27-07-2014، 21:58
دوران سلطنت پهلویها را باید از سیاهترین دورههای تاریخ ایران دانست، چرا که در این دوره فساد نه تنها در بدنهء جامعه رسوخ کرده، بلکه تمام ارکان قدرت از دربار تا پایینترین ردهها را دربر گرفته بود. اما در بین پهلوی هاحمیدرضا پهلوی یازدهمین فرزند رضاخان بود كه در هرزگی و بی بند و باری گوی سبقت را از خواهرش اشرف پهلوی ربوده بود.
حمیدرضا پهلوی، آخرین فرزند رضا خان پهلوی در سال 1311 متولد شد و پس از سقوط حکومت پدرش، در سال 1320 به همراه او به موریس رفت. پس از به قدرت رسیدن برادرش محمدرضا پهلوی، به ایران بازگشت و تحصیل دوران ابتدایی را در ایران سپری کرد. کارنامه حمیدرضا جزو اولین اسناد کتاب «حمیدرضا پهلوی به روایت اسناد ساواک» است که شاید دیدن آن و تاکید دکتر صدیق، وزیر فرهنگ آن دوران بر لزوم رسیدگی هر چه بیشتر به امور درسی وی خالی از لطف نباشد. نمره 17در درس ورزش بالاترین و نمره 2 در درس دیکته، پایینترین نمرات حمیدرضا هستند.
بعدها برای ادامه تحصیل به بیروت رفت، اما بر اساس گزارشهای واصله، به جای تحصیل مشغول عیاشی و صرف هزینههای گزاف در امور غیراخلاقی بوده است. در سن 19 سالگی، مقدمات ازدواج او فراهم شد.حمیدرضا پهلوی در طول زندگیاش، سه بار تجربه ازدواج رسمی و طلاق داشته است . او در سال 1330 با دخترعموی مادرش ازدواج کرد، اما این ازدواج اندکی بعد به جدایی كشیده شد. پس از دومین ازدواج ناموفق خود در سال 1340 به طور کامل از دربار طرد و عنوان شاهزادگی از او سلب شدو بار سوم به دلیل برقراری رابطه با زنی به نام «هما خامنه» مورد شماتت دربار قرارگرفت.
حمید رضا یکی از این مردان بود که شبانه و مخفیانه با خواهرش اشرف ارتباط نامشروع داشت.اومعتاد بود، و با زنان بدکاره ایران دوست بود؛ او با یکی از فاحشههای معروف تهران به نام «هُما» ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر و پسر شد که هر دو فرزندانش معتاد به (هروئین «دی استیل مرفین») بودند. حمیدرضا را باید بعد از اشرف فاسدترین فرزند خاندان پهلوی دانست؛ او از یک سو در فسادهای اخلاقی غرق بود و حتی با فرزند خود(نازک پهلوی)رابطه نامشروع داشت! و از سوی دیگر در فروش و همچنین استعمال مواد مخدر به حد جنونآمیزی افراط میکرد.
حمید رضا پهلوی یکی از این مردان بود که شبانه و مخفیانه با خواهرش اشرف ارتباط نامشروع داشت.اومعتاد بود، و با زنان بدکاره ایران دوست بود
وی دوستان متعددی از همهء اقشار داشت که وجه تشابه همه آنها بیبند و باری و دست داشتن در مفاسد اجتماعی بوده است.
در حلقهء نزدیکان حمیدرضا زنی به نام «هما» وجود داشت که ظاهراً همسر او بوده و از او هم صاحب فرزندانی نیز بوده است، اما با توجه به اسناد، این فرزندان حرامزاده بودن و حمیدرضا مسئولیت آنها را برعهده گرفته است؛ هما و حمیدرضا هر دو به (هروئین «دی استیل مرفین») اعتیاد داشتهاند.
در یکی از اسناد آمده است:
«همسر حمیدرضا به نام هما مثل خود والاحضرت معتاد به (هروئین» دی استیل مرفین «) است و در عین حال سابقه نامطلوبی از لحاظ عصمتی دارد، حتی با دارو دسته پری غفاری دمساز است و خانهای در تخت جمشید دارد و اصولاً زن شرعی والاحضرت نبوده و دو بچه فعلی آنها به نام بهزاد و نازک به طورغیرشرعی به دنیا آمدهاند و تنها وقتی خواستهاند به لندن بفرستند یک کلاه شرعی درست کردهاند و برایشان شناسنامه گرفتند.»
این زن نه چندان خوشنام به شدت مورد علاقهء شاهزاده حمیدرضا بوده و به این جهت از تمام کارهای نامشروعش چشمپوشی، به طوری که حتی دربرابرخیانتهایش نیزسکوت میکرده است. این زن در کنار فساد اخلاقی، به هرویین اعتیاد شدیدی داشت و به همراه حمیدرضا مرتباً آن را استعمال میکرد.
مفاسد حمیدرضا و هما محدود به این دو فقره نمیشود، چرا که در پرونده آنها ماجرای یک قتل هم وجود دارد
مفاسد حمیدرضا و هما محدود به این دو فقره نمیشود، چرا که در پرونده آنها ماجرای یک قتل هم وجود دارد.
توضیح آنکه او با یکی از چهرههای مشهور به نام «فلور» ارتباط نامشروع داشته و از این رهگذر او را حامله میکند. فلور بدون جلب نظر وی و برای باجستانی و یا شاید مهر مادری مبادرت به حفظ جنین میکند، حمیدرضا که از این ماجرا آگاه میشود پس از اینکه موفق به جلب نظر فلور برای سقط جنین نمیشود، به همراه هما به منزل ایشان رفته و او را به قتل میرسانند.
حمیدرضا پس از این ماجرا به خارج از کشور گریخت و پس از آنکه آبها از آسیاب افتاد مجدداً به ایران بازگشت، بدون اینکه هرگز به طور جدی در این مورد بازخواست و مجازات شود. قانونگریزی حمیدرضا محدود به این موارد نمیشود.
وی که از فروشندگان عمدهء مواد مخدر بود بارها از موقعیت خانوادگیاش برای جابهجا کردن مواد مخدر استفاده میکرده است. وی در مواردی خود به شرق و یا غرب کشور رفته و به وسیله خودرو شخصیاش مواد مخدر را به تهران میآورده است، بدون اینکه مامورین بازرسی توان جستجوی خودرو او را داشته باشند.
او به دلیل اعتیادی که داشت منزلش را به محلی برای معتادین تبدیل کرده و همانگونه که گفته شد همواره کسانی از نزدیکان و دوستانش در آنجا در حال استعمال مواد مخدر بودند.
این شاهزاده معتاد! به این نیز بسنده نکرد و مرتباً برای کشیدن هروئین و تریاک به منازل کسانی که فروشنده و یا خود مصرف کنندهء آن بودند در رفت و آمد بوده است. همین مسئله بارها در اسناد ساواک منعکس شده و او را برای اینکه شأن خاندان سلطنتی را مخدوش میکند مورد سرزنش قرار دادهاند.
از جمله کسانی که وی به منزل آنها رفت و آمد داشته و در آنجا به مصرف مواد مخدر میپرداخت میتوان به سردار اسعد بختیاری و پسرانش گودرزخان ایلخانی و هرمزخان ایلخانی، حسن فرجاد، و هاشم رویانی اشاره کرد.
حمیدرضا همچنین در گرفتن رشوه برای آزاد کردن فروشندگان مواد مخدر و یا کسانی که دستگیر شده بودهاند ابایی نداشته و بارها اقدام به این کار کرده است. وی حتی در یک مورد بدون در نظر گرفتن بازتاب آن در سطح جامعه خود شخصاً به زندان رفته و فردی را که با چند کیلو هروئین دستگیر شده بود، آزاد کردحمیدرضا پس از سقوط حکومت پهلوی از ایران خارج نشد و سرانجام پس از مدتی زندانی شدن به جرم خرید و فروش مواد مخدر، در سال 1371 در تهران فوت کردو در قطعه 76 ردیف 27 شماره 64 بهشت زهرا دفن شد.