13-08-2012، 11:23
از نتایج به دست آمده در کشتی فرنگی المپیک شگفت زده شده اید؟! اصلاً کسب 3 مدال را انتظار داشتید؟! معلوم است که نه. باید هم با این عملکرد، خودی و غریبه انگشت به دهان بمانند و حیرت زده شوند. آن روزهایی که شرمنده باخت مقابل عربستان بودیم. همان روزهای تلخی که تیم های فوتبالمان یکی پس از دیگری ناکامی ارمغان می آوردند، در راه المپیک و آسیا آبروریزی می کردند، مردی از طلا، بدون هیاهو کار خودش را می کرد. بی اینکه برایمان کمترین اهمیتی داشته باشد او بدون آنکه پشتوانه و حمایتی داشته باشد راهی را می رفت که رویایش هم برایمان قابل تصور نبود. آقای مورد احترام و با دانشی که ما تازه امروز اهمیتش را درک کرده ایم.
اگر از آن دسته ایرانی هایی هستید که به خاطر موفقیت های تیم ملی کشتی فرنگی کشورمان در المپیک به خود می بالید و این روزها مزه خوشحالی ر ا از ته دل چشیده اید باید بدانید در حال حاضر این حس مشترک تمام ایرانی هاست. اما اگر با این موفقیت های چشمگیر کشتی گیران جو زده شده اید و به ورزش کشور امیدوار، باید کمی صبر کنید. و اگر برای این حرف دلیلی می خواهید فقط به این نکته اشاره می کنم که وضعیت فدراسیون های فعلی را یک بار مورد بررسی قرار دهید. از تیراندازی گرفته تا همین فوتبال بیمار خودمان.
پس چه می شود که کشتی فرنگی ما تا این حد پیشرفت داشته؟ آیا نابسامانی های اخیر کشتی آنقدر مخرب نبودند که روی عملکرد ورزشکاران تاثیرگذار شود؟ (شاید با دیدن نتایج آزاد و مقایسه آن با دوره های قبل اثراتش را ببینیم!) پس دلیل این همه پیشرفت و افتخار، آن هم در این چند سال برای کشتی فرنگی چه می تواند باشد؟ چه کسی حاشیه های تمام ناشدنی و روزمره ورزش اول کشور را مهار می کند؟
حتماً کار فرنگی کاران ایرانی را در المپیک سی ام دیده اید. آنها فقط طلا نگرفتند. طلسم شکنی کردند و آقایی. پیروزی های قدرتمندانه و بی حرف و حدیثی که دست های پشت پرده را هم فلج کرد. با دیدن نمایش کشتی گیران به این نکته می رسیم که شانس و تقدیر در اسارت قدرت و اراده قهرمانان است. و این قبیل کلمات صرفاً واژگانی است برای بهانه جویی آدم هایی ضعیف.
همه ما به خصوص اهالی دل مرده فوتبال که این چند ساله چیزی جز ناکامی در یاد ندارند ممنون ورزشکاران با غیرتی است که وقتی دیوارهای رنگ و رو رفته خانه شان را می بینی تنت می لرزد اما وقتی نمایش جانانه دلاوری از اهالی همان خانه را می بینی سری را بالا می گیری که تا پیش از این در گریبان ها مخفی بود. نه از سرما که از شرمندگی شکست های پیاپی.