ارسالها: 255
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Jul 2014
سپاس ها 532
سپاس شده 405 بار در 167 ارسال
حالت من: هیچ کدام
25-08-2014، 11:20
(آخرین ویرایش در این ارسال: 25-08-2014، 11:21، توسط ارشيا(دختر).)
اعتراف ميكنم يه بار بعد كلاس زبان محو انگليسي بودم سوار تاكسي شدم مرده گفت فلان جا پياده ميشيد منم هل شدم گفتم yes yesاونم صصداي بلند راننده كه تو افق محو شد كه هيچي مسافران غش كردند اصن يه وعضي
اعتراف ميكنم ككلي به مامانم دروغ گفتم راجب همچي هههههههههههه
ارسالها: 20
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2014
سپاس ها 54
سپاس شده 66 بار در 43 ارسال
حالت من: هیچ کدام
من اعتراف میکنم یه بچه شری تو سرویس مون بود که ازش بدم میومد منم یه بار که شیشه ها رو دودی کرده بودن گفته بودن ندیمشون پایین دادم پایین بعد هم جامو با اون عوض کردم بقیه هم کلی با اون دعوا کردن
ترانه"خونه مادربزرگه"2014
خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه استخر و لابی داره
خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره
خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره
کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست
پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست
مادر بزرگه الان ، مازراتی سواره
رنگ موهاشم هر روز ، جورواجور و باحاله
مادر بزرگه الان ، شلوار جین میپوشه
کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه
مادر بزرگه هرشب ، Gem tvرو میبینه
خرم سلطان و سنبل ، کوزی گونی میبینه
خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله