون حضرت عباسی وار
ایندی مدد وقتی دی حضرت عباس آقا
معنی:
کدامین گروه اینچنین مولا دارند؟ شیعیان حضرت عباس (س) را دارند
الان وقت یاری رساندن و مدد است حضرت ابوالفضل العباس (س) آقا
شخصی معتمد با تبر و با کمک مردم درخت مورد نظر را قطع کرده و با گرفتن این درخت قطور و سنگین بر دوش جوانان مراسم رسمی تعزیه محرم از این محل با حمل این درخت آغاز میشود، صدای طبل و شیپور و سلام و صلوات و مرثیهخوانی مردم اهالی همجوار و اطراف را متوجه شروع محرم میسازد.
مراسم قارقارا علاوه بر فلسفه اصلی یکی از نشانههای شروع محرم محسوب میشود. در خلخال شروع مراسمات محرم با قارقارا آغاز میشود. پس از آوردن درخت به میدان مسجد مراسم نصب این درخت در وسط میدان شروع میشود یکی از مراسم این آئین پوشاندن درخت با شالهای سیاه رنگ و همچنین آویزان کردن قندیل و پارچه هایی که بعنوان نذر و حاجات به درخت میباشد.
بعلت اینکه درخت از قدیمالایام نزد ایرانیان دارای تقدس میباشد به همین جهت پوشاندن درخت قارقارا به پارچه و شال سیاه عزاداری امام حسین (ع) را بر تن درخت میپوشانند و یکی از وجه تسمیه قارقارا همان به درختی اطلاق میشود که پارچه سیاه عزا بستهاند و برخی از ریشسفیدان قارقارا را در زبان آذری یادبود علم حضرت ابوالفضل عباس (س) بوده که به عنوان سمبل و نمود علم روز عاشورا حضرت عباس(ع) میباشد که این درخت پس از تغییر ماهیت ظاهری و رنگ عزا گرفتن در میدان اصلی شهر نصب میشود و تا آخر محرم نگهداری میشود.
این درخت پس از آذینبندی بوسیله کمک مردم از بالاترین نقطه میدان مسجد شهر نصب میشود و از قسمتهای مختلف آن پرچمهای محرم آویزان میشود و در بالاترین نقطه درخت نیز پرچم سیاه رنگ بزرگ به نشانه علامت و بیرق کربلا نصب و آویزان میشود.
این درخت در مکانی نصب میشود که عموماً خاتمه مراسم عزاداریها در جوار این درخت انجام میشود بویژه مراسم معروف شاه حسین وا حسین « در زبان زبان ترکی به شاخسی معروف است » که در شامگاه اجرا میشود در کنار این درخت قارقارا به اتمام میرسد.
در خلخال کمکم این مراسم مذهبی از رونق اصلی افتاده است و فقط در مرکز شهر در میدان ولایت فقیه (جلو مسجد جمعه) نصب میشود. غیر از شهر خلخال در روستاهای حومه مرکزی خلخال نیز قارقارا انجام میشود. از جمله در آبادیهای خوجین ـ اندبیل ـ مزه جین ـ کلی ـ علی آباد-دهستان شال و سایر روستاهای دیگر و شهرهای همجوار منطقه خلخال.
قارقارا در سایر بلاد آذربایجان نیز بطور مختلف اجرا میشود مثلاً در نیر، روسا و ریشسفیدان شهرستان زنجیر آهنی بزرگ آماده میکردند و سپس آن را بر سر چوب قطور نصب میکنند و هنگام غروب جوانان و مردان در میدان بزرگ شهر یا روستا یا در مقابل یکی از مساجد حاضر میشدند و در یک چوب دستی بلند را به همراه حوزه خود می آوردند.
در مراسم عزاداری شاه حسین وا حسین (شاخسی) چوب دستی خود را مثل شمشیر در دست راست میگیرند و مراسم شاه حسین را انجام میدهند. استفاده از درخت در مراسمها خود ریشه قدیمی دارد.
مراسم قارقارا خود دارای دو نشانه است. اول تهیه درخت و هیزم برای مساجد و منازل عزاداری میباشد و دوم نماد علم و نشانه کربلاء و نوعی خبر و پیشواز محرم محسوب میشود. بعد اولی همان نشانه شجره طبیعه بوده و بعد دوم آن نشانه حیات میباشد. بعد اولی درخت و تقدیس بودن آن آئین مذهبی دینی دارد که پس از ورود اسلام به ایران و شکلگیری مراسم تعزیه محرم بویژه پس از شکلگیری حکومت صفویه پدید آمده و بعد دومی آن نشانه حیات بود، که به دوران قبل از اسلام و در یک کلام به پیامبر ایرانیان حضرت زردتشت ارتباط پیدا میکند. البته شجره طبیعه در اسلام مطرح شد و خود درخت و مقدس بودن برخی درختان در ایران ریشه باستانی و قدیمی دارد. هنوز هم بعد دوم آن و نشانههای تمدن قارقارا در خلخال حفظ شده است.
و نگرش به این مراسم دینی مذهبی بسیار مهم بوده و نمیتوان بصورت ساده از این گذر کرد، هر چند که در سالهای اخیر از رونق این مراسم کاسته شده و به علت عدم نشر فلسفه این مراسم روز به روز از رونق این مراسم کمتر شده است. با مطالعه و نگرش صحیح در احیاء این آداب اصیل ملی مذهبی خلخال قدمهای مثبتی برداشته شود.
گذشته از بعدمذهبی قارقارا بعد تاریخی و آئین بسیار کهن آن تا امروز حفظ شده است این آئین برگرفته از رسوم قبل از اسلام میباشد بطوریکه در دین زردتشت پیامبر ایران نیز مراسمی مشابه وجود دارد، که از درختان مقدس در مراسم دینی استفاده شده است.
از لحاظ وجه تسمیه قارقارا چندین نظریه وجود دارد، در نظریههای قدیمی قارقارا از طوایف پیشین ساکنین اولیه آذربایجان وجود داشته است. قارا شاخهای از طایفه أرساری با هشت زیرشاخه ترکمنها محسوب میشود. پس از استقلال جمهوری ترکمنستان در بین محققین ترکمن کوشش پرشوری در رابطه با بازنگری و بازسازی تاریخ ملت ترکمن آغاز گردید. در سال 1993 در عشق آباد پایتخت ترکمنستان کنفرانس بینالمللی در رابطه با بررسی تاریخ ترکمنستان با شرکت دهها مورخ و محقق از کشورهای مختلف جهان برگزار گردید.
و نخستین مهاجرت اقوام ساکن ترکمنستانی به دیگر نقاط جهان بررسی گردید و پیوندهای 5000 هزار ساله سومر ـ ترکمن مشخص و کتب زیادی در این راستا به چاپ رسید.
و خلاصه اینکه ترکمنستان همان بینالنهرین شمال ایران محسوب میشود. و سومریان قومی هستند که در اواسط هزاره چهارم قبل از میلاد قدیمیترین و اساسیترین تمدن شناخته شده تاریخ بشری را در سرزمین بین النهرین (مزوپوتامیا) ایجاد کردند و ارتباط قارقارا و این مراسم دینی آیینی ارتباط مستقیم با رسوم و آئین سومر بوده و هنوز هم نشانههای تمدن سومری در آداب و رسوم و مراسمات دینی و آیینی ملل ایران اسلامی باقی مانده بخصوص در منطقه شمال ایران آذربایجان بیشتر نمایان میباشد. و با توجه به این که کاربرد زیادی از درخت در آئین سومریان شده است و در اکثر کتیبهها و تابلوهای دوره سومری درختها بخصوص درختان مقدس به صورت سمبولیک توسط انسان حمل میشود ویا حکایت و افسانههای سومری و بردن درخت به شهر اورک و تشابهت مراسم قارقارا با این آئین ها میتوان اذعان کرد که مراسم قارقارا برگرفته از آئینهای تمدن سومری است. در تمدن سومر در رابطه با درخت و آئین مذهبی دو عنوان وجود دارد حیات شجره سی و حیات سویی.
حیات شجره سی همان حیات و تمدن درخت می باشد ارتباط آن به درختان مقدس میرسد و حیات سویی به موضوع آب کوثر و چشمه ها ارتباط دارد.
گذشته از مراسم قارقارا که شکل مذهبی دارد در سالهای قبل به جهت نبود سوخت فسیلی، گرمایش مساجد، معابر از طریق هیزم انجام میشد. بر همین اساس بود که تهیه این همه هیزم برای مساجد و منازل مثل شهرستان خلخال مشکل بود مگر اینکه با تعاون و همکاری اهالی میسر میشد. پس بنابراین یکی از شکلگیری مراسم قارقارا را تهیه هیزم و سوخت 30 روز ماه محرم دانستهاند و این موضوع در سالهای اخیر نیز برای تهیه هیزم پخت و پز نذری منازل مساجد خلخال بواسطه درختان قارقارا تامین میشود و این موضوع را ریشسفیدان و اهالی تأیید میکنند و خلاصه اینکه درخت قارقارا در آخرین روزها برای هیزم پخت و پز منازل مساجد مورد استفاده کنونی نیز میباشد و با توجه به کثرت حسینیه ها، تکیه ها و منازل مساجد در خلخال و تداركات گسترده این ایام بطوریکه در گذشته تا آخر ماه محرم پخش اطعام و نذری ادامه داشت و تحویل غذا و احسان در درب منازل کل اعضاء انجام میشد و بعلت نبود سوختهای فسیلی و جدید تصور اینکه تهیه اینهمه سوخت و هیزم کار سادهای نبوده است بلکه نیاز به همکاری و تعاون اهالی در چنین روزی که به قارقارا معروف شده انجام میگرفت. در مرکز شهرستان خلخال و در بافت مرکزی و قدیمی شهر هروآباد در جوار و جنب مساجد: شامل تکیه و حسینیهها را شکل گرفته است که پیرامون مسجد جامع و جمعه شهر منازل عباسیه، اصغریه، حسینیه، اکبریه، قاسمیه شاخته شده که به حسینیه « فراشخانه » میگویند که اهل دسته اش استقرار نظم و راهپیمایی و ترتیب دستجات عزاداری و دعوت از مهمانان و اعضای و مدیریت اجرای برنامه های مربوطه را بعهده میگرفتند. به هر یک از اهل دسته « فراش » میگویند.
قدیمیترین فراشخانه خلخال، فراشخانه مسجد جامع است که در ضلع جنوبی مسجد بنا شده دارای اهل دسته بوده و در ایام محرم 10 روز اطعام پخت و اهل دسته دو بار (برای صرف شام) دعوت و یک بار طعام به منزل اهل دسته تحویل میشود.
- عباسیه ـ همان سقاخانه میگویند. اهل دستهاش آوردن آب از چشمهها با مشک و پر کردن دیگهای آب در ایام مخصوص و همین طور حمل مشکهای پر آب در مسیر دستهجات برای استفاده عزاداران بکار میرفته و به هر یک از اهل دسته « سقا » میگویند.
- اکبریه ـ به آن پیشخدمت خانه نیز میگویند. اهل دسته تنظیف و جارو کردن منازل و مساجد یا پهن کردن سفرهها، دادن غذا، چای و آب آوردن لگن برای شستن دست میهمانان در قبل و بعد از غذا همینطور شستن ظروف را بعهده داشتند. به هریک از اهل دستهاش « پیشخدمت » میگویند.
- قاسمیه ـ به آن مشعلدار خانه میگویند. اهل دستهاش فراهم کردن مشعلها و منازل و
چراغهای لالهدار قدیمی و تهیه مواد سوختی مسیر دستهاش یا منازل و مساجد و مجالس را بعهده داشتند. به هر یک از اهل دستهاش « چراغدار » میگویند.
گذشته از مکانهای فوق که هر یک از این مرکز آداب مربوط به خود دارد در واقع این مکانها با اهل دستهاش بنوعی تدارکات برگزاری مراسمات بوده است که غالباً از دوره صفویه ایجاد شدهاند و بغیر از این منازل مساجد تعدادی از این منازل بصورت تکیه و حسینیه وجود دارد که از جمله آنها تکیه مختار خلخال که ساختمان آن از دوره صفویه احداث و درنتیجه عدم توجه در ترمیم و نگهداری آن بسیاری از بنا تخریب و یا فرسوده و فقط دیوار نمای تکیه باقی مانده است.
سایر تکیه های خلخال از جمله تکیه خالق ـ تکیه خاور ـ تکیه درویش ـ تکیه زیبده ـ تکیه فاطمی ـ تکیه کلانتر ـ تکیه نجف ـ تکیه ملا مسیب ـ تکیه پیر سلمان ـ سقاخانه موسی و ... میباشدکه تعداد کمی از این مراکز مذهبی امروزه فعال میباشند. هدف از نگارش تکایا و منازل مذهبی خلخال برای اهمیت مراسم عزاداری سالار شهیدان حضرت ابا عبداله الحسین (ع) و یاران باوفایش بوده و با توجه به نظم خاص این مراسم و تدارکات در خلخال، وظیفه منازل قاسمیه (مشعل دار خانه) جایی که مشعل و سوخت و آتش است، تهیه هیزم و اجرای مراسم قارقارا جزو وظایف منزل قاسمیه بوده است و در طول تاریخ بخصوص پس از ظهور صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه در ایران و آزادی تعزیه و عزاداری در ایام محرم و گسترش و نوع آوری در این مراسم که بسیاری از دوره صفویه است، علاوه بر اینکه مراسم قارقارا برای تهیه هیزم و سوخت منازل و مساجد میباشد، انتخاب درخت بویژه چنار برای انجام این مراسم نیز برگرفته از فرهنگ عرفی و آئینهای کهن است.
در فرهنگ ایرانی همچون بسیاری از اقوام دیگر برای برخی از گیاهان و درختان نیرو و خواص و تقدس خاصی قائل بودهاند. درختان همچون چنار، کنار، انار، و موز (رز، تاک) و سرو و درخت توت و درخت سنجد، و درخت گز و درخت تاقوک و در ایران کمتر دهی است که نمونههایی از درختان مورد احترام را در خود نداشته باشد. این درختان در باور عامه مردم دارای ویژگیهای کم و بیش یکسانی هستند.
ازجمله اینکه بریدن آنها و حتی شکستن شاخههای آن سبب نابودی و زیانهای عمده برای شکننده در بر خواهد داشت. این درختان برآورنده حاجات نیازمندان بوده و در رفع برخی از امراض و چشم زخم موثر میباشد.
نیازمندان بر آن دخیل میبندند، پارچه میبندند و قندیل میآویزند همان موضوعی که اکنون برای درخت قارقارا در خلخال اجرا میکنند.
در این راستا افسانهها و داستانهای بسیاری در پیرامون آنها نقل میشود.
در شاهنامه آمده است که پیامبر زردتشت یک درخت سرو بسیار بزرگ داشت در ناحیه کشمیر از روستاهای شهرستان بردسکن کنونی بر در آتشکده بر زین مهر پوز زمین نشاند.
در متون تاریخی پس از اسلام به نام سرو عظیم مقدس برمیخوریم که با زردتشت و موبدان و مغان پیوستگی دارد و تا اواسط قرن نهم میلادی بر سر پا بوده است تا اینکه سرانجام در سال 846 م (232 هـق) به فرمان و فتوای متوکل خلیفه عباسی آن را بریده و فرو افکندند.
درخت تاقوک، درخت تاگوک یا داغداغان یا تگوک [Taghouk] یا درخت « ت » یکی از درختانی است که همراه درخت سرو نزد ایرانیان باستان از تقدس برخوردار بوده و معمولاً خانمها بر آن پارچهای یادوش (تک پارچه باریک میبستند) برای رفع بلا یا برآورده شدن حاجات هنوز هم این سنت در بعضی از مناطق ایران حفظ شده است.
مثل درخت تاقوک زیبد در قلمستان، همچنین سرو زیبد در منطقه ترکمن صحرا را میتوان نام برد.
در شهرستان خلخال نیز درخت داغداغان یا تاقوک خانقاه سادات بر سر راه خلخال (وسط راه)، امامزاده سید دانیال وجود داشت که اهالی برای زیارت امامزاده سید دانیال در کنار این درخت توقف و برای پارچه و قندیل برای رفع حاجات آویزان میکردند که در سالهای اخیر بواسطه تعریض جاده و ساخت و ساز این درخت از بین رفت.
در مراسم قارقارا اکثراً از درخت چنار استفاده شده است و انتخاب درخت چنار نیز بر اساس اعتقادات و باورهای دینی ما ایرانیان بوده است.
از لحاظ تاریخی نیز پادشاهان پارس پیوسته درخت چنار را گرامی میداشتند. در دربار ایران چنان زرینی همراه تاکی زرین بود ... هنگامیکه داریوش بزرگ در آسیای صغیر بود به او درخت و تاکی زرین هدیه حیات است ... اگر ضمناً توجه داشته باشیم که در دولت هخامنشیان بازماندههایی از آیینهای بومی کهن مادر سالاری، باقی مانده بود که بر طبق آنها سلطنت از طریق زنانه ادامه مییافت، میتوان تارکی را که بر چنار میپیچد، مظهر خون و دوام سلطنت هخامنشیان دانست، در واقع چنار مظهر شاه و تاک همسر او بود که از طریق خون سلطنت دوام مییافت.
در ایران مظهر اصلی این غنای طبیعت ظاهراً چنار بوده است که هنوز هم به شکل اسلامی شده و بر جای مانده است. اما در بسیاری از نوشتههای کهن درباره ایران این درخت چنار با تاکی همراه است.
درختان چنار در ایران بشکل های مختلفی کاربرد دارد، درخت چنار مقدس روستای زرآباد، که همه ساله میزبان خیل عظیمی از ایران و مشتاقان است که برای زیارت و عزاداری گرد هم میآیند.
به گزارش ایرنا، بر پایه یک سنت دیرین، هر ساله مردم روستای زرآباد و هزاران زایر در قالب دسته های عزاداری، شب عاشورا را گرداگرد درخت چنار خونباری که در صحن این امامزاده روییده حلقه زده و ضمن عزاداری و سینهزنی در اولین دقایق صبحگاه عاشورا، شاهد چکیدن مایعی سرخفام از شاخسار این درخت میشوند. به اعتقاد اهالی این روستا و بنابر روایات منقول، درخت کهنسال و مقدس زرآباد، در روز عاشورای سال 61 هجری که خون امام دشت کربلا را گلگون کرده میزبان یکی از مرغانی بود که از سوی خداوند مأمور شده بودند تا با آغشته کردن خون پر خود پیام کربلا را به سراسر جهان برسانند.
یکی از آن مرغان به این دیار آمده و با پرهای خونین خود بر روی شاخسارهای درخت چنار روستای « زرآباد » نشست.
درخت چنار قارقارا علاوه بر استفاده های مذهبی، اقتصادی به نوعی دفتر روزنامه نیز محسوب می شود آوردن درخت خبر از رسیدن ماه محرم است.
نکته دیگری که حائز اهمیت است درخت از لحاظ باورهای کهن در تمدن سومر انسان به دو حیات وابسته بود. حیات شجره و سو حیاتی، و اکنون هر دو مورد آن باقی مانده است و مورد تکریم و احترام است.
جایگاه درخت در قرآن کریم نیز حائز اهمیت است، کلمه شجر 27 (بیشت و هفت) مرتبه در آیات قرآن کریم بکار رفته و علاوه بر آن کلمات و عبارات دیگری نیز در مورد درخت استفاده شده که هر یک بیان کننده یکی از صفات و ویژگیهای آن میباشد، زیرا درخت برای نیل به کمال رشد، امکان مکانی و زمانی داشته است زیرا شاخههایش به بیرون و بالا متوجه است کمال آن بسته نیست، بلکه باز است، در قرآن کریم وجود درختان بعنوان نشانه مطرح میشود. شجره طبیبه، و شجره خبیثه، شجره ملعونه، و درختان مادی از انواع درختانی هستند که در قرآن کریم از آنها نام برده شده است.
درختی که در مراسم قارقارا مورد استفاده قرار میگیرد از لحاظ نوع استفاده به سه نوع کاربرد دارد و این موضوع یکی از استثناییهای این مراسم است زیرا درختان مقدس به سه قسم دارمزار، دارمدار، و پیردار تقسیم میکند که دارمزار شامل درختان در کنار امامزادهها و اماکن مقدس که بیشتر این درختان از نوع چنار، سرو، داغداغان و بلوط است.
جالب اینکه درخت قارقارا در خاتمه مراسم در کنار مسجد قدیمی که اخیراً در جنب مسجد جمعه خلخال نصب میشود.
درختان دامدار نیز درختانی هستند که برخی عوام به قرائینی برای آنها معجزه و کرامت قائل بوده و بر آنها دخیل میبندند که درخت قارقارا نیز بصورت رسمی با پوشش شال سیاه و سبز رنگ پوشانده و مردم نیز بر حسب عادت مذهبی پارچههای کوچک بشکل قتدیل برای نذر و حاجات میبندند.
اما درختان که جنبه پیردار را دارند جنبه تقدس نداشته و به دلیل دیرسالی، کهنسالی مورد احترام قرار میگیرند که سروهای کهنسال ایلام جزو آن دسته هستند و نکته قابل تامل اینکه درختانی که برای قارقارا انتخاب میکنند درختان تنومند و کهنسال میباشند که علاوه بر استفاده مراسمی برای تهیه هیزم و سوخت کاربرد قرار میگیرد.
در گذشته تقویم رسمی بشکل امروزی رواج نداشت و اجرای مراسم قارقارا باعث خبردار شدن اهالی و مهمانان از محرم بوده است. قارقارا بعنوان نماد مذهبی و تعزیه داری بوده و نصب آن حاکی از شروع و برپا کردن عزا و تعزیه سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) و یاران باوفایش می باشد.
بطوریکه در شهر خلخال و آبادیهای همجوار درخت قارقارا را درست در مرکز و وسط میدان مسجدها نصب میشود و مراسم تعزیه نیز در جوار این درخت شروع و خاتمه می یابد، و مراسم شاه حسین وا حسین (شاخسی) در خاتمه به مرکزیت این درخت به شکل علم واقعه کربلاء شکل گرفته انجام میشود.
امروزه درخت چنار قارقارا از درختان بلند و تنومند استفاده میشود که نهایتاً این درخت بشکل بیرق بزرگ که پرچمهای عزا و قندیلهای حاجتمندان آویزان شده مورد کابرد قرار میگیرد. علاوه بر اینکه درخت در ایران باستان از لحاظ سنت، عرف و اعتقادات مذهبی حائز اهمیت بوده در اساطیر و افسانهها نیز در مورد درخت در ایران باستان فراوان میباشد که قدیمیترین اساطیر، افسانهای که در مورد درخت و مراسم حمل آن آمده، مربوط به داستان گیلگمش سومریهاست. افسانهی درخت « هولوپو » از نخستین افسانههایی ست که به داستان کاشت درخت میپردازد « زن » در این داستان نقش اساسی دارد.
لوحهای به دست آمده درباره افسانههای درخت هولوپو هم زمان با شکلگیری نخستین دولت شهرها، نزدیک پنج هزار سال پیش نگاشته شده است. « گیلگمش » شاه پهلوانی که پنجمین شاه سومری پس از توفان بزرگ است برای نخستین باز در این افسانه کهن از او یاد میشود این افسانهی کهن بسیار شاعرانه و زیباست و بسیاری از داستانهایی که در کتابهای مقدس آمده ، مانند توفان نوح در این کتاب نیز ذکر شده است، به تازگی نمونههایی از سنگ نوشتههایی از جیرفت و هلیلرود بدست آمده که نشان میدهد. افسانه گیلگمش در این سرزمین نیز رایج بوده است. بخشی از این داستان درباره درخت این گونه هاست.
در نخستین روزها، در نخستین روزهای راستین
و ...
هنگامیکه نان در آستانههای مقدس زمین پخته شد
و آنگاه که « آن » خدای آسمان، آسمانها را به دورها برده بود
و « انلیل » خدای هوا، زمین را به دورها برده بود
هنگامیکه به شه بانوی « زیرین بزرگ » دنیای مردهگان
ارشیکیگال جهان زیرین برای فرمان روایی داده شد
او بادبان برافراشت، پدر بادبان برافراشت
« انکی » ایزد خرد بر قصر جهان زیرین بادبان برافراشت
هم زمان یک درخت، یک تک درخت، یک درخت هولوپو
بر کرانههای فرات کاشته شد
درخت از آب های فرات آن را با خود برد
...
قان آن که آبهای فرات آن را با خود برد
زنی که هراسان از سخن « آن » خدای آسمان پرسه میزد
او که هراسان از سخن « انلیل » خدای هوا پرسه میزد
درخت را از رودخانه گرفت و چنین گفت
من این درخت را به « اروک » خواهم برد
من این درخت را در باغ مقدس خویش خواهم کاشت
اینانا دست خویش درخت را پرورد
او با پای خویش خاک گرد درخت را کوبید
...
سالها گذشته با پنج سال، سپس ده سال
درخت ستبر شد
اما پوستهاش شکافت پس آنگاه یک افعی که طلسم ناشدنی بود
در ریشههای درخت هولوپو لانه کرد
مرغ « آنزو » جوجههایش را در شاخههای درخت جا داد
و « لیلیث » دوشیزهی تاریکی در تنه آن خانه گرفت
...
آه « گیلگمش » آن روزها که سرنوشت رقم زده شد
هنگامی که سومر از فراوانی سرشار شد و ...
... و گیلگمش آنگاه ریشههای درخت هولوپو راست کرد
و پسران شهر که همراه او بودند شاخهها بریدند
از تنهی درخت بستری برای خواهر آسمانی تراش داد
گیلگمش از تنها درخت بستری برای اینانا تراش داد
از ریشه های درخت او یک پوکو (چوب دستی) برای گیلگمش قهرمان اروک ساخت. گیلگمش در این افسانهی کهن چهرهیی انسان دارد و ایزد بانو اینانا تنها حافظ ـ نجات بخش و کارندهی درخت « هولوپو » ست اگرچه توانا و پرشکوه است، آنقدر که درخت بر دست او کاشته میشود و نجات مییابد اما توانایی مبارزه با افعی طلسم ناشدنی و لیلیث دوشیزهی تاریکی را ندارد و این گیلگمش است که با بهرهگیری از زورمندی شکوهمندش بر یاری او میشتابد.
واژه و لغت قارقارا از فرهنگ و آداب دوره سومریان نشأت گرفته است. در دوران باستانی زندگی بشر بر پایه آداب و بینش دینی و آیینی شکل گرفته است. در بینش اسلامی بر اینکه انسان فطرتاً خداجو میباشد شکی وجود ندارد و مهمترین بخش تمدن سومر نیز بر پایه باورهای دینی بشری و ادیان همان دوره که غالباً شکل اساطیری داشته اند تشکیل شده است.
سومریان قومی هستند که در اواسط هزاره چهارم قبل از میلاد قدیمی ترین و اساسیترین تمدن شناخته شده تاریخ بشری را در سرزمین بینالنهرین (مرز پوتامیا) ایجاد کردند. پس از مطالعات و کاوشهای باستانشناسی و تحقیقات دانشمندان مهم جهان از جمله بـگری زادگاه سومریان به احتمال قوی آسیای مرکزی بوده (آذربایجان و اطراف آن) که ابر اثر تغییرات شرایط طبیعی و تهدید خشکسالیهای ممتد در جستجوی زیستگاه مناسب بسوی جنوب غربی زادگاه خود مهاجرت نموده و در بینالنهرین سکونت اختیار کردهاند.
تمدنهایی را در محدودة ترکمنستان که امروز بنام تمدنهای « جیتون » و « أنو » وارد تاریخ شده است. این تمدنها که در هشت هزار سال پیش زمانی که در آسیای میانه و ترکمنستان جنوبی تمدن کشاورزی نخستین و دامداری گسترش یافته بود به دیگر نقاط جهان اقتصاد ابتدایی و ساده شکار چیگری حاکم بود بتدریج به دیگر نقاط گسترش یافت نخستین نیاکان که از نتیجه کاوش دانشمندان به دست آمده از روستاهای قدیمی « أنو » بدست آمده و بین تمدنهای ایلام و ترکمنستان ارتباط وجود داشته و با توجه به تصویر سومریان بر روی لعاب برخی ظروف یافت شده از أنو برخیها به این فکر رسیدهاند که سومریان از سوی شمال به بینالنهرین وارد شدهاند. (حسن پیرنیا (مشیرالدوله) تاریخ ایران باستان)
... بدین ترتیب فلات آذربایجان استان اولیه بزرگترین تمدن بشری « سومریان » بوده است و بسیاری از باورهای عرفی و دینی امروزه رابطه مستقیم با باورهای دوره سومریان میباشد که به علت مقدس بودن درخت در فرهنگ سومری، محتملاً مراسم قارقارا ارتباطی با فرهنگ و باورهای سومریان بوده است.
کلمه أنو در زبان سومری به معنی خدای آسمان بوده و همچنین بزرگ ترین پرستشگاه سومری شهر « اوروک » را نیز به همین نام نامیدهاند، نیاکان ما نیز خدای آسمان را میپرستیدند و این نام به احتمال قوی یادگاری از همان دوران میباشد. أنو ـ آناو، نام یک خرابهی باستانی و شهرکی که در 14 کیلومتری شرق آشقآباد پایتخت جمهوری ترکمنستان میباشد.
و این نام یکی از قدیمیترین تمدنهای یافت شده در ترکمنستان و کل آسیای میانه متعلق به همین منطقه میباشد که از سوی محققین به اشکال آناو ـ آنو ـ و آنااو قید گردیده است.
در شهرستان خلخال نیز بسیاری از نام فعلی و قدیم آبادیها با نامهای سومری شباهت و در برخی موارد یکسان میباشد از جمله آبادی انوس که همان انو بوده و در تمدن سومری انوس نیز یکی از الهه ها و باورهای دینی بوده است محتملاً آبادیهای آناویز (آنوس) اِسن قولی (سنگیلی ـ سنجبدله ـ سنگلی امروزی ـ پاراب (فاراب) و تعدادی دیگر که مترادف با واژههای سومری میباشد گواه بر سکونت این تمدن بشری در منطقه خلخال است.
در فرهنگ سومری حیات انسان بر دو نوع تقسیم شده است. سو حیاتی ـ آغاج حیاتی که سو حیاتی همان حیات مربوط به آب بوده که هنوز هم نشانههای این تمدن و باور خلخال حفظ شده است از جمله چشمههای تاریخی و مذهبی سیده خانم بولاغی ـ جام بلاغی ـ بیبی بولاغی ـ حاجت بولاغی ـ قرخ بولاغی. در هسته مرکزی و قدیمی شهر خلخال حائز اهمیت و باورهای دینی اهالی بوده است که در قدیم هر کدام دارای مراسم مربوط و ویژهای بوده است.
دومین حیات بشری همان آغاج حیاتی یعنی حیات درخت میباشد که این حیات در اسلام نیز با طرح شجره طبیبه شکل گرفته است.
البته در قرآن کریم نیز در مورد اهمیت آب آیات و همچنین احادیث زیادی داریم که از حوصله این بحث خارج است.
با توجه به اهمیت درخت و مراسم مربوط به این واژه در دوره سومر وجود داشته که به داستان و افسانه گیلگمیش میتوانیم اشاره کنیم.
مراسم قارقارا و حمل درخت شباهتی نزدیکی با داستان حمل درخت در افسانه گیلگمیش به شهر اوروک میباشد.
و در رد پای تمدن سومری در هنرهای دستی تورکمن که « قدمت فرش تورکمن پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح را نشان میدهد. باستانشناسان شوروی سابق در خرابههای قلعهی « قاردی قالا » (ترکمنستان) کاوشهایی را صورت دادهاند که اشیایی نظیر کاردک، (ننرویچ در انگلستانه) و حتی رنگ قرمز را یافتهاند.
در این یافته باستانی احتمال اینکه قارقارا همان قلعه تاریخی قارری قالا باشد بعید به نظر نمیرسد.
واژه قارا ـ وقار در تمدن سومری بیشترین کاربرد واژهای داشته است. از جمله وقاراقوم که حومهی قاراقوم ارتباط بین تمدن-های أنو و سومر و احتمال خویشاوندی بین سومریان و نیاکان ترک زبانان و بویژه ترکمنهای امروزی هر چه بیشتر روشن میگردد که قارا یا همان قار در تمدن سومری بوده و قارقارا تکرار این کلمهای است که نیاز به بررسی بیشتر است.
از قدیمیترین آبادیهای خلخال همان سنجبدله « سنگیلی » همان اِسن قولی بسیار قرابت و مشابهت واژهای با آبادیهای قدیمی سومری اِسن قولی را دارد قاراسنگیلی یا یانیق سنگلی در نزدیکی روستای سنجبدله (سنگیلی) خلخال نیز گواه این مدعاست و واژه پیشوند آن قارا سنگیلی به معنی سنگیلی سیاه نیز نشان میدهد قارا همان واژه اصلی نیاکان اولیه آذربایجان به یادگار مانده است.
ادامه واژه قارا که در ترکی به معنی سیاه میباشد معنای خویش را پس از سومریان نیز حفظ کرده و پس از اسلام نیز این واژه از توجه خاصی برخوردار شده است. در قرون هفتم و هشتم هجری « قارا مجموعه » به کتابهایی که در آذربایجان توسط معلمان و مرشدان به قصد تعلیم سفتگان و مریدان در مدرسهها و زاویهها نوشته میشده اطلاق شده است. همانگونه که میدانید در اینجا « قارا » در عبارت « قارا مجموعه » در معنای بزرگ و گسترده، جامع و پرحجم بکار رفته است، چنان که در کلمات: قارا باغ، قارا داغ، قارا دره، قارا سو، قارا بولاغ، قارا تپه، قارا پاپاق در همین معنا بکار رفته است.
با توجه به این معنی، تکرار واژه قارا در عبارت قاراقارا نشان از اهمیت این مراسم میباشد که در معنای لغوی ترکی به معنای بزرگ بزرگ، گسترده گستردهها، جامع و پرحجم بیشتر و بالاتر اطلاق میشود.
در کتاب معروف و مهم قارا مجموعه که از کتابهای معروف قرون هفتم و هشتم هجری، شامل کلمات، نصایح و مناقب شیخ صفی الدین اردبیلی میباشد به جهت اینکه در این مجموعه آثار عرفانیای که به زبان ترکی و در موضوعات تحمیدیه لغت، منقبت، حکایت، روایت، تضرع، الهی، مناجات، کرامات و موضوعاتی امثال آن نوشته شده است. تحت همین عنوان گردآوری میشدهاند، بخش اعظم متن « قارا مجموعه » ها بصورت نثر نگاشته شده است. و لفظ « قارا » در اینجا به معنای « بزرگ و قطور » آمده است، پس یقیناً قارقارا یا همان قاراقارا از معنای باارزشی برخوردار است خصوصاً اینکه این مراسم آخرین جمعه ماه ذیالحجه و در پیشواز این ماه محرم با جلوه خاصی برگزار میشود و هم از جهات معنوی و بعد دینی مذهبی و شکلگیری اولین تعزیه سالار شهیدان و بعدی مادی آن نیز تهیه سوخت مساجد و تکایا بوده است که این جهات نیز حائز اهمیت است ، جا دارد در خصوص ثبت ملی این مراسم محلی مذهبی و عرفی خلخال اقدام شود و بعنوان یک یادبود و اثر ملی شناخته شود تا بتوان کرامات، مناجات، تضرع، جمال، پیام تاریخی عاشورا با این مراسم بشکل مجموعه بزرگ و گسترده به جهانیان صادر شود.