امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطرات مرد زود باور

#1
Question 
داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد،گفتم بفرمایید.الووووو.....
فقط فوت کرد!:
گفتم اگه مزاحمی یه فوت کن اگه می خوای با من دوست بشی دو تا فوت کن،
دو تا فوت کرد...
گفتم اگه زشتی یه فوت کن،اگه خوشگلی دو تا فوت کن،دو تا فوت کرد...
گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دو تا فوت کن،دو تا فوت کرد...
گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز،اگه ساعت 12 نمیتونی بیای یه فوت کن،
اگه میتونی بیای دو تا فوت کن.دوباره دو تا فوت کرد...
با خوشحالی گوشی رو قطع کردم.فردا صبحش حسابی به خودم رسیدم،
بهترین لباسامو پوشیدم و با ادکلن دوش گرفتم،تو پوست خودم نمی گنجیدم،
فکرم همش تو قرار امروز بود.
داشتم از خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت:ظهر ناهار میای خونه؟
اگه نمیای یه فوت کن،اگه میای دو تا فوت کن!!!!!!!!!!!خاطرات مرد زود باور 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  جلد 2 خاطرات روزانه یه دختر دیوونه
  خاطرات روزانه / آلخاندرا پیثارنیک بخش دوم
  خاطرات روزانه / آلخاندرا پیثارنیک
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
Heart رمان خاطرات سربازی من
Heart داستان غم انگیز دفتر خاطرات صورتی
  پایان جلد 1 رمان خاطرات روزانه یه دختر دیوونه(اسمشو یکمکی عوض کردم.
Exclamation خاطرات ترسناک من و شما ! +آپدیت
  خاطرات زمستان
  خاطرات یک خون آشام جلد اول بیداری

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان