امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سانسور کتب توسط شهربانی رضاخان

#1
[b]یکی از دستاورد های انقلاب مشروطیت آزادی بیان و انتشار کتب و نشریات مستقل و منتقد بود ولی با روی کار آمدن رضا خان مطبوعات سیاسی و انتقادگر از عرصه کشورحذف [/b][b]شدند و کنترل سانسورچیان بر مطبوعات بسیار سخت شد. بنابراین فقط مطبوعاتی ارائه حیات می دادند که در ستایش از رضاخان و سیاست های او رقابت می کردند.[/b]

سانسور کتب توسط شهربانی رضاخان 1
یکی از دستاورد های اساسی مشروطیت و نظام پارلمانی ایران آزادی قلم و بیان و انتشار مطبوعات مستقل و منتقد بود. به رغم تمامی مشکلاتی که پیش روی انتشار مطبوعات آزاد بروز کرد و تندرویهای گاه و بیگاهی که از نشریات عصر مشروطیت سر می زد، با این حال، روند انتشار مطبوعات مستقل و آزاد در عصر مشروطیت سیری صعودی طی کرد و به تدریج نشریات و روزنامه هایی در عرصه سیاسی- اجتماعی شکل گرفت که حاکی از آینده ای درخشان در عرصه روزنامه نگاری بود و یا ، حداقل چنین می نمود. کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 بنیادهای اساسی مشروطیت را هدف قرار داد،از میان برداشتن مطبوعات آزاد و منتقدی که با سیاستهای نوین کودتاگران همخوانی نداشت در رأس برنامه های تخریبی آنان قرار گرفت. انصافاًدر آن روزگار نشریات متعددی در تهران و برخی شهرهای بزرگ منتشر می شد که نشانه های آشکاری از بالندگی سیاسی و اجتماعی در آن مشهور بود و همین نشریات بودند که خیلی زود نظام کودتایی رضاخان و انگلیسیان حامی و پشتیبان او را به شدت مورد انتقاد قرار داده و روش سیاسی آنان را مغایر با دستاوردهای مشروطیت ارزیابی نموده محکوم کردند و دقیقاًدر واکنش به همین وضعیت انتقادی نشریات مستقل و آزاد بود که رضاخان در اولین گام حملات خود و شهربانی سرکوبگرش را متوجه این نشریات و مدیران مسئول جسور آن نمود.
 رضاخان، که از نقش مطبوعات در جلوگیری از روند رو به رشد روشهای استبدادی حکومت اطلاع داشت خیلی زود مبارزه سختی را برای از میان برداشتن آنها آغاز کرد و در این راه، به ویژه، از مشت آهنین شهربانی اش ،که محمد خان درگاهی در رأس آن قرار داشت، برخوردار بود، چنانکه وقتی روزنامه حیات جاوید در سال 1301 درباره بودجه وزارت جنگ مطالب انتقاد آمیزی منتشر کرد مدیر مسئول آن،فلسفی، مشت محکمی از شخص رضاخان وزیر جنگ دریافت کرد؛به طوری که دندانهایش در دهانش خرد شد.مدتی پس از آن،مأموران شهربانی در معیت قزاقها به روزنامه وطن که جرأت کرده بود  مطالبی در نقد عملکرد رضاخان به چاپ برساند،حمله کرده و «میرزا هاشم خان مافی مدیر روزنامه را تا سر حد مرگ کتک زدند و روزنامه های او را در آتش سوزانیدند» و حسن صبا مدیر مسئول روزنامه ستاره ایران هم به جرم انتقاد از رضاخان « سیصد ضربه شلاق را به جان خرید.» محمد فرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان هم که در همان اوایل قدرت یابی رضاخان به شدت تحت کنترل شهربانی بود سالها بعد تاوان مخالفتش با رضاخان را داد و در نهایت به دست مأموران شهربانی مقتول شد و میرزاده عشقی روزنامه نگار برجسته آن روزگار و مدیر روزنامه معروف قرن بیستم پس از آنکه جمهوری قلابی رضاخان را به باد سخره گرفته او را عامل بریتانیا معرفی کرد به دست مأموران شهربانی ترور شده به قتل رسید.
رضاخان، که ازهمان آغاز نشان داده بود نسبت به مطبوعات منتقد سخت حساس است، روند سرکوب و تعطیل این گونه نشریات را به شدت ادامه داد تا جایی که وقتی به سلطنت رسید دیگر روزنامه یا نشریه دیگری که بتوان نام منتقد و آزادیخواه بر آن نهاده وجود خارجی نداشت.(1)
رضاخان، که ازهمان آغاز نشان داده بود نسبت به مطبوعات منتقد سخت حساس است، روند سرکوب و تعطیل این گونه نشریات را به شدت ادامه داد تا جایی که وقتی به سلطنت رسید دیگر روزنامه یا نشریه دیگری که بتوان نام منتقد و آزادیخواه بر آن نهاده وجود خارجی نداشت.(1)
علی دشتی از رجال و سیاستمداران درجه اول آن روزگار به موردی از تحمل ناپذیری رضاخان رئیس الوزراء در قبال مطالب انتقادآمیز نشریات و روزنامه ها و برخورد شدید و سریع او با مطبوعات منتقد و مخالف چنین اشاره می کند:
«روزنامه ستاره ایران در صفحه چهارم خود ستونی داشت زیر عنوان لطایف که نویسنده ای به نام «تقی بینش» آن را می نوشت و جنبه فکاهی داشت. در یکی از این تکه ها لطیفه ای بود که ایل زعفرانلو را مسخره کرده بود (ایل زعفرانلو در سرکوبی کلنل محمد تقی خان قوای دولتی را کمک کرده بود). وزیر جنگ – رضاخان – از این شوخی بیجا چنان برآشفت که دستور داد مدیر روزنامه را جلب و روزنامه را توقیف کنند. مأمورین نظامی به اداره ستاره ایران – که در جنوب خیابان سعدی فعلی واقع بود – آمدند، مدیر آن را به قزاقخانه بردند و اعضای روزنامه را بیرون ریختند و در اداره [روزنامه] را قفل کردند و صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه را به میدان مشق بردند. به امر وزیر جنگ ( رضاخان ) او را شلاق زدند و سپس در یکی از اتاقهای آنجا به زندانش افکندند».(2)
سانسور کتب توسط شهربانی رضاخان 1
با آغاز سلطنت رضاشاه مطبوعات سیاسی و انتقادگر از عرصه کشور رخت بربستن و کنترل و مراقبت سانسورچیان شهربانی بر مطبوعات بسیار سخت شد. از آن پس فقط نشریاتی ادامه حیات یافتند که در ستایش از رضاشاه و سیاستهای او گوی سبقت و رقابت را از یکدیگر می ربودند.به تدریج تقریباً تمامی نشریات ، دولتی شدند و محتوای آنها خالی از مطالب خواندنی و جالب توجه شد، به ویژه، مسائل سیاسی داخلی دیگر جایی در مطبوعات نداشت. در همان حال،جهت کنترل هرچه بیشتر نشریات، بسیاری از روزنامه هایی که در شهرهای مختلف و تهران منتشر می شدند به دلایل واهی تعطیل شدند. در حالی که مأموران سانسورچی شهربانی، به ویژه در نشریات مهم، حضوری فعال داشتند، مدیران مسئول و سردبیران نشریات هم عملاً چاره ای جز خودسانسوری نداشتند و مواظب بودند مسئولیت تمام مطالبی را که در نشریات مربوط به چاپ می رسد بر عهده بگیرند و شهربانی به انحاء گوناگون از آنان تعهد می گرفت که هرگاه مطالب در مخالفت با حکومت به چاپ برسد عواقب سوء آن متوجه آنان خواهد بود. سانسور مطبوعات به تدریج چنان گسترش یافت که حتی اعلامیه های ترحیم و آگهی های بازرگانی و غیره هم تحت نظارت سانسورچیان شهربانی قرار گرفت و هر گاه موظف بودند نظر مساعد شهربانی را جلب کنند.
چه بسیار نشریاتی که صرفاً به خاطر انتشار یک بیت شعر و یا مطالبی پند آموز به صرف سوء برداشتی که در شهربانی از آن می شد توقیف شده از عرصه مطبوعات کنار زده می شدند؛ و در همان حال روزنامه نگاران متعددی هم که در طرفداری و وفاداری آنان نسبت به شخص رضاشاه تردیدی نبود فقط به خاطر انتشار برخی مطالب کمتر خوشایند از سوی شهربانی دستگیر و مدتها در زندان قصر و سایر بازداشتگاههای شهربانی محبوس می شدند.
حکومت همچنین نشریاتی را که از چارچوب های تعیین شده اندک تخطی ای می کردند تحت فشارهای مالی قرار می داد و آنها را از هستی ساقط می کرد. اسناد و مدارک پرشماری وجود دارد که حاکی از این گونه فشارهای حکومت رضاشاه بر مطبوعات آن روزگار است. مسئولان نظارت و سانسور بر مطبوعات به اندازه ای سختگیری می کردند که حتی نشریات دولتی و گوش به فرمانی نظیر اطلاعات هم ،هر از چند گاه،به جرم تخطی از چارچوبهای تعیین شده توقیف می شدند و مدیران آن مدتها برای رفع توقیف نشریات مربوطه سرگردان می گردیدند و با ارسال نامه های تضرع آمیز و ملتمسانه تعهد می سپردند که جز آنچه حکومت اراده کند در نشریات خود به چاپ نرسانند.(3)
 رضاخان، که از نقش مطبوعات در جلوگیری از روند رو به رشد روشهای استبدادی حکومت اطلاع داشت خیلی زود مبارزه سختی را برای از میان برداشتن آنها آغاز کرد و در این راه، به ویژه، از مشت آهنین شهربانی اش ،که محمد خان درگاهی در رأس آن قرار داشت، برخوردار بود
در فروردین 1310بخشنامه ای از سوی شهربانی خطاب به نشریات صادر شد که حاکی از نظارت و کنترل شدید مطبوعات از سوی سانسور چیان شهربانی در تمام مراحل حروف چینی، چاپ و توزیع نشریات بود. در این بخشنامه سه ماده ای چنین آمده بود :
1-   به مدیر توزیع اخطار کنید که هیچ روزی صبح وعصر روزنامه را بدون اطلاع و اخطار و اجازه مأمورین شعبه انتشار ندهد.
2-   به کلیه ماشین خانه های مطابع اخطار شود که همه روزه باید روزنامه های چاپ شده را نگاه دارند تا از طرف نظمیه اجازه انتشار آن داده شود.
3-   به کلیه مطابع و مدیران جراید واطاقهای حروف چینی اخطار شود که هیچ خبر و مقاله را بدون امضای مأمور سانسور نچینند و اگر فوریت دارد به شعبه مطبوعات بیاورند اجازه بگیرند.(4)
    در همان حال، ترتیبی داده شده بود که نشریات وابسته به حکومت تحت حمایتهای شهربانی و سایر دستگاههای حکومتی از مخالفان حکومت و نیز روحانیون انتقاد کنند و مطالبی در نقد آموزه های دینی یا اسلامی بنویسند.
با آنکه در سالهای 1307 و 1310 ش قوانینی در مورد تشکیل هیأت های منصفه مطبوعات به تصویب رسید، اما در وضع سانسور ، توقیف و نظارت خشونت آمیز شهربانی  بر فعالیت مطبوعات خدشه ای وارد نشد و مأموران سانسور شهربانی بدون توجه به قوانینی از این نوع هیچگاه حق قانونی مطبوعات را مراعات نمی کردند و هر چه را که دلخواهشان بود به ارباب مطبوعات تحمیل می کردند.
سانسور کتب توسط شهربانی رضاخان 1


پاسخ
 سپاس شده توسط ✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان