بازی آنلاین
آپلود عکس
دلمان خوش است که مینویسیم...
و دیگران میخوانند...
وعده ای میگویند : چه زیبا...
وبعضی اشک میریزند...
وبعضی میخندند...
دلمان خوش است...
به لذتهای کوتاه...
......................................
رویاهایم را درکنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند...
همراه کسانی بودم که همراهم نبودند...
وسیله ی کسانی بودم که هرگز آنهارا وسیله قرار ندادم...
دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دلشان را نداشتم...
و عشق سکوتی است در برابر همه ی اینها...
امروزکسی از من پرسید چند سال داری؟
گفتم:
روزهای تکراری زندگیم را که
کودکی چند ساله ام...
خستم از این روزای تکراری...
***************
هیییییییییییییییییس
حرف نزن...
خفه شو دنیـــــــــــــــــــــــا...
هر وقت جیب هایت را خالی کردم چیزی نداشتی برای من
جز یک مشت تنهایی...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
زندگی/آرزو
زندگی میکنم....
حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم
چون این زندگی کردن است که
بهترین های دیگر را برایم میسازد
بگذار هرچه از دست میرود برود
من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد...
××××××××
خسته ام از آرزوها...
آرزو های شعاری
شوق پرواز مجازی.بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی. زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین.پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین.آسمان های اجاری
عصر جدولهای خالی.پارک های این حوالی
پرسه های بیخیالی.نیمکت های خماری
رونوشت روزهارا روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی . جمعه های بیقراری
عاقبت پرونده ام را باغبار آرزو ها
خاک خواهد بست روزی. باد خواهد برد باری
روی میز خالی من صفحه ی باز حوادث
درستون تسلیت ها نامی از ما یادگاری...
همانقدر که بزرگم میکند
و شاد...
و امیدوار...
همانقدرهم تحقیرم میکند
ومایوس ...
و غمگین...
یک روز خوشبخت ترین آدم روی زمین
یک روز
بی ثبات...
بی اراده...
بلا تکلیف میشوم
یک روز عاشقِ شاعر
یک روز شاعرِعاشق
یک روز بیزار از هرچه حرف قشنگ
بی کلام ترین میشوم
هر روز تنها و تنها و تنهاتر و تنهاترین میشوم
و گرچه عشق زیباترین دلیل بودن است
هر روز بیش از روز پیش
ازاین زندگی سیر میشوم...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خستــــــــــه ام...
خسته ام حتی از این دنیای مجازی...
جایی که همه درد هایت را لایک میکنند...
پسوند عالی و قشنگ به آنها میدهند...
قلب محبوبیت تقدیمت میکنند...
درخواست دوستی می دهند و در خواست دوستیت را تایید میکنند...
اما.............
هیچ کس نمیپرسد:چه مرگت هست؟؟چرا داغونی؟؟
فقط دردهایت زیبا دیده میشوند اینجا...
آیا معنای دوستی این است؟؟
خستـــــــــــه ام...
[b]
تمـــام صفحـه هــای کاغــذ را از پـیـش رویــم بــردار
حـالــم بـه هـم مـی خــورد از ایــن همــه دروغ
کــه بـا ایــن واژه هـــا مــی ســازم
مــن از تمـــام دار دنیــا
تنهــا دلــم مـی خـواهـد بـا تــو در شبــی مهتــابــی
بـــه قــرص مــاه نگـاه کنـــم و
بــا چشــم هـای خیــس بــه تـــو بفـهـمــانــم
چقــدر تصـویــر تــوی زنــدگیــم دیــده ام
کــه بـــی تـــو
هیــــچ کـــدام
لـذتـــی بـرایـــم نـداشتـنـد[/b]
آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود تمام شد !
امروز باتو بودن یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد و خیابان ...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!
خستــــــــــه ام...
خسته ام حتی از این دنیای مجازی...
جایی که همه درد هایت را لایک میکنند...
پسوند عالی و قشنگ به آنها میدهند...
قلب محبوبیت تقدیمت میکنند...
درخواست دوستی می دهند و در خواست دوستیت را تایید میکنند...
اما.............
هیچ کس نمیپرسد:چه مرگت هست؟؟چرا داغونی؟؟
فقط دردهایت زیبا دیده میشوند اینجا...
آیا معنای دوستی این است؟؟
خستـــــــــــه ام...
[b]
تمـــام صفحـه هــای کاغــذ را از پـیـش رویــم بــردار
حـالــم بـه هـم مـی خــورد از ایــن همــه دروغ
کــه بـا ایــن واژه هـــا مــی ســازم
مــن از تمـــام دار دنیــا
تنهــا دلــم مـی خـواهـد بـا تــو در شبــی مهتــابــی
بـــه قــرص مــاه نگـاه کنـــم و
بــا چشــم هـای خیــس بــه تـــو بفـهـمــانــم
چقــدر تصـویــر تــوی زنــدگیــم دیــده ام
کــه بـــی تـــو
هیــــچ کـــدام
لـذتـــی بـرایـــم نـداشتـنـد[/b]
آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود تمام شد !
امروز باتو بودن یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد و خیابان ...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!
سفر را دوست دارم ...
اما آنگاه که هم قدم تو باشم
سوی جنگلهای مه گرفته ...
کنار دریای آرامش لحظه های با تو بودن
نم نم باران
و حریق آتشی که ما ساخته ایم از هیزم های خشک
بوی خاک
و صدای گیتار من...
و صدای دوست داشتنی تو
که برایم میخوانی باز
ای الهه ی ناز !.!.!
حـــتـــــــی دیــــگر نمیـــخواهـــــم آرزویــت باشــم
آرزو مــــیـــــکـنــم
او آرزوی تـــو باشــــــــــد
و آرزوی او
دیــگـــــــــــــری
آرزو مــــیـــــکـنــم
او آرزوی تـــو باشــــــــــد
و آرزوی او
دیــگـــــــــــــری
این روزها ...
همه چیز مرا پــــرت میکند
به تمام لحظاتی که در کنار تـــــو گذشت ...
عــــــاقبت یک جـــایـــی ...
یک وقتــــــی ...
به قـــول شازده کوچــــولو:
دلـت اهلــی یک نفــر می شـــود ...!!!
امروز خاطراتت را سوزاندم !
اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد ... !!!
[b]
[/b][b]امــروز [/b]
[b]
یادمــ افتــاد دفتــر خاطراتـــے که خیلـــے وقتــ استــ
چیزــےدر آن ننوشته امــ
بــا خودمــ میگویمــ :
" فکرشــ را بکن یک روز میمیرــے او میمانــدو ایـن دفتــر "
دلمــ میســوزد براے تــو
که میشکنــے روزــےکه مـن نیستمــ
تــو ایـن دفتــر را میخوانــے
خــرد میشوے
وقتــے میفهمــے
چقــدر دوستتــ دارم...
[/b]به تهیدستی ام نگاه نکن
مگو هیچ نداری
ببین….
“تـــــو را دارم”...!!!
[url=http://dirtylove.mihanblog.com/post/author/428858][/url]
گاهے فقط בلتـ میخواهـב
زانو هایتــ را تنگــ בر آغــوش بگیرے ...
گوشـﮧ تریـن گوشـﮧ اے کـﮧ مے شناسے بنشینے
و فقـط نگاه کنے...
چقـבر בلت براے یکــ خیال راحت تنگـــ مے شوב...
گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم
تا به گوش تو برسانند....
می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند...
غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار ....
من اکنون صاحب دشتی قاصدکم!
اما مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک
می میرند؟
میخوام چنـد خطـی بنویسم برای " تو "
.
" تو " ایـن کلمه ی دو حـرفـی که دنیای مـن شـده است !
.
ایـن " تو " فقط دو حـرف نیست . . .
" ت " : تمنـا
" و " : وجود
ایـن " تو " تمنای وجودت اسـت !
.
میـدانـی . . .
بار ها و بارها از خودم پرسیـده ام که چرا " تو ". . ؟ چرا " او " نـه ؟
از خـدا چـه پنهان . . . از تو پنهان نباشـد . . .
نمیـدانم چرا . . ؟
.
خوب " او " که " تو " نمیـشود
" او " غائب است . . . . اما " تو " مخاطب
" تو " مخاطب تمام ایـن چنـد خطـی های مـن . . .
" تو " ی عزیز. . . میشود مـن هم توی " تو " شوم . . ؟
نـه اوی " تو " . . ؟
میشود . . ؟
.
میگویم " تو " جان
دنیا که با مـن راه نمـی آیـد
" تو " کمــی با مـن راه بیـا
.
.
.
"باور کن چنـد قـدمـی میزنیـم ُ بقیـه راه را پرواز میکنیم"
چطور است؟
زمسـتان و تابســتان نــدارد....
نـبـاشــی...
چهــار ستون بدنــم میلــــرزد ...!!!
کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم
حالا هرروز بهم زنگ میزنی
یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی
من که میدونم تو هم دلت تنگ منه . . .
.
" تو " ایـن کلمه ی دو حـرفـی که دنیای مـن شـده است !
.
ایـن " تو " فقط دو حـرف نیست . . .
" ت " : تمنـا
" و " : وجود
ایـن " تو " تمنای وجودت اسـت !
.
میـدانـی . . .
بار ها و بارها از خودم پرسیـده ام که چرا " تو ". . ؟ چرا " او " نـه ؟
از خـدا چـه پنهان . . . از تو پنهان نباشـد . . .
نمیـدانم چرا . . ؟
.
خوب " او " که " تو " نمیـشود
" او " غائب است . . . . اما " تو " مخاطب
" تو " مخاطب تمام ایـن چنـد خطـی های مـن . . .
" تو " ی عزیز. . . میشود مـن هم توی " تو " شوم . . ؟
نـه اوی " تو " . . ؟
میشود . . ؟
.
میگویم " تو " جان
دنیا که با مـن راه نمـی آیـد
" تو " کمــی با مـن راه بیـا
.
.
.
"باور کن چنـد قـدمـی میزنیـم ُ بقیـه راه را پرواز میکنیم"
چطور است؟
زمسـتان و تابســتان نــدارد....
نـبـاشــی...
چهــار ستون بدنــم میلــــرزد ...!!!
کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم
حالا هرروز بهم زنگ میزنی
یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی
من که میدونم تو هم دلت تنگ منه . . .
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا 
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
