امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان آموزنده نامه کارمند به رئیس ثروتمندش

#1
[url=http://www.parsnaz.ir/news_cats_24.html][/url]
داستان آموزنده نامه کارمند به رئیس ثروتمندش 1

 

داستان نامه جالب دختر زیبای ۲۴ ساله به رئیس شرکتی که در آن کار می کرد و رئیس اش بسیار ثروتمند بود را در ادامه این مطلب از سایت  زیرمیزی مشاهده کنید و لذت ببرید.یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است:


 


می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم. من ۲۴ سال دارم. جوان و بسیار زیبا، خوش‌اندام، خوش هیکل، خوش بیان، دارای تحصیلات آکادمیک و مسلط به چند زبان دنیا هستم.آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست


 


اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد.چه برسد به ۵۰۰ هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلاری وجود دارد؟آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟


 


  چند سئوال ساده دارم:
۱- پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟
۲- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند؟
۳- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟



 


و اما جواب مدیر شرکت مورگان:
نامه شما را با شوق فراوان خواندم. در نظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سوالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :درآمد سالانه من بیش از ۵۰۰ هزار دلار است که با شرط شما همخوانی دارد



 


اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما، وقت خودم را تلف می‌کنم.از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه است، دلیل آن هم خیلی ساده است: آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه “زیبائی” با “پول” است. اما اشکال کار همین جاست:


 


زیبائی شما رفته‌رفته بعد ده سال آرام آرام به کل محو می‌شود اما پول من، در حالت عادی بعید است بر باد رود.در حقیقت، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه و چین و چروک و پیری زود رس زنانه جایگزین این زیبائی خواهد گردید و اثری از این جوانی و زیبائی باقی نخواهد ماند.


 


از نظر علم اقتصاد، من یک “سرمایه رو به رشد” هستم اما شما یک “سرمایه رو به زوال”.به زبان وال‌استریت، هر تجارتی “موقعیتی” دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما.


 


بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج هرگز.اما اگر شما علاوه بر جوانی و زیبائی کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود 


 


کالاهایی با ارزش مثل “انسانیت، پاکدامنی، شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری، حمایت، دوست داشتن، عشق و … ” آن وقت احتمالا این معامله برای من هم سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن است من حتی فاقد دارایی هایی با ارزش با مشخصات شما باشم و برای داشتن آنها پول زیادی خرج کنم.


 


  چون بعد چند مدت از ازدواج، بیش از زیبائی، اندام و هیکل،  مواردی که بیان کردم برای زندگی مشترک لازم بوده و من شدیدا به آنها نیاز پیدا خواهم کرد.در هر حال به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید.


 


بجای آن شما خودتان می‌توانید با کمی تفکر و تلاش و با داشتن درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلاری، فرد ثروتمندی شوید. اینطور، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Channel
پاسخ
 سپاس شده توسط مهربان ترین دختر دنیا ، Berserk ، ţђę ɱąŋ wђǫ şǫɭd ţђę wǫŗɭd
آگهی
#2
عالي بود مرسيHeart
داستان آموزنده نامه کارمند به رئیس ثروتمندش 1
پاسخ
#3
خیلی جالب بود ممنون عمه
The blood runs free
The rain turns red
Give me the wine
You keep the bread
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان