04-08-2014، 11:29
این ترانه بوی نان نمیدهد!
ترانهی معترض در ایران قدمتی به اندازهی تاریخ ترانه دارد. از همان ایام که ترانه یا تصنیف تولد یافت تاکنون چه بسیارانی که آمدند و خواندند. و اگرچه برخی مدتی در اوج شهرت نیز قرار گرفتند، اما چند صباحی بعد رفتند و فراموش شدند. بسیاری بهر نان خواندند و بسیاری بهر نام و در این میان بودند کسانی هرچند اندک که از واژه و ساز و صدا دشنهای ساختند و بر شبسالاران تاختند. این نوشته کوششی است برای ادای دین به همانها که در آن سالها از دردها بیگانه نبودند و در غمانگیزترین شبها نغمههای آفتابی سرودند.
١- تولد ترانه در ایران با شیدا
علیاکبر شیدا را پایهگذار اصلی تصنیف و ترانه به معنای امروزی آن باید دانست ١. شیدا که در سال ١٢٢٢ خورشیدی و در عهد ناصرالدینشاه در شیراز به دنیا آمده بود، پس از آمدن به تهران به جمع حلقهی درویشان صفیعلیشاه ظهیرالدوله پیوست. سالها بعد شیدا عاشق دختری به نام مرضیه شد و از آن پس شروع به ساختن نغمههایی دلنشین نمود که بسیاری تا به امروز هم شنیدنی هستند. تصنیفهایی از جمله: بت چین ٢، سلسلهی موی دوست ٣، دل شیدا شکست ۴، امشب شب مهتابه ۵ و... . تا قبل از این دوران اکثر ترانهها بسیار مبتذل و سخیف بودند (از جمله: این خانم فرانسوی معجز دین عیسوی!) و در واقع شیدا اول کسی است که به تصنیف جایگاهی ارجمند میدهد.
٢- عارف قزوینی: بانی ترانهی معترض
اگرچه ترانههای شیدا، ترانههای بسیار آهنگین و دلنشین بودند، اما مضمون تمامی آنها عاشقانه و کلام برخی از آنها چندان زیبا نبود. پس از شیدا، عارف قزوینی برترین ترانهساز عهد قاجار است و نیز بانی ترانهی معترض در ایران. عارف (١٣١٢-١٢٦٠) نخستین کسی است که به ترانه رنگی ملی – میهنی میبخشد و بسیاری از ترانههای او در ایام انقلاب مشروطهخواهی ملت ایران دهانبهدهان خوانده میشود. بسیاری از ترانههای عارف به مناسبتهای مهم آن روزهای پرتلاطم ساخته شدهاند که میتوان حوادث تاریخی آن دوران را درون این ترانهها یافت. مشهورترین ترانههای برجامانده از عارف قزوینی عبارت هستند از :
- آمان آمان ٦(با مطلع: ای آمان از فراقت آمان مردم از اشتیاقت آمان) که وقتی سپاه سرداراسعد بختیاری از جنوب و ستارخان و باقرخان از تبریز در دروازهی قزوین به هم میپیوندند عارف با این ترانه به استقبال آنها میرود.
- از خون جوانان وطن لاله دمیده ۷ که عارف آن را با آواز زری و تار آرشاک خان ضبط و در رثای شهدای مشروطه به خاطر علاقهای که حیدر عمو اوغلی (از سرداران سپاه تبریز) آن را به او تقدیم میکند (١٢٨٦ خورشیدی).
- ترانهای در اعتراض به اخراج مورگان شوستر از ایران با مطلع: ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود جان فدایش کن و مگذار که مهمان برود
- ترانهای با مطلع: رحم ای خدای دادگر کردی نکردی، به مناسبت افتتاح اولین مجلس شورای ملی ٨
همچنین ترانههای عاشقانهای مثل: نبود ز رُخت قسمت ما غیر نگاهی ٩، گریه را به مستی ١٠، افتخار آفاق ١١، از کفم رها ١٢ و... نیز از عارف قزوینی باقی مانده است.
عارف در سالهای دههیی ١٣٠٠ خورشیدی در حمایت از کابینهی سید ضیاءالدین طباطبایی ترانهای را با مطلع: ای دست حق پشت و پناهت بازآ قربان کابینهی سیاهت بازآ در مطبوعات به چاپ میرساند که در جواب او چندی بعد ملکالشعرا بهار مینویسد: ای اجنبی پشت و پناهت بازآ بدخواه مملکت خیرخواهت بازآ ١٣ . عارف سرانجام در سال ١٣١٢ در تنهایی و فراموششدگی و سرخوردگی از استبداد چشم از جهان فرو میبندد و با مرگ او پروندهی ترانهی معترض در روزهایی که در تاریخ سیاسی ایران فراموش ناشدنی بود، بسته میشود.
٣- عصر پهلوی اول: از مرغ سحر تا ماشین مشدیممدلی
پس از شیدا و عارف، امیر جاهد (١٣۵٦-١٢۷۵) یکی دیگر از ترانهسازان (او نیز مثل شیدا و عارف هم آهنگ و هم کلام را خود میساخت). در این عهد است که بسیاری از ساختههای او با صدای قمرالملوک وزیری همراه با تار مرتضی نیداود روی صفحههای پولیفون ضبط شده است. جاهد در اواخر زمامداری احمدشاه قاجار وقتی سربازان روسیهی تزاری مشغول غارت بخشهای بسیاری از مملکت بودند ترانهای میسازد با مطلع: ز جفای دشمنان سر و تن من قطعهقطعه همچو وطن من. ترانه در قزوین بین مردم غوغایی بر پا میکند که موجب دستگیری او توسط قزاقها میشود. تا پای چوبهی دار میرود که ناگهان خبر میرسد انقلاب اکتبر ١٩١۷ در روسیه پیروز شده است و با شورش سربازان در کنسولگری روسیه او موفق به فرار میشود.١۴ ساختههای امیرجاهد از لحاظ موسیقیایی بسیار پرقدرت بوده و کلام ترانهها نیز به زیبایی موسیقی آنهاست. مشهورترین ترانهی امیرجاهد که در دستگاه چهارگاه و با صدای قمرالملوک وزیری در سال ١٣٠۷ ضبط میشود ترانهای به نام هزاردستان ١۵ است که در آن قمر میخواند: جاهد این میکده را آب گرفت کس در این معرکه هشیار نیست.
در این سالها (١٣١٣) ترانهی جاودان دیگری با صدای قمر، آهنگ مرتضی نیداود و شعر ملکالشعرا بهار خوانده میشود به نام مرغ سحر ١٦ در ماهور (بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ نغمهی آزادی نوع بشر سرا) که تا امروز هم حس اعتراضی و شاعرانهی خود را حفظ کرده است. این تصنیف را قمر اول بار در همین سال با همراهی تار نیداود در گراند هتل اجرا میکند که استقبال پرشوری از آن به عمل میآید. همچنین است ترانهی مارش جمهوری که عارف برای قمر میسازد و پس از چندی، داشتن صفحه نیز جرم اعلام میشود.
پس از سالهای ١٣١٢ و قتل شاعران معترضی مثل فرخی یزدی، میرزاده عشقی و همچنین بازداشت دکتر ارانی و ۵٣ نفر فضای استبدادی به حدی است که دیگر امکان اعتراض مستقیم و بیپرده – حتا در اعتراض به مشکلات اقتصادی و معیشتی - وجود ندارد. در این دوران اسماعیل مهرتاش چند ترانهی طنزآمیز را عمدتن با کلام غلامرضا روحانی میسازد که حکایت احوال روزگار مردم آن دوران است. جواد بدیعزاده که جاودانهای چون شد خزان ١۷ را خوانده است، ابتدا از خواندن این ترانه سر باز میزند. اما با توصیهی ابوالحسن صبا خواندن آنها را میپذیرد. از جملهی این ترانهها میتوان از ماشین مشدیممدلی (هزلیهای در باب مشکلات ورود اتوموبیل و فرهنگ ! آن در ایران)، آی گل پونه (هزلیهای دربارهی مشکلات معیشتی روستاییان مهاجر به تهران)، داد از کرایهخونه، یه پول خروس، آلا گارسون و... نام برد.
۴- دههیی ١٣٢٠ و پیشپردهخوانی
در سالهای دههیی ١٣٢٠ و در تیاترهای لالهزار پیشنمایشی قبل ار نمایش اصلی به روی سن اجرا میشد که در آن اشعار اجتماعی – انتقادی به شکلی گزنده و به صورت موزیکال خوانده میشد و طرفداران بسیاری داشت. پرویز خطیبی، محمدعلی سخی و ابوالقاسم حالت سرایندهی بیشتر این ترانهها هستند و مجید محسنی، جمشید شیبانی، حمید قنبری، مرتضی احمدی، عزتالله انتظامی و... از جمله خوانندگان هستند. انتقاد از گرانی، فساد اداری و مالیاتی، اعتراض نسبت به وکلا و نمایندگان و... از جمله موضوعاتی است که بهکرات توسط گروه پیشپردهی خوانان لالهزار مورد توجه قرار میگیرد. ترانههایی مثل: یارو که شده وکیل مردم/ بدتر شده از هزار تا کژدم یا مخلص که بیقوارم / مستخدم ادارم و... . مرتضی احمدی در توصیف حالوهوای پیشپردهخوانی مینویسد: هر کدام از این ترانهها در زمان خودشان زمینهای داشتهاند. مثلن همین ترانهی «تکیه بر چرخ ستمگر بکنم یا نکنم». یک جوانی بوده به هر دری میزند، به کار نمیرسد، به زندگی نمیرسد، به شغل نمیرسد و به زن و بچه نمیرسد. میآید در جامعه خودش به مردم میگوید تکیه بر چرخ ستمگر بکنم یا نکنم؟. جمعیت میگوید: میخواهی بکن میخواهی نکن. جمعیت چیزی به او نشان نمیدهد. میگوید: فوت قایم تو سماور بکنم یا نکنم؟ جمعیت میگوید: میخواهی بکن، میخواهی نکن. بعد دیوانه میشود، میگوید: سینهی دردکشم را بدرم یا ندرم؟ جمعیت میگوید: میخواهی بدر، نمیخواهی ندر. یعنی جامعهاش از خودش فقیرتر و بدبختتر و بینواتر بوده است. به طوری که به مرحلهی بیتفاوتی رسیده بوده ١٨. در سال ١٣٢٨ بهشکلی ابتذال جای انتقاد را میگیرد و به این علت گروه یادشده تصمیم میگیرد تا دیگر بساط پیشپردهخوانی را تعطیل کند.
یکی دیگر از مهمترین حادثههای تاریخ ترانهی ایرانی در سال ١٣٢٣ اتفاق میافتد. در دورانی که ایران تحت اشغال قوای متفق شوروی و انگلستان قرار دارد. روحالله خالقی که در این سالها در هنرستان ملی موسیقی شیوهی وزیری را تدریس میکند روزی در راه رفتن به منزل، یک سرباز روسی را میبیند که به یک افسر ایرانی سیلی میزند. خالقی با تاثر فراوان به نزد دکتر حسین گل گلاب میرود و آن دو در زیر زمین خانهای که از کوچه صدای چکمههای سربازان روسی به گوش میرسد، ترانهی "ای ایران ای مرز پرگهر را میسازند" که چندی بعد و با خروج متفقین، با صدای بنان ضبط و در برنامه رادیویی کارگران پخش میشود.
۵- دههیی ١٣٣٠ / کودتای ٢٨ مرداد / حادثهی "مرا ببوس "
در سالهای دههیی ١٣٣٠ و بهویژه پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ سانسور شدیدی بر ترانهها که دیگر با همهگیرشدن گرامافون و رادیو قدرت انتشار بیشتری یافتهاند، اعمال میشود. ادارهی نگارش رادیو در این سالها به شکلی بسیار شدید کلام ترانههایی را که حسی از گلایه و اعتراض در خود دارند، ممیزی میکند. از جملهی این ترانهها میتوان از دو ترانهی طاووس و آواز دل نام برد. طاووس (آهنگ پرویز یاحقی / کلام معینی کرمانشاهی) و آواز دل (آهنگ پرویز یاحقی / کلام بیژن ترقی) هر دو با صدای مرضیه در سال ١٣٣٦ که در مورد اولی بند انتهایی "هستی رنجآور من" به "این دل بیدلبر من " تغییر یافت و در مورد دوم خود ترانه تا چندی به خاطر بند "به دیاری که نیابی خبری از جانانه" ممنوع بود. همچنین ترانههایی مثل بیستارهها (آهنگ عطاءالله خرم / کلام پرویز وکیلی) با صدای ویگن، غوغای ستارگان (آهنگ همایون خرم / کلام کریم فکور) با صدای پروین به علت محبوبیت میان زندانیان حزب توده ایران چندان خوشایند دستگاه حاکم نبود.
اما مهمترین حادثه – ترانهی دههیی ١٣٣٠، ماجرای ترانهای است به نام "مرا ببوس" . در سال ١٣٣٦ دکتر حیدر رقابی (هاله) که از اعضای جبههی ملی مصدق بوده است، دستگیر و به او ٢۴ ساعت مهلت داده میشود تا ایران را ترک کند. رقابی همان شب به منزل مجید وفادار (آهنگساز و ویولونیست مشهور) رفته و بر روی آهنگ وفادار ترانهی مرا ببوس را مینویسد. ترانه در همان سال با همراهی ویولن پرویز یاحقی و پیانوی مشیر همایون و صدای حسن گلنراقی از رادیو پخش میشود. در همان ایام پخش ترانه مصادف میشود با اعدام افسران تودهای و بسیاری ترانه را به حزب توده ایران، سرهنگ سیامک و سرهنگ مبشری ربط میدهند. صفحهی ۷۵ دور مرا ببوس در تهران آنروز چند ده هزار نسخه فروش میرود و ترانه به نمادی از مبارزه و عشق در آن سالها تبدیل میشود.
٦- دههیی ١٣۴٠ - از ترانههای کوچهبازاری تا ترانههای چریکی
سانسور رادیو و تلویزیون در انتهای دههیی ١٣٣٠ به اوج رسید. با آغاز دههی ١٣۴٠ حتا بهشدت این سختگیریها افزوده شد.
در سکانسی از فیلم چرخ و فلک، فردین بر پشت بام خانهای در جنوب شهر دستها را به سمت شمال شهر میگیرد و صدای ایرج پخش میشود که: اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون / یکی را دادهای صد گونه نعمت یکی را قرص نان آلوده در خون ... همین دو بیت کافی است تا عوامل سازندهی فیلم مورد بازجویی ساواک قرار گیرند.
اما از سویی دیگر در سالهای دههی ١٣۴٠، هنوز دلکش و مرضیه و پوران بیرقیبند و عارف صدایی تازه است که به جمع ویگن و سخایی و مهرپویا میپیوندد. اما در برههی سالهای ١٣۴٦ تا ١٣۵٠ دیگر این صاحبان کابارهها هستند که با تکیه بر ملودی اکثرن ملهم از ریتمهای تند عربی، موسیقی نهچندان ارزشمند بهاصطلاح کوچهبازاری را مد روز میکنند. نعمتالله آغاسی، سوسن، داود مقامی و دیگران نبض صفحههای ۴۵ دور روز را در دست دارند. این اوضاع ترانه در دههی ١٣۴٠ تا سال ١٣۴٩ است.
اما در سالهای دههی ١٣۴٠ همزمان با رشد روزافزون تمایلات چپگرایانه در ایران که وامدار مبارزات چریکی ملهم از سوسیالیسم در بسیاری از نقاط جهان بود، ترانههای چریکی بسیاری نیز در ایران به شکل مخفیانه ضبط میشود. ویژگی این نوع ترانهها در اشعار حماسی و صداهای اغلب به شکل همخوانی بود که مخفیانه ضبط و منتشر میشد. شاید این سخن خسرو گلسرخی که "چریکهای نوار غزه با خواندن شعری از محمود درویش بهتر میجنگند" کاملن گویای ماهیت این ترانهها باشد. ذکر این نکته لازم است که پس از واقعهی سیاهکل و تیرباران چریکهای فدایی خلق در زمستان ١٣۴٩ است که این ترانهها ماهیتی بسیار انقلابی میگیرند. شاید یکی از اولین و مهمترین این ترانهها، ترانهای است که بر روی آهنگی از خاچاطور آداویسیان و به یاد سه دانشجوی کشتهشده در ١٦ آذر ١٣٣٢ سروده میشود: بار دگر شانزدهم آذر آمد و سربهسر در قلوب مردم شعله افکند / جنبش دانشجویی ایران به خون شهیدان خورده سوگند و... که به اصلیترین ترانهی جنبش دانشجویی در سالهای دههی ١٣۴٠ بدل میشود. مرضیه اسکویی سرایندهی بسیاری از این ترانههاست. از جمله: به پرنیان شفق ز خون شراره دمید / ز سرخیاش شرری به هر ستاره رسید. و یا: زنی که دستانش را کار ز بهر سلاح پروردهست .
۷- دههی ١٣۵٠ ... و انفجار !
در میانهی حضور دو قطب متضاد ترانههای چپ با مخاطب بسیارکم و ترانههای کوچهبازاری با مخاطبان بسیار زیاد است که شاید بزرگترین حادثهی تاریخ ترانه در ایران در میانههای ١٣۴٩ رخ میدهد. شهیار قنبری جوان ١٨ سالهای که ماجراهای جنبش دانشجویی سالهای ١٩٦۷ و ١٩٦٨ را در اروپا نظارهگر بوده است، به ایران بازمیگردد و شروع به نوشتن ترانه برای برنامهای رادیویی میکند. ستارهای ستاره (آهنگ بابک افشار ) با صدای گوگوش نخستین ترانهی مهم اوست و سپس قصهی دو ماهی. قصهی دو ماهی سرخوش در زیر آب که یکی به دست ماهیگیر جلاد میمیرد و دیگری مرگ خود را منتظر است. "دلش آتیش بگیره دل اون خونهخراب / دیگه نوبت منه سایش افتاده رو آب " . کمپانی صفحهپرکنی ابتدا زیر بار نمیرود و ترانه را مناسب کودکان میداند! اما شهیار و بابک افشار و گوگوش که قصهی دو ماهی را باور دارند، با اصرار فراوان و تقبل پرداخت هزینههای زیان صفحه، در نهایت آن را منتشر میکنند. ترانه بین مردم و بهخصوص میان قشر روشنفکر و دانشجو گل میکند که اظهارنظرهای مثبت شاملو و ابتهاج نمونهای از آن به شمار میآید.
در همین سال ترانهی دیگری ساخته میشود که در تاریخ ترانهی ایران حادثهای است. این بار شهیار قنبری شبی در بالاخانهی سازمان سینمایی پیام، کلام مرد تنها را روی ملودی اسفندیار منفردزاده مینویسد که سرانجام پس از اصرار فراوان، جوانی به نام فرهاد، مشهور به فرهاد بلک کتس آن را میخواند. فرهاد که کار خوانندگی را با گروه بلک کتس (شهبال و شهرام شبپره، حسن شماعی زاده، منوچهر اسلامی) از میانههای دههی ١٣۴٠ در کافه کوچینی آغاز کرده است، ابتدا تمایلی به خواندن ترانهی فارسی ندارد، اما سرانجام با اصرار منفردزاده ترانه را میخواند. این ترانه از دو نقطهنظر دیگر هم حایز اهمیت است. نخست اینکه نخستین ترانهی فارسی است که کلام آن کلامی موزون اما بیقافیه است و دیگر اینکه نخستین بار است که در موسیقی یک فیلم ایرانی، ترانه بدون لبزدن بازیگر (مثلن به سبکوسیاق فردین و ایرج) در متن فیلم رضاموتوری (مسعود کیمیایی /١٣۴٩) قرار میگیرد. صدای زخمی فرهاد وقتی با بهخاکافتادن رضا موتوری (بهروز وثوقی) در میآمیزد، بهواقع یکی از باشکوهترین لحظات تاریخ ترانه رقم میخورد.
حالا دیگر سبک و صدای فرهاد برای خود هویتی یافته و بسیاری را به تقلید وا میدارد. یکی از این افراد جوان ٢٠سالهای است به نام فریدون فروغی که به خاطر مسالهای عاشقانه از تهران به شیراز رفته و در کافههای شیراز ترانههای ری چارلز را میخواند. تورج شعبانخانی که برای موسیقی متن فیلم آدمک ساخته خسرو هریتاش به دنبال صدایی تازه میگردد، او را به تهران دعوت کرده و دو ترانه به نامهای آدمک و پروانهی من را بر روی اشعار لعبت والا برای او میسازد. شعبانخانی میگوید که یک هفته در استودیو مشغول این بوده است تا تاثیر لحن ترانهخوانی فرهاد را از فریدون فروغی دور کند. از این زمان فرهاد و فریدون فروغی خوانندگانی به شمار میآیند که لحن و مضمون ترانههای آنها متفاوت با آنچه ترانهی روز نامیده میشود، به حساب میآید. در این سال هنوز موسیقی کوچهبازاری عربی جولان میدهد و آمنه آمنهی آغاسی پیشتاز است.
در سال ١٣۵٠ اسفندیار منفردزاده غم جمعه را با اندوه جمعه تیرباران فداییان خلق سیاهکل (بهمن ١٣۴٩) پیوند میزند و از شهیار قنبری میخواهد تا بر روی ملودی او کلامی در این باره بگذارد. جمعه با صدای فرهاد ضبط میشود و منفردزاده برای اینکه ترانه بین مردم اثر کند، به سراغ گوگوش رفته و با موافقت او ترانه را با صدای گوگوش نیز ضبط میکند. او حتا به فکر آغاسی هم به علت محبوبیت بالایش هست. اما وقتی در پاییز ١٣۵٠ جمعه با صدای فرهاد پخش میشود رکورد فروش صفحهی آمنهی آغاسی را هم میشکند و چندی بعد ترانه با صدای گوگوش به بازار میآید. ترانه را منفردزاده و شهیار قنبری پیشکش فیلم خداحافظ رفیق به عنوان اولین ساختهی امیر نادری میکنند. در سال ١٣۵٢ نیز ایرج جنتی عطایی با الهام از واقعهی جنگل سیاهکل ترانه جنگل را بر روی ملودی بابک بیات مینویسد و داریوش آن را میخواند. در واقعهی سیاهکل، چریکها در محاصرهی نیروهای نظامی و روستاییان فریبخورده قرار گرفتند که چریکها را مشتی خرابکار میدانستند. عبارت "پشت سر جهنمه روبهرو قتلگاه آدمه" دقیقن موید این مساله است. همچنین جنتی عطایی در این دوران ترانهی دیگری را با عنوان "خونه" باز روی ملودی بابک بیات مینویسد که ترانه با صدای ستار ضبط شده اما از رادیو مجوز پخش نمیگیرد. تا اینکه چند سال بعد توسط داریوش اجرا میشود.
از این زمان مثلث منفردزاده / شهیار قنبری و فرهاد در التهاب سالهای دههی پنجاه آتشبازی به راه میاندازد. شبانهی یک (کوچهها باریکن، دوکونا بسته) و شبانهی دو (یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب) بر روی شبانههای احمد شاملو از معترضترین ترانههای این دههاند. منفردزاده برای جلد روی صفحهی ۴۵ دور این ترانه هم طرحی دارد. عکس دستگاه جکپات که در آن سه شمارهی ۷ به نشانهی پیروزی آمده است و در زیر هر عدد تصاویری از منفردزاده و شاملو و فرهاد و تصویر سکههای وارونهای با نقش شاه در بالای دستگاه که یک پرچم امریکا هم در کنار آنها وجود دارد !
در سال ١٣۵١ ترانهای از منفردزاده با کلام فرهاد شیبانی بر روی فیلم تنگنا از امیر نادری قرار میگیرد که آینهای از تمام پلشتیها و زخمهای ضدقهرمان فیلم است. ترانهای با ترجیعبند: دیگه دل با کسی نیست دیگه فریادرسی نیست. هفتهی خاکستری با ملودی واروژان، کلام شهیار قنبری و صدای فرهاد ترانهی دیگری است که در سال ١٣۵٣ به روی صفحه منتشر میشود. شهیار قنبری در یکی از کناییترین ترانههایش، عصر چهارشنبهها را که در آن بلیطهای بختآزمایی توسط کمالالدین مستجابالدعوه قرعهکشی میشد و روز خوشبختی نام گرفته بود، به طعنه میگیرد.
اما حادثهی مهم دیگر سال ١٣۵٣، معرفی ضلع سوم ترانهی معترض دههی پنجاه است: داریوش. داریوش که از سال ١٣۵٠ با ترانههای پرویز مقصدی شناخته میشود، در این سال سه ترانهی متفاوت را میخواند. رهایی (ملودی منصور ایران نژاد / کلام مسعود امینی)، بنبست (ملودی بابک بیات / کلام ایرج جنتی عطایی) و سرانجام بوی خوب گندم (ملودی واروژان / کلام شهیار قنبری). برای صفحهی بوی خوب گندم واروژان و شهیار قنبری به خیابانهای پایین شهر رفته و عکسی از نکبت و فقر آن محلات را در کنار خانههایی که شبیه کاخ نیاوران است بر روی صفحه قرار میدهند. این سه ترانه و مصادفشدن پخش آنها با بازیهای آسیایی تهران باعث دستگیری شهیار قنبری، داریوش، ایرج جنتی عطایی، بهروز بهنژاد و چند تن دیگر میشود. ابتدا دلیل بازداشت داریوش اعتیاد و مزاحمت برای همسایهها ذکر میشود و حتا عکسی از داریوش در کنار منقل و وافور در مجلات به چاپ میرسد. اما تاریخ نشان میدهد که قصه از قرار دیگری است. بازجوی ساواک از شهیار میخواهد تا برای شاه ترانهای بنویسد تا همه آزاد شوند اما ترانهی شهیار که بیشتر ترانهای برای وطن است پذیرفته نمیشود. نهایتن دو ترانه از ایرج جنتی عطایی بر روی ملودیهای بابک بیات به نامهای رسول رستاخیز و طلایهدار توسط داریوش در بهمن ماه ١٣۵٣ از تلویزیون پخش میشود. گفته میشود به علت تاسیس حزب رستاخیز به اصرار ساواک کلمهی رستاخیز در ترانه گنجانده میشود. نهایتن در بهار ١٣۵۴ داریوش از زندان آزاد میشود. اما هنگام ضبط ترانهای از فریبرز لاچینی به نام مترسک با کلام اردلان سرفراز، به بهانهی اینکه مترسک استعارهای از شخص اول مملکت است، مجددن بازداشت و برای یک سال ممنوعالصدا میشود. درنهایت این ترانه با جایگزینی عروسک به جای مترسک توسط ستار خوانده میشود.
در این سالها اردلان سرفراز و ایرج جنتی عطایی که به همراه شهیار قنبری مثلث ترانهسرایان برجستهی تاریخ ترانهی فارسی را میسازند، ترانههای زیبا و متنوعی را میسازند که اکثر قریببهاتفاق آنها ترانههای ابدی هستند. آنها بهخوبی ایدهی شهیار قنبری را که در شرایط سخت سانسور ترانه میتواند روزنهای برای نفسکشیدن باشد، میگیرند و به خلق ترانههایی میپردازند که هر از گاه از بوی اعتراض خالی نیست. ترانهی«اجاق» با ملودی و صدای حسن شماعیزاده -که در این سالها ارتباط مستمری با اردلان سرفراز دارد و این دو بسیاری از بهترین ترانههای گوگوش را خلق کردهاند- یکی دیگر از ترانههایی است که در این سالها اردلان آن را به یاد دکتر محمد مصدق مینویسد. در این سالها فرهاد و فروغی نیز ترانههایی مثل گنجشکک اشیمشی، مسخ، اسیر شب (فرهاد)، سال قحطی، گرفتار، خاک، قاصدک (فروغی) را میخوانند که آشکارا گلایهای از روزگار را در متن خود دارند. همچنین است دو ترانهای که بابک بیات برای گوگوش بر روی کلام ایرج جنتی عطایی میسازد. «کتیبه» و «درا رو وا میکنم». در مورد ترانه دوم سوال ساواک این است که این چه کسی است که برای دیدن او ترانهسرا درها را وا کرده و پنجرهها را میشکند. همچنین است حذف بندی از ترانهی پل (واروژان / ایرج جنتی عطایی) : "کسی به فکر مریمهای پرپر کسی به فکر مرگ لالهها نیست" که تا حذفنشدن کامل این بند ترانه اجازهی پخش نمییابد.
اما حادثهی مهم دیگری که در این سالها رخ میدهد، دستگیری، دادگاه کذایی و در نهایت اعدام خسرو گلسرخی در ٢٩ بهمن ماه ١٣۵٢ است. گلسرخی و کرامتالله دانشیان با دفاع شجاعانهی خود در قلب میلیونها ایرانی جای میگیرند. فرید زلاند آهنگساز جوان که کار خود را با ساختن ترانههایی مثل دلتنگی، زخم، عروسک و بهت (همگی با صدای ستار و کلام اردلان سرفراز) آغاز کرده است، تصمیم میگیرد تا به همراه اردلان سرفراز ترانهای برای شهید خلق بسازند. ترانه ساخته میشود، اما یک سال طول میکشد تا به تصویب شورای شعر و موسیقی رادیو برسد. ترانه بارها و بارها مورد بازنویسی قرار میگیرد. شقایق به جای گل سرخ مینشیند و گلخونههای بیکسی به جای زندون بیکسی و در نهایت بند "اسیر قفل سنگین سکوته لبی که قصهگو بوده همیشه " از متن ترانه حذف و با "عزای عشق غصهاش جنس کوهه دل ویرون من از جنس شیشه" جایگزین میشود. سرانجام در پاییز ١٣۵۵ ترانهی شقایق با ملودی فرید زلاند، کلام اردلان سرفراز و تنظیم آندرانیک با صدای داریوش منتشر میشود. ترانهای که اردلان سرفراز در کتاب ترانههایش (از ریشه تا همیشه) بر بلندای آن مینویسد: " تقدیم به خسرو گلسرخی، شقایقی که به فرمان باد پرپر شد". شقایق شکستن بغض سنگین ترانه در میانهی دههی ١٣۵٠ است.
در این سالها منوچهر طاهرزاده آهنگساز اهل کرمانشاه که به تهران آمده و بیشتر ترانههای شاهرخ را ساخته است، ترانهای به نام پاییز میسازد با مطلع "کوچ غمناک پرستوهای شاد در غروبی پرملال و بیصدا خبر عریونی باغها را داد" که این ترانه نیز گرفتار تیغ سانسور ساواک میشود. علیرغم اینکه در یکی از این سالها شاه بهطورضمنی به وزیر فرهنگ خود از غمگینی ترانهها گلایه میکند اما روزبهروز ترانهها غمگینتر میشوند تا جایی که حتا خوانندههای کوچهبازاری نیز لحن ترانههایشان غمگین میشود.
رفتار سانسورچیان ساواک به شکلی است که حتا به کوچکترین کنایه هم به شکل تهدید نگاه میکنند. برای مثال "پچپچ " انتهای شبانهی فرهاد (کوچهها باریکن) را سیاهکل میشنوند و صدای قطار انتهای ترانهی یاور همیشه مومن (فرید زلاند / ایرج جنتی عطایی / واروژان / داریوش) به گوش آنها صدای مسلسل به نظر میآید. این اختناق تا سال ١٣۵۷ ادامه مییابد. هر چند در این میان هستند ترانهسرایانی که با استفاده از استعارههای فراوان موفق به عبور از سد سانسور میشوند. مثال جالب آن ترانهی "رودخونهها" با ملودی صادق نوجوکی و کلام محمدعلی بهمنی است که در آن شاعر به ظرافت داستان ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی را -که یکی از کتابهای ممنوعه در آن دوران به شمار میرفت- بازسازی میکند. همچنین است داستان ترانهی نخل با مطلع "من تشنهترین تنهاترین نخل جنوبم مثل وطنم سوختهتنم اهل جنوبم" با کلام اردلان سرفراز و ملودی و صدای حسن شماعی زاده.
ترانههای انقلابی: آنگاه که اعتراض عریان میشود ...
در نوروز ١٣۵۷، در دستگاه رادیو تلویزیون ملی ایران که برنامههای ویژه و شادی را تدارک دیده است خوانندگان گوناگونی مثل عارف، نلی، بتی، نسرین، سُلی و دیگران ترانههایی چون حاجی فیروز و سمنو آی سمنو را اجرا میکنند. همه چیز بهظاهر امن و آرام به نظر میرسد. اما درون تودهی مردم وضع به گونهای دگر است. تا تابستان اوضاع به همین منوال پیش میرود. ترانهها به غمگینترین حالت خود بدل میشوند. اندوهی که گهگاه مانند ترانههای داریوش رگههایی از نیهیلیسم را نیز یدک میکشند. ترانهی نیستی (ملودی فرید زلاند / کلام اردلان سرفراز و تنظیم منوچهر چشمآذر) با مطلع "چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست / ببین مرگ مرا در خود که مرگ من تماشاییست" یکی از این نمونههاست. مابهازای سینمایی این نوع ترانههای غمگین با بار نیهیلیستی در سینمای فرزان دلجو - مثل فیلم بوی گندم - نیز تکرار میشود. ١۷ شهریور ١٣۵۷ و حادثهی میدان ژاله و متعاقب آن بیاعتباری دولت شریف امامی تیر خلاص به شقیقهی ترانههای محافظهکار محسوب میشود. دو ترانه بلافاصله پس از ١۷ شهریور ساخته و پنهانی منتشر میشود. نخست ترانهی "زندونیا" با صدای شاهرخ است که نوید آزادی را به زندانیان میدهد: "مادرا شیون نکنید / رخت عزا تن نکنید / گل بریزین شاد باشید / مژده میارن براتون / زیر شکنجه بعد از این / جون نمیدن جووناتون... ترانه با دکلمهای پایان میگیرد که آشکارا اعتراضی به دولت آشتی ملی شریف امامی است: با ما که خون عزیزان خود را دیدیم لالهوار و پرپر / بر سنگفرش ١۷ شهریور از آشتی مگو دیگر. ترانهی دوم ترانهای است با عنوان "فاجعه" (ملودی داریوش / کلام ایرج جنتی عطایی و تنظیم داود اردلان): بر این ویران خاک تو که گلگون شد در عاشورا / به یادت باغ میسازند برادرهای فرداها.
از شهریور ۵۷، بسیاری از خوانندگان که اغلب وابستگی کمابیشی به دربار دارند بهتدریج از ایران خارج میشوند. با نزدیکشدن به دی ماه ۵۷، دیگر ترانههایی که انقلابی نباشند کمیابند! تقریبن تمام خوانندگان معروف و غیرمعروف بهنوعی دین خود را به انقلاب مردم ادا میکنند، حتا آنهایی که هیچگونه زاویهای با رژیم نداشتند بهنوعی تلاش میکنند تا در کارنامهی خود ترانهای انقلابی داشته باشند. با رجوع به فرهنگ شنیداری این ماهها، نامها و ترانههای زیر به چشم میخورد:
داریوش: فاجعه، نجات (جمشید زندی / اردلان سرفراز / داود اردلان)، دیوار (داود بهبودی / حسین منزوی / اریک)، وطن (خوزه فلسیانو / ایرج جنتی عطایی / واروژان)
بتی: ستارهای ستاره (پرویز مقصدی / اردلان سرفراز / مقصدی)
مازیار : شهید (بابک بیات / ایرج جنتی عطایی )
ابی: پاینده باد ایران (خسرو پیشکاری / اردلان سرفراز)
علی سهراب: همسنگر (بابک بیات / ایرج جنتی عطایی)
عارف: برادر بیا
شماعی زاده: لالایی
ابی لیتلز: شهید قلب تاریخ
هاتف: الله الله (تو پناهی بر شهیدان یا الله)
شهرام صولتی: صدای مرگ میآید
فریدون فروغی: بتشکن
کورش یغمایی: عشق ایران
شاهرخ: شب شکن/ شهید / فریاد
فرامرز اصلانی: سرود کارگر
حمید شبخیز: فریاد مجاهد
سهیل: فریاد انقلاب و ...
نکتهی جالب توجه اینکه ترانه شبشکن شاهرخ "دست ما پر از شاخههای گل قلب ما پرامیده / ای مسافر از روشنی بگو عمر شب به سر رسیده" ترانهای بود در استقبال از ورود آیتالله خمینی در ١٢ بهمن به ایران. جدا از ترانهی سرود کارگر با صدای فرامرز اصلانی (باید دوباره برزگر شد / باید دوباره کارگر شد) که آرمانی چپگرایانه را تبلیغ میکرد، گروههای اپوزسیون دیگر نیز ترانههای خاص خود را داشتند. یکی از زیباترین و معروفترین ترانههای فداییان که در مجموعهای به نام "آفتابکاران جنگل" منتشر شد، ترانهای به همین عنوان است که در انتخابات ١٣٨٨ نیز بازسازی شد. این ترانه اینگونه آغاز میشود "سر اومد زمستون / شکفته بهارون / گل سرخ خورشید دراومد و شب شد گریزون.
ترانههای شماعیزاده و ابی لیتلز و عارف نخستین بار در نوار کاستی به نام راه شهادت منتشر گردید که از جمله دیگرترانههای کاست ترانهی معروف "به لاله در خون خفته / شهید دست از جان شسته" و همچنین ترانه "برپاخیز از جا کن / بنای کاخ دشمن" بود. همچنین محمدرضا شجریان نیز به همراه گروه چاووش بهسرپرستی محمدرضا لطفی کاستی به نام چاوش ١ را منتشر ساختند که در یک سوی آن ترانهی "شبنورد" (آهنگ لطفی بر روی کلام اصلان اصلانیان) قرار داشت با ترجیعبند "برادر بیقراره برادر شعلهواره / برادر دشت سینش لالهزاره" که در ابتدای کاست توسط "مهدی فتحی" دکلمه میشد و در ادامه شجریان با تار شورانگیز لطفی آوازی را در دشتی بر روی غزل هوشنگ ابتهاج میخواند که بیت نخست آن این بود: برادر دشمنم بیداره امشب / هوای خانه ظلمتباره امشب. در طرف دیگر کاست هم برای نخستین بار صدایی از شهرام ناظری به گوش میرسید که تصنیف آزادی سرودهی فرخی یزدی را میخواند (آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی / دست خود ز جان شستم از برای آزادی). چاوش ١ ظرفیتهای تازهای را در موسیقی اصیل ایرانی به نمایش گذاشت، چراکه تا پیش از آن موسیقی ایرانی را به خاطر نوع دستگاهها و فرم اجرای آن متهم به محافظهکاری و دوربودن از زمان حال میدانستند.
در سوی دیگر اسفندیار منفردزاده از پرکارترین آهنگسازان این دوران بود. او ابتدا بر روی ملودی که از کرامتالله دانشیان به یاد داشت ترانهی "هوا دلپذیر شد گل از خاک بر دمید / پرستو به بازگشت زد نغمهی امید) را در خانهاش تنظیم و با صدای خود و همسر و خواهر همسرش ضبط و منتشر نمود. سپس ترانهی انقلابی "ای سرورآوران سپیده / ای شهیدان در خون تپیده" را به صورت کرال به میان مردم انقلابی فرستاد و درنهایت دقایقی پس از اینکه مردم از رادیو تلویزیون ملی در شب ٢٢ بهمن پیام "این صدای راستین انقلاب ملت ایران است" را شنیدند، ترانهی "وحدت" با ملودی او و کلام سیاوش کسرایی و صدای فرهاد پخش شد.
در این ایام فریدون خشنود نیز که در نوروز همین سال ترانهی "بخون بخون" را با صدای نوشآفرین در کارنامه داشت با استفاده از شعارهای مردم کوچه و خیابان ترانهای ساخت که بسیار گل کرد : ترانه الله الله (ایران ایران ایران / خون و مرگ و عصیان) که با صدای رضا رویگری ضبط و پخش شد.
و سرانجام پیروزی انقلاب، به ظاهر پایانی بود بر نسلی از ترانههای معترض استعاری، زیرزمینی و... هر چند فضای ترانههای انقلابی و سرور ناشی از آن تقریبن تا سال ١٣۵٩ نیز ادامه یافت.
پی نوشت :
١- مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، حبیبالله نصیریفر، انتشارات راد، ١٣۷٠
٢- اجرای شجریان در کاستهای گلبانگ ١، راست پنجگاه
٣- اجرای شجریان در یاد ایام، اجرای شهرام ناظری در دل شیدا، اجراهای دیگر: پریسا، ایرج بسطامی
۴- اجرای شجریان در ترانههای ایرانی با ارکستر فرامرز پایور، اجرای ناظری در دل شیدا
۵- اجرای سیما مافیها با ارکستر حسین یاحقی، اجرای مرضیه در کاست کاسپین ١۵
٦- اجرای شجریان در کاست خلوت گزیده، اجرای علیرضا افتخاری در کاست زیباترین
۷- اجرای سیما مافیها با ارکستر حسین یاحقی، اجرای شجریان در کنسرت راز دل
٨- اجرای شجریان در کنسرت یوسف گمگشته با گروه پایور
٩ - اجرای شجریان در برنامهی رادیو استریوفونیک، اجراهای دیگر با صدای خاطره پروانه و مرضیه گلهای رنگارنگ ٢٨٦
١٠- اجرای شجریان در کنسرت راز دل، اجرای دیگر عبدالوهاب شهیدی
١١- اجرای شجریان در گلهای تازه، اجراهای دیگر خاطره پروانه و عبدالوهاب شهیدی
١٢- اجرای شجریان در کنسرت اساتید (انتظار دل)، اجراهای دیگر سیما بینا و مرضیه (گلهای رنگارنگ ٣١٦)
١٣- اجرای قمرالملوک وزیری در صفحه کمپانی هیزمستر زویس
١۴- چهرههای موسیقی ایران، شاپور بهروزی
١۵- اجرای قمرالملوک وزیری، اجرای دیگر شجریان با گروه سماعی
١٦- اجرای شجریان در کنسرت سرو چمان، اجرای قمرالملوک وزیری در صفحه ۷٨ دور، اجراهای دیگر نادر گلچین، هنگامه اخوان، فاضل جمشیدی و فرهاد
١۷- اجرای بدیعزاده با ویولون کاموسی و پیانوی مانفرد، آلمان، ١٣١٣
١٨-گفتوگو با مرتضی احمدی در کتاب طهرون