امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چجوری توی این ساپورت جا می شوی آبجی جان(بالام جان)

#1
[ltr]چه جوری توی این ساپورتجامی‌شوی آبجی جان؟![/ltr]
[ltr]بالام‌جان! ساپورت، بسیارو بسیار و بازهم بسیار تنگ می‌باشد و آدمیزاد به این راحتی‌ها تویش جا نمی‌شود...![/ltr]
[ltr]دمِ عید بود و اَ‌بوی جانمان ما را با اهل‌ بیت فرستاده بود تا برویم چِش ‌و ‌چال بازار را در‌آورده و دم‌ِعیدی کأنه حوران و غلامان بهشتی نونوار و شیک‌و‌پیک بشویم!

آقا ما رفته بودیم توی یک مغازه‌ای و داشتیم برای خودمان سوت می‌زدیم و اجنا‌س را می پاییدیم که دیدیم یک بانویی با یک پوشش خیلی استغفراللهی دارد با فروشنده بر سر یک رأس تنبان نیم‌متری(!) چک‌و‌چانه میزند که اِلاو‌لله باید بگذاری پرو نمایم!

فروشنده هی قسم و آیه وصله‌پینه می‌نمود که این ساپورت است باجی! پرو ندارد که! آن بانو اما می‌گفت می‌خواهم ببینم رنگش به رنگ فلان لباس و مدلش به مدل فلان لباسم می‌آید یا نه!

خلاصه از ایشان انکار واز اوشان اصرار. با عشوه و کرشمه‌ای که آن بانو از خودشان صادر می‌نمود خود شیطان هم آب به دهان می‌آمد چه برسد به آقای فروشنده! در نهایت قروغمزه‌ها کارگر افتاد و آن آقای آب به دهان افتاده‌ فروشنده اجازَت پرو را صادر نمودند.

آن تُرک شیراز(همان بانورا عرض می نمایم!) با یک دنیا عشوه و کرشمه، لبخند ملیحی بر کنج لبان خویشتن نشانده و خرامان‌خرامان به سمت اتاق پرو روان گشتند!

بنده همان گوشه‌موشه‌هاایستاده‌بودم و سخت حیران بودم که آخر این تنبان نیم‌متری چه‌طوری به تن این بانوی دو‌متری جا می شود!

در همین حیص‌و‌بیص بودیم که یکهو دیدم از توی اتاق پرو صدای ترق‌توروق می‌آید. یاللعجب! پرو با اعمال شاقه!؟ بانو در آن اتاق نیم‌متری کشتی کج می‌گیرد مگه!!!

آقا جایتان خالی! رگ سوپرمَنی‌مان جنبید و داشتیم آماده می شدیم کأنّه بَت‌من شیرجه زده و آن بانو را از درون آن اتاق نجات دهیم خوب! 

خدارا شکر که ننه‌جانمان آن‌جا بود و بی‌درنگ وارد عمل گشته و ضمن منصرف نمودن این بنده از آن اقدام پتروس‌مآبانه، یک مجموعه اسرار مگو را برایمان فاش نمود که:

بالام‌جان! ساپورت، بسیارو بسیار و بازهم بسیار تنگ می‌باشد و آدمیزاد به این راحتی‌ها تویش جا نمی‌شود! برای جاگیر شدن توی این تنبان، جماعت باید یکسری اعمال پَرشی، افقی و عمودی را ردیف نماید تا فی‌النهایه تنبان رضایت دهد و آدمیزاد را توی خودش جا دهد! این صداهای مهیب از این پرش‌ها و آن اعمال ناشی گشته و نیازی به سوپرمن‌بازی‌های کچل‌چلاغی چون تو نمی‌باشد...

ای‌ول ننه! عجب پخمه بازی داشتیم مرتکب می‌شدیم‌ها!

القصه! ننه‌جانمان همچنان داشت اسرار مگوی این تنبان کذایی را برایمان فاش می‌نمود که آن بانو خرامان‌خرامان از اتاق بیرون آمده، تنبان مذکور را به قیمت نیم‌ارزن خریداری نمودند...

البته بنده اگر جای ایشان می‌بودم و خودم را با چنین اعمال شاقه‌ای توی یک تنبان نیم‌متری می‌چپاندم، حداقل می‌گذاشتم یک سالی توی تنم بماند که به آن‌ همه جانفشانی‌ها و کشتی‌کج گرفتن‌های هنگام پوشیدنش بیارزد! 

از این واقعه کذایی ساعتی نگذشته بود و ما در خیابان داشتیم با عیال و اطفال اَبوی‌جانمان همین‌طوری راه می‌رفتیم برای خودمان.

دور‌و‌برمان پرشده بود ازجماعتی که خودشان را توی این تنبان‌های کذایی چپانده بودند! تنبان‌هایی تنگ، چسبان و در رنگ‌های متنوع! بنده حتی به رأی العین، گورخری‌اش را هم مشاهده نمودم! 

از این جا به بعد یک چیزهایی می خواهم بگویم خیلی بی‌تربیتی است، می‌ترسم بچه‌های زیر ۱۸ سال هم بین مان باشند و خدایی ناکرده چش و چالشان open بشود. آنوقت تُف و لعنت خانم والده‌شان دامنمان رابگیرد و دور از جان سوسک ‌شویم! جسارتاً شما گوشتان را بیاورید جلو، بنده بقیه‌اش را توی گوشتان بلغور نمایم:

این تب کذایی و این تنبان‌هایکذایی‌تر، نه تنها به جماعت اناث که به جماعت ذکور نیز سرایت نموده و ساپورت ذکورانه نیز خروار‌خروار کأنه آجیل شب عید به فروش می‌رسد! یکسری از جماعت ذکور هم در حالی که بنده به رأی‌العین رویت می‌نمودم که رگ غیرتشان نخ‌نما و سولاخ گشته، ساپورت می‌خرند و می‌پوشند. توی شهر رژه می روند و ...

حالا تو فکر کن تا چندوقت دیگر ساپورت‌های پاره هم مد بشود!

حالا تو فکر کن با این فاق‌های فینگیلی، حضرت مذکور از آن آدم‌های روشن‌فکر و مکش‌مرگ‌ما باشد و بخواهد خم بشود و یک زباله‌ای را از زمین بردارد، آن وقت...

حالا تو فکر کن طرف یک لباس کوتاه و کمری هم پوشیده باشد و همین‌طوری که دارد راه می‌رود برای خودش، یکهویی خسته بشود و بخواهد روی یک نیمکتی جلوس نماید، آن وقت...


(
هرچه می‌خواهم بگویم بی‌تربیتیو خاک بر سری است! آخر چه بنویسیم که سانسور نشود باباجان!) 

ای بابا! ماشاءالله شماهم گوشتان خیلی کثیف است‌ها! یک ذره نظافت داشته باشید جانم! اصلاً بروید عقب باباجان! این سیکرت‌بازی‌ها به ما نیامده...

عرض می کردم خدمتتان...

حلقوم جر خورده جماعت طبیبان که هی صدا می‌اندازند توی چاله گلو و از مضرات این تنبان‌های کذایی بلغور می‌نمایند به کنار...


(
رویم به دیوار، گلاب بهروتان...) افاضات جماعت اورولوژیست هم که حسابی سرخ‌آبی شده‌اند تا بیماری‌های حاصل از این تنبان‌ها را توی گوش ذکور بچپانند به کنار...

چشم های وق زده چشم‌سفید‌های پلاس تو خیابان که تا کیلومترها پشت سر این اناث ساپورتی روان است به کنار...

جنگ اعصابی که این پوشش‌های استغفراللهی به عزب‌اوغلی‌ها تحمیل می‌نماید به کنار...

حیایی که خورده شد و گلاب به روتان آبرویی که قی گشت به کنار...

پوششی که به عریانی شبیه‌تراست تا پوشش هم به کنار...

عالم و آدم به کنار...

خودمان...

باباجان حیا و عفت‌مان تواین اوضاع قمر در عقرب و شلم و شوربا کدام گوری تپیده و چپیده، الله اعلم...
[/ltr]

 
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، ×●SomeOne●× ، [χσℓσνєѕтєя] ، shayruan ، زینب رهبر ، ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛ ، *_* ، K33 ، ★ASAL-GIRL★ ، عطیه خانم ، م7م7 ، mr.destiny ، نفس♥♥♥ ، هیوای ، Mαяѕє ، Rezamoti ، || Mιѕѕ α.η.т || ، amiiiiir ، Sadaf 2014 ، ✓SHINE AGAIN✓
آگهی
#2
عالی..کلی خندیدم.ولی از شوخی گذشته جای تاسف دارهUndecided
پاسخ
 سپاس شده توسط Rezamoti
#3
زندگی هرکس به خودش ربط داره.ما نباید دخالت کنیم
پاسخ
 سپاس شده توسط Black_Man ، parya.a ، ارش خان
#4
شاید هرکی ایمان خودشو داشته باشه
شما نباید دخالت کنی:|
چجوری توی این ساپورت جا می شوی آبجی جان(بالام جان) 1
پاسخ
#5
چرا عادت دارين تو هرچيزي دخالت كنين....؟!

خيليا از ساپورت خوششون نمياد يكيش خوده من!
اما اين دليل نميشه چون من خوشم نمياد به اونايي كه خوششون مياد گير بدم
خب هركس علايقي داره ديگه

شما آقايون ابرو بر ميدارين...شلواراي جين تنگ ميپوشين...شلوار اسلش تنگ ميپوشين...فاب شلوارتون انقد كوتاهه كه فقط كافيه خم شين....خانوما ميان بگن چرا ميپوشين!؟
تو خيابون يه دختر ميبين جوري نگاش ميكنين كه بدبخت دست و پاشو گم ميكنه نميدونه چيكار كنه....كسي مياد بگه چرا نگاه ميكنين...!
بس كنين ديگه
به اندازه ي كافي جايي كه داريم زندگي ميكنيم...فرهنگي كه توش هستيم....مردماني كه روزي هزار بار باهاشون سروكله ميزنيم....عقايد نادرستو بهمون تحميل كردن...
ما نسل جديد ازين سرزمينيم....جاي اينكه اين فرهنگ و عقايد نادرستو درستش كنيم
داريم خودمون به خودمون آسيب ميزنيم
خودمونيم خودمونو ميفروشيم......
واقعا تا كي؟!؟!؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط reza-n ، MORTEZA RM ، AMIR ALI 22 ، Volkan ، Black_Man
#6
واقعا متاسفم Confused

من خیلی مذهبی نیستم ولی خیلی زمونه بد شده دیگه دخترا جای ما باس سیبیل بزارن ماهم باس ابروهامونوبرداریم تا عین دخترا بشیم تاسف داره
چجوری توی این ساپورت جا می شوی آبجی جان(بالام جان) 1





چجوری توی این ساپورت جا می شوی آبجی جان(بالام جان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط هیوای
آگهی
#7
خیلی جالب بود
راستش منم اصلا از ساپورت و اینچیزا خوشم نمیاد
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چجوری توی این ساپورت جا می شوی آبجی جان(بالام جان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Rezamoti
#8
نباید گفت زندگی هر کس به خودش ربط داره
چرا؟؟
چون انسان موجودی اجتماعی هست و هر کاری می کنه به مرور روی دیگران هم تاثیر می گذاره
وضمنا پست بسیار جالب و در عین حال آموزنده بود
ممنون
پاسخ
 سپاس شده توسط Rezamoti
#9
ینی خوشم میاد 1نفر با 3تا اکانت خودش با خودش درگیری راه انداخته و دعوا کرده بقیتونم دنبالشو گرفتین 25r30

خودتون ببینین کجای کارین :|||



اسپم، دعوا، درگیری، توهین به همدیگه و بحث سیاسی ببینم تو ادامه این تاپیک محرومیت میدم Sleepy
چجوری توی این ساپورت جا می شوی آبجی جان(بالام جان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Black_Man ، Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان