31-07-2014، 6:47
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
«یانگوم بیا اینجا» «یانگوم، آیلاویو…». لی یونگ آئه با روسری قرمز و مانتویی که نقوش کرهای دارد زیر نور فلشها در حالیکه سعی میکند تعجبش را زیر لبخند پنهان کند وارد سالن فرودگاه شده. چند مرد کرهای که معلوم است جزء تیم مدیریت و حفاظت او هستند، دورش را گرفتهاند. ناگهان مهران مدیری جلو میرود و دسته گلی را به او میدهد. مترجمی حرفهای او را ترجمه میکند. خیلی عجیب است تا حالا کسی متوجه حضور مدیری در فرودگاه نشده بود.
اخیرا شایعاتی سر زبان ها افتاده که گویا مهران مدیری میخواهد از یانگوم برای بازی در سریال قهوه تلخ دعوت کند. تحریریه همشهری جوان این موضوع را مورد توجه قرار داده و در شماره اخیر خود پرونده ای در این باره منتشر کرده است. یکی از بخش های این پرونده، گزارشی تخیلی است به قلم احسان ناظم بکایی، که با هنرمندی تیم گرافیک گروه مجلات همشهری و مونتاژ چندین تصویر، این گزارش، به میزان قابل توجهی به واقعیت نزدیک شده است. متن کامل گزارش به همراه تصاویر در ادامه می اید.
«پرواز شماره ۴۹۸ هواپیمایی کره ایرلاین از سئول هماکنون به زمین نشست.» کافی است این صدای اطلاعات فرودگاه در سالن یک فرودگاه امام(ره) طنیناندازمی شود تا ولولهای به پا شود.
چندصد نفر به سمت گیت ورود مسافران حمله میبرند، مسافران خارجی و کسانی که منتظر مسافرند بیاطلاع از همهجا، هاج و واج دارند این صحنه تهاجم و اجتماع را میبینند؛ «آقا! خبریه؟ تیم ملی اومده؟»
جوانی که دارد سرک میکشد این سوال را از پیرمرد شیکپوشی که کت و شلوار اتوکشیده تنش کرده و دسته گلی به دست دارد میپرسد، نگاه عاقل اندر سفیهی به جوان میکند؛ «خبر نداری؟ یانگوم اومده؛ یانگوم جان. با اون دستپختش، با اون حجب و حیا و…» و لقلقزنان به سمت جمعیت میرود تا عقب نماند. ناگهان صدای سوت و کف و جیغ، و چیلیک چیلیک و نور فلش دوربینها فضای سالن را پر میکند. صفحه مونیتوری موبایلهای دوربیندار رو به ورودی گیت، رو به آسمان گرفته شده. چند مسافر چشمبادامی با وحشت و بهت در حالی که چمدانهایشان را از بین ملت به هیجانآمده بیرون میکشند، خودشان را از وسط جمعیت نجات میدهند و به سمت در خروجی میروند.
«یانگوم بیا اینجا» «یانگوم، آیلاویو…». لی یونگ آئه با روسری قرمز و مانتویی که نقوش کرهای دارد زیر نور فلشها در حالیکه سعی میکند تعجبش را زیر لبخند پنهان کند وارد سالن فرودگاه شده. چند مرد کرهای که معلوم است جزء تیم مدیریت و حفاظت او هستند، دورش را گرفتهاند. ناگهان مهران مدیری جلو میرود و دسته گلی را به او میدهد. مترجمی حرفهای او را ترجمه میکند. خیلی عجیب است تا حالا کسی متوجه حضور مدیری در فرودگاه نشده بود.
همه حواسشان به یانگوم بوده. خیلیها تا مدیری را میبینند، جیغشان بنفشتر میشود. «کیه؟ بازیگر خارجیه؟ جومونگه؟ سوسانوئه؟» یکی از ماموران فرودگاه با تعجب این سوال را از یکی از مسافرها میپرسد.این تصویری از ورود لی یونگ آئه به تهران است؛ تصویری که اگر او به تهران میآمد احتمالا اتفاق میافتاد. اینجا گزارشی تصویری داریم از سفر یانگوم به ایران. در چند برش و در چند روز. جاهایی که احتمالا به آنجاها سر میزد.
«پرواز شماره ۴۹۸ هواپیمایی کره ایرلاین از سئول هماکنون به زمین نشست.» کافی است این صدای اطلاعات فرودگاه در سالن یک فرودگاه امام(ره) طنیناندازمی شود تا ولولهای به پا شود.
چندصد نفر به سمت گیت ورود مسافران حمله میبرند، مسافران خارجی و کسانی که منتظر مسافرند بیاطلاع از همهجا، هاج و واج دارند این صحنه تهاجم و اجتماع را میبینند؛ «آقا! خبریه؟ تیم ملی اومده؟»
جوانی که دارد سرک میکشد این سوال را از پیرمرد شیکپوشی که کت و شلوار اتوکشیده تنش کرده و دسته گلی به دست دارد میپرسد، نگاه عاقل اندر سفیهی به جوان میکند؛ «خبر نداری؟ یانگوم اومده؛ یانگوم جان. با اون دستپختش، با اون حجب و حیا و…» و لقلقزنان به سمت جمعیت میرود تا عقب نماند. ناگهان صدای سوت و کف و جیغ، و چیلیک چیلیک و نور فلش دوربینها فضای سالن را پر میکند. صفحه مونیتوری موبایلهای دوربیندار رو به ورودی گیت، رو به آسمان گرفته شده. چند مسافر چشمبادامی با وحشت و بهت در حالی که چمدانهایشان را از بین ملت به هیجانآمده بیرون میکشند، خودشان را از وسط جمعیت نجات میدهند و به سمت در خروجی میروند.
«یانگوم بیا اینجا» «یانگوم، آیلاویو…». لی یونگ آئه با روسری قرمز و مانتویی که نقوش کرهای دارد زیر نور فلشها در حالیکه سعی میکند تعجبش را زیر لبخند پنهان کند وارد سالن فرودگاه شده. چند مرد کرهای که معلوم است جزء تیم مدیریت و حفاظت او هستند، دورش را گرفتهاند. ناگهان مهران مدیری جلو میرود و دسته گلی را به او میدهد. مترجمی حرفهای او را ترجمه میکند. خیلی عجیب است تا حالا کسی متوجه حضور مدیری در فرودگاه نشده بود.
همه حواسشان به یانگوم بوده. خیلیها تا مدیری را میبینند، جیغشان بنفشتر میشود. «کیه؟ بازیگر خارجیه؟ جومونگه؟ سوسانوئه؟» یکی از ماموران فرودگاه با تعجب این سوال را از یکی از مسافرها میپرسد.این تصویری از ورود لی یونگ آئه به تهران است؛ تصویری که اگر او به تهران میآمد احتمالا اتفاق میافتاد. اینجا گزارشی تصویری داریم از سفر یانگوم به ایران. در چند برش و در چند روز. جاهایی که احتمالا به آنجاها سر میزد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اقامت در هتل استقلال
لییونگ آئه نمیتوانست خوشحالیاش را از حضور در ایران پنهان کند. «من… ایران… دوست داشت.» در محوطه بیرون فرودگاه او چند بار این عبارت را جلوی عکاسها و خبرنگارها گفت و سریع سوار ماشین مدیری شد. میگفتند او در هتل استقلال در پارک وی اقامت میکند تا به لوکیشن سریال «قهوه تلخ» که در خیابان فرشته است، نزدیکتر باشد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
در کنار فخرالتاج
اولین سکانس لییونگ آئه در قهوه تلخ؛ او با لباسی قجری در کنار الیکا عبدالرزاقی (فخرالتاج) و سحر زکریا (لعبت الملوک) به همایونی وارد شد تا خودش را به محمدرضا هدایتی (جهانگیرخان) معرفی کند. شاهدان میگویند در این سکانس قبل از همه دایی اقبال نعره کشیده: «سرآشپز سلطنتی، استاد آشپزی. فخر جیجو، معاند جومونگ ریقو، سازنده سس افسنتین، محبوب آسمان و زمین، سرکار علیه یانگوم الملوک شرفیاب میشوند.» لییونگ آئه هم با فارسی دست و پا شکسته گفت: «سلام… من یانگوم هست.»
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بازیگران ایرانی بهترند