امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

(( مقايسه را رها كن، حسادت در تو ناپديد مي شود ))

#1
مقايسه را رها كن، حسادت در تو ناپديد مي شود ))

(( مقايسه را رها كن، حسادت در تو ناپديد مي شود ))

حسادت چيست و چرا اين قدر دردآور است؟
حسادت سنجيدن است و مقايسه و ما نسبت به مقايسه شرطي شدهايم؛ به گونهاي كه هميشه در حال مقايسه كردن هستيم. ديگري خانهي بهتري دارد, ديگري بدن زيباتري دارد, ديگري پول بيشتري دارد, ديگري شخصيت پرجذبهتري دارد. تداوم مقايسهي خويش با هر آن كس كه از كنارتان ميگذرد پيامدي ندارد جز حسادت! در حقيقت حسادت محصول جانبي شرطي شدن نسبت به مقايسه است. 

پس مسلماً اگر شما مقايسه كردن را رها كنيد, حسادت نيز ناپديد ميشود. آنگاه براحتي ميفهميد كه خودتان هستيد و هيچكس ديگري نيستيد, و نيازي هم نيست كه كس ديگري باشيد. اين خوب است كه شما خودتان را با درختان مقايسه نميكنيد, و اگر نه شروع به احساس حسادتي عظيم ميكرديد: چرا سبز نيستيد؟ چرا خداوند اينقدر نسبت به شما سختگير بوده است … و چرا گل نميدهيد؟ حتي شانس آوردهايد كه خود را با پرندگان نميسنجيد, با رودخانهها, با كوهها؛ چرا كه در آن صورت رنج بسياري ميبرديد. شما فقط خود را با بني نوع انسان مقايسه ميكنيد؛ چون شرطي شدهايد كه خود را فقط با انسانها مقايسه كنيد؛ شما خود را با طاووسها و با طوطيها نميسنجيد و اگرنه حسادت شما قطعاً بيشتر و بيشتر ميشد. شخص حسود چنان بار سنگيني از حسادت را متحمل ميشود كه اصلاً ديگر قادر به زندگي كردن نيست. 
مقايسه, نگرشي بسيار احمقانه است, چون , هر فردي يگانه و يكتاست و غيرقابل مقايسه است. اگر يك بار فهم اين نكته در شما جا بيفتد احساس حسادت نيز ناپديد ميشود. هر فردي يگانه و غيرقابل مقايسه است. شما فقط خودتان هستيد: هيچ كس هرگز شبيه شما نبوده است, و هيچ كس هرگز شبيه شما نخواهد بود. و نيازي هم نيست كه شما شبيه هيچ كس ديگري باشيد. اصولاً خداوند فقط نسخي اصيل ميآفريند, و به كپي اعتقادي ندارد. 

يك دسته جوجه داخل حياط بودند كه يك توپ فوتبال پرواز كنان از فراز پرچين گذشت و وسط آنها فرود آمد. خروس تاتي تاتي كرد و به طرف توپ رفت, آن را بررسي كرد, و سپس گفت: «من گله نميكنم دخترها, اما ببينيد, اين تخمها از در بغلي بيرون ميآيند.»
در خانهي همسايهي بغلي چيزهاي بزرگي اتفاق ميافتد؛ علف سبزتر است؛ گل سرخ, سرختر است. به نظر ميرسد كه همه خوشحالند. جز خود شما. شما دائماً در حال مقايسهايد. در مورد ديگران نيز قضيه همينطور است, آنها نيز در حال مقايسهاند. شايد آنها فكر ميكنند علفهاي زمين شما سبزتر است _ مسلماً چمن شما هميشه از دور سبزتر به نظر ميرسد. شما همسر زيباتري داريد و همين طور تا آخر. اين در حالي است كه شما شديداً خستهايد, نميتوانيد بفهميد كه چهطور به خودتان اجازه داديد به دام اين زن بيفتيد, نميدانيد چهطور از شر او خلاص شويد _ ولي همسايه ممكن است به شما حسادت كند كه چنين همسر زيبايي داريد! و شما نيز ممكن است به او حسادت كنيد كه…

ميبينيم كه همه نسبت به هم حسادت ميكنند و اين ماجرا همچنان ادامه دارد. بله, به سبب حسادت است كه ما چنين جهنمي خلق كردهايم و اين همه بدجنس و شرور شدهايم. 
كشاورز سالخوردهاي داشت با بدخلقي به ويرانيهاي سيل مينگريست. همسايهاش فرياد زد: «هي! آب تمام خوكهايت را به پايين خليج برده است.»

كشاورز پرسيد: «خوكهاي تامپسن چه شدهاند؟»

«آنها را هم آب برده»

«و خوكهاي لارسن؟»

«آنها را هم.»

كشاورز سالخورده با خوشحالي فرياد زد: «خب, پس به آن بدي هم كه من فكر ميكردم نيست.»
اگر همه در بدبختي باشند, اين احساس خوبي است؛ اگر همه متضرر باشند, اين احساس خوبي است ولي اگر همه شادمان و كامياب باشند, به مذاق آدمي تلخ ميآيد. 

اما در درجهي اول بايد ديد كه چرا ايدهي غير به سر شما خطور ميكند؟ چون شما اجازه ندادهايد كه جوهر خودتان جاري شود؛ اجازه ندادهايد كه سعادت و خوشبختي خودتان رشد كند؛ اجازه ندادهايد وجود خودتان شكوفا شود و چون از درون احساس تهي بودن ميكنيد به بيرون ديگران نگاه ميكنيد. چون اين فقط بيرون است كه ديده ميشود.
شما درون خود و بيرون ديگران را ميشناسيد؛ همين حسادت ميآفريند. آنها نيز بيرون شما و درون خود را ميشناسند و باز حسادت خلق ميشود. هيچ كس درون شما را نميشناسد. اينجاست كه خود را هيچ و بيارزش ميدانيد ولي ديگران از بيرون شاد و خندان به نظر ميرسند. لبخند آنها ممكن است ساختگي باشد, اما شما از كجا بدانيد كه ساختگي است يا نه؟ ممكن است قلبهايشان نيز خندان باشد. تنها چيزي كه شما ميدانيد اين است كه لبخند خودتان ساختگي است, چون قلب شما خندان نيست. 

شما تنها كسي هستيد كه مركزيت درون خود را ميشناسيد و نه هيچ كس ديگر. در مورد ديگران شما فقط ظاهر را ميبينيد و ظاهر مردم زيبا و هنرنما و فريبنده است. 

حكايت كهن از اهل تصوف وجود دارد

مردي از تحمل بار سنگين رنج و مرارت خود سرگردان بود و هر روز به درگاه پروردگار دعا ميكرد كه: «چرا من؟ همه شادمان به نظر ميرسند, چرا فقط من در چنين عذاب اليمي هستم؟» يك روز, به سبب درماندگي بسيار, به درگاه خداوند چنين دعا كرد: «پروردگارا, تو ميتواني رنجهاي هر كس ديگري را به من بدهي, من براي پذيرش آن آمادهام, اما رنج مرا از دوشم بردار كه ديگر بيش از اين تاب تحملش را ندارم.»

آن شب, وي خواب زيبايي ديد _ زيبا و افشا كننده. خوابي كه در آن پروردگار در آسمان ظاهر شد و خطاب به او و ديگران فرمود «همگي رنجهاي خود را به معبد بياوريد.» همه از رنجهاي خود خسته بودند. و جملگي دعا كرده بودند كه: «من براي پذيرفتن رنجهاي هر كس ديگري آمادهام, اما رنج مرا از من دور كنيد؛ رنج من غيرقابل تحمل است.»

بنابراين, هر كسي رنجهايش را در سبدي جمع كرد, و همه به معبد رسيدند. همه بسيار خوشحال به نظر ميرسيدند كه سرانجام دعاهايشان مستجاب شده بود. 
و آنگاه خداوند فرمود: «سبدهايتان را كنار ديوار بگذاريد.» همه سبدهايشان را كنار ديوار گذاشتند. سپس خداوند فرمود: «حالا ميتوانيد انتخاب كنيد. هر كسي ميتواند هر سبدي را كه ميخواهد بردارد.»

صحنهي شگفتانگيزي بود؛ مردي كه هميشه در حال دعا كردن و زاري بود, به سوي سبد خود شتافت, و پيش از آنكه هر كس ديگري بتواند آن را برگزيند, سبد را برداشت! اما او نيز شگفتزده بود, چون ديگران نيز به سوي سبدهاي خودشان شتافتند. همگي از انتخاب مجدد رنج خويش شادمان بودند. موضوع از چه قرار بود؟ براي نخستين بار, هر كس توانسته بود واقعيت بدبختيها و رنجهاي ديگران را ببيند. _ سبدهاي ديگران نيز به همان بزرگي و يا حتي بزرگتر از سبد خودشان بود!

علاوه بر اين هر كس به رنجهاي خودش خو گرفته بود. كسي چه ميداند كه چگونه رنجي درون سبد ديگران است؟ دردسر چرا؟ حداقل رنج خودتان با شما آشناست, و شما به يكديگر عادت كردهايد. ساليان بسيار اين رنجها را تاب آوردهايد _ چرا چيزي ناشناخته را برگزينيد؟
و همگي خوشحال و شادمان به خانه رفتند. هيچ چيزي تغيير نكرده بود, همه همان رنجها را با خود برگردانده بودند, اما جملگي شاد بودند و لبخند ميزدند و از اين كه توانسته بودند سبد خود را باز آورند, لذت ميبردند.

صبح آن شب, مرد ناراضي بار ديگر به درگاه خداوند دعا كرد و اين بار چنين گفت: «براي اين رويا سپاسگزارم؛ ديگر هرگز درخواستي نخواهم كرد. هر آنچه را كه به من دادهاي, براي من خوب است, بايد برايم خوب باشد و به همين سبب است كه آن را به من دادهاي.»
شما به خاطر حسادت به طور مداوم رنج ميبريد و نسبت به ديگران بدجنس و شرور ميشويد. شروع ميكنيد به دروغين شدن, به ساختگي شدن, و تظاهر كردن. به خاطر حسادتهاي خود شروع به تظاهر چيزهايي ميكنيد كه نداريد, شروع به تظاهر چيزهايي ميكنيد كه نميتوانيد داشته باشيد, چيزهايي كه براي شما طبيعي نيستند. پس شما بيشتر و بيشتر غيرطبيعي و تصنعي ميشويد. تقليد كردن از ديگران, رقابت كردن با ديگران, چه كار ديگري ميتوانيد بكنيد؟ اگر كسي چيزي دارد و شما نداريد, و امكان طبيعي داشتن آن را نيز در وجود شما نيست, تنها راه ممكن صرفاً داشتن جايگزيني بنجل و سطحي براي آن چيز است.

«جيم» و «نانسي اسميت», تابستان خوبي را در اروپا داشتهاند. اين بسيار عالي است كه سرانجام يك زوج اين فرصت را داشته باشند كه واقعاً خوش بگذرانند و داد خود را از زندگي بگيرند. آنها همه جا رفتند و همه كار كردند, پاريس, رم … و تا ميتوانستند خوش گذراندند. 
اما اين بسيار عذاب آور بود كه دوباره به خانه بازگردند و به ميان عادات قديم فروروند. شما بهتر ميدانيد كه چهگونه مأمورين عالي رتبهي رسوم و سنن, درون متعلقات شخصي شما فضولي و كنجكاوي ميكنند. آنها كيف شما را باز ميكنند و كلاه گيس, زيرپوش ابريشمي, عطر, رنگ مو و … را بيرون ميآورند, واقعاً عذاب آور است. و اين فقط كيف جيم است!
بد نيست شما هم نگاهي به درون سبد خود بياندازيد, چيزهاي تصنعي, ساختگي, ظاهري و دروغين بسياري در آن خواهيد يافت _ براي چه؟ چرا نميتوانيد طبيعي و خودجوش باشيد؟ به سبب حسادت.

انسان حسود در جهنم زندگي ميكند. مقايسه كردن را رها كنيد تا حسادت ناپديد شود, شرارت و كذب ناپديد شود. اما رها كردن حسادت تنها در صورتي ممكن است كه به رشد و شكوفايي گنجينهها و نعمتهاي دروني خود توجه كنيد؛ هيچ راه ديگري وجود ندارد.
رشد كنيد, بباليد, فردي اصيلتر و اصيلتر شويد. خود را دوست داشته باشيد؛ و به خودتان, بدان گونه كه خداوند شما را ساخته است, احترام بگذاريد, و آنگاه ناگهان درهاي بهشت به روي شما گشوده ميشود. اگر چه درهاي بهشت هميشه باز بودهاند, ولي شما به آنها نگاه نكردهايد!

توجه:
این مقاله از مجله روانشناسی و جامعه تهیه شده است
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان