24-08-2014، 16:21
يه مرد که واژه ي مردو رو سفيد کرد
يه مرد که مرگو واسه انسان بعيد کرد
يه دشت بود که کوه پيشش زانو زد
يه مرد به شکل اسطوره اي هر درد
خط بطلاني بود روي تز سقوط عشق
اون تموم واژها رو دوباره تعبير کرد
پر گرفت رو اوج قصه مرثيه نخوند
اون آب و آتشو تو شعر بغل هم نشوند
وقتي هر کي از سايه ي خودش ديگه مي ترسه
پشت هر ديوار يک کسي داره مي لرزه
وقتي برادرمون يا رو داره يا تو بنده
وقتي به هر زن سرکش و ياغي مي گن جنده
فروغ شعرو تو زندگيمون تکثير کرد
فريدون قصه رو دوباره تصوير کرد
گم نشد ! چشاشو رو مرگ اقاقي ها نبست
نشست ! اما وقتي که پاشو زدن نشست
اون خم نشد ! تو اوج و ايستاده مرد
از خورش درگاه ضحاکي نخورد
پدر تو تکثير يه درد دوباره اي
پدر تو معني زندگي شاعرانه اي
پدر تو خشم کوچه اي که تو مشتته
پدر تو شاعر نسلي هستي که پشتته
وقتي دجال عشقو کشت و از معني افتاد
تا از گلوي قناري آوازي در نياد
شبي که حتا جلاد پاي جوخه گريه کرد
نعره ي کاوه مرد و تکبير سرد
پيچيده توي کوچه پس کوچه ها ي شهر
ننه دريا ? پسراي عمو صحرا رو حد زد
روزي که حافظو تو خيابونا چرخوندن
واسه خيام بي خدا حبس تعزيري بريدن
روزي که صادقو به جرم خود کشي کشتن
هرچي سگ ولگرده شده بود تهمتن
ستاره ديگه تو آسمون نبود تو اوين بود
زير پاي تک تک بچه هامون مين بود
تموم پنجره ها بسته شد ! سياه شد
اميد يه نفس راحت کشيدن تباه شد
برادر برادرو فروخت و پدر مادرو
به لجن کشيدن هرچي اعتقاد و باورو
خدا نشست و گريه کرد و خداييشو پس داد
ابليس از غصه مست کرد ! هر چي خورد پس داد
کلمه ها رو که از تو کتابا ديگه شستن
هرچي واژه بود نشوندن و گردن زدن
مردونگي گم شد و از ريشه به ريش رفت
و گردن يه عده کلفت شد ! مفت از پول نفت
زنو دستمال پيچوندن و صيغه کردن
زبون سرخ اعتراضو زير تيغه کردن
ولي من يه نسلم که از اصلم نيفتادم
يه بغض شکسته ام و يه حنجره فريادم
يه صورت سيلي خورده و يه کفن دردم
تو هر شکل و لباسيم و زنم يا مردم
اين روزاهم مي گذره ! من با اين اميد زنده ام
اين وضعيت عوض مي شه !
عوض مي شه ! مي دونم !
اين وضعيت عوض مي شه !
عوض مي شه ! مي دونم !
پدر تو تکثير يه درد دوباره اي
پدر تو معني زندگي شاعرانه اي
پدر تو خشم کوچه اي که تو مشتته
تو شاعر نسلي هستي که پشتته
يه مرد که مرگو واسه انسان بعيد کرد
يه دشت بود که کوه پيشش زانو زد
يه مرد به شکل اسطوره اي هر درد
خط بطلاني بود روي تز سقوط عشق
اون تموم واژها رو دوباره تعبير کرد
پر گرفت رو اوج قصه مرثيه نخوند
اون آب و آتشو تو شعر بغل هم نشوند
وقتي هر کي از سايه ي خودش ديگه مي ترسه
پشت هر ديوار يک کسي داره مي لرزه
وقتي برادرمون يا رو داره يا تو بنده
وقتي به هر زن سرکش و ياغي مي گن جنده
فروغ شعرو تو زندگيمون تکثير کرد
فريدون قصه رو دوباره تصوير کرد
گم نشد ! چشاشو رو مرگ اقاقي ها نبست
نشست ! اما وقتي که پاشو زدن نشست
اون خم نشد ! تو اوج و ايستاده مرد
از خورش درگاه ضحاکي نخورد
پدر تو تکثير يه درد دوباره اي
پدر تو معني زندگي شاعرانه اي
پدر تو خشم کوچه اي که تو مشتته
پدر تو شاعر نسلي هستي که پشتته
وقتي دجال عشقو کشت و از معني افتاد
تا از گلوي قناري آوازي در نياد
شبي که حتا جلاد پاي جوخه گريه کرد
نعره ي کاوه مرد و تکبير سرد
پيچيده توي کوچه پس کوچه ها ي شهر
ننه دريا ? پسراي عمو صحرا رو حد زد
روزي که حافظو تو خيابونا چرخوندن
واسه خيام بي خدا حبس تعزيري بريدن
روزي که صادقو به جرم خود کشي کشتن
هرچي سگ ولگرده شده بود تهمتن
ستاره ديگه تو آسمون نبود تو اوين بود
زير پاي تک تک بچه هامون مين بود
تموم پنجره ها بسته شد ! سياه شد
اميد يه نفس راحت کشيدن تباه شد
برادر برادرو فروخت و پدر مادرو
به لجن کشيدن هرچي اعتقاد و باورو
خدا نشست و گريه کرد و خداييشو پس داد
ابليس از غصه مست کرد ! هر چي خورد پس داد
کلمه ها رو که از تو کتابا ديگه شستن
هرچي واژه بود نشوندن و گردن زدن
مردونگي گم شد و از ريشه به ريش رفت
و گردن يه عده کلفت شد ! مفت از پول نفت
زنو دستمال پيچوندن و صيغه کردن
زبون سرخ اعتراضو زير تيغه کردن
ولي من يه نسلم که از اصلم نيفتادم
يه بغض شکسته ام و يه حنجره فريادم
يه صورت سيلي خورده و يه کفن دردم
تو هر شکل و لباسيم و زنم يا مردم
اين روزاهم مي گذره ! من با اين اميد زنده ام
اين وضعيت عوض مي شه !
عوض مي شه ! مي دونم !
اين وضعيت عوض مي شه !
عوض مي شه ! مي دونم !
پدر تو تکثير يه درد دوباره اي
پدر تو معني زندگي شاعرانه اي
پدر تو خشم کوچه اي که تو مشتته
تو شاعر نسلي هستي که پشتته