امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اشعار /مهدي فرجي

#1
 (كوچ)
باشد پرنده! كوچ بكن سمت خانه ات
هر چند سخت مي گذرد با بهانه ات

آن جا اميدوارم از آواز پر شوي
موسيقي و غزل بشود آب و دانه ات

خوش بگذرد طراوت ييلاق و بشكفد
در برفگير چشم اهالي جوانه ات

پاييز، سهم حنجره ي من، تو سعي كن
سرشار از بهار بماند ترانه ات

من يك مترسكم كه به دوشم ... خدا كند،
خوشبختي هما بنشيند به شانه ات

نگذار در خشونت مردانه حل شود
رفتار مينياتوري دخترانه ات

من مي روم صدا شوم و زندگي كنم
در بيت بيت هر غزل عاشقانه ات


مهدی فرجی 
.
.
.
.
 (دست روي دست بگذارم)
رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اخم کردم مطمئن شد دوستش دارم
 
واکرد درهای قفس را گفت مختاری
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم
.
.
.
.


(شبي گره شد و زودي به كار من افتاد )
 

...دو چشم عطریِ او آهوان تاتار است
زنی که هفت قدم در نرفته عطار است
 
شبی گره شد و روزی به کار من افتاد
زنی که حلقه‌ی موی طلایی‌اش دار است
 
به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر
به خنده گفت که در انتقام، مختار است
 
زنی که در شبِ مسعودی نشابورش
هزارها حسنک مثل من سرِ دار است
 
زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند
چهلستونِ دلش بی‌ستونِ انکار است
 
زنی که بوی شراب از نفس زدن‌هایش
اگر به «قم» برسد کار مُلک «ری» زار است
 
اگر به ری برسد، ری اگر به وی برسد
هزار خمره‌ی چله نشین به می برسد...
.
.
.
.
.
(نشستم چاي خوردم،شعر گفتم،شاملو خواندم )
نــم باران نشسته روی شعـــرم ، دفترم یعنی
نمی بینم تورا ، ابری ست در چشم ترم یعنی
سرم داغ است ،  یک کوره تب ام  ، انگار خورشیدم
فقط یک ریــز می گـــــردد جهــــان دور سرم یعنـــی
تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستیم نابـــود شد ، بال و پــــرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم  ، کافرم یعنی؟؟؟
تن تـــو موطن من بوده  پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه می ماند بجا ، خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم  ، شعر گفتم ،  شاملو خواندم
اگـــر منظورت اینها بود ... خوبـــم ... بهتـــرم یعنی....
.
.
.
.
(حسرت)
 عمری مرا به حسرت دیدن گذاشتی 
بین رسیدن و نرسیدن گذاشتی
یک آسمان پرندگی ام دادی و مرا 
در تنگنای از تو پریدن گذاشتی
وقتی که آب و دانه برایم نریختی 
وقتی کلید در قفس من گذاشتی
 
امروز از همیشه پشیمان تر آمدی 
دنبال من بنای دویدن گذاشتی
 
من نیستم... نگاه کن این باغ سوخته 
تاوان آتشی ست که روشن گذاشتی
 
گیرم هنوز تشنه حرف توام ولی 
گوشی مگر برای شنیدن گذاشتی؟
آلوچه های چشم تو مثل گذشته اند
اما برای من دل چیدن گذاشتی؟

حالا برو برو که تو این نان تلخ را
در سفره اي به سادگيه من گذاشتي
.
.
.
(از جين تا پوتين)!
آتشفشان ملتهبم گرم و باشکوه
گسترده ام به سادگی و انزوای لوت
چون نخل های زخمی اهواز در قنوت
«هامون»تر از خلیج و «پریشان» تر از ارس
تاریــــخ  گفته  بـاج ندادم  بــه  هیـــچ کس
سیمرغ ِ  این  فلاتِ  کُهــن  مـادر  من  است
این سایه ی هماست که روی سر من است
میــراث  دار ِ عشــق ِ سیاووش  و  آرشم
با پرچمی سه رنگ که بر دوش می کشم
روزی مرا بـــه سلطنت آسمـان ببین
در دست من کلید زمین و زمان ببین
ایرانــی ام شکـــوه دماوند با من است
پشتم به کوه باد! که الوند با من است
دشمن! تو سنگ خاره ای امّا من آهنم
شیـــر  درنده اند  جـــوانان  میـهنــــــم
در اصل خود، خودیم... اگر «جین» به پا کنیم،
بهتـــر از آنکـــه مثل تــــو پوتیـــــن به پا کنیم
راضی نمی شویم به آزارِ هیچ کس
بالا نمـــی رویم ز دیـــوار هیـچ کس
هرکس به فکر خانه و آبادیِ خودش
در اختیــار ِ هرکسـی آزادیِ خودش
ای همطرازِ قدمتِ تاریــخ ، نام تو
ای بردمیده صبحِ بشر با سلام تو
تو هستیِ منی و نگاه بد از تو دور
بیگانه! حسرت وطنـم را ببر به گور
.
.
.
.
پاسخ
 سپاس شده توسط پسرک تنها
آگهی
#2
قشنگ بودHeartHeartHeart
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Information اشعار کوتاه ناب سری اول
  اشعار مریم حیدر زاده
  اشعار مناسب حال من...
  اشعار شاعران خارجی(ترجمه فارسی)
  مشاعره با اشعار خودمان
Thumbs Up مجموعه اشعار نیما یوشیج به‌همراه دستخط شاعر
Lightbulb «گزینه اشعار روح‌انگیز کراچی» نقد می‌شود
  گلچین اشعار رودکی
  گلچین اشعار ابوسعید ابوالخیر
  گلچین اشعار سعدی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان