امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر های ادبی و زیبا ی جدید

#1
زندگی آرام است ، مثل آرامش یک خواب بلند .

زندگی شیرین است ، مثل شیرینی یک روز قشنگ .

زندگی رویایی است ، مثل رویای یک کودک ناز .

زندگی زیباییست ، مثل زیبایی یک غنچه ی باز .

زندگی تک تک این ساعتهاست ، زندگی چرخش این عقربه هاست

زندگی راز دل مادر من ، زندگی پینه دست پدر است، زندگی مثل زمان درگذر است....


*****************************************************************************

انسان چیست؟
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...

***************************************************************************

اجازه آقا
من تازه آمده ام
هنوز نمی دانم روی کدام نیمکت بنشینم
توی کدام کتاب دنبال ردپای صداقت بگردم!
من جا مانده ام در اولین برگ
در اولین سطر"ای نام تو بهترین سرآغاز"
شعر عاشقی هیچ حفظ نکرده بودم
یک بار سالها دور، از رو خوانده بودم
که پر از غلط های املایی بود
نتیجه اش یک صفر بزرگ
اجازه آقا
من دوباره آمدم
تا مهربانی دلم را با زندگی جمع بزنم
ضرب در بی نهایت
با دلهای شما تقسیم کنم
من آمده ام
تا یک مثنوی بلند عاشقانه را
برای این کلاس از حفظ بخوانم
فرصتی دوباره می خواهم


************************************
ماهیان شهر ما از کوسه هم وحشے ترند

بره هاے این حوالے گرگ را هم مے درند

خنجرے بر قلب بیمارم زدند

بی گناه بود ولے دارم زدنـــــد

*****************************
در سکوت شب من ،
ناگهان حادثه ای...
ناگهان وسوسه ای تلخ گذشت...
من تو را کم داشتم
در سکوت شب من ،
آسمان حرفی زد...
و غزل شعری شد...
در سکوت شب من،
موج گیسوی تو آرام نداشت
برق چشمان تو پیغام نداشت...
چه سرابی دارم
که امیدم به نگاهت...
سالها یخ زده است...


***************************

چون دوست دشمنی کرد دیگر چه می توان گفت

با یار ناجوانمرد دیگر چه می توان گفت

با محرمان غمناک با همرهان ناشاد

با همدمان دم سرد دیگر چه می توان گفت

با بدقمار بدنرد با بد رگان نامرد

با رهزنان بی درد دیگر چه می توان گفت

مردانگی چو شد ننگ

بر مرد عرصه شد تنگ

فهلی چو خاری آورد

دیگر چه می توان گفت

در شهر خالی از مرد

با خاطری پر از درد

شبرو شب است و شبگرد

دیگر چه میتوان گفت


********************************
قصه از حنجره ایست ،كه گره خورده به بغض ،

یك طرف خاطره ها ، یك طرف فاصله ها ،

درهمه حرفها ، حرف اخر زیباست ، آخرین حرف

تو چیست ، تا به ان تكیه كنم ، حرف من

دیدن پرواز تو در فرداهاست 


****************************************

ماهي ها چه قدر اشتباه مي كنند ؛
قلاب علامت كدام سؤال است كه به آن پاسخ ميدهند ؟
آزمون زندگي ما پر از قلابهايي است كه وقتي اسير طعمه اش مي شويم، تازه مي فهميم ماهي ها بي تقصيرند !
حسد ، كينه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، شهوت ...
خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد دگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد .

********************************************************************************​*******
دیگر نه
آدم، آن آدم است
و نه حوا، آن حوا
من و تو زاده ی کدامین دو نخستینیم
که نه بوی آدمیت داریم و
نه هوس حوا. . . ؟!

*************************************

من چرک نویس احساسات تو نیستم

دوستت دارم هایت را جای دیگری تمرین کن...

*-*****************************************
شبي كه يارم آمد دلم به آسمان پرواز كرد
راز اين شب ها را مهتاب برايم روشن كرد
قلب عاشقش سفره اي از نور بود
سوار بر نگاه دور يك دوست بود
هر لحظه در نگاه او آهي تازه مي كشيد
هر لحظه در دوري او قلبش دوچندان مي تپيد
تا به حالا خود را اسير عشق نديده بود
گويي كه شيرين او در نگاهش يك پديده بود
اينجا در دنيايي ديگر مرام نامه اي در دل داشت!
حكايت از دردي كه هميشه بر سرش مي پنداشت
دلش آرام مي گرفت وقتي در خانه اش قدم مي زد
در هر گزاره شاد مي شد وقتي در كويش پرسه مي زد

*************************************************

لیاقت می خواهد «ما»شدن
لیاقت می خواهد «شریک»بودن
تو خوش باش به «باهم بودن» های امروزت
من خوشم به «تنهایی هایم»
تو بخند به امروز من
من می خندم به فردا هایت.
شعر های ادبی و زیبا ی جدید 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ~ღஜ☽ممل کرمانی☾ஜღ~ ، ✘ӍДЯЈДл✘
آگهی
#2
انسان چیست؟
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد. 
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ... 




سپاس اینو قبول دارم
پاسخ
 سپاس شده توسط باحال خوش
#3
لیاقت می خواهد «ما»شدن
لیاقت می خواهد «شریک»بودن
تو خوش باش به «باهم بودن» های امروزت
من خوشم به «تنهایی هایم»
تو بخند به امروز من
من می خندم به فردا هایت. Heart
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Music شعری زیبا از سعدی هدیه ای از من به تو
Subarrow تک بیتی های زیبا
  اگر در المپیاد ادبی سال ۱۳۹۴ شرکت می کردید..
Wink جملات زیبا درباره شقایق
  جملات زیبا و آموزنده
  کدام کتاب برای نخستین بار تحولات ادبی و هنری معاصر را نشان داد؟
  مروری بر اتفاقات ادبی سال ۹۸
  مجموعه ای زیبا از جملات دلنشین
  جملاتی زیبا
  متن های زیبا در مورد رفیق

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان