28-07-2014، 15:24
شبی که یارم آمد
شبي كه يارم آمد دلم به آسمان پرواز كرد
راز اين شب ها را مهتاب برايم روشن كرد
قلب عاشقش سفره اي از نور بود
سوار بر نگاه دور يك دوست بود
هر لحظه در نگاه او آهي تازه مي كشيد
هر لحظه در دوري او قلبش دوچندان مي تپيد
تا به حالا خود را اسير عشق نديده بود
گويي كه شيرين او در نگاهش يك پديده بود
اينجا در دنيايي ديگر مرام نامه اي در دل داشت!
حكايت از دردي كه هميشه بر سرش مي پنداشت
دلش آرام مي گرفت وقتي در خانه اش قدم مي زد
در هر گزاره شاد مي شد وقتي در كويش پرسه مي زد
***********************************************
متن عشقی
زمستان امده است...
خسته ام!میخوابم...
بهار که آمد..
پیله ام را میشکافم..
تا با پرهای خیس..
دوباره عاشقت شوم...!
خسته ام!میخوابم...
بهار که آمد..
پیله ام را میشکافم..
تا با پرهای خیس..
دوباره عاشقت شوم...!
*******************************************
آزمون زندگی
ماهي ها چه قدر اشتباه مي كنند ؛
قلاب علامت كدام سؤال است كه به آن پاسخ ميدهند ؟
آزمون زندگي ما پر از قلابهايي است كه وقتي اسير طعمه اش مي شويم، تازه مي فهميم ماهي ها بي تقصيرند !
حسد ، كينه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، شهوت ...
خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد دگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد .
**************************************
قلب پاک
ندیدم تا به حال عشق و صداقت را جز از دل تو،
ندیدم تا به حال مهربانی و وفا را جز از قلب مهربان تو،
ندیدم یک قلب پاک را جز قلب درخشان تو تا به حال،
بیا تا ثابت کنیم به همه معنای یک عشق ماندگار!
برمیگردیم به سر خط ، دلتنگی مرا دیوانه میکند تا آخر خط ،
گفتم تا گفته باشم درد دلم را به تو ، یکی که بیشتر نیست در این دنیا دیوانه ی تو!
******************************************
عشق دروغین
عشق دروغین
لیاقت می خواهد واژه " ما " شدن
لیاقت می خواهد "شریک " شدن
تو خوش باش به همین "با هم " بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت
[url=http://saraomidvar.mihanblog.com/post/1039][/url]
*****************************************انسان چیست؟
از پورفسور حسابی
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران)
********************************************
نوای عاشقانه
نوای عاشقانه ی پیچیده در كوه...
وزوز شادیه بی دلیل...
پتك یاد تو...درد بیدریغ دلم...
دل تمام من و او ها خوش!
دل تو هم خوش!!
دل من...
هیچی!
**************************************
مگسی را کشتم
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم
مرحوم حسین پناهی
*************************************
باران
من بارانــــ مـی خـواهـم ...
کـودکــــ دستـانـــِـ کـوچکـــِـ خـود را بـالا بـرد و گفتــــ خـــدایـا بـارانـی بـفـرستـــــ ...
کـودکـانــــــ صبــر ِایـوبــــــ نـدارنـد کـه ...
خستـه شـد و دستـهایـشـــــ را پـاییـن انـداخـتـــــ
بـا گـریـه رو بـه آسمـان گفت :
دیگـــر بـارانـــــ نمـی خـواهـــم ...
**************************************
بوی آدم هوس حوا
دیگر نه
آدم، آن آدم است
و نه حوا، آن حوا
من و تو زاده ی کدامین دو نخستینیم
که نه بوی آدمیت داریم و
نه هوس حوا. . . ؟!
**************************************